«امیـــن پــویــا»

[اشک مهتاب*خادمه فاطمه زهرا(س)تا ابدالدهر*]

«امیــن پـــویـــا»

«امين پويا» از سن هشت سالگی روخوانی و روان‌خوانی قرآن را نزد پدر خود آغاز كرد، پدرش اولين استاد او تا سن پانزده ‌سالگی بوده و پس از آن اين قاری نوجوان در دارالتحفيظ قرآن كريم فراگيری علوم و فنون تلاوت قرآن كريم را ادامه داد.

پويا كه پيش از اين نزد پدر مقدمات صوت و لحن را فرا گرفته ‌بود هفت سال به طور جدی از استاد عبدالباسط تقليد می‌‌كرد، اما با تغييراتی كه به خاطر قرار گرفتن در سنين نوجوانی در صدای او كم‌كم ظاهر شد و با آمدن قاريان مصری به ايران، از سال 1370 به تقليد از استاد «شحات محمد انور» روی آورد به نحوی كه تا سال 1376 از «شحات انور» و «مصطفی اسماعيل» تقليد می‌كرد.

اين قاری قرآن، فراگيری تجويد را نزد استاد «سيد حسين موسوی» تكميل كرد اما صوت و لحن را خود به طور مستقل پيگيری كرد، اگر چه در اين مسير از راهنمايی‌ها و كمك‌های «مسعود سياح گرجی» و پدر خود بهره می‌برد.

او به ‌طور رسمی از سال 1376 در مسابقات اوقاف شركت می‌كرد؛ مقام‌هايی كه وی در اين مسابقات كسب كرده است عبارتند از: سال1380؛ مقام چهارم مسابقات اوقاف تهران، سال 1381، مقام اول مسابقات اوقاف تهران، سال 1383، مقام اول مسابقات اوقاف تهران، سال 1385، مقام سوم مسابقات اوقاف كشور، سال 1386، مقام سوم مسابقات كشوری اوقاف.

در ميان اين سال‌ها، پويا سه بار در سال‌های 1381، 1383، 1385 در مسابقات حج كشوری شركت كرد و برای تلاوت قرآن در موسم حج به عربستان اعزام شد، وی همچنين در سال 1385 به مسابقات هندوستان در ايالت «كرالا» اعزام شد و مقام نخست اين مسابقات را كسب كرد.

وی در سال 1386 در چهل‌ و نهمين دوره مسابقات بين‌المللی قرآن كريم مالزی شركت كرد كه به رغم شايستگی فراوان و با وجود اذعان همه كارشناسان حاضر در اين مسابقات مبنی بر اين‌كه وی بايد در اين مسابقات حائز رتبه می‌شد، وی موفق به كسب مقام در اين رقابت‌ها نشد.

امین پویا یک سایت اختصاصی برای خود دارد. و هر هفته جلسات قرآن دارد.


برای اطلاعات بیشتر میتوانید به سایت شخصی ایشان مراجعه نمائید:

www.amin-pooya.com

[اشک مهتاب*خادمه فاطمه زهرا(س)تا ابدالدهر*]

امين پويا هستم. متولد سال 1356 درشهرتهران- كارشناس حسابداري هستم و كارمند بانك. متاهل هستم وهم اكنون داراي يك فرزند به نام محمد حسين می باشم .

قرآن خواندن من ازآنجا شروع شد كه در سال 62 كه من حدود 6 سالم بود پدرم 2 عدد نوار كاست قرآن با صداي استاد عبدالباسط (ره) را براي خودش تهيه كرده بود تا گوش كند، چون به قرآن خيلي علاقه‌مند بود وهم اين‌ كه در اين زمينه استاد بود.

هميشه درمنزل ما نوار قرآن روشن بود و آواي قرآن درخانه مي‌پيچيد. پس از مدتي پدرم متوجه شد كه من اين تلاوتها را زمزمه مي‌كنم و از صوت و لحن آن تقليد كرده‌ام. بنابراين پي به علاقه و استعداد من برد و آموزش قرآن را شروع كرد و تمام تلاش خود را در اين راه انجام داد و اينگونه بود كه من وارد اين عرصه شدم.دوران درس و مدرسه آن زمان محلّه زندگي ما نزديك دربند بود.

محلّه سنگ دوقلو بالاتر از امام زاده قاسم(ع). محلّه كوهستاني و خلوت و زيبا. يادم هست خيلي روزها با پدرم به كوه مي رفتيم و قرآن مي‌خوانديم و حديث حفظ مي كرديم. آن موقع در آخر كتاب ديني و قرآن احاديثي با نام شعار هفته بود كه خيلي قشنگ و با موضوعات مختلف نوشته شده بود.

من در تمام سالهاي تحصيلم تا آخر دبيرستان تمام احاديث را حفظ مي كردم و ازبر بودم. با اينكه سن و سالي نداشتم ولي به‌واسطه تقليد از استاد عبدالباسط خيلي خوب قرآن مي‌خواندم و سال اوّلي كه در مسابقات دانش‌آموزي شركت كردم. (سوم دبستان بودم) در مدرسه و منطقه يك تهران اوّل شدم.


تلاوت های مرحوم عبدالباسط با روح من عجين شده بود و خیلی دوستش داشتم و دارم.(خدا رحمتش كند) ما تا سال 66 در محلّه امامزاده قاسم بوديم، بعد از آن به خيابان جمهوري آمديم.همان زماني بود كه عراق، ايران را موشك باران مي‌كرد.هر روز چندتا موشك به مناطق مختلف تهران مي‌خورد و خيلي‌ها شهيد مي‌شدند. قشنگ يادم هست شبي را كه موشك به بيمارستان عيوض زاده تهران برخورد كرد و بسياري از بيماران را به شهادت رساند. تا کنون آن حجم آتش وآوار ندیده بودم . دوران سختي بود. بگذريم...


وقتي ما به مركز شهرآمديم جلسات آموزش قرآن زياد برگزار مي‌شد. پدرم مرا به دارالتحفيظ قرآن كريم كه در خيابان ايران است،‌بُرد. آنجا در محضر استاد سيد حسين موسوي و بعد از ايشان در محضر استاد سيد محسن موسوي به فراگيري تجويد و صوت ولحن پرداختم.

سال‌69 اولين سالي بود كه قاريان مصري به ايران آمدند. شبها براي شنيدن تلاوتشان به محل اجراي برنامه مي‌رفتيم و لذت مي‌برديم. كم كم به تلاوت‌هاي استاد شحات محمد انورعلاقه‌مند شدم و شروع به تقليد كردم و در مدت نسبتاً كوتاهي پيشرفت قابل ملاحظه‌اي كردمو در اين مدت بطور مرتب و منظم در كلاسهاي قرآن حاضر مي شدم و مطالب جديد را ياد مي گرفتم. حضور این اساتید دوران جدیدی را در تلاوت قرآن ایران رقم زد و کشور به یکباره در امر تلاوت و آموزش قرآن جهش بزرگی نمود.


در محضر اساتيد از سال 75 به بعد بيشتر در منزل تمرين مي‌كردم و بعضاً درجلسات قرآن حاضر مي‌شدم و از آن جلسات نيز استفاده مي‌كردم مثل جلسه استاد علي سياح گرجي، استاد علي اكبر حنيفي و استاد حسين سبزعلي. خيلي قرآن مي‌خواندم و تمرين مي‌كردم. آنقدر نوار گوش مي‌كردم كه اكثر شبها خواب تلاوت قرآن مي‌ديدم. رفقا به شوخي مي‌گفتند: " وقتي پويا به نوارفروشي مي رود مي گويد آقا لطفاً 2 كيلو نوار بدهيد." البته اين را بگويم براي موفقيت در هر كاري بايد وقت گذاشت و با عشق و علاقه كاركرد. (كار نيكوكردن از پر كردن است.)

همراهي صبورانه همسرم درباره انگيزه قرائت كه بسياراز من مي‌پرسند؛ مي‌گويم قبل از اين ‌كه بخواهم تصميم بگيرم كه آيا قاري قرآن شوم يا نه، قاري قرآن شدم. پدرو مادرم آنقدرقشنگ و مهربانانه مرا حمايت مي‌كردند و مرا به خواندن قرآن تشويق مي‌كردند كه فقط و فقط از روي عشق و علاقه آن را تمرين مي‌كردم و از تلاوت آن لذت مي‌بردم. نقش خانواده‌ها خيلي مهم است؛ مي‌توانند با رفتار خود فرزندشان را علاقه‌مند به قرآن و يا نسبت به آن بي‌علاقه كنند. پدران و مادران باور كنند كه نقش خانواده در اين راه از نقش خود فرزند بيشتر است.


والديني را مي شناسم كه براي اينكه فرزندشان حافظ قرآن شود خود نيز با او قرآن را حفظ كرده‌اند. لازم است اين را بگويم كه همراهي و توجه همسران نیز در ادامه موفقيت قاريان نيز بسيار با‌اهميت است. با صداقت ميگويم كه اگر بعد از ازدواج، همراهي و كمك همسرم نبود و دلسوزي و تشويق ايشان نبود هيچ‌گاه نمي توانستم در اين راه موفق شوم. همسرم خيلي صبور است. خيلي با من همراه است. موفقیتم برایش خیلی مهم است .


یادم هست در مسابقات مالزی که با ناداوری حقم را ضایع کردند ایشان به حدی ناراحت بود که هر لحظه گفتم الان گریه می کند. خیلی بیشتر از من ناراحت بود . این همراهی و این اهمیت ، بخاطر اين است كه او نيز به قرآن عشق مي‌ورزد . ایشاندربسياري ازبرنامه‌هایم با من به محل اجراي برنامه مي‌آيد. در حقيقت زندگي كردن با فردي كه خيلي وقتها مشغول اجراي برنامه و مسافرت‌هاي داخلي و خارجي است سخت است.اما او با تمام وجود اين سختي ها را مي‌پذيرد.


من تمام موفقيت‌هايم را بعد از سال 82 كسب كرده‌ام يعني بعد از ازدواج. در سال 81 كه به سرزمين وحي مشرف شدم آنجا از خدا خواستم تا همسرم اهل قرآن باشد و با صبر و گذشت به من كمك كند تا موفق شوم. خدا هم دعايم را مستجاب كرد. خيلي از ايشان ممنونم و مدیون او هستم. دعا مي كنم خدا اجر و پاداش او را به خاطر صبر و گذشت و تحمل سختي‌ها در راه قرآن ، خودش بدهد .


راستی حالا که صحبت به اینجا این را بگویم پسرم محمد حسین آنقدر به قرآن علاقه دارد که دیدنی است. از زمانی که نوزاد بود همیشه در منزل ما آوای قرآن طنین انداز بود. با شنیدن صوت قرآن آرام می شود و گوش می کند. با اینکه الان دو سالش است با من نماز و قرآنمی خواند. یک روز دیدم رحل و قرآن را آورده ودر حالی که دستانش را در کنار گوشش گذاشته در حال خواندن قرآن است . من هم سریع دوربین را برداشتم و عکس گرفتم. مسابقات شركت در مسابقات قرآن را از سال 78 شروع كردم. غالباً در مسابقات موفق بوده ام.


درمسابقات بين المللي نيز كه در سال 85 در كشور هندوستان و در سال 89 در كشور روسيه برگزار شد بعنوان نفر نخست برگزيده شدم ودر سال 90 نيز درمسابقات بين المللي تونس توانستم به مدد الهي نفر اول شوم.3بار در مسابقات حج در سالهای 83 ،85 و 89 نفراول شدم در مسابقات سراسری کشور در سالهای 85 ، 86 ، 88 و 89 جزو 3 نفر اول شدم. براي تلاوت و تبليغ نيز به كشورهايي چون هندوستان- عربستان- مالزي- امارات- كويت- آفريقاي جنوبي- روسيه - تونس و فرانسه سفر كرده‌ام که برخی از عکسهایاین سفرها را در قسمت گالری عکس در سایت (amin-pooya.com ) گذاشته ام

[اشک مهتاب*خادمه فاطمه زهرا(س)تا ابدالدهر*]

یک توصیه دوستانه

برخي از قاريان قرآن، حفظ آيات قرآن را براي قاريان ضروري مي‌دانند اما من بيشترازآن كه حفظ را توصيه كنم عمل به قرآن را توصيه مي كنم. عمل به قرآن و بالا بردن و ارتقاء اخلاق خيلي مهم‌تر از حفظ قرآن است.
حفظ قرآن خيلي خوب است ولي اخلاق و عمل صالح آن را ارزشمند‌ مي‌كند.
خداوند در سوره فاطر مي‌فرمايد: " إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ" یعنی: سخنان پاکیزه به سوی او بالا می رود و عمل صالح آنرا رفعت می دهد و بالاتر می برد.
به قاريان قرآن بيشتر از حفظ و مسايل فني، رعايت ادب و اخلاق، احترام به بزرگتر، توجه و محبت به والدين، خدمت به خلق خدا و ارتباط با خداوند را توصيه مي‌كنم. به قول يكي از دوستان عزيزم، وقتي عمرمان به پايان مي رسد چيزي كه از شما سوال مي‌شود اين نيست كه آيا «يرملون» را بلدي؟ «قلقه» را توضيح بده ويا آيا مي‌تواني الحان عربي را درهم تركيب كني؟ چرا مخرج حرف(ص) را رعايت نكردي؟ اين ها همه مال دنياست.
آنجا مي‌پرسند اخلاقت چطور بود؟ به چند نفركمك كردي؟ روابطت با پدر ومادرت چگونه بود؟ چقدراز فرمان خدا اطاعت كردي؟ پس عمل به قرآن مهم‌تر از حفظ قرآن است.
قاري قرآن بايد در مسيرخود‌ساختگي قدم بردارد- بايد بين مردم به خوش‌اخلاقي و خوبي معروف باشد. بايد متين و سنگين عمل كند. اگر اين‌طور بود خدا هم كمك مي‌كند آدم موفق مي‌شود.
براي برخي از قاريان نوجوان و تازه‌كارتوصيه مي كنم كه براي كسب شهرت و پول قرآن نخوانند. صاحب قرآن كريم است. شاعر مي گويد: تو بندگي چو غلامان به شرط مزد مكن كه خواجه خود روش بنده ‌پروري داند.خدا هيچ وقت به هيچ كس بدهكار نمي‌شود بيشترازكارخير، پاداش مي‌دهد خيلي بيشتر. آنقدر كه درحساب نيايد توصيه بعدي اينكه؛ موفقيت درسايه تلاش واستمرار به‌دست مي‌آيد.
خيلي‌‌ها دراين راه خسته مي‌شوند و تلاوت را رها مي‌كنند- صبر و پرهيزازعجله در نتيجه‌گيري، برنامه‌ريزي صحيح و اجراي درست و منظم برنامه از شرطهاي لازم موفقيت است. شركت منظم در كلاس و رفع اشكال توسط استاد و تمرين نقش بسيار مهمي در پيشرفت دارد.
لازم است بگويم كه يادمان باشد حضرت سيدالشهداء براي اين كشته شد كه قرآن كشته نشود. نماز كشته نشود، اخلاق و معرفت كشته نشود. باید جوري قرآن بخوانيم وعمل كنيم كه سيدالشهداء ازما راضي و خشنود باشد. کسانی در که روز عاشورا در مقابل حضرت سیدالشهدا ایستادند و ایشان و یاران باوفایش را به شهادت رساندند همگی به ظاهر مسلمان و اهل عبادت بودند. نماز می خواندند. قرآن می خواندند. روزه می گرفتند. شب زنده داری و تهجد می کردند.
حتی روایت شده است هنگامی که شمر (لعنت الله علیه) از گودال قتلگاه بیرون آمد گریه می کردو گفتند چرا گریه می کنی . گفت چون نمازم قضا شد !! از خدا بخواهیم که معرفت قرآن و دین را به ما عنایت کند. آمین
در پايان خاطره‌اي را كه از يكي از روزهاي سال 81 در ذهنم ماندگار شده است برايتان بازگو مي‌كنم؛ سال 81 بود. من در بانك مشغول انجام كار مشتريان بودم.شعبه خيلي شلوغ بود. ازدحام مشتريان براي انجام كار بانكي به حدّي بود كه انجام كار را براي كارمندان سخت كرده بود. خيلي روزها صبحانه و ناهار نمي‌خورديم و فقط كار مي‌كرديم. يك روز در صف طويل مشتريان پيرزن قدخميده‌اي را ديدم كه براي كار بانكي، به بانك آمده بود و منتظر بود تا نوبتش شود. خيلي ضعيف و رنجور بود و مشخص بود به سختي ايستاده است. بلند شدم و گفتم مشتريان عزيز اين خانم خيلي پير است واز ايستادن درصف ناتوان است اجازه مي‌دهيد جلوتر از شما كارش را انجام دهم؟ همه گفتند بله بله.كار پيرزن را انجام دادم. كارش كه تمام شد نگاهي به من كرد و گفت: پسرم انشاءا... امسال به خانه خدا بروي و مكه و مدينه را زيارت كني. من هم از دعای ایشان تشکر کردم و او رفت.
3 روز بعد از شوراي عالي قرآن تماس گرفتند و گفتند چمدانت را ببند هفته ديگر بايد حج بروي. از خوشحالی فقط گریه کردم. «عبادت به جز خدمت خلق نيست.»
همراه : 09126727633
ادرس جلسه : خیابان ولی عصر(عج) حد فاصل خیابان امام خمینی (سپه سابق) و خیابان جامی. جنب خانه عکس پارسی پلاک 1083 طبقه فوقانی فروشگاه ورزشی اورلاندو . چهارشنبه ها 20 الی 23
تلفن : 66416508