صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 29 , از مجموع 29

موضوع: روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    127
    نوشته
    1,150
    تشکر
    122
    مورد تشکر
    744 در 465
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !

    این است رنسانس !

    این جناح طبقه ی نو و جناح طبقه ی کهنه -از نظر اقتصادی - است که به عنوان فکر نو و فکر کهنه انعکاس پیدا می کند !

    طبقه ی متوسط - بورژوازی - انقلاب آزادیخواهی ! راه می اندازد،
    چرا که می خواهد خود و جامعه را از تمام قیودی که او را نفی می کرده اند ، رها کند !


    طبقه ی متوسط روی کار می آید و قدرت و حکومت را به دست می گیرد.
    در این دوره است که با مذهب - به آن شکل قدیمش که حافظ ارزشها از نقطه نظر روابط و نظام اجتماعی قرون وسطائی است - مبارزه می شود.

    و دو گونه بینش به وجود می آید:
    یکی بینش مذهبی ِ تحول یافته و دنیا گرا - که پروتستانتیسم است؛
    و دیگری بینش غیر مذهبی است ، که اصولا مذهب را به عنوان « احساس مذهبی » و « فلسفه ی دین » مورد هجوم قرار می دهد.

    و هردو - بخصوص جناح دوم - برای مبارزه با اشکال مختلف مذهبی در جامعه ، یا احساس مذهبی در انسان ، به « حربه ی علم » متوسل می شوند !

    یا از ادبیات قدیم - مثلا ادبیات غیر مذهبی ِ یونان و روم که ادبیات « لائیک » است - کمک می گیرد !
    رنسانس این است.

    و از خصوصیاتش در قرون 16 و 17 ، مبارزه ی آن با مذهب است؛
    چه به شکل مذهب ِ نوتر و بینش مذهبی نوتر ؛
    و چه به شکل علم : علوم طبیعی و انسانی , استدلال فلسفی , استدلال منطقی و مکتب های اعتقادی ِ نو و مبارزه ی ایدئولوژیک .
    یعنی این جناح طبقه ی نو و طبقه ی کهنه است - از نظر اقتصادی - که به عنوان فکر نو و فکر کهنه انعکاس پیدا می کند !
    و در فلسفه ، به عنوان فلسفه ی عقلی و اشراقی و احساسی،
    و بعد به عنوان جهان بینی بسته و جهان بینی باز منعکس می شود.

    اما متاسفانه غالب روشنفکران ما که در کشورهای اسلامی و بطور کلی در کشورهای شرقی به وجود آمده اند ،
    ادبیات فکری و ذهنی و اعتقادی خودشان را از « ادبیات غربی » گرفته اند ،
    در حالی که آنها بر اساس ِ یک نهاد و زیربنای اجتماعی با مذهبشان - با « مذهب ِ خاص خودشان » و با نقش خاصی که مذهب در تحکیم قرون وسطی و نظام فئودالی ِ قرون وسطائی بازی می کرد - در افتادند .

    و برای پیشرفت و پیشبرد « طبقه ی خودشان » ، و از بین بردن بسیاری از قوانین و مقررات و اعتقادات راکدی که به زیان حرکت و پیشرفت کلی انسانی بود ، مکتب های ضد مذهبی و ضد کاتولیک را بنا نهادند .

    و ما نیز ، بی آنکه در چنان موقعیتی باشیم و مذهبمان نقشی همسان مذهب آنها داشته باشد ،
    « اندیشه های آنان» را گرفتیم و « عقیده ی اجتماعی خودمان » ساختیم !
    بر مبنای اعتقادات غرب !

    این است که مبارزه روشنفکر - در قرون 16 و 17 - علیه مذهب ِ موجود و حاکم در قرون وسطی ،
    بطور موقت و در زمان خودش ،
    مبارزه ی مترقی ای است.

    اما تکرار ِ آن حرف ها ، به وسیله ی روشنفکر ما
    - از لحاظ اینکه آن عقاید با تجربه ی اجتماعی محیطش وابستگی ندارد ، و مذهبش بی شباهت به مذهب ِ اروپائی است ، و تضاد های طبقاتی و بطور کلی وضع اجتماعی خاص خودش را دارد -
    نقش منفی می یابد و هیچ تحرک راستینی را ایجاد نمی کند.
    امضاء
    12سال اهنگر نفس خود بودم برکوره ریاضت می نهادم و بر اتش مجاهده می تافتم و بر سندان مذمت می نهادم و پتک ملامت بر او می کوفتم تا نفس خویش را اینه ساختم و اسلامی تازه اوردم و همه خلق مرده دیدم.
    *بایزید بسطامی*
    مركز انجمنهاي اعتقادي گنجينه الهي:http://ganjineh-elahi.com/
    مركز انجمنهاي تخصصي گنجينه دانش:http://www.ganjineh-danesh.com/forum.php


  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    127
    نوشته
    1,150
    تشکر
    122
    مورد تشکر
    744 در 465
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !

    تفاوت میان روشنفکران غربی و همتایان شرقی شان .

    اگر چه روشنفکران غرب - با عقاید تازه شان در قرون 16 و 17 - نقش مثبتی را ایفا کردند و طبقه ای متحرک و سازنده را شکل بخشیدند و راه پیشرفت علم را گشودند و اختراعات و اکتشافات مخلتف علمی را ممکن ساختند .

    اما همان حرف ها و اندیشه ها و همان مفاهیم و بینش ها و شعارهای روشنفکران قرون 16 و 17 در شرق اسلامی ، تنها 2 نتیجه ی مثبت داشت:

    اول اینکه جامعه متوجه نشد که روشنفکرانش چه می گویند!
    چنانکه اکنون نیز پس از چند نسل که از ایجاد گروه و قشر روشنفکر در جامعه مان می گذرد ،
    هنوز جامعه وجودشان را احساس نکرده است !

    چرا که جامعه ی ما زبان روشنفکر را نمی فهمد و نقاطی را که روشنفکر روی آن تکیه می کند و انتقاداتی که می کند، هیچ تناسبی با متن زندگی توده ندارد.

    در حالیکه روشنفکران اروپا ، در متن جامعه شان ، در متن کلیساهای کاتولیک ، در متن مراسم و عقاید مذهبی ِ جامعه ، و مثل ماهی در دریای توده و جامعه شان شناور بودند و به هدایت و تصفیه ی افکار و مبارزه با خرافات - و حتی با همان مذهبی که خود معتقد بودند - می پرداختند .

    اما روشنفکران ما چون از متن جامعه نروئیده اند و در خارج ساخته شده اند و مانند قشری بر روی جامعه هستند ،
    با وجود این فاصله ی فراوان نتوانسته اند در جامعه و توده نفوذ کنند.
    این است که در اینجا (جوامع شرقی) ، « قشر روشنفکری » داریم ، اما « نهضت روشنفکری » ، نه !

    و دوم این که :
    ایجاد قشری چنین مصنوعی ، که در خارج ساخته شده بود،
    در وطنش باعث تفرقه و شکست ِ « وحدت اجتماعی » شد !

    چرا که آن گروه اندک که می توانستند خوب بیندیشند و آگاهی شان مجهز به علم نیز بود ،
    بجای اینکه خودآگاهی شان را به متن جامعه ببرند و به اندام کلی اجتماع و توده ی مردم بدهند ،
    از توده و متن جامعه جدا ماندند و بصورت قشر زبده ی مجرد جامعه درآمدند.
    و از این « تفرقه » دشمن سود برد و در میان این « خلاء » سکنی گزید!

    چنین است که در کشورهای و شرق ، و در میان توده های مسلمان و شرقی ، « استعمار فرهنگی و سیاسی » را باید در جائی میان روشنفکر و توده جست !

    روشنفکر راستین ، باید هدفش زدن ِ پلی باشد که بر این خلاء بگذرد و بین خود و توده تفاهم ایجاد کند.
    باید فاصله خطرناک و وحشتناکی را که ایجاد شده است را به اتصال و تفاهم و آشنائی و همدردی تبدیل کند.
    که تا این پل زده نشود ، توده در رکود ِ خویش خواهد ماند و روشنفکر در بیگانگی و تجرد خویش .

    روشنفکری که در رستوران ها و کافه های بالای شهر می نشیند و دائم از جامعه های عقب افتاده و جلو افتاده و مکتبِ فلان و فلان بحث می کند ، فقط برای خودش وجود دارد !
    که توده اصلا وجودش را احساس نمی کند !
    و اگر می خواهد احساس بشود، باید از آن پله ها فرود بیاید و آن خانه های بلند و کافه ها و تریاهای بالا را ترک کند و خود را به میان توده بیفکند و درد و نیازهایشان را لمس کند ،
    و از آن اشرافیت ِ گروه پرست ، خود پرست ، صنف پرست و ضد مردمی و فقط حافظ ِ حیثیت شغلی و فردی خویش بودن ، به در آید.
    تا خود نیز لمس شود!!

    این تضاد برای چیست؟
    به این جهت است که « ذهنیات » روشنفکر از جائی است ، و « وجودش » از جائی دیگر!

    این دوگانگی را باید از بین برد.
    و این دوگانگی از بین نمی رود مگر اینکه میان روشنفکر و توده پلی زده شود.
    تا روشنفکر به میان توده راه بیابد و توده ، مخاطب ِ روشنفکر شود ، و روشنفکر در ایمان توده جای بیابد .
    و این چیزی است که اکنون نیست و باید باشد .
    امضاء
    12سال اهنگر نفس خود بودم برکوره ریاضت می نهادم و بر اتش مجاهده می تافتم و بر سندان مذمت می نهادم و پتک ملامت بر او می کوفتم تا نفس خویش را اینه ساختم و اسلامی تازه اوردم و همه خلق مرده دیدم.
    *بایزید بسطامی*
    مركز انجمنهاي اعتقادي گنجينه الهي:http://ganjineh-elahi.com/
    مركز انجمنهاي تخصصي گنجينه دانش:http://www.ganjineh-danesh.com/forum.php

  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    127
    نوشته
    1,150
    تشکر
    122
    مورد تشکر
    744 در 465
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !

    متاسفانه «روشنفکر ضد مذهبی ِ ما» که می خواهد مذهب را بکوبد، از مذهب، « همان تصور غلطی » را دارد
    که یک « خشکه مقدس مذهبی » دارد !

    رنسانس و قرون جدید را « تفسیردرست و فکر نوین و نگرش جدید به دین » به وجود آورد ، نه مبارزه ی ضد مذهبی.

    اگر قرار است که ما از غرب تقلید کنیم ، باید از تجربه های خوبشان تقلید کنیم .
    و این ، یکی از آنهاست که :
    آنچه قرون وسطی را خراب کرد و قرون جدید را به وجود آورد ، مذهب نو بود ، « تحول فکری مذهبی » بود ، نه مبارزات ضد مذهبی.

    « نقش مذهب پروتستان در ایجاد قرون جدید » را « ماکس وبر » بهتر از هر کسی تحلیل کرده است.

    در قرن های 16 و 17 مبارزه با مذهب ، جنبه ی فلسفی ، منطقی و ذهنی داشت.
    از قرن 19 مبارزه با مذهب شکلی دیگر گرفت ، و اصولا بحث در باره ی مذهب فرق کرد.
    بجای استدلال های ذهنی و عقلی و فلسفی - مثل قدما - به « شناخت جامعه و شناخت تاریخ واقعی بشر » پرداخته شد.
    به تاریخ تحولات آدم و ذهن و ادراک آدم از آغاز تا کنون ، توجه شد.

    در قرون 19 و 20 برای شناخت مذهب ، این حرف را عنوان کردند که :
    در قرون 16 و 17 روشنفکران بدون اینکه مذهب را بهتر از کشیشان بشناسند ، با آن مبارزه کردند.

    این را هم اکنون در قرن 21 نیز به چشم خویش می بینیم که آدم های خشکه مقدس و صرفا متقی، در مورد مذهبش ، یا شعارها و عقاید مذهبی اش ، نوعی «شناخت غلط » دارد.

    و متاسفانه روشنفکر ضد مذهبی ِ ما نیز ، که می خواهد مذهب را بکوبد ، از مذهب همان تصور غلطی را دارد که آن مقدس دارد !

    بنابراین هر دو قطب « مذهبی و ضد مذهبی » را می بینیم که چیز دیگری را مذهب پنداشته اند و تصور خاصی از بهشت ، جهنم ، معاد ، امام ، حوادث زندگی اجتماعی و فکری ائمه شان ، دارند که با واقعیت منطبق نیست .

    حالا یکی به این تصور ذهنی غلط معتقد است و نامش مذهبی،
    و دیگری مخالف است و نامش ضد مذهبی !
    اما نه او به « مذهب واقعی » اعتقاد دارد و نه این مخالف « مذهب راستین » است ،
    چرا که در اینجا اصلا « هیچ مذهبی » در کار نیست ! و همه چیز به نام مذهب تمام می شود !

    در قرون 19 و 20 ، برای شناختن « تاریخ تحول دین » ، و همچنین ، « کیفیت ایجاد دین در تاریخ بشر » به متد تازه ای دست یافتند.
    ( بر خلاف « آگوستین » که عالَم « ربانی و متافیزیک » را « تقسیم بندی ای خیالی » می کرد،
    یا فلاسفه ی قرن های 17 و 18 که « با یک فحش به مذهب ! » خیال می کردند که واقعا از نظر « منطقی » هم مذهب را نفی کرده اند ! ( مثل « ولتر » در دوران اول زندگیش )

    و در ضمن ِ پرداختن و شناختن وجوه مختلف انسان ، به شناختن ِ وجهه ی مذهب و تاریخ انسان نیز پرداختند .

    اما چگونه ؟
    امضاء
    12سال اهنگر نفس خود بودم برکوره ریاضت می نهادم و بر اتش مجاهده می تافتم و بر سندان مذمت می نهادم و پتک ملامت بر او می کوفتم تا نفس خویش را اینه ساختم و اسلامی تازه اوردم و همه خلق مرده دیدم.
    *بایزید بسطامی*
    مركز انجمنهاي اعتقادي گنجينه الهي:http://ganjineh-elahi.com/
    مركز انجمنهاي تخصصي گنجينه دانش:http://www.ganjineh-danesh.com/forum.php

  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    127
    نوشته
    1,150
    تشکر
    122
    مورد تشکر
    744 در 465
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !

    علم، هر چه پيش تر مي رود، متواضع تر مي شود !!

    كساني كه احساس مي كنند به همه ي علوم دست يافته اند و همه چيز برايشان روشن شده، حتي يك گام هم در مرحله ي
    « علم واقعي » ننهاده اند.

    در قرون 19 و 20 ، برای شناختن « تاریخ تحول دین » ، و همچنین ، « کیفیت ایجاد دین در تاریخ بشر » به متد تازه ای دست یافتند.
    ( بر خلاف « آگوستین » که عالَم « ربانی و متافیزیک » را « تقسیم بندی ای خیالی » می کرد، یا فلاسفه ی قرن های 17 و 18 که « با یک فحش به مذهب ! » خیال می کردند که واقعا از نظر « منطقی » هم مذهب را نفی کرده اند ! ( مثل « ولتر » در دوران اول زندگیش )
    و در ضمن ِ پرداختن و شناختن وجوه مختلف انسان ، به شناختن ِ وجهه ی مذهب و تاریخ انسان نیز پرداختند . اما چگونه ؟

    در تاريخ 3 دوره ي مشخص مي بينيم ، كه همه ي مسائل انساني را در اين 3 دوره مي توان به حسب زمان تقسيم بندي كرد :

    اول : « دوره ي باستاني و بدوي ِ » جامعه ي بشري است كه هنوز خط وجود ندارد و نوشتن و تعليم و تربيت و سازمان هاي آموزشي نيست و جامعه نمي تواند تجربه، مفاهيم، ادبيات و عقايد ديني خودش را به شكلي ثبت كند و براي نسل هاي ديگر بگذارد، كه ما بتوانيم با مطالعه ي آن آثار ، به طرز تفكر و طرز زندگي و عقايد اجتماعي و مذهبشان پي ببريم.
    بنابراين دوره ي اول ، دوره ي جامعه ي بدوي يا « جامعه ي وحشي » است كه جامعه شناسان به مراعات ادب نمي گويند جامعه ي وحشي ، مي گويند جامعه ي باستاني.

    دوم : جامعه ي تاريخي است .
    جامعه ي تاريخي جامعه اي است كه تمدن و كتابت دارد،
    در آن تقسيم كار و نهاد آموزش و پرورش هست،
    تعليم و تربيت خاصي دارد و در آن مكتب به وجود آمده ،
    و انتقال تجربه به نسل هاي بعد امكان يافته است ،
    و از روي آثار هنري ، كتاب ها ، سنگ نوشته ها ، آثار باستاني ،‌نسخه هاي خطي و آثار مختلف، مي توان آن را مطالعه كرد و شناخت.

    سوم : دوره ي معاصر است.
    كه از قرن 15 و 16 شروع مي شود و تا هم اكنون ادامه دارد.
    شناخت دوره ي معاصر و دوره ي تاريخي آسان است. اما شناخت دوره ي بدوي - يعني دوره ي « آركائيك » ( وحشي )، كه پيش از تاريخ رسمي قرار دارد، و قبل از « خط » ، به معناي اعم - مشكل است.
    اما شناختنش ضروري و حياتي است.

    به گفته ي « گاستون باشلارد » فيلسوف فرانسوي :
    « تا زماني كه جامعه هاي بدوي ِ ابتدائي ِ‌ قبل از تاريخ را دقيقا نشناخته ايم، نمي توانيم در باره ي فلسفه ي جامعه و جامعه شناسي اظهار نظري دقيق، عيني و علمي بكنيم.
    چرا كه « جامعه » حقيقتي است كه نه در دوره ي معاصر به وجود آمده و نه در دوره ي قرون وسطي و نه در دوره ي تاريخي و تمدن ها،
    بلكه در دوره ي بدوي به وجود آمده است. »

    براي اينكه بفهميم « جامعه » به چه دليل - يا دلايلي - و تحت چه عواملي - اقتصادي ، اجتماعي، فكري، ذهني، طبيعي، جغرافيائي يا مذهبي - تحول پيدا مي كند،و اين تحول طبق چه قوانيني ايجاد مي شود و از دوره اي به دوره ي ديگر مي رود،
    بايد جامعه ي بدوي را بشناسيم .
    براي اينكه اول در آنجاست كه جامعه به وجود مي آيد و تحت تاثير عوامل بسيار روشن و ساده تحول پيدا مي كند.

    در قرون 17 و 18 هر جامعه شناسي با خواندن « جمهور افلاطون » ، مي پنداشت كه جامعه ي بشري را درست مثل كف دستش مي شناسد ،
    - مثل روشنفكران ضد مذهبي ما كه با ديدن چند ترجمه ، ديگر در جامعه شناسي هيچ مشكلي ندارند ! -

    اما جامعه شناسي امروز، برخلاف قرن 18 - كه جامعه شناسش مي توانست 198 قانون دقيق ِ علمي راجع به جامعه و كيفيت و تحول جامعه و قانون تبديل جامعه وضع كند -
    حاضر نيست حتي به وجود « يك قانون مسلم و قطعي در جامعه شناسي » اعتراف كند !
    امضاء
    12سال اهنگر نفس خود بودم برکوره ریاضت می نهادم و بر اتش مجاهده می تافتم و بر سندان مذمت می نهادم و پتک ملامت بر او می کوفتم تا نفس خویش را اینه ساختم و اسلامی تازه اوردم و همه خلق مرده دیدم.
    *بایزید بسطامی*
    مركز انجمنهاي اعتقادي گنجينه الهي:http://ganjineh-elahi.com/
    مركز انجمنهاي تخصصي گنجينه دانش:http://www.ganjineh-danesh.com/forum.php

  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    127
    نوشته
    1,150
    تشکر
    122
    مورد تشکر
    744 در 465
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !

    كل بشريت در ابتداء داراي « يك زبان » بوده است

    براي شناخت جامعه ي كنوني، شناخت جامعه ي بدوي لازم و فوري است.
    و براي شناخت « دين » و « كيفيت ايجاد احساس مذهبي » ،
    پيدايش مراسم ،‌ افعال و عبادات ديني و عقايدي كه به اسم دين داريم،
    نيز ناگزير از شناختن جامعه ي بدوي هستيم،
    و بايد اين دوره از جامعه ي بشري و ذهن و فرهنگ بشري را بشناسيم.

    علم تازه ايست به نام باستان شناسي.
    باستان شناسي قديمي نه ! كه با تشابه لفظي در ايران هم زياد داريم !
    و از آنهائي هستند كه با شباهت لفظي تمام زبان هاي دنيا را مي شناسند !
    و با يك « چيز ذوقي ! » ،‌ تمام عقايد را اثبات و كشف مي كنند !

    حدود 70 سال پيش در تركيه كنگره اي تشكيل شد و آقاي « زياد ئوگالب » تئورسين ،
    ( از تئورسين هاي متداول و آنچناني ِ كشورهاي آنچناني !) گفت :
    تمام تمدن ها در كناره ي مديترانه به وجود آمده !
    و همه ي تمدن هاي كناره ي مديترانه ،‌ زائيده نژاد ترك است !
    و همه ي زبان هاي بشري از زبان تركي منشعب شده !
    و تمام كلمات بشري از كلمه ي « خورشيد » به وجود آمده !
    و بعضي از زبان شناس هاي ما هم كه گفته اند : قريش همان كورش است !
    و يكي شان مي گفت : اصولا عرب زبان نداشته است !
    و اگر به كلماتشان نگاه كنيد، مي بينيد كه همان كلمات ِ كج و معوج شده ي فارسي است !
    و اين زبان را مزدكيان فراري به سرزمين هاي عربي بردند ، و آنها كه زبان نداشتند !
    و هرگز سخني نمي گفتند ! نطق آموختند !
    و بعد براي مبارزه با زردشت ، اسلام را «‌ موقتا » ساختند !!

    مي بينيم كه كشف و حل كردن مسائل تاريخي ، ديني و علمي براي چنين « دانشمنداني ! » چقدر ساده است !
    و براي « دانشمندان راستين » ، كوچكترين مسئله چقدر مشكل .

    اين باستان شناسي « نو ديرين شناسي »
    از طريق شناختن معابد قديم ،‌ آثار هنري قديم، بقاياي اجساد ،‌ اشياء مانده در قبرها ،
    با كمك « شيمي مدرن » ، كه مي تواند « زمان » و « كيفيت » پيدايش شان را بشناسد،
    و به ياري « زبان شناسي ديرين » تمدن ها را دنبال كرده است تا « سر چشمه » را بشناسد.

    مثلا آقاي « اميل بن ونيست » كه بزرگترين استاد زبان شناسي عالم بوده و هفتاد و چند زبان را به راستي بلد بوده،
    و از درخشانترين چهره هاى علمى زبان شناسى تاريخي و دستور مقايسه اى زبانهاى هند و اروپايى و زبان شناسى عمومى،
    و نيز يك شرق شناس بسيار مشهور بوده،

    با مقايسه ي لغات و دستور زبان هاي آريائي ، ‌ايراني ، هندي و اروپائي،
    كلمات اوليه ي زبان « قوم وحشي آريا » - كه هنوز مهاجرت نكرده بودند - را پيدا كرد.

    بعد همين تحقيق را در مورد زبان هاي ديگر انجام دادند ، و « زبان هاي اوليه » را يافتند ،‌
    و آنگاه مقايسه بين زبان هاي اوليه ي نژادها ، اين حقيقت را مشخص نمود كه :
    بشريت از ابتداء « يك زبان » داشته است.
    مشترك بودن كلماتي مثل « پدر،‌مادر، زمين ... » در بيشتر زبان ها همچون انگليسي ، فارسي و حتي عربي،
    - كه ريشه ي واژگانش چيز ديگري است - نمونه ايست از وحدت زبان.
    مي بينيم كه از طريق زبان شناسي ديرينه و شناخت زبان هاي كهنه به
    « وحدت زباني » در بشريت پي برده اند.

    در مورد جامعه نيز چنين مطالعاتي انجام شده است كه :
    جوامع بدوي چگونه تشكيل مي شود ؟
    چگونه به « طبقات » تبديل مي شود ؟
    چگونه « حكومت »‌ به وجود مي آيد ؟
    چطور « مذهب » پديد مي آيد ؟
    و چگونه « سازمان هاي اجتماعي » شكل مي گيرد ؟
    امضاء
    12سال اهنگر نفس خود بودم برکوره ریاضت می نهادم و بر اتش مجاهده می تافتم و بر سندان مذمت می نهادم و پتک ملامت بر او می کوفتم تا نفس خویش را اینه ساختم و اسلامی تازه اوردم و همه خلق مرده دیدم.
    *بایزید بسطامی*
    مركز انجمنهاي اعتقادي گنجينه الهي:http://ganjineh-elahi.com/
    مركز انجمنهاي تخصصي گنجينه دانش:http://www.ganjineh-danesh.com/forum.php

  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    127
    نوشته
    1,150
    تشکر
    122
    مورد تشکر
    744 در 465
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !

    با « ملاك هاي اديان بدوي » نمي شود با اسلام - مترقي ترين دين تاريخ - مبارزه كرد !
    دين ستيزان عزيز، تكنيك هاي مدرن تر « ضد مذهبي » را بياموزند !

    نبايد فراموش كرد كه ايرانيان كنوني مسلمانند .
    روشنفكر دانشمندي كه - بقول خودش - مسئوليت دارد و تعهد سپرده كه با مذهب مبارزه كند و ريشه ي دين را بزند،
    بايد بداند كه ناگزير است كه اسلام را به طور كامل و عميق بشناسند .

    و بايد اين را بفهمد،
    كه ديگر با ملاك هاي اديان بدوي و بحث هاي « شبه علمي ! » در مورد تابو ، مانا، روح و امثال اينها ...
    نمي شود با اسلام - اين دين مدرن و جديد تاريخ بشري ، كه از يك سطح بسيار متعالي ذهني و فرهنگي و تمدني برخوردار است، - جنگيد .

    بنابراين در راه مبارزه اي كه در پيش دارند و براي كوبيدن دين، لازم و واجب است كه دين اسلام و كتاب قرآن و ترجمه ها و تفاسيرش را با دقت مطالعه كنند،
    نه فقط كتاب « زندگي نخستين » لورل بري را !

    اسلام ستيز گرامي !
    تو شخص ديگري را شناسائي كرده اي و مي خواهي بجايش فرد ديگري را به محاكمه و مجازات بكشاني ؟!!
    تو چيزي را رد مي كني و اينها به چيز ديگري معتقدند !

    و لابد وقتي اينها را مي گوئي، انتظار داري كه مردم مذهبشان را كنار بگذارند و به دنبال تو بيايند ؟!
    و لابد وقتي اينها را مي گوئي، روحت را اشباع مي كني كه مثلا مثل ولتر شده اي!
    چرا كه او هم از همين حرف ها مي زد !
    اما خيالت راحت باشد ! كه تو هرگز مانند ولتر كه تحولي در انديشه ي روشنفكران جامعه اش به وجود آورد، نمي تواني در جامعه ات تاثير بگذاري،
    زيرا او مذهب و زبان ملت خودش را خوب مي شناخت و مسيحيت رايج را كاملا درك كرده بود،
    اما تو بدون شناخت مذهب جامعه ات و درك زبان توده ات و فهم اسلام،
    مي خواهي كار او را انجام دهي،
    و اين تنها تقليدي در « فرم » است ، نه در « محتوي » !

    اگر واقعا روشنفكري و مي خواهي به مردم كشورت خدمت بكني ، بايد جامعه را بشناسي ،مذهب و اعتقادات ملت ايران را دقيق بشناسي و درك كني، و بداني كه در كتابهاي ديني و فلسفي و فرهنگي كنوني اين قوم چه نوشته شده،و آنگاه مبارزه ات را آغاز كني .

    اما اكنون تو به چيزهائي تكيه مي كني و مسائلي را مدعي مي شوي كه مردم ضدش را در دين شان مي بينند.
    و مي فهمند كه حواست خيلي پرت است !!

    جناب روشنفكر !
    تو مي گوئي :
    « دين عاملي است كه فرد را در جامعه ،‌به صورت انفرادي و منزوي در مي آورد »
    و مسلمان مي بيند كه تمام دستورات اسلام بر پايه و اصل « تجمع » است.
    « كنگره ي بين المللي حج » را دارد كه مسلمانها از همه ي سرزمين ها و همه ي نژادها مي آيند و اجتماع مي كنند.
    و مسجدش كه معبد است؛ زاويه نيست ، بلكه نامش « جامع » است.

    تو با ادعاهاي بي پايه ات ، به جاي اينكه دين را از توده بگيري،
    وادارشان كرده اي كه با تعمق و تعقل بيشتر در دين شان ، آن را بهتر شناخته،
    و بي اطلاعي، بي خبري و جاهل بودن تو را به عينه در يابند !

    پس همان چيزي را كه مي خواهي بگوئي و عليه آن مبارزه بكني ، بشناس !
    نه اينكه چيز ديگري بشناسي و عليه چيز ديگري داد ِ سخن بدهي !
    امضاء
    12سال اهنگر نفس خود بودم برکوره ریاضت می نهادم و بر اتش مجاهده می تافتم و بر سندان مذمت می نهادم و پتک ملامت بر او می کوفتم تا نفس خویش را اینه ساختم و اسلامی تازه اوردم و همه خلق مرده دیدم.
    *بایزید بسطامی*
    مركز انجمنهاي اعتقادي گنجينه الهي:http://ganjineh-elahi.com/
    مركز انجمنهاي تخصصي گنجينه دانش:http://www.ganjineh-danesh.com/forum.php

  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    127
    نوشته
    1,150
    تشکر
    122
    مورد تشکر
    744 در 465
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !

    آنچه را دين ستيزان و شبه روشنفكران امروز،‌ با هياهو! به عنوان فكر نو به خورد ما مي دهند، سراغش را بايد در كتاب هاي چاپ هزار و هفتصد و خرده اي اروپا گرفت!كه اكنون كهنه و متروك شده است!

    آنهائي كه مي خواهند به روش اصولي با مذهب مبارزه كنند، مسائل حالا به بعد خيلي به دردشان مي خورد!
    نوترين تز و تكنيك ضد مذهبي همين است كه به آن خواهيم پرداخت :

    كساني چون « دوركيم » و « لوي برول » به تحقيق عميق و تدوين دقيق علمي پرداختند .
    لوري برول ، تايلور، ماكس مولر و اسپنسر در قرون 18 و 19 و سپس اوايل قرن 20 به بدوي ترين جامعه هائي كه در گوشه ي جنگلي يا در دل جزيره اي زنده مانده بودند ، رفتند و نتايج زحماتشان را به كتاب هائي سپردند كه دوركيم در كتابخانه ها نشست و خواند و زندگي جامعه هائي را نوشت كه:
    هنوز لباس پوشيدن نمي دانند،
    در آنجا تقسيم كار به وجود نيامده ،
    ابزاري براي كار يا شكار يا جنگ وجود ندارد،
    هنوز خط و ربط و وسائل ارتباطي ندارند،
    و جهان بيني محدود دارند ، آنچنان كه از قبيله ي چند كيلومتري شان بي خبرند.

    در چنين جامعه هاي ابتدائي است كه مي شود قوانين بدوي و نخستين تشكيل جامعه ،
    يا تشكيل عقايد مذهبي، فلسفي و هنري را مطالعه كرد،
    و بعد گفت كه مذهب در طول تاريخ بشر چگونه به وجود آمده است ،
    يا مذاهب ابتدائي چگونه است .

    چنين مطالعه كردني ، كار جامعه شناسان ضد مذهبي و يا اصولا مخالف مذهب بوده است،
    كه اگر با مذهب مبارزه نمي كرده اند، لااقل بي مذهب بوده اند،
    و براي نفي مذهب به عنوان يك حقيقت متعالي و متافيزيكي ، بيشتر از اين طريق مي رفته اند و مي خواسته اند همانطور كه علماي طبيعي در قرون 17 و 18 از راه فيزيك و شيمي خدا را نفي مي كردند، اينها نيز مذهب را با علوم جديدتر جامعه شناسي و ... نفي كنند.

    البته آنها تحت تاثير نهضت فكري روشنفكران قرون 16 و 17 بودند كه امروز بسيار كهنه شده است.


    دين بدوي
    با مطالعاتي كه در مكرونزي ، ملانزي ، استراليا، آفريقاي جنوبي، سرخ پوستان آمريكاي شمالي و بعضي از قبائل آسيائي كرده اند،
    به « شكل هاي مشابه ديني » و مراسم و عقايد و عبادات شبيه به هم رسيده اند.
    و چونكه همه ي اين جامعه ها بدوي بوده اند و در مرحله ي بسيار ابتدائي ، به اين نتيجه رسيده اند كه :
    اصولا بشريت در آغاز تاريخش ، داراي اين شكل دين بوده است .
    و اين خود در جامعه هاي ابتدائي به وجود آمده است و نقشي چنين داشته ، و بعد طبق قوانيني به شكل اديان پيشرفته تحول پيدا كرده است.

    مذاهب ابتدائي چيستند ؟
    مذاهب ابتدائي بسيار فراوان هستند و در اين مقوله نمي توان به همه ي آنها پرداخت ، بنابراين فقط به اساسي ترين اديان و اصول كلي همه ي اديان اشاره اي مي شود :
    « دوركيم » در كتاب « مباني اوليه ي زندگي مذهبي »
    و « لوي برول » در كتاب هاي : « اشتراك » ،‌ « روح بدوي » ، « زندگي بدوي » و « انديشه ي بدوي » ،
    تمام بررسي ها و تحقيقاتي را كه در باره ي اديان بدوي شده بود را تدوين كردند.

    موثرترين و بزرگترين كسي كه توانست از اين همه تحقيقات ،
    « نوترين تز جامعه شناسي عليه مذهب » را تدوين كند دوركيم است .
    دوركيم تمام حرف هاي كهنه ي ضد مذهبي ها را متروك كرده است ،
    و عليه مذهب نوترين تز را ارائه داده است.

    روشنفكران ما بايد بدانند !
    همانطور كه مي گويند : اصول و عادات و عقايد سنتي يا مذهبي كهنه شده است،
    بسياري از عقايد ضد مذهبي ، يا ضد فرهنگي يا ضد سنتي نيز ،
    كه به عنوان حرف علمي يا فلسفي نو مي خواهند به خورد جامعه بدهند، ديگر كهنه شده و تاريخ مصرفش گذشته است !

    چه فرقي مي كند كه براي 700 سال پيش باشد يا براي 70 سال پيش يا 7 سال پيش ؟
    در هر صورت كهنه است و غير قابل استعمال ! و احتياج به نو شدن دارد .

    متاسفانه اين افتخار فقط از آنِ فيلم ها و مدها و ادا و اطوارهاست كه همزمان ! با اروپا و آمريكا ، افتخار برخورداري و تقليدش نصيب دين ستيزان داخلي نيز مي شود !
    اما مسائل ايدئولوژيك و فلسفي و فكري، قرن ها در راه مي ماند تا به آنها برسد !
    امضاء
    12سال اهنگر نفس خود بودم برکوره ریاضت می نهادم و بر اتش مجاهده می تافتم و بر سندان مذمت می نهادم و پتک ملامت بر او می کوفتم تا نفس خویش را اینه ساختم و اسلامی تازه اوردم و همه خلق مرده دیدم.
    *بایزید بسطامی*
    مركز انجمنهاي اعتقادي گنجينه الهي:http://ganjineh-elahi.com/
    مركز انجمنهاي تخصصي گنجينه دانش:http://www.ganjineh-danesh.com/forum.php

  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    127
    نوشته
    1,150
    تشکر
    122
    مورد تشکر
    744 در 465
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !

    فتيشيسم

    يكي از اديان بسيار ابتدائي كه برخي - همچون اسپنسر - آن را « دين عمومي بشر » مي دانند و معتقدند كه اديان ديگر از آن سرچشمه گرفته اند،
    دين فتيشيسم يا « روح پرستي » است . كه اول دو تايش مي دانستند و امروز بعضي از صاحبنظران يكي مي دانند .

    فتيش يك اسم بدوي است .
    جامعه شناسان در مطالعه ي « مذاهب قبائل » ، اسمهاي خاص ِ همان مذاهب را گرفته اند و اصلاح جامعه شناسي اش كرده اند .
    اين نام ها نامهاي فرنگي و لاتين نيست ،‌ بلكه نام هائي است كه از خود محيط گرفته شده است . و فتيش يكي از آنهاست .

    فتيش ، شيئ يا اشيائي است مثل مهره ها ، سنگ ريزه ها و مانند بعضي از اشياء متبركه ، كه مورد پرستش بدويان بوده است .

    معابد اوليه ي انسان و عبادتگاه بدويان ، شكاف هاي كوه بوده است ،
    كه جامعه شناسان پس از كشف آنها ، مهره هائي يافتند كه با دقت خاصي تراشيده و سوراخ شده ، با رشته هاي مخصوصي نخ شده ، و در اشكال مختلف در آن مكان ها نگهدري مي شده است .
    بدوي ها با دست زدن و « مس » كردن آنها - و يا بوسيدن شان - آنها را عبادت مي كرده اند .
    فيتيش به معني اعتقاد به تقديس برخي از اشياء طبيعت است .

    انيميسم

    كلمه ي « انيم » و « انيميشن » (animation)به معناي تحريك كردن ، جان بخشي و به هيجان آوردن ، از همان كلمه روح است .

    روح پرستي ، نوعي مذهب ابتدائي يا ابتدائي ترين مذهب عالم است .
    براي طرح دين شناسي و نيز براي اثبات دين ، بايد به همان منابعي تكيه و از همان منابعي نقل كرد كه منكران دين بر آن تكيه دارند .
    منابع هر دوي ما يكي است ، و در اصل از خود آنهاست .

    روح پرستي به اين معني است كه قبائل ابتدائي ، به وجود اروح نامرئي خاصي معتقد بوده اند .
    اين ارواح چه خصوصياتي دارند ؟
    اولين خصوصيتشان اين است كه داراي شخصيت انساني هستند ،
    آگاهي ، اراده ، كينه ، نفرت ، عشق ، محبت دارند‌،‌
    خدمت يا خيانت مي كنند ، شوم يا مقدسند ، خير يا شرّند .

    اينها همه ، صفات انسان است كه به ارواح داده شده است .
    اين ارواح كه ارواح انساني هستند ، انسان را زندگي و حيات و حركت مي بخشند .

    دومين خصوصيت روح ،‌ ماندگاري آن است .
    بدويان مي گويند كه انسان وقتي مُرد ، روحش باقي مي ماند.
    مي بينيم كه « باقي ماندن روح » ، اولين كلمه اي است كه در فلسفه ي بشري وجود مي يابد .
    روح نمي ميرد ، مي ماند،
    يا به آسمان بر مي گردد ، يا در تاريكي ها زندگي را ادامه مي دهد ،
    يا در اعماق جنگل ها يا زواياي شهرها ،
    و يا به تعبير بسياري از آن قبائل بدوي، درست در كنار جنازه ، مي ماند و هميشه حافظ جنازه ي خويش است .

    اين است كه روح ، چون حافظ جنازه ي خودش است ، و چون به سرنوشت ِ‌ تن خود وابسته و دلبسته است ، احترام مي يابد .
    و هر كه به جنازه بي حرمتي كند ، يا حرمتش بدارد ، از روح ِ حافظ جنازه سزا مي بيند .
    اگر بي حرمتي كرده باشد، صدمه مي خورد و اگر حرمت داشته است ، جنازه را غذا داده است ،‌ لباس پوشانده است ، تزئينات مرده را به او برگردانده است ، شديدا احترامش كرده است و ...
    روح جنازه احترامش مي گذارد و حتي حفظش مي كند .
    و مثل يك نگهبان ، پاسدار خانواده ي اوست و موجب بركت و مصونيت افراد اين خانواده مي شود .

    بعضي از اين ارواح ، پس از مرگِ تنشان به جنگل ها و درياها مي روند و زندگي مي كنند ،
    در هر كجا كه اين ارواح به زندگي ادامه بدهند،
    به روح ِ يكي از قوا يا پديده ها ي طبعت تبديل مي شوند ،

    بنابراين طوفان ، موج و يا آب و باران در دريا ، هر كدام داراي روحي مي شوند كه از آن ِ انساني بوده ،
    و پس از مرگ، جسم تبديل به پديده اي طبيعي شده است .
    به اين ترتيب هر درخت ، هر جنگل ، هر بيماري ، هر حيوان و هر چيزي داراي روحي است .
    اين مسئله بي نهايت عميق و قابل توجه است .
    امضاء
    12سال اهنگر نفس خود بودم برکوره ریاضت می نهادم و بر اتش مجاهده می تافتم و بر سندان مذمت می نهادم و پتک ملامت بر او می کوفتم تا نفس خویش را اینه ساختم و اسلامی تازه اوردم و همه خلق مرده دیدم.
    *بایزید بسطامی*
    مركز انجمنهاي اعتقادي گنجينه الهي:http://ganjineh-elahi.com/
    مركز انجمنهاي تخصصي گنجينه دانش:http://www.ganjineh-danesh.com/forum.php

  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    127
    نوشته
    1,150
    تشکر
    122
    مورد تشکر
    744 در 465
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !

    اساس بينش و اعتقاد در مذهب انيميسم يا روح پرستي ،‌ « اصالت روح » است .

    و مقصود از روح ، نيروي مرموزي است كه در افراد انسان و همچنين در اشياء وجود دارد.
    « لوي برول » مي گويد :
    اين روح ، با اعتقاد و تصوري كه ما از روح داريم تفاوت دارد.

    ( دانشمندان ديگر مي گويند ، اعتقاد ما به روح ، ميراثي است كه از دوره ي انميسم به انسان امروز رسيده است . لوي برل كه از آخرين كساني است كه از درون مكتب هاي جامعه شناسي ابتدائي ، آثار بسيار نوئي بيرون داده ، تزي به نام « Participation » - اشتراك - دارد كه آن را در نوشته هاي ناتمام ِ پس از مرگش منتشر كرده اند. او در اين نوشته است كه مي گويد روحي كه به آن معتقديم ، غير از روحي است كه در انيميسم وجود دارد . )

    انيميست ها - يعني بدويان معتقد به آن روح - مي گويند كه : روح عبارت است از قوه ي مرموزي كه در اشياء و افراد وجود دارد .

    در صورتي كه ما معتقديم ، اشياء ِ مادي داراي روح نيستند . و روح را عامل حيات و گرما و حركت بدنمان مي دانيم .

    اما انميستها به « جزء سومي » اعتقاد دارند كه غير از جسم و روح رايج است ، و آنها به همين جزء سوم روح مي گويند.

    اسكيموها نيز به چنين «‌ جزء سومي » معتقدند و مي گويند كه انسان ساخته و تشكيل شده از روح ،‌ جسم و « اسم » .

    اعتقاد شديدي كه توده مردم به بعضي از اسم ها دارند - كه مثلا مي گويند اگر اين را كار را نتوانستم انجام دهم اسمم را بر مي گردانم - از همين جنس است .
    و بخاطر اين است كه يكي از « اجزاء سه گانه ي فرد » است ، و عالي ترين و مهمترين جزء آن و حتي بالاتر از روح و جسم .

    و اين همان است كه در « فلسفه ي روح پرستي » روح نام مي گيرد ، نه « جان » به معني « نيروي حياتي بدن » .

    اين است كه بعد از مرگ ِ شخص ، روح مي ماند و بعد بصورت روح اشياء - يا طبيعت - در مي آيد و وارد قواي طبيعت مي شود.
    و حتي بعضي از شخصيت ها مي توانند روح شان را در هنگام جنگ بردارند و مثلا بر سر درختي بگذارند تا در جنگ آسيب نبيند و بعد جنگ را شروع كنند .
    برخي مي رفتند و روح رئيس قبيله يا روح جادوگر قبيله را مي دزديدند و براي خود مي آوردند و او صبح كه برمي خاست مي ديد روح ندارد . گاه اعتقاد به اين روح ، موجب مي شد كه جادوگران يا افراد مذهبي مقدس ِ برخي از قبائل بتوانند دشمن يا دوست را « تسخير » كنند .
    بسياري از اين اشكال و اعمال سحر و جادو و افسون در ميان عوام جوامع هنوز وجود دارد .

    پس معلوم شد كه روح به معني جان نيست و « روح پرستي » ، اعتقاد ابتدائي ِ انسان به « يگانه بودن خويش » يا « دو گانه بودن جهان » است .
    به اين معني كه جهان مادي و اشياء طبيعت داراي روح هستند و انسان نيز داراي يك عنصر غير مرئي ِ‌ عيني به نام روح است كه « ارزش انساني انسان » است .

    و مهمتر اين است كه با اعتقاد به اين روح ، انسان ميان خود و طبيعت نوعي خويشاوندي احساس مي كند .
    انسان بدوي چون اشياء طبيعت را هم داراي روح مي داند - كه روح انساني است - و آنچنانكه ما مي پنداريم ، اشياء طبيعت را مرده احساس نمي كند و جامد نمي داند ، ميان خود و طبيعت به نوعي « اتحاد » مي رسد .

    مسئله ي دوم ، مسئله ي « تناسخ » است كه در اديان ابتدائي و بخصوص در انيميسم وجود دارد .
    تناسخ به اين معني است كه روح بعد از مرگ تن ، باقي مي ماند و به تني ديگر بر مي گردد و زندگي اش را در حيات دومي ادامه مي دهد ، و پس از مرگ ِ جسم دوم ، يا به عالم ارواح بر مي گردد و يا در جسم سومي خانه مي گيرد .
    اين تن سوم و چهارم و پنجم و ... گاهي ممكن است كه انسان باشد و گاهي حيوان ، گاهي ممكن است گياه باشد و گاه سنگ .
    بنابراين فكر تناسخ كه در مذاهب هند و در بعضي از فرقه هاي غير رسمي اسلامي هم هست ، فكري ابتدائي و از بدوي ترين مذاهب است .
    امضاء
    12سال اهنگر نفس خود بودم برکوره ریاضت می نهادم و بر اتش مجاهده می تافتم و بر سندان مذمت می نهادم و پتک ملامت بر او می کوفتم تا نفس خویش را اینه ساختم و اسلامی تازه اوردم و همه خلق مرده دیدم.
    *بایزید بسطامی*
    مركز انجمنهاي اعتقادي گنجينه الهي:http://ganjineh-elahi.com/
    مركز انجمنهاي تخصصي گنجينه دانش:http://www.ganjineh-danesh.com/forum.php

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi