روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !
روشنفکران و تحصیلکرده های یک جامعه ، « یک گروه اجتماعی ِ مجرد » نیستند !
یکی از بزرگترین خطاهای روشنفکران این است که خودشان را به عنوان یک گروه یا قشر یا طبقه ی خاص ، از جامعه مجرد می یابند ،
این « الیناسیون انتلکتوئل » که در فلسفه ی علمی و سوسیالیسم علمی ِ قرن 19 مطرح شد ،
این است که : تحصیلکرده ، آنقدر در کتابها ، معلومات و رشته های تحقیقاتی اش فرو می رود ،
و آنقدر دچار ِ حساسیت های علمی یا ادبی یا مذهبی یا فلسفی می گردد که ،
از عینیت و عالم ِ واقعیات و زندگی ِ روزمره ی مردم ِ عادی و جامعه اش فارغ ، دور و بیگانه می شود !!
و این روشنفکر ، خودش را یک گروه ِ مجرد و مجزا از جامعه و زمانش احساس می کند .
این ، یک« خطا و بیماری روشنفکری » در دنیااست !
در هر سطحی که بیندیشیم ،
و با هر سلیقه ای که فکر کنیم ،
و با هر ایمانی که از نظر مذهب یا فلسفه و یا مکاتب ، داشته باشیم ،
این اصل در همه ی ما مشترک است که :
یک اندام ِ اجتماعی ، یعنی یک عضو ِ وابسته در یک جامعه ی کلی هستیم ،
واین جامعه ،
همین جامعه ی عینی است که در این سرزمین و در این منطقه و در این گوشه از دنیا ، و در این صف از صفهای بشری ،
هست و عینیت دارد !
حال ، به هر شکلی که هست ، و با هر احساس و رابطه و خصوصیت ها و دردها و نیازهائی که وجود دارد .
و « روشنفکران » ، در هر حالتی و با هر بینشی که هستند ،« عضو ِ پیوسته ی این جامعه »هستند.
و این جامعه ، یک « جامعه ی مذهبی » است .
و در این ، از لحاظ ِ علمی نمی شود شک کرد ! :
که ما ، هم جامعه مان جامعه ی مذهبی است ،
و هم تاریخ مان ، یک تاریخ مذهبی است .