صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 29

موضوع: روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    127
    نوشته
    1,150
    تشکر
    122
    مورد تشکر
    744 در 465
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !

    روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !


    روشنفکران و تحصیلکرده های یک جامعه ، « یک گروه اجتماعی ِ مجرد » نیستند !


    یکی از بزرگترین خطاهای روشنفکران این است که خودشان را به عنوان یک گروه یا قشر یا طبقه ی خاص ، از جامعه مجرد می یابند ،

    این « الیناسیون انتلکتوئل » که در فلسفه ی علمی و سوسیالیسم علمی ِ قرن 19 مطرح شد ،
    این است که : تحصیلکرده ، آنقدر در کتابها ، معلومات و رشته های تحقیقاتی اش فرو می رود ،
    و آنقدر دچار ِ حساسیت های علمی یا ادبی یا مذهبی یا فلسفی می گردد که ،

    از عینیت و عالم ِ واقعیات و زندگی ِ روزمره ی مردم ِ عادی و جامعه اش فارغ ، دور و بیگانه می شود !!
    و این روشنفکر ، خودش را یک گروه ِ مجرد و مجزا از جامعه و زمانش احساس می کند .

    این ، یک« خطا و بیماری روشنفکری » در دنیااست !

    در هر سطحی که بیندیشیم ،
    و با هر سلیقه ای که فکر کنیم ،
    و با هر ایمانی که از نظر مذهب یا فلسفه و یا مکاتب ، داشته باشیم ،

    این اصل در همه ی ما مشترک است که :
    یک اندام ِ اجتماعی ، یعنی یک عضو ِ وابسته در یک جامعه ی کلی هستیم ،


    واین جامعه ،
    همین جامعه ی عینی است که در این سرزمین و در این منطقه و در این گوشه از دنیا ، و در این صف از صفهای بشری ،
    هست و عینیت دارد
    !


    حال ، به هر شکلی که هست ، و با هر احساس و رابطه و خصوصیت ها و دردها و نیازهائی که وجود دارد .

    و « روشنفکران » ، در هر حالتی و با هر بینشی که هستند ،« عضو ِ پیوسته ی این جامعه »هستند.

    و این جامعه ، یک « جامعه ی مذهبی » است .
    و در این ، از لحاظ ِ علمی نمی شود شک کرد ! :

    که ما ، هم جامعه مان جامعه ی مذهبی است ،
    و هم تاریخ مان ، یک تاریخ مذهبی است .

    امضاء
    12سال اهنگر نفس خود بودم برکوره ریاضت می نهادم و بر اتش مجاهده می تافتم و بر سندان مذمت می نهادم و پتک ملامت بر او می کوفتم تا نفس خویش را اینه ساختم و اسلامی تازه اوردم و همه خلق مرده دیدم.
    *بایزید بسطامی*
    مركز انجمنهاي اعتقادي گنجينه الهي:http://ganjineh-elahi.com/
    مركز انجمنهاي تخصصي گنجينه دانش:http://www.ganjineh-danesh.com/forum.php

  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    127
    نوشته
    1,150
    تشکر
    122
    مورد تشکر
    744 در 465
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !

    « روشنفکران » یک بُعد دیگر نیز دارند :

    و آن وابستگی ِ فکری و روحی شان به « قشر روشنفکران جهانی » است .
    روشنفکرانِ ما ، در عین حالیکه باید از جامعه و تاریخ و متن زندگی اجتماعی ِ ملت خود تغذیه ی روحی و فکری بکنند ،
    می بایست تحت تاثیر جو فکری و ایدئولوژیک جهانی نیز باشند .

    وقتی که روشنفکران شرقی ها از تکنوکراسی صحبت می کنند ،
    یا از سرمایه داری ِ صنعتی ، یا سرمایه داری ِ رقابتی ، یا سرمایه داری سازشی حرف می زنند ،
    نه به این عنوان است که ما خودمان در شرق دچار آن مشکلات هستیم ، بلکهبخاطر این است که وابسته به یک قرن و یک زبان و روابط جهانی ای هستیم کهدر آن روابط جهانی ، آن مسائل مطرح است .
    و بنابراین ، ما چون در این قرن زندگی می کنیم ، نمی توانیم مسائل اساسی ِ این قرن را نادیده بگیریم .

    و عجیب این است که یکی از عوامل و شرایط اساسی ِ شناختن انسان ِ کنونی ، طرح ِ مجدد مذهب ، از طریق ِ اجتماعی و سیاسی و توسط روش فلسفی ، علمی و فکری است.
    زیرا مذهب ، مجددا به این عنوان ، در میان ِ انسان ِ جدید - بخصوص بعد از جنگ بین الملل دوم - مطرح شده است .

    چگونه مطرح شده است ؟
    آیا این یک « بازگشت به احساس ِ مذاهب ِ سابق » است ؟
    نه ، این یک حالت ِ ارتجاعی نیست ، بلکه یک حالت ِ تکاملی ِ انسان است .

    انسان ِ امروز ، نمی خواهد به قرون وسطی و به مذهب ِ یونان ِ قدیم و روم قدیم برگردد و قید ِ مذاهب ِ مادون علمی را به گردن نهد .
    بازگشت او به « مذاهب » نیست ، به « مذهب » است .

    انسان ، در طی تکامل ِ خودش ، به یک احساس ماوراء علمی ، احساس ِ نیاز می کند که آنرا یک نوع معنویت ، یک نوع مذهبی که انسان ِ امروز در جستجویش هست می نامند،

    انسان ِ امروز ، در تلاش یافتن چنین « ایمان ِ مذهبی ای است که در زندگی جدید از دست داده » و اکنون دارد خلاء آنرا احساس می کند .

    و روشنفکران ، به عنوان کسانی که وابسته به یک جامعه و فرهنگِ مذهبی ِ بزرگ و یکی از بزرگترین ادیان تاریخ و آخرین دین ِ بزرگ تاریخ هستند،باید در تلاش ِ عمومی روشنفکران و متفکران ِ امروز ، و هماهنگ با روح ِجستجوگر و مضطرب ِ بشر برای پیدا کردن یک ایمان ماوراء عملی ، ولی منطقی و معقول ، سهیم باشند و در راه یافتن ِ آن ایده آل بزرگ ، بشریت را کمک کنند .

    و برای این کار ، لازم است که روشنفکر ما ، اول خودش و نیز ملت و جامعه و فرهنگ جامعه اش را
    - نه به آن صورت ِ منجمد ِ منحطی که الان در دسترسش است ! -

    بلکه بصورت ِ یک مکتب ِ جوشان که خودآگاهی و روشنفکری و حرکت می آفریند ، با تلاش فراوان ، بشناسد .

    روشنفکر ، برای شناختن ِ خود ، فرهنگ و جامعه ی مذهبی اش ، باید بر اساس ِ یک متد ِ دقیق ِ علمی و تحقیقاتی کار نماید .

    برنامه های تلویزیونی لوس آنجلسی ! ، کنفرانس های تبلیغاتی در رستوران ِ برج های گردان ! ، جلسات خصوصی در کافی شاپ ها ! ، فاروم های فراوان و مشابه برای خود ارضائی ! و چیزهائی از این دست ، به کار مردم و جامعه نخواهد آمد !

    بصورت ارتباطات و تماس های بسیار ساده با مردم .صمیمانه ، بدون ِ هیاهو ! بدون ِ تظاهرات و بدون ِ « اشباع شدن ! » و تکیه کردن بر « احساسات ِ زود گذر » و تکرار و تلقین و « نشخوار ِ ذهنیات ِ موجود و عواطف ِ مردم ،

    روشنفکر ، باید بسیار آهسته ، با صبر سازنده ، قدم به قدم ، درست مانند یک محقق ِ تازه کار و یک دانشجو شروع کند و دوره ای را به عنوان ِ یک پژوهشگر بگذراند .... و به این وسیله ، یک زمینه ی عمومی را فراهم آورد .
    آنگاه همانند پیشتازان یک « انقلاب ِ فرهنگی » ، با دمیدن روح ، یک نوع شناخت خودآگاهانه ی مجدد ، در این « متن ِ متحجر جامعه » و در خلاء این قرن ، سهم و رسالت خود را به عنوان یک انسان و به عنوان ِ یک روشنفکر ِ این قرن ! و روشنفکر ِ وابسته به این جامعه ایفا می کند .

    به هر حال ، در این راه ِ بزرگ ، این یک قدم کوچکی است ،
    ولی این قدم کوچک را باید « درست » برداشت.
    و از اولین اصولش ، صبر و تحمل و کار ِ مداوم است .
    و آن هم کار ِ علمی ! نه « تهییج و تحریک و تلقین » !

    که اگر تحریک و تهییج و تلقین ، تا کنون هم لازم بوده ، دیگر بس است !

    باید به « شناختن » پرداخت .

    اگر تنها « ایمان ِ ناخودآگاه » کافی بود ، باید از این یک میلیارد و اندی « مومن مسلمان » کاری ساخته می بود ،

    ایمان هنگامی معجزه می کند که در پی ِ شناخت آید .

    اندیشه ها
    امضاء
    12سال اهنگر نفس خود بودم برکوره ریاضت می نهادم و بر اتش مجاهده می تافتم و بر سندان مذمت می نهادم و پتک ملامت بر او می کوفتم تا نفس خویش را اینه ساختم و اسلامی تازه اوردم و همه خلق مرده دیدم.
    *بایزید بسطامی*
    مركز انجمنهاي اعتقادي گنجينه الهي:http://ganjineh-elahi.com/
    مركز انجمنهاي تخصصي گنجينه دانش:http://www.ganjineh-danesh.com/forum.php

  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    127
    نوشته
    1,150
    تشکر
    122
    مورد تشکر
    744 در 465
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !

    شکست انسان و ایده آل هایش .

    مساله ای که اکنون مطرح است : مساله ی شکست انسان امروز ، و شکست ِ همه ی ایده آل های هیجان انگیز انسان امروز است.

    در قرون وسطی - که توده ی مردم ما هم در چنین دوره ای زندگی می کنند ! -
    سنت های اخلاقی مثل :
    احترام گذاشتن به : بزرگترها ، مفاخر گذشته ، شخصیت های ادبی ، شخصیت های مذهبی ، مراسم دینی ، ارزش های اخلاقی و سنت های ملی و قومی ، همه استحکام و تقدس داشت .
    و مذهب ، بعنوان مسائلی مطلق و حقایقی بدیهی ، حاکم بر آدم و عالم بود .
    بی جهت نیست که در توده مردم متدین کنونی خودمان ،و نیز در طول ِ قرون وسطی در غرب ، آنچه که وجود ندارد« اضطراب دینی » است .

    زیرا که دین ، با مجموعه ی آنچه که آنرا فرا گرفته بود و احاطه کرده بود ،
    به اسم سنت های اجتماعی و روابط انسان و اخلاق و عقائد ،
    می توانست نیاز معنوی و فکری ِ پیروان خودش را برطرف کند .


    تکلیف همه روشن بود !
    جهان به شکل یک خیمه ی بزرگ بود ، دنیای کوچک و مختصری بود با در و پیکری بسته و معلوم و مسلم ، ساخته ی 4 عنصر ،
    در زیر آدم ها و در بالا خدا و فرشتگان ،
    و همه ی اسرار و حقایق ، موجود در مذهب !
    و همه ی « مذاهب » هم ، فقط « مذهب ِ او » !
    و قدیسان و روحانیون هم رابط و کارگزار امور ِ خلق ِ خداوند ،و دیگرهیچ ..... !

    از نظر پیروان هر دینی ، مثلا در قرون وسطی ،
    تمام دنیا عبارت بوده است :
    از شمال به لیسبون ، و از مشرق به « ژنوا » و « ونیز » ،
    این تمام دنیا بود !
    از ونیز به اینطرف ، یعنی شرق و جای ماها ، همه کافرستان بود !!
    و از لیسبون به آنطرف ،دریای ِ ظلمات !
    آسمان مثل یک سقف حمام و یک گنبد ِ بسته بود ،

    یک خدائی آن بالاست که گاه بصورت روح القدس و گاه پدر و گاه پسر است .
    این خدای ساکن ِ آسمان ، یک نماینده در زمیندارد !
    کی ؟
    پاپ ! ( بابای ِ انسان ها ! پدر ِ امت ِ خدا ! ) او متولی مذهب است ،
    وارد کننده ی « روح مقدس » ، روح خدا ، یا مسیح ، از آسمان است !

    این روح را ، از طریق سازمان اداری ِ دقیق و مفصلش - کلیسا -
    که « موسسه ی کارگشائی ِ امور آخرت » است !
    پاپ به کاردینال ها می دهد ، و دست به دست ، در سلسله مراتب تا « کوره »ها ( cure ) می گردد ، که همان ملاهای ده اند .

    اینها ، که کارمندان این اداره ی « حمل کننده ی آن روح » اند ، « روحانی » اند.
    این روحانی ها هم ، آن روح را در میان ِ « جسمانی ها » یعنی مردم ، پخش می کنند !
    فلسفه ی زندگی مردم ، و غایت ِ خلقت و جهت ِ حیات ، هم خیلی روشن ، و هم خیلی معلوم است ، یک کلمه :
    آدم در بهشت گناه کرد ،
    و بنی آدم ، به جرم ِ این « گناه ِ اولیه » ، مغضوب ِ ابدی ِ خدا و مطرود ِ همیشگی بهشت اند .

    هدف چنین انسان ِ گناه آلوده چیست ؟
    اینکه تبرئه شود .
    کار مذهب چیست ؟
    اینکه با « توسل به این روح » ، به کمک ِ روحانیون ،پیوند ِ بریده ی انسان با بهشت ، دوباره وصل شود .

    اصلا Religion یعنی مذهب ، همین است :
    از پیشوند Re به معنی دوباره ، و کلمه ی لاتینی ِ leger بمعنی اتصال ، تشکیل شده است .


    اسرار ِ تمام هستی ، از لحظه ی اول خلقت ِ عالم و آدم ، تا آخر ِ روزگار ، همه در تورات ،
    اعمال و اخلاق و فلسفه ی زندگی ِ انسان ، همه در انجیل ،
    وظایف و مسئولیت ها هم معین و مسلم :عضویت ِ کلیسا ، تقلید از پاپ ،
    اطاعت از « روحانیون ِ رسمی » در همه ی مسائل ِ فلسفی و علمی و اعتقادی و انسانی و سیاسی !
    و بالاخره ، غسل تعمید و خوردن شراب و نان متبرک ، و شرکت یکشنبه ها در messe (نماز جماعت ).

    و جهان معلوم ، و راه مشخص ، و هدف معین ، و زندگی آرام ، و سرنوشت رام ، و نجات میسر ، و دنیا این و آخرت آن ، و همه چیز مسلم و محدود و ثابت و آشکار ،
    و دیگر چه می خواهی ؟ مرگ ! ، برو قبرستان ! دیگر اضطراب معنی ندارد !

    در این جور زندگی و این دنیا ، « نمی دانم » ، وجود ندارد .شک و ابهام و پریشانی وجود ندارد،
    غربت ِ جهان ، تنهائی ِ انسان ، تاریکی سرنوشت ، پوچی ِ زندگی ، عصیان روح ، بدبینی ِ فلسفی ، یاس فکری و ناپیدائی ِ حقیقت ، وجود ندارد !
    خلاء وجود ندارد .

    هیچ گوشه از این عالم ، تَرک ندارد ، آسمان گنبد ِ دوار و زمین فرش ِ گسترده و انسان اروپائی ، و مذهب کاتولیک ،
    و خدا و پیغمبر و پدر و پسر و روح القدس و جبرئیل و هدف ِ خلقت و غیره ، همه « مسیح » ،

    و پناهگاه کلیسا ، و پدر و سرپرست و چوپان ِ گوسفندان خدا - یعنی مردم ! - پاپ !



    اندیشه ها
    امضاء
    12سال اهنگر نفس خود بودم برکوره ریاضت می نهادم و بر اتش مجاهده می تافتم و بر سندان مذمت می نهادم و پتک ملامت بر او می کوفتم تا نفس خویش را اینه ساختم و اسلامی تازه اوردم و همه خلق مرده دیدم.
    *بایزید بسطامی*
    مركز انجمنهاي اعتقادي گنجينه الهي:http://ganjineh-elahi.com/
    مركز انجمنهاي تخصصي گنجينه دانش:http://www.ganjineh-danesh.com/forum.php

  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    127
    نوشته
    1,150
    تشکر
    122
    مورد تشکر
    744 در 465
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !

    متحول شدن ِ حصارهای بسته .

    ناگهان هیئت ِ جدید آمد و این چهار چوب ِ بسته را منفجر کرد .
    جنگ های صلیبی آمد ، همه ی دیوارهای ِ جهان ِ بسته و تنگ ِ قدیم را فرو ریخت ،
    زمین از مرکزیت ِ عالم افتاد ، سقف آسمان برداشته شد ، لیسبون و ژنوا را وسط دنیا اعلام کردند ، آنطرف آمریکا کشف شد ، اینطرف تمام شرق ، ایران و عرب و ترک و هندوچین ...

    مذاهب ِ دیگر آمدند و در برابر اینها عرض اندام کردند ، تاریخ های شگفت ، تمدن های غنی و متنوع ، فرهنگ های بزرگتر و نیرومند تر و افکار و عقاید و مکتب ها و بعثت ها و جامعه ها و زندگی های دیگر و جاهای دیگر و انسان های دیگر و ...
    همه چیز متزلزل شد .

    غرب ، آزادی ِ افکار و فرهنگ ِ متحول و اجتهاد ِ آزاد ، در تمدن و جامعه و مذهب ِ اسلام را ، از طریق ِ جنگهای صلیبی طی چند نسل تماس ِ توده های ِ مسیحی با مسلمانان ، در قرون وسطی آموخت .

    جمود و تعصب و تنگ بینی متلاشی شد .
    اعتراض به مقدسات شروع شد ( پروتستانتیسم )
    و سپس ، حرکت و تحول و تمدن ِ جدید .

    جنگ های ِ صلیبی از دو جبهه ی متفاوت ، ناگهان بر حصار ِ فروبسته و ساکت قرون وسطی و مسیحیت ِ غرب حمله برد .


    و باعث فرو ریختن ِ دو چیز مهم شد :

    یکی فرو ریختن ِ زیربنای ِ اقتصادی و بنیاد ِ مادی ِ جامعه ی غرب ،
    یکی بهم ریختن ِ زیربنای ِ فکری و اعتقادی یا جهان بینی ِ آن .



    اندیشه ها
    امضاء
    12سال اهنگر نفس خود بودم برکوره ریاضت می نهادم و بر اتش مجاهده می تافتم و بر سندان مذمت می نهادم و پتک ملامت بر او می کوفتم تا نفس خویش را اینه ساختم و اسلامی تازه اوردم و همه خلق مرده دیدم.
    *بایزید بسطامی*
    مركز انجمنهاي اعتقادي گنجينه الهي:http://ganjineh-elahi.com/
    مركز انجمنهاي تخصصي گنجينه دانش:http://www.ganjineh-danesh.com/forum.php

  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    127
    نوشته
    1,150
    تشکر
    122
    مورد تشکر
    744 در 465
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !

    اقتصاد بسته و اقتصاد باز

    اروپای ِ قرون وسطی دارای زیربنای اقتصادی فئودالیسم و روبنای اعتقادی مذهب بود .

    مذهب کاتولیک ، که جهان بینی و اخلاق و فلسفه و سنت هائی را تدوین و توجیه و تقدیس می کرد که با این نظام ِ اجتماعی سازگار باشد ،

    زیرا مذاهب ِ رسمی ِ حاکم بر جامعه ، همیشه چنین نقشی را خودآگاه یا ناخودآگاه بر عهده داشته اند و اگر در اصل با چنین نظامی مغایر بوده باشند ، بدست گروهمتولیان رسمی ِ آن که خود یکی از ابعاد نظام حاکم بوده چنان مسخ و تحریف می شده اند که به این کار بیایند .

    در این قرون وسطی ، زندگی ِ اجتماعی و اقتصادی بر روی فئودالیته بنا شده است ،
    واحد های مختلفی به اسم ِ فئودالیته وجود دارند که هر کدام برای خودشان سپاهی دارند ، سنت دارند ، رئیس دارند ، مراسمی دارند ، رعیتی دارند و زندگی ِ مستقلی .

    این واحد های اجتماعی ِ جدا از هم در همان حال که یک حالت ِ گریز از مرکز دارند ، در جستجوی ِ تشکیل ِ یک منظومه ی مشترک اند و با هم ارتباط دارند .
    به چه وسیله ؟
    به وسیله ی کلیسای ِ کاتولیک .
    بنابراین ، یک قدرت ِ جهانی به اسم کاتولیک جهانی وجود دارد .

    در اروپا مذهب ِ مسیح به عنوان ِ پوششی ، واحدهای ِ پراکنده ی فئودالیته را به هم تالیف می دهد، با هم جمع می کند و یک « امت میسحی » از فئودالیته های گوناگون درست می کند.

    فئودالیته چگونه نظامی است ؟
    یک بزرگ مالکی ِ با رسوم و سنت های اشرافی ،
    و تضاد ِ ارباب و رعیتی است ،
    یک نظام ِ بسته به روی خارج است ،
    و وابسته به زمین است .

    نظام ِ بسته چیست ؟
    نظام ِ بسته ، دارای دو خصوصیت است ،
    یکیجهان بینی ِ بسته ،
    و دیگری تولید و اقتصاد ِ بسته ،

    تولید و اقتصاد ِ بسته یعنی چه ؟
    در ده نگاه کنید :
    دهی است که کنار ِ جاده نیست و کارهای مدرن ِ تولیدی در آن بوجود نیامده است و در آن گاو آهن دارند ، شیر و پشم و خرمن و گندم ، لباس هایشان را هم خودشان می بافند و می دوزند و می پوشند ، اجناس دیگرشان را نیز خودشان می سازند .

    این ده ، یک اقتصاد ِ تولیدی ِ بسته دارد ،
    یعنی گندم و جو را از صحرا می آورد ، جو را به الاغش می دهد ، گندمش را خودش مصرف می کند ، پنبه اش را می دهد به زنش که پاچه درست کند و هر دو می پوشند ،
    شیر ِ گاوش را می دهد و تخم مرغ می گیرد ، میوه اش را با پشم عوض می کند ، و آن دیگری پشمش را با کشک عوض می کند و کشک را می دهد و پیاز می گیرد .
    این است که تولید و مصرف درون این حصار ِ ده ، دور ِ یک دایره ی بسته می چرخد .

    خود ِ یک قلعه را نگاه کنید ، درست یک جامعه ی بسته را به چشم می بینید .
    می بینیم که یک قلعه حصاری دور خودش دارد و چهار تا برج و یک دروازه دارد ، و این نشان می دهد که یک جامعه ی بسته است ،

    از علائم بسته بودن ِ جامعه ، « تولید ِ بسته » است ، یعنی تولید و مصرف ، همدیگر را در روی یک دایره تعقیب می کنند . یعنی خودشان تولید می کنند و خودشان مصرف ،
    نه به تولید ِ خارجی احتیاجی دارند و نه تولیدات اینها در خارج مصرف می شود .
    بنابراین از مشخصات اساسی ِاقتصاد ِ بسته این است که تولید و مصرف با هم برابر هستند .

    در چنین دهی مثلا یک نفر می آید و یک چاه عمیق می زند ، و مثلا دو میلیون تومان چغندر کاری می کند و چهار میلیون تومان چغندر درمی آورد ،
    یک مرتبه ، این دایره ی بسته ، شکافته می شود ؛
    این همه چغندی که تولید شده ، در اینجا جزء دایره ی تولیدی داخلی این ده نیست ،
    این چغندرها بوسیله ی اتومبیل و کامیون ها به 100 کیلومتری و 200 کیلومتری ، به کارخانه ی قند می رود ( می بینیم تولید در اینجا دایره بسته اش باز شده ) در کارخانه ی قند تبدیل به قند و شکر می شود و محصولش در تمام بازارهای داخل و خارج پخش می شود .
    پس تولید ِ بسته ی داخلی این ده ، بطرف ِ بازارهای بیرون باز شد .

    آن معنی ِ اقتصاد ِ بسته ، و این هم معنی ِ اقتصاد ِ باز .
    امضاء
    12سال اهنگر نفس خود بودم برکوره ریاضت می نهادم و بر اتش مجاهده می تافتم و بر سندان مذمت می نهادم و پتک ملامت بر او می کوفتم تا نفس خویش را اینه ساختم و اسلامی تازه اوردم و همه خلق مرده دیدم.
    *بایزید بسطامی*
    مركز انجمنهاي اعتقادي گنجينه الهي:http://ganjineh-elahi.com/
    مركز انجمنهاي تخصصي گنجينه دانش:http://www.ganjineh-danesh.com/forum.php

  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    127
    نوشته
    1,150
    تشکر
    122
    مورد تشکر
    744 در 465
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !

    پیروزی بورژوازی بر فئودالیته

    جهان بینی بسته عبارت است از تصویری که ذهن ِ انسان از جهان دارد .

    کدام انسان ؟
    انسانی که در یک اقتصادبسته زندگی می کند ، جهانش هم بسته است .
    تمام آسمان یک سرپوش است که در اطراف ده ِ او فرود آمده !
    آنطرف های دیگر هیچ خبری نیست ! دنیایش بسته و کوچک است .
    قرون وسطی چنین جامعه ای بود .

    دو تا عامل آمد ، هم جهان بینی ِ قرون وسطی را باز کرد و هم زیربنای ِ بسته ی تولیدی اقتصادیش را .
    اول جهش ِ سریع ِ بورژوازی در بطن تولید کشاورزی فئودالیته ،
    و دوم ضربه ی جهانبینی ِ مادی در اندیشه ی روشنفکران ِ جدید.
    اینها هر دو علت و معلول ِ همدیگرند .

    اصلا بورژوازی چیست ؟

    برخلاف اروپائی ها که بایستی این بحث ها را در کتابها بخوانند ، ما تا حدودی می توانیم این نمونه ها را در برخی از گوشه های جامعه خودمان ببینیم ، برای اینکه یک جامعه ی در حال تحول داریم:
    انتقال از یک سیستم ِ اقتصاد ِ بسته ی زراعی ، به یک سیستم بورژوازی ِ مصرفی و کمپرادور .

    یک ده ِ کوچک را در نظر بگیرید ، در یک روستای بسته ی قدیمی که تولید آن بر اساس تولید کشاورزی است ، پیش از آنکه یک دکان باز بشود ، یک چهارپادار (تاجر خرده پائی که با الاغ اجناسش را به دهات مختلف می برد ) چند توپ پارچه و خرت و پرت های مختلف را روی الاغش می گذاشت و از شهر یا دهات اطراف به دهات دیگر می برد و در میدان داد می زد و کالایش را با محصولات کشاورزی مثل غله و پنبه و پشم و .. مبادله می کرد و بعد هفته یا ماه دیگر می آمد. معاملات کلی و مبادلات جمعی هم در بازارهای موسمی ِ کنار مزارع انجام می شد .

    بعد کم کم این پدیده تبدیل می شود به دکان ده .
    دکان که بوجود می آید ، اولین پایه ی بورژوازی در فئودالیته بوجود آمده است .
    طرز کار دکاندار با طرز کار افراد این ده فرق دارد .
    آنها محصولات مصرفی را از زمین بدست می آورند و تولید می کنند و این ، از شهر می خرد و به اینجا می آورد .
    آنها تولید کشاورزی دارند و اینها تولید دستی یا صنعتی ، این پارچه می فروشد و او گندم ، او مبادله جنس به جنس می کند ( گندم می دهد و پشم می گیرد ) اما دکاندار با پول معامله می کند.
    بنابراین وقتی که مبادله ی پولی جای مبادله ی کالائی را گرفت ، بورژوازی بوجود آمده ، ولو بصورت یک گروه ِ کوچک ، ولو بصورت ِ یک فرد .

    این دکاندار چه می کند ؟
    می آید اجناس تازه ای را از شهر و یا از روستاهای دیگر با پول می خرد ( چون پول دارد ) و می آورد در این ده و بر مردم عرضه می کند ،
    مصرف ِاین اجناس هنوز در این ده سابقه ندارد ، کم کم مردم ذائقه شان عوض می شود ، با این لباس ها و با این اثاث ها و با این خوراک ها و با این لوازم ِ زندگی آشنا می شوند و اینها را می خرند .

    بنابر این دکاندار مصرف تازه ای را وارد ده کرده ، اما تولید تازه را وارد نکرده ، فقط مصرف تازه است .

    البته آن رعیت نمی تواند بخرد ، فقط می بیند ، اما خرده مالک و یا فئودال و خانواده اش چون پول دارند - و قبل از این یا پولشان را روی هم می گذاشتند و یا زمین اضافه می خریدند و یا ملک و قنات موجودشان را آبادتر می کردند و یا گله اضافه می خریدند و یا مکه و کربلا و مشهد می رفتند و یا میهمانی ها و عروسی ها و بذل و بخشش های عجیب می کردند؛
    - حالا همه ی آن پول ها و حتی کم کم آن زمین ها و آن گله ها به خورد ِ این دکان می رود !

    خودش قبایش عوض می شود ، قبا را در می آورد و کت و شلواری می شود ، خانمش آن چادر کرباسی را در می آورد و چادر شهری می پوشد ، بعد پذیرائی شان عوض می شود ، بعد مبلمان خانه شان عوض می شود ، بعد ساختمان منزلشان عوض می شود ، بعد کم کم همه چیزشان عوض می شود ،جز لهجه شان و تولیدشان !
    مصرف بصورت تصاعدی بالا می رود ، و تولید حتی از صورت ِ کلاسیک هم پایینتر می آید و یا لااقل ثابت می ماند ،

    دکاندار برای او سیاهه و حساب دفتری می نویسد : « قابل ندارد ، سر ِ درو و سر خرمن می گیرم و ... » کم کم سی هزار تومان ، چهل هزار تومان ، صد هزار تومان و ..
    به همین منوال ، سال دوم مصرف بیشتر می شود و کالاهای بیشتری عرضه می گردد .
    دائما دفتر حساب و کتاب ِ دکان ، دائما نسیه و قسط و نزول ، تا سر ِ درو ،

    سر ِ درو ، خرمنی که همیشه به انبار ِ حاجی خان ِ ده می آمد ، حالا یکسره می رود به دکان « کلب میرزا ! »بابت یکسال مصرفی است که خانواده کرده .

    سال دوم مصرف بیشتر می شود ، اما تولید و خرمن ثابت است و زیاد نشده و دویست هزار تومان هم اضافه بدهی می ماند بیخ ریشش ! و نمی تواند بپردازد ، و یا اینکه نزولش به سال ِ آینده می افتد و با مصرف ِ سال دیگر که باز اضافه شده، جمع می شود و سال سوم و سال چهارم و ... دائما قرض و قسط و مصرف بیشتر و متنوع تر ،و دیگر محصول ِ کشاورزی ، جواب دکاندار را نمی دهد !
    از اصل ِ زمین مایه می گذارد ، باغ می رود ، گوسفندان می روند ، تکه تکه املاک می رود و باز هم مصرف تازه هجوم می آورد ،

    از آنطرف یک دکان می شود دو دکان ، سه دکان و .... و دائما انبارها خالی و مغازه ها پر ،
    و حاجی خان هر روز از درون پوک می شود و دکاندار او را می مکد .

    و موریانه ی مصرف ِ بورژوازی بجان ِ فئودالیته می افتد ...

    تا اینکه آقای حاجی خان مجبور است که نصفه شب بزند و از ده فرار کند !

    و این یعنی : فئودالیته سقوط کرده و بورژوازی جانشین آن شده .



    امضاء
    12سال اهنگر نفس خود بودم برکوره ریاضت می نهادم و بر اتش مجاهده می تافتم و بر سندان مذمت می نهادم و پتک ملامت بر او می کوفتم تا نفس خویش را اینه ساختم و اسلامی تازه اوردم و همه خلق مرده دیدم.
    *بایزید بسطامی*
    مركز انجمنهاي اعتقادي گنجينه الهي:http://ganjineh-elahi.com/
    مركز انجمنهاي تخصصي گنجينه دانش:http://www.ganjineh-danesh.com/forum.php

  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    127
    نوشته
    1,150
    تشکر
    122
    مورد تشکر
    744 در 465
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !

    اخلاق و طرز فکر ِ طبقاتی

    این است معنی این اصل ِ جامعه شناسی که :

    « بورژوازی در داخل فئودالیته بوجود می آید ، کم کم رشد می کند ، مصرف تازه بوجود می آورد ، نظام مصرفی را تغییر می دهد ، بعد نظام فئودالیته را ضعیف می کند ، بعد نظام خودش را مسط تر می کند تا به نقطه ی انقلاب بورژوازی می رسد .»
    انقلاب بورژوازی ، وقتی است که حاکم ، دیگر آن خان ِ مالک نیست ، بلکه این آقای بورژوا است .
    خانم ها ، خانواده ها ، آدم های آقا و استخواندار و حاجی و حاجی زاده از بین می روند وتازه بدوران رسیده ها ، پولدارها ، بی ریشه و بی سرو پاهاروی کار می آیند .
    اشرافیت دیگر ارزشی ندارد، پول و زندگی ِ تجاری و زندگی ِ کسبی ، جانشین تولید بزرگ مالکی ِ کشاورزی شده .

    بحث فوق ، یک بحث ِ اقتصادی ِ جامعه شناسی بود . اکنون یک نمونه ی تازه :
    و آن مساله ی اخلاق طبقاتی و طرز فکر طبقاتی است .

    اگر این مسئله درست فهمیده شود ، بحث بسیار مهمی که در ذهن همه ی روشنفکران در دنیا بدجور طرح شده ، روشن می شود .

    دوره ی فئودالیته دارای خصوصیات خاصی است :

    ا- اخلاق مبتنی بر اشرافیت

    2- جهان بینی بسته

    3- زندگی راکد

    4- مقدسات ِ ثابت ِ لایتغیر

    5- سنت های اصیل و محکم و ریشه دار و استوار اجتماعی

    6- جمود و گذشته پرستی و پرستش اجداد و تفاخر به رسوم و عادات خانوادگی

    7- تکیه عمومی به فضائل خاص ِ اخلاقی ، از قبیل غیرت ، حمیت ، شهامت ، سخاوت ، مهمان نوازی ، حرمت بزرگترها ، فداکاری ، تعصب قومی ، عشق به ارزش های معنوی و ... بالاخرهاحساس نیرومند ِ مذهبی .( اینها از اصول مذهبی این دوره است )

    8- ترس از نوپرستی ، نوآوری ، تغییر و عوض شده ، مقاومت ِ هر چه بیشتر در برابر عناصری که از خارج تحمیل می شود ،
    از خصوصیات جامعه ی بسته ی فئودالیته است .
    هیچ چیز نو را نمی تواند بپذیرد ، می ترسد ، حتی آرایشش را حاضر نیست عوض کند ، لباسش را عوض نمی کند ، فرم صورتش را عوض نمی کند ، گردنش را حاضر است بدهد ، ولی سبیلش را نمی دهد ،

    اصول سنتی و رسوم و تشریفات و مراسم اجتماعی و احساسات قومی و روابط اقتصادی و مسائل اخلاقی هم ، به وسیله ی دین پشتیبانی می شود و تقدس می یابد و روابط ارباب و رعیتی و روابط مالکیت سنتی ، روابط اجتماعی ، حتی لباس پوشیدن و حتی آرایش کردن و شیوه ی موروثی زندگی ، بوسیله ی دین تقدس پیدا می کند و توجیه می شود ،

    چرا که دین هم ، بوسیله ی کسانی که متولی دین و وابسته به طبقه ی حاکمند به این نظام وابستگی پیدا می کند و رعیت را در رعیت بودن خودش قانع می کند .

    سنت و اخلاق و مذهب و روابط اجتماعی و حقوق مالکیت ، همه یک بافت دارند : « تقدس » !

    بنابراین ، یکی از بزرگترین خصوصیات ِ مذهب ِ این دوره ، مقاومت ِ آن در برابر نوآوری ، بدعت ِ تازه و تغییر زندگی است .
    روح ِ انسان این دوره به گذشته ، به اجدادش ، به بابابیش ، به بابابزرگش ، به آغا بی بی اش تفاخر دارد و خانه و خاطره و سنت ِ اجدادی و قدیمی را می خواهد هر طوری که هست حفظ کند .


    اندیشه ها
    امضاء
    12سال اهنگر نفس خود بودم برکوره ریاضت می نهادم و بر اتش مجاهده می تافتم و بر سندان مذمت می نهادم و پتک ملامت بر او می کوفتم تا نفس خویش را اینه ساختم و اسلامی تازه اوردم و همه خلق مرده دیدم.
    *بایزید بسطامی*
    مركز انجمنهاي اعتقادي گنجينه الهي:http://ganjineh-elahi.com/
    مركز انجمنهاي تخصصي گنجينه دانش:http://www.ganjineh-danesh.com/forum.php

  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    127
    نوشته
    1,150
    تشکر
    122
    مورد تشکر
    744 در 465
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !

    خصوصیت دوم فئودالیته : مقاومت شدید در برابر « نو » و « ترس از آینده »

    در دوره ی فئودالیته دو اصل اساسی از نظر احساس و اخلاق و روح وجود دارد :
    تفاخر به گذشته یا گذشته پرستی و ترس از آینده و مقاومت در برابر نوآوری .

    ولی این دکاندار و این بورژوا ، درست برعکس آن فئودال ، از طبقه ی رعیت بیرون آمده و رشد کرده و اکنون طبقه ی متوسطی را ساخته است بالاتر از رعیت و پایین تر از ارباب ،

    اجدادش ، خان زاده و بزرگ زاده و استخواندار و از این حرف ها نبوده و نیستند ،
    در جامعه ، خودش ریشه ندارد ، مردم به عنوان یک « اصیل » او را نگاه نمی کنند بلکه به عنوان یک آدم معمولی و یک کاسبکار تازه بدوران رسیده و نوکیسه و پولدار ، اما بی شخصیت و فاقد اصالت و شرافت خونی و خانوادگی نگاه می کنند ،
    در نظر ِ جامعه ، او یک نورس ، نوکیسه و تازه بدوران رسیده است .

    اگر از نقطه نظر ِ بینش ِ اخلاقی و فکری این دو را با هم بسنجیم ، می بینیم که آن بورژوا یک خصوصیت ممتاز دارد و آن این است که استعداد تغییر و تحول ، یعنی پیشرفت ، در او فراوان است ،
    چون تیپ متحرک است و چون جهان بینی باز دارد و چون آینده نگر است و چون با گذشته پیوند ندارد و در بند ِ سنت های ثابت و موروثی نیست ،
    در صورتی که آن رقیبش که از بین رفته و یا در حال از بین رفتن است ، حالت جمود و رکود و توقف دارد و می خواهد جامعه را آنچنانکه بوده و هست نگاه بدارد ،
    و همیشه رو به عقب فکر می کند .

    این است که بورژوا کاری به گذشته ندارد .
    او بر خلاف خان که تجدید ِ گذشته و خاطره ی گذشته به او لذت و افتخار می داد ،
    تجدید گذشته و خاطره ی گذشته او را تحقیر می کند .
    بنابراین ، به همان اندازه که خان گذشته پرست بود و سنت ِ گذشته را دوست داشت ،
    بورژوا بیزار از گذشته است و دوستدار ِ بر هم خوردن ِ سنت است ، می خواهد ارتباطش را با گذشته قطع کند ،
    زیرا گذشته متعلق به خان بود و برای خان حرمت قائل است ، اما بورژوا از حالا شروع شده است
    خان رو به اتمام است و بورژوا رو به آقائی است .
    او خودبخود گذشته طلب است و این ، بیزار از گذشته ، او در برابر آینده و در برابر نوآوری مقاومت می کند ، زیرا هر تغییر و نوآوری ای او را متزلزل می سازد ،
    و برعکس ، این ، استقبال می کند .

    بوزژوا نوپرست است ، و نه تنها نوپذیر .
    اینستکه بورژوا جهان بینی باز و متحول هم دارد .

    برخلاف خان که جهان بینی اش بسته است و ثابت ،
    و فقط حیطه ی چراگاه ِ اسبش و خودش و گله اش و قبیله و سرزمینش را می بیند و بیرون نرفته است .

    اما بورژوا ، دهات و شهرهای اطراف را دیده ، قبائل اطراف را دیده ، چون کسبش کسب متحرک است ، سیستم های تولیدی مختلفی را می بیند ، آدم های متنوع را می بیند ، جهان ِ بازتر را دیده ،
    پس بورژوا جهان را بازتر و وسیع تر و در حال تغییر و حرکت می بیند ،دشمن ِ سنت و مخالف رسوم و عادات و تشریفات اجتماعی است و عاشق ِ آینده و عاشق تبدیل و تغییر و تحول،

    و بهم ریختن ِ و نو ساختن ِ همه چیز !
    امضاء
    12سال اهنگر نفس خود بودم برکوره ریاضت می نهادم و بر اتش مجاهده می تافتم و بر سندان مذمت می نهادم و پتک ملامت بر او می کوفتم تا نفس خویش را اینه ساختم و اسلامی تازه اوردم و همه خلق مرده دیدم.
    *بایزید بسطامی*
    مركز انجمنهاي اعتقادي گنجينه الهي:http://ganjineh-elahi.com/
    مركز انجمنهاي تخصصي گنجينه دانش:http://www.ganjineh-danesh.com/forum.php

  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    127
    نوشته
    1,150
    تشکر
    122
    مورد تشکر
    744 در 465
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !

    خصوصیات بورژوا

    یکی از خصوصیاتی که بینش بورژوا دارد ،بی اعتقادی او به ارزشهای اخلاقی ، فضائل انسانی و سنت های مقدس ِ اجتماعی و یا مذهبی ِ جامعهاست .

    چنانچه در دهات می بنیم اولین کسی که به مراسم مذهبی، یا به جادوگری ، یا حرمت اشخاص ِ مقدس ده - کسانی که مردم برای آنهاتقدس و احترام قائلند - از قبیل سید و ملا و آقازاده های اصیل ِ ده ، درستیا نادرست حمله می کند ، مسخره می کند ، انتقاد می کند ،
    همین آدم است .
    اولین کسی که رادیو به خانه اش می آورد این آدم است ،اولین کسی که در ده کت و شلواری می شود همین آدم است ، و اولین کسی کهپسرش و حتی دخترش را به مدرسه ی جدید می فرستد باز اوست ،
    و اولین زنی که لباس تازه ی شهری تنش می کند و آرایششرا عوض می کند و بر خلاف ِ سنت های گذشته ی زن در این محیط ، رفتار می کند، زن او است .

    چرا ؟
    برای اینکه هیچ چیز او را به گذشته وصل نمی کند ،
    بلکه در تحول جامعه است که شخصیت بیشتری پیدا می کند ،
    چون فاقد ِ ارزش های قدیم است ، می کوشد تا ارزش های جدید را کسب کند .
    زنی که « آقا بی بی » نیست ، تلاش می کند تا « خانم » شود . در صورتیکه رقیبش ، در تحول جامعه ، شخصیت خودش را از دست می دهد .

    بنابراین چنین تیپی که بورژوا نام دارد - و ما به او کاسبکار تا تاجر یا پولدار می گوییم - و زندگی شهری و متجدد دارد و با پول کار می کند ،
    یکی از خصوصیاتش مخالفت شدید با رسوم و عادات و اخلاق و عقاید حاکم بر جامعه است ، عقاید و اخلاق و ارزش هائی که از قدیم مانده .

    بر روی هم میتوان گفت بورژوا طبقه ای است :

    نوکیسه ، « پولکی » ،

    « پَست » ، بی ریشه ،

    آینده گرا ، اهل پیشرفت و حرکت ، با بینش باز ،

    مخالف ِ گذشته ، بیزار از سنت و عاشق ِ بدعت ، نوآور ، تغییر پذیر ،

    فاقد اصالت ، بی عقیده به ارزشهای معنوی ،

    مصرف پرست ، دارای جهان بینی متحرک ، بسیار مادی ،

    عاری از بزرگ منشی و فضیلت های متعالی و خوی ِ جوانمردی ،

    مومن به « مذهب ِ سودپرستی » (اوتیلیتاریسم ) ،

    مصلحت باز ، حقیقت نشناس ،

    و بالاخره دارای روحی کاسب کارانه و حسابگر .
    امضاء
    12سال اهنگر نفس خود بودم برکوره ریاضت می نهادم و بر اتش مجاهده می تافتم و بر سندان مذمت می نهادم و پتک ملامت بر او می کوفتم تا نفس خویش را اینه ساختم و اسلامی تازه اوردم و همه خلق مرده دیدم.
    *بایزید بسطامی*
    مركز انجمنهاي اعتقادي گنجينه الهي:http://ganjineh-elahi.com/
    مركز انجمنهاي تخصصي گنجينه دانش:http://www.ganjineh-danesh.com/forum.php

  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    127
    نوشته
    1,150
    تشکر
    122
    مورد تشکر
    744 در 465
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !

    دو موج هماهنگ و هم هدف !!

    اینکه در تاریخ می خوانیم که در قرون شانزدهم و هفدهم ، در اروپا روشنفکران آمدند ،
    اینها هستند که آمدند !



    اینها ، در قرون شانزدهم و هفدهم ، بصورت طبقه درآمدند ، بخصوص بصورت یک طبقه ی بورژوازی ، یعنی طبقه ی فئودالیته بکلی در زیر ِ دست اینها له شد .
    این طبقه که تجار و کارخانه دارها و ثروتمندها و سرمایه دارها بودند ، در اروپا روی کار آمدند ،
    اینها با سنت و با رسوم و اعتقادات و تشریفات و حتی با عباداتی که از طرف کلیسا در دوره ی فئودالیته اعمال می شد ، مخالفت می کردند ،

    و یکی از مفالفت هایشان با دین ِ حاکم ، مخالفت با آن شکلی است که حکومت می کند ،
    چون آن شکلش ، شکلی متناسب با دوره ی فئودالیته بود !


    اینست کهاین بورژوا، که تیپ خود آگاه ِ طبقاتی ، متحرک ِ نو پذیر ، بیزار از گذشته و با جهان بینی ِ باز است و تحول و تغییر را با شدت می پذیرد ،
    ضد مذهبی است .

    به 2 معنی ضد مذهب ممکن است باشد ؛
    یکی به این معنی که بینش عمومی ِ مذهب ، که در جامعه وجود دارد و مردم ازقدیم به آن ایمان داشته اند را قبول ندارد و طرفدار ِ یک رفرم مذهبی است ،
    که پروتستان ها در قرون جدید اینها هستند
    ،
    یعنی کسانی که به مذهب ِ موجود ، به کاتولیک و به کلیسا اعتراض داشتند .

    بنابراین پیروان پروتستانتیسم، مذهبی هائیهستند که وابسته به بورژوازی ، یعنی وابسته به طبقه ی سرمایه دار وصنعتکاری هستند که در اواخر ِ قرون وسطی در اروپا بوجود آمدند و اینها باکلیسای کاتولیک و پاپ درافتادند ،
    چون کلیسای کاتولیک و پاپ وابسته به نظام فئودالیته در قرون وسطی بود .

    دوم ، کسانیکه از همین بورژوازی ، جناح ِ غیر مذهبی یا ضد مذهبی را تشکیلمی دهند ( و البته بیشتر باید گفت غیر مذهبی ، چون ضد مذهبی بعد بوجود آمد.)

    جناج غیر مذهبی آنست که نه پروتست ( اعتراض ) می کند - و به عنوان مذهب - پروتستانتیسم به وجود می آورد و نه کاتولیک رامی پذیرد ،
    به چه فکری ؟ .... به هیچ فکری !
    اصولا دغدغه ی دینی ندارد ،


    آن آدم به وسیله هر سلاحی که به دستش می آید ، باید با سنت های کهنه مبارزه کند ،
    تا جامعه ی نو ،
    با مصرف های نو ،
    با مردم نو ،
    و روابط و ارزش های نو ،
    در جامعه بوجود بیاید ،
    تا بتواند در آنجا ، به فعالیت های اقتصادی و سرمایه داری ِ خودش بهتر بپردازد ،

    چه چیز و چه حالتی سرمایه دار را سرمایه دارتر می کند ؟
    مصرف عمومی .

    بنابراین ، این بورژوا ، که مصرف تازه تولید می کند ، باید با سنت های قدیمی ، از جمله مذهب ، که سنت ها و تیپ گذشته را حفظ می کند مبارزه کند ،
    تا جامعه در برابر نوپذیری و تحول و مصرف ِ جدید مقاومت نکند .
    و جامعه بکلی ، بازار ِ مصرف ، تولید و فروش ِ بورژوا بشود .

    و این است که درست بعد از جنگ های صلیبی که اروپائی ها با شرق تماس گرفته اند ، و بعد از اینکه با آموختن فن کشتی سازی مدرن و گرفتن نقشه ی زمین و قطب نما و راه های دریائی از مسلمین ، دریانوردی شروع شد و آمریکا کشف گردید و استعمار در آفریقا ، آسیا و آمریکا پدید آمد و تجارت ِ شرق و غرب بوجود آمد ....،
    فئودالیته ی بسته ی راکد فرو ریخت ،
    و بورژوازی ِ سرمایه داری ، برده داری ، کارخانه داری و تجارت بین المللی رشد کرد.

    درست در همین زمان و دقیقا هماهنگ با توسعه ی بورژوازی و قوت گرفتنبورژواها و رواج زندگی ِ پول و کسب و مصرف و جوش ِ افزون طلبی ِ مادی وقوام گرفتن ِ روحِ « اقتصاد پرستی » و حرص و عشق تازه به جمع کردن ِ ثروت ، و استعمار ملتها و کشورهای تازه و بالا گرفتن ِ قدرت اقتصادی و مادی اروپا و قیام یبورژوازی علیه فئودالیته در زمینه ی اقتصادی و تولیدی و اجتماعی .... ،

    می بینیم که در زمینه ی فکری و اعتقادی هم ، دو موج ِ هماهنگ و هم هدف ، پدید می آید !
    و عجیب است که این دو موج ، یکی مذهبی بود و دیگری ، ضد مذهبی !!

    یکی مذهب پروتستانتیسم و دیگر مذهب رآلیسم !
    چه وجه مشترکی است میان این دو ؟!
    خیلی روشن است :


    هر دو ، تجلی ِ روح مادی بورژوازی تازه بدوران رسیده بود !
    امضاء
    12سال اهنگر نفس خود بودم برکوره ریاضت می نهادم و بر اتش مجاهده می تافتم و بر سندان مذمت می نهادم و پتک ملامت بر او می کوفتم تا نفس خویش را اینه ساختم و اسلامی تازه اوردم و همه خلق مرده دیدم.
    *بایزید بسطامی*
    مركز انجمنهاي اعتقادي گنجينه الهي:http://ganjineh-elahi.com/
    مركز انجمنهاي تخصصي گنجينه دانش:http://www.ganjineh-danesh.com/forum.php

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi