صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14

موضوع: ▄*▀*▄ 'گذری بر زندگی اجتماعی امام باقر علیه السلام ▄*▀*▄

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض ▄*▀*▄ 'گذری بر زندگی اجتماعی امام باقر علیه السلام ▄*▀*▄





    زندگى اجتماعى امام محمد باقر علیه السلام


    زندگى امام، آينه تمام نماى زندگى شرافتمندانه انسانهاى موحد و متعالى است.يكى از بارزترين ويژگي هاى امام جامعيت اوست.

    توجه به علم، او را از اخلاق و فضايل روحى غافل نمى ‏سازد و روى آورى به معنويات و عبادت و بندگى، وى را از پرداختن به زندگى مادى و روابط اجتماعى و اصلاح جامعه باز نمى ‏دارد.

    در حالى كه انسانهاى معمولى، در بيشتر زمينه ‏ها گرفتار افراط و تفريط مى ‏شوند، اگر به زهد و عبادت بپردازند، به عزلت و گوشه ‏نشينى كشيده مى ‏شوند و اگر به كار و تلاش رو آورند، از انجام بايسته وظايف عبادى و معنوى، دور مى ‏مانند!




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  2. تشكر

    سابحات (23-05-2012)

  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    كار و تلاش در اوج زهد و تقوا

    انسانهاى كم ظرفيت و كوته ‏انديش، گمان مى‏ كنند كه لازمه زهد و تقوا، اين است كه خرقه ‏اى پشمينه بر دوش افكنده و زاويه خلوتى را انتخاب كنند و روى از خلق بگردانند تا به خدا نزديك شوند!

    اينان گمان مى‏كنند كه تلاش براى تأمين معاش و كسب روزى، مخالف زهد و توكل است، و وظيفه انسان فقط ذكر گفتن و پرداختن به نماز و روزه مى‏باشد و روزى از هر جا كه باشد مى‏ رسد ! ولى برنامه امامان (ع)، و از جمله امام باقر (ع) غير از اين بوده است.آنان، در اوج زهد و تقوا و در نهايت عبادت و بندگى خدا، اهل كار و تلاش بوده‏ اند، و از اين كه ديگران روزى آنها را تأمين كنند و خرج زندگى ايشان را بپردازند، بشدت بيزار بوده‏ اند.

    محمد بن منكدر يكى از زهاد معروف عصر امام باقر (ع) است كه همانند طاووس يمانى و ابراهيم بن ادهم و عده ‏اى ديگر، داراى گرايشهاى صوفيانه بوده است.او خود نقل مى ‏كند:

    در يكى از روزهاى گرم تابستان، از مدينه به سمت يكى از نواحى آن، خارج شدم، ناگاه در آن هواى گرم، محمد بن على (ع) را ملاقات كردم كه با بدنى فربه و با كمك دو نفر از خدمتكارانش مشغول كار و رسيدگى به امور زندگى است.با خود گفتم: بزرگى از بزرگان قريش، در چنين ساعت گرم و طاقت فرسا و با چنين وضعيت جسمى، به فكر دنيا است! به خدا سوگند، بايد پيش رفته و او را موعظه كنم.

    به آن حضرت نزديك شدم و سلام كردم.

    او نفس زنان و عرق ريزان، سلامم را پاسخ گفت.

    فرصت را غنيمت شمرده، به او گفتم:
    خداوند، كارهايت را سامان دهد! چرا بزرگى چون شما در چنين شرايطى به فكر دنيا و طلب مال باشد! براستى اگر مرگ در چنين حالتى به سراغ شما بيايد، چه خواهيد كرد!

    امام باقر (ع)، دست از دست خدمتكاران برگرفت و ايستاد و فرمود:
    به خدا سوگند، اگر در چنين حالتى مرگ به سراغم آيد، بحق در حالت اطاعت از خداوند، به سراغم آمده است.اين تلاش من خود اطاعت از خداست، زيرا با همين كارهاست كه خود را از تو و ديگر مردم بى ‏نياز مى‏ سازم (تا دست حاجت و تمنا به كسى دراز نكنم) . من زمانى از خدا بيمناك هستم كه هنگام معصيت و نافرمانى خدا، مرگم فرا رسد!

    محمد بن منكدر مى‏ گويد:
    پس از شنيدن اين سخنان، به آن حضرت عرض كردم: خداى رحمتت كند، من‏ مى‏ خواستم شما را موعظه كنم، اما شما مرا راهنمايى كرديد. (1)




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. تشكر

    سابحات (23-05-2012)

  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    حضور سازنده و مؤثر در جامعه


    امام باقر (ع) با اين كه توجه به استغناى نفس و لزوم تلاش براى كسب معاش داشت و عملا در اين راستا گام مى ‏نهاد، اما هرگز زندگى خود را وقف تأمين معاش نكرده بود، بلكه همت اصلى آن حضرت، حضور سازنده و مؤثر در جامعه بود.

    اين درست است كه نبايد براى تأمين زندگى، سربار ديگران بود، ولى اين نكته را نيز بايد در نظر داشت كه هدف اصلى و عالى زندگى، دستيابى به رفاه، و ثروت نيست و نبايد در طريق تلاشهاى دنيوى، از ارزشهاى اصيل زندگى غافل بود.

    امام باقر (ع) در روزگار خود، بزرگترين تأثير علمى و عملى را براى جامعه خويش داشت.

    حضور در مجامع علمى و تأسيس جلسات فرهنگى، يكى از بهترين و ارزنده‏ترين نوع حضور در جامعه و خدمت به اجتماع مسلمانان بوده و هست، زيرا هر گونه تكامل اجتماعى در ابعاد اخلاقى و معنوى و اقتصادى و...منوط به تكامل فكرى و فرهنگى است.

    براى تبيين نقش حياتى امام باقر (ع) در جامعه اسلامى، ياد همين نكته كافى است كه:
    جمع عالمان بر اين عقيده اتفاق دارند كه فقيه‏ ترين مردم در آغاز سلسله فقيهان شش نفرند و آن شش نفر از اصحاب و شاگردان امام باقر (ع) و امام صادق (ع) بشمار مى ‏آيند. (2) و سخن حسن بن على الوشاء (3) كه از معاصران امام رضا (ع) مى ‏باشد، خود گواهى روشن بر مدعاى ماست كه مى‏ گويد: نهصد شيخ و بزرگ راوى حديث را در مسجد كوفه مشغول تدريس يافتم كه همگى از امام صادق (ع) و امام باقر (ع) نقل حديث مى ‏كردند. (4)

    محققان بر اين عقيده ‏اند كه امام باقر (ع) و امام صادق (ع) در حقيقت بنيانگذار دانشگاه اهل البيت هستند كه حدود شش هزار رساله علمى از فارغ التحصيلان آن به ثبت رسيده است .

    اصول اربعمائه همان رساله ‏هاى چهار صد گانه‏اى است كه در ميان محدثان شيعه، به عنوان كتب اصول شناخته مى‏ شود و از جمله آن شش هزار رساله به شمار مى‏ آيد، و چه بسا بيشتر محتويات كتب چهارگانه شيعه (كافى، من لا يحضره الفقيه، تهذيب و استبصار) از همين رساله‏ هاى اربع مائه گرفته شده باشد. (5)


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. تشكر

    سابحات (23-05-2012)

  8. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن فرهنگی
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    399
    نوشته
    8,168
    تشکر
    20,575
    مورد تشکر
    12,603 در 3,859
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    مرجعيت و پاسخگويى به پرسشهاى مردم



    ابو بصير مى‏ گويد: امام باقر (ع) در مسجد الحرام نشسته بود و گروه زيادى از دوستدارانش برگرد او حلقه زده بودند.در اين هنگام طاووس يمانى به همراه گروهى به من نزديك شد و پرسيد: آن مردم در اطراف چه كسى حلقه زده‏اند؟
    گفتم: محمد بن على بن الحسين (باقر العلوم عليه السلام) است كه نشسته و مردم دور او گرد آمده ‏اند.
    طاووس يمانى گفت: من نيز به او كار داشتم.آنگاه پيش رفت، سلام كرد و نشست و گفت: آيا اجازه مى‏دهيد مطالبى را از شما بپرسم؟
    امام باقر (ع) فرمود: آرى بپرس! (6) طاووس يمانى سؤالهايش را مطرح كرد و امام (ع) به او پاسخ بايسته را ارائه داد.ابو حمزه ثمالى نيز مى ‏گويد: در مسجد رسول خدا نشسته بودم كه مردى پيش آمد، سلام كرد و گفت: تو كيستى؟
    به او گفتم: مردى از اهل كوفه‏ ام.چه مى‏ خواهى و در جستجوى چه هستى؟
    مرد گفت: آيا ابو جعفر، محمد بن على (ع) را مى ‏شناسى؟
    گفتم: بلى، به آن گرامى چه كار و حاجتى دارى؟
    گفت: چهل مسأله آماده كرده‏ ا م تا از وى سؤال كنم و آن چه حق بود بپذيرم.
    ابو حمزه مى‏ گويد: از آن مرد پرسيدم، آيا تو فرق بين حق و باطل را مى ‏دانى؟
    مرد گفت: آرى...
    در اين هنگام امام باقر (ع) وارد شد در حالى كه گروهى از اهل خراسان و مردم ديگر در اطراف وى بودند و مسايل حج را از آن حضرت مى ‏پرسيدند.
    آن مرد نيز نزديك امام نشست و مطالب خود را با آن حضرت در ميان گذاشت و جواب لازم را دريافت داشت. (7)
    اين نمونه ‏ها و موارد ديگر، بروشنى مى‏ نماياند كه امام باقر (ع) چگونه مورد رجوع مردم بوده و به نيازهاى مختلف آنان رسيدگى مى ‏كرده است.


    امضاء

  9. تشكر

    سابحات (23-05-2012)

  10. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن فرهنگی
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    399
    نوشته
    8,168
    تشکر
    20,575
    مورد تشکر
    12,603 در 3,859
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    رسيدگى به محرومان

    درباره امام باقر (ع) گفته ‏اند: هرگز شنيده نشد كه نيازمندى نيازش را به آن حضرت اظهار داشته و با پاسخ منفى، مواجه شده باشد.
    امام باقر (ع) همواره توصيه مى‏ كرد كه وقتى نيازمندان به شما رو مى ‏آورند و يا شما مى‏ خواهيد آنان را صدا بزنيد، بهترين نامها و عناوين را درباره آنان به كارگيريد (8) و با عناوين و اوصاف زشت و بى ارزش و با بى احترامى با ايشان برخورد نكنيد) .
    امام صادق (ع) مى ‏فرمايد: پدرم با اين كه از نظر امكانات مالى، نسبت به ساير خويشاوندان، در سطح پايينترى قرار داشت و مخارج زندگى وى، سنگينتر از بقيه بود، هر جمعه به نيازمندان انفاق مى ‏كرد و مى ‏فرمود: انفاق در روز جمعه، داراى ارجى فزونتر است، چنان كه روز جمعه، خود بر ساير روزها برترى دارد. (9)
    و نيز اين سخن را هم امام صادق (ع) فرموده است:
    در يكى از روزها به حضور پدرم رسيدم در حالى كه ميان نيازمندان مدينه، هشت هزار دينار، تقسيم كرده و يازده برده را آزاد ساخته بود. (10)


    امضاء

  11. تشكر

    سابحات (23-05-2012)

  12. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن فرهنگی
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    399
    نوشته
    8,168
    تشکر
    20,575
    مورد تشکر
    12,603 در 3,859
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    سخاوت و مروت نسبت به دوستان



    عمرو بن دينار و عبد الله بن عبيد مى ‏گويند: ما هرگز به ملاقات امام باقر (ع) نرفتيم، مگر اين كه به وسيله هدايا و پوشاك و امكانات مالى، از ما استقبال و پذيرايى كرده، مى‏ فرمود : اينها را از قبل براى شما تدارك ديده بودم. (11)
    ظاهرا منظور امام از بيان جمله اخير اين بوده است كه دوستان و ميهمانانش احساس شرم و نگرانى نكنند و گمان نبرند كه با دريافت آن هدايا و امكانات، بر زندگى شخصى امام باقر (ع) كم و كاستى را تحميل كرده ‏اند.سلمى يكى از خدمتكاران خانه امام باقر (ع) است.او مى ‏گويد: برخى از دوستان و آشنايان امام باقر (ع) به ميهمانى آن حضرت مى ‏آمدند و از نزد وى بيرون نمى ‏شدند، مگر اين كه بهترين غذاها را تناول كرده و چه بسا گاهى لباس و پول از آن گرامى دريافت مى ‏كردند.
    سلمى مى‏ گويد: گاهى من با امام در اين باره سخن مى‏ گفتم كه خرج خانواده شما، خود سنگين است و از نظر در آمد وضع متوسطى داريد (بهتر اين است كه در پذيرايى از دوستان و مهمانان با احتياط بيشترى رفتار كنيد!) اما امام مى‏ فرمود: اى سلمى! نيكى دنيا، رسيدگى به برادران و دوستان و آشنايان است، و گاهى حضرت پانصد و تا هزار درهم هديه مى ‏داد . (12)
    اسود بن كثير مى ‏گويد: تهيدست شدم و دوستانم به من رسيدگى نكردند.نزد امام باقر (ع) رفتم و از نيازمندى خود و جفاى برادران شكوه كردم، آن حضرت فرمود:
    بد برادرى است آن برادرى كه به هنگام ثروت و توانمندى، حالت را بپرسد و تو را در نظر داشته باشد، ولى زمانى كه تهيدست و نيازمند شدى، از تو ببرد و به سراغت نيايد! سپس امام به خدمتكارش دستور داد تا هفتصد درهم نزد من گذارد، و فرمود: اين مقدار را خرج كن و هر گاه تمام شد و نياز داشتى باز مرا از حال خود با خبر ساز. (13)


    امضاء

  13. تشكر

    سابحات (23-05-2012)

  14. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن فرهنگی
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    399
    نوشته
    8,168
    تشکر
    20,575
    مورد تشکر
    12,603 در 3,859
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    شكيبايى و بردبارى در روابط اجتماعى



    شرط اصلى حضور سازنده و مفيد در جامعه، برخوردارى فرد از صبر و شكيبايى است.اين ويژگى به عاليترين شكل آن در زندگى امام باقر (ع) مشهود است.
    براى نماياندن اين ويژگى ارزشمند در زندگى آن حضرت نقل اين حديث كافى است كه:
    مردى غير مسلمان (نصرانى) در يكى از روزها با امام باقر (ع) روبرو شد.آن مرد به دليلى نامشخص نسبت به آن حضرت، كينه داشت، از اين رو دهان به بدگويى گشود و با تغيير اندكى در اسم امام باقر (ع) گفت:
    تو بقر (گاو) هستى!
    امام بدون اين كه خشمناك شود و عكس العمل شديدى نشان دهد، با آرامش خاصى فرمود: من باقرم .
    مرد نصرانى كه از سخن قبل به مقصود نرسيده بود و احساس مى ‏كرد نتوانسته است امام را به خشم وادارد، گفت:
    تو فرزند زنى آشپز هستى!
    امام فرمود: اين حرفه او بوده است (و ننگ و عارى براى او نخواهد بود)
    مرد نصرانى، پا فراتر نهاد و با گستاخى هر چه تمامتر گفت:
    تو فرزند زنى سياه چرده و زنگى و...هستى!
    امام (ع) فرمود: اگر تو راست مى‏ گويى و مادرم آن گونه كه تو توصيف مى ‏كنى بوده است، پس از خداوند مى‏ خواهم او را بيامرزد، و اگر ادعاهاى تو دروغ و بى اساس است، از خداوند مى ‏خواهم كه تو را بيامرزد!
    در اين لحظه، مرد نصرانى كه شاهد حلم و بردبارى اعجاب انگيز امام باقر (ع) بود و مشاهده كرد كه اين شخصيت اصيل و پر نفوذ، عليرغم پايگاه عظيم اجتماعى و علمى خود كه صدها شاگرد از درس او بهره مى ‏گيرند و در ميان قريش و بنى هاشم از ارج و منزلت و حمايت برخوردار است، به جاى عكس العمل منفى و مقابله به مثل در برابر بد زبانيهاى او، چون كوه صبر و شكيبايى، آرام و مطمئن ايستاده و با او سخن مى ‏گويد، ناگهان در دادگاه وجدان خويش، خود را محكوم وشكست خورده يافت، و بى تأمل از گفته ‏هاى خود معذرت خواهى كرد و اسلام آورد . (14)
    ارزش و اهميت اين گونه شكيبايى و بردبارى، چه بسا براى بسيارى از انسانها، نامفهوم باشد، ولى كسانى چون خواجه نصير الدين طوسى كه از يك سو افضل عالمان عصر خويش در علوم عقلى و نقلى شناخته شده، و از سوى ديگر منصب وزارت را در دستگاه حكومت به وى واگذار كرده ‏اند، در اوج موقعيت علمى و اجتماعى، به امام خويش اقتدا كرده و در مقابل بدگويان به صبرى شگفت نايل مى‏ شود.
    شخصى به او خطاب مى‏ كند: اى سگ، و اى سگ زاده!
    اما او در پاسخ مى‏ گويد، اين سخن تو درست نيست، زيرا سگ بر چهار دست و پا راه مى ‏رود و من چنين نيستم، سگ چنگال دارد، شعور ندارد، نمى‏ انديشد، ولى من چنين نيستم و... (15)
    براستى چنين شكيبايى و تحملى را جز در پيروان مكتب اهل بيت نمى ‏توان پيدا كرد.

    امضاء

  15. تشكر

    سابحات (23-05-2012)

  16. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن فرهنگی
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    399
    نوشته
    8,168
    تشکر
    20,575
    مورد تشکر
    12,603 در 3,859
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    صميميت و محبت با دوستان

    يكى از دوستان امام باقر (ع) به نام ابى عبيده مى‏ گويد:
    در سفر، رفيق و همراه، امام باقر (ع) بودم.در طول سفر هميشه نخست من سوار بر مركب مى‏ شدم و سپس آن حضرت بر مركب خويش سوار مى‏ شد. (و اين نهايت احترام و رعايت حرمت بود) .
    زمانى كه بر مركب مى ‏نشستيم و در كنار يكديگر قرار مى ‏گرفتيم، آن چنان با من گرم مى ‏گرفت و از حالم جويا مى ‏شد كه گويى لحظاتى قبل در كنار هم نبوده‏ ايم ودوستى را پس از روزگار دورى جسته است.
    به آن حضرت عرض كردم:
    اى فرزند رسول خدا! شما در معاشرت و لطف و محبت به همراهان و رفيقان به گونه‏اى رفتار مى‏ كنيد كه از ديگران سراغ ندارم، و براستى اگر ديگران دست كم در اولين برخورد و مواجهه، چنين برخورد خوشى با دوستانشان داشته باشند، ارزنده و قابل تقدير خواهد بود.
    امام باقر (ع) فرمود: آيا نمى ‏دانى كه مصافحه (نهادن دست محبت در دست دوستان و مؤمنان) چه ارزشى دارد؟ مؤمنان هر گاه با يكديگر مصافحه كنند و دست دوستى بفشارند، گناهانشان همانند برگهاى درخت فرو مى ‏ريزد و در منظر لطف خدايند تا از يكديگر جدا شوند. (16)

    امضاء

  17. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن فرهنگی
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    399
    نوشته
    8,168
    تشکر
    20,575
    مورد تشکر
    12,603 در 3,859
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    محبت و عاطفه نسبت به خانواده


    محبت و عاطفه نسبت به فرزندان و اعضاى خانواده در اوج رعايت ارزشهاى دينى و الهى، چيزى است كه تنها در مكتب اهل بيت به صحيح ترين شكل آن ديده مى ‏شود.كسانى كه از مكتب اهل بيت (ع) دور مانده ‏اند، چه آنان كه اصولا پايبند به دين نيستند و چه آنان كه دين را از طريق غير اهل بيت دريافت كرده‏ اند، در ايجاد تعادل ميان عواطف و ارزش ها گرفتار افراط و تفريط شده‏ اند.
    گروهى آنچنان دلبسته به فرزند و زندگى هستند كه همه قوانين و ارزشهاى دينى و اجتماعى را فداى آن مى‏ كنند، و دسته‏ اى آنچنان گرفتار جمود و جهالت شده‏ اند كه گمان كرده‏ اند، توحيد و محبت به خدا مستلزم بى‏ عاطفگى و بى مهرى نسبت به غير خداست.اين گروه دوستى و محبت زن و فرزند را عار مى‏ دانند و در مرگ‏ عزيزانشان، حتى از قطره‏اى اشك دريغ دارند، ولى در مكتب امام باقر (ع) خبرى از اين افراط و تفريط ها نيست.
    گروهى نزد امام باقر (ع) شرفياب شدند و به خانه آن حضرت وارد گشتند.اتفاقا يكى از فرزندان خردسال امام باقر (ع) مريض بود و آنان آثار غم و اندوه فراوانى را در آن حضرت مشاهده كردند.امام باقر از مريضى فرزند به گونه ‏اى نگران و ناراحت بود كه آرامش نداشت.آن گروه با مشاهده اين وضع با خود گفتند كه اگر اين كودك طورى بشود (بميرد) ممكن است امام باقر (ع) چنان ناراحت و غمگين شود و از خود عكس العمل هايى نشان دهد كه ما از ايشان انتظار نداشته باشيم.در همين انديشه بودند كه ناگهان صداى شيون شنيده شد و دانستند كه كودك جان سپرده و اطرافيان بر او مى ‏گريند، اما همچنان از وضع امام باقر (ع) بي خبر بودند كه ايشان با صورتى گشاده بر آنان وارد شد، بر خلاف آنچه قبلا از آن حضرت مشاهده كرده بودند.
    ميهمانان گفتند: وقتى كه ما وارد شديم و حال مضطرب شما را ديديم، ما نيز نگران وضع و حال شما شديم!
    امام (ع) فرمود: ما دوست داريم كه عزيزانمان سالم و بى رنج و درد باشند، ولى زمانى كه امر الهى سر رسيد و تقدير خداوندى محقق شد، خواست خداوند را مى ‏پذيريم و در برابر مشيت او تسليم و راضى هستيم. (17)
    اين بيان، مى‏ نماياند كه برخوردارى از روحيه رضا و تسليم به معناى كنار نهادن عواطف و احساس هاى طبيعى نيست، بلكه عواطف در جاى خود بايد ابراز شود و در اوج ابراز عواطف انسانى، روحيه رضا و تسليم در برابر حكم الهى را نيز بايد حفظ كرد.
    امضاء

  18. Top | #10

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن فرهنگی
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    399
    نوشته
    8,168
    تشکر
    20,575
    مورد تشکر
    12,603 در 3,859
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    احترام به حقوق اجتماعى مؤمنان



    زراره گويد: امام باقر (ع) براى تشييع جنازه مردى از قريش، حضور يافت و من هم با ايشان بودم.در ميان جمعيت تشييع كننده عطاء نيز حضور داشت.
    در اين ميان، زنى از مصيبت ديدگان فرياد و ناله بر آورد.
    عطاء به زن مصيبت زده گفت: يا ساكت مى‏ شوى، يا من بازخواهم گشت! و در اين تشييع، شركت نخواهم جست.
    اما، آن زن ساكت نشد و به زارى و افغان ادامه داد.و عطاء هم بازگشت و تشييع را ناتمام گذاشت.
    من براى امام باقر (ع) قضيه عطاء را باز گفتم (و در انتظار عكس العمل امام بودم) .امام فرمود: به راه ادامه دهيم و جنازه را همچنان تشييع كنيم، زيرا اگر بنا باشد كه به خاطر مشاهده يك عمل اشتباه و سر و صداى بيجاى يك زن، حقى را كنار بگذاريم (و به وظيفه اجتماعى خود نسبت به مؤمنى عمل نكنيم) حق مسلمانى را ناديده گرفته ‏ايم.
    زراره گويد: پس از تشييع، جنازه را بر زمين نهادند و بر آن نماز خوانديم و مراسم تدفين ادامه يافت.در اين ميان، صاحب عزا پيش آمد، از امام باقر (ع) سپاسگزارى كرد و به ايشان عرض كرد: شما توان راه رفتن زياد را نداريد، به
    همين اندازه كه لطف كرده و در تشييع جنازه شركت كرده‏ ايد، متشكريم و اكنون بازگرديد!
    زراره مى‏ گويد: من به امام گفتم: اكنون كه صاحب عزا به شما رخصت بازگشت داده، بهتر است بازگرديد، زيرا من سؤالى دارم كه مى‏ خواهم از محضرتان استفاده كنم.
    امام فرمود: به كار خود ادامه بده، ما با اجازه صاحب عزا نيامده ‏ايم تا با اجازه او بازگرديم.تشييع جنازه يك مؤمن، فضل و پاداشى دارد كه ما به خاطر آن آمده‏ ايم.به هر مقدار كه انسان به تشييع ادامه دهد و به مؤمن حرمت نهد، از خداوند پاداش مى ‏گيرد. (18) در اين حديث، درس هاى چندى نهفته است كه از آن جمله به اين موارد مى‏ توان اشاره كرد:
    الف: لزوم وا ننهادن وظيفه و ترك نكردن حق به خاطر مشاهده باطل از ديگران.
    ب: لزوم اهتمام به حقوق اجتماعى مؤمنان و ضرورت اجتناب از تنگ نظرى.
    ج: حرمت مؤمن، حتى پس از مردن.
    د: ضرورت انجام همه وظايف حتى وظايف اجتماعى، براى خدا و نه صرفا رضاى خلق.

    امضاء

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi