محبت اهل بيت (علیهم السلام)
ابوحمزه گويد: سعد بن عبدالله كه از اولاد عبدالعزيز بن مروان بود و امام او را سعد الخير مى ناميد محضر امام باقر (ع) آمد، و مانند زنان رقيق القلب اشك مى ريخت. امام فرمود: يا سعد! چرا گريه مى كنى؟! عرض كرد چرا گريه نكنم حال آنكه از خانواده بنى اميه هستم و خدا آنها را در قرآن شجره ملعونه ناميده است .
امام فرمود: تو از آنها نيستى، تو اموى هستى از ما اهل بيت. آيا نشنيده اى قول خدا را كه از ابراهيم (ع) نقل مى كند، فرمود: «فمن تَبعنى فانه منّى» ابراهيم: 39 (اختصاص: ص 85)
رفتار با ياران و ديگر مردم
آن بزرگوار، يارانش را به همدردى و برادرى و نيزيارى مسلمانان سفارش مى كرد و مى فرمود: «دوست داشتنى ترين كارها نزد خدا ايناست كه مسلمانى، شكم مسلمانى را سير كند، غمش را بزدايد و دينش را ادا كند».
با همه مهربان بود. حتى با كسانى كه نسبت به او رفتار بدى داشتند، از بد كاران در مى گذشت، اگر نيمه شب مهمانى مى رسيد با مهربانى در برويش باز مى كرد و در بازكردن بار و بنهاش به او كمك مى كرد، در تشييع جنازه مردم عادى شركت مى كرد، لغزشهاى ياران را ناديده مى گرفت و مى فرمود:«اصلاح امور زندگى و روش برخورد بامردم چون پيمانه پرى است كه دو سوم آن زيركى و يك سوم آن گذشت است».
از تحقير مسلمانان نهى مى كرد و به غلامان و كنيزانش مى فرمود: «گدايان را گدا نناميد و آنها را با اين نام نخوانيد، بلكه آنان را به بهترين نامهايشان صدا بزنيد».
در امر اصلاح جامعه و جلوگيرى از فساد و تنبيه بدكاران، تلاش مى كرد آنگاه كه از دزدى افرادى آگاه شد، به غلامانش دستور داد. آنها را گرفتند و به والى مدينه تحويل دادند و اموال دزديده شده را خود به صاحبان آنها برگرداند.
ياران و همراهان را غذا مى داد و چون كمى از آنان فاصله مى گرفت در برخورد مجدد با آنان چنان احوال پرسى مى كرد كه گويا مدتها است آنها را نديده است.