بسم رب الشهدا و الصديقين
فکه و دوکوهه - هویزه
مکه من فکه بوَد، منــــای من دوکوهـــه
قبله من جبهه و کربلای من دوکوهه
مدینه ام شلمچه و بقیع مــــن هویــــزه
مروه من طلاییه، صفای من دوکوهه
فکه و دوکوهه - هویزه
مکه من فکه بوَد، منــــای من دوکوهـــه
قبله من جبهه و کربلای من دوکوهه
مدینه ام شلمچه و بقیع مــــن هویــــزه
مروه من طلاییه، صفای من دوکوهه
دیار غربت و غم و وادی عشق و عرفـان
جای قبــول توبه و دعای من دوکوهه
اگرچه راه کربلا بسته به عاشقان است
علقمــه و فرات و نینوای من دوکوهه
قافله رفته و دگـــر جدایــــم از شهیــدان
مریض هجرم و فقط دوای من دوکوهه
و فکه را ما چه می دانیم که چیست؟!
باید خود زبان باز کند و برایمان بگوید. باید دانه دانه رملها و ماسه های این سرزمین زبان بگشایند و از آن چه دیده اند برایمان بازگو کنند. باید آنها برایمان بگویند که طی کردن چندین کیلومتر در رمل و ماسه با تمام تجهیزات یعنی چی؟ باید او بگوید که چطور هر پایی که در آن می گذاشتند و تا زانو در رملها گیر می کرد یعنی چی؟ چطور می باید از این همه موانع طبیعی و .... گذر کرد تا تازه به محل درگیری و جنگ برسی. براستی ما چه می دانیم به فکه چه گذشته؟ در این سرزمین بود که رزمندگان، شب عملیات بیاد سقای تشنه لب کربلا، قمقمه هایشان را خالی می کردند و آب نمی نوشیدند تا تأسی به مولای بی دستشان کنند. اینجا بود که رزمندگان، سینه به سیم خاردار و مین می سپردند تا راه بر بقیه باز شود و وقتی ازشان می پرسیدی که چرا با کمر روی سیم خاردارها نمی خوابی تا کمتر اذیت شوی؟!! جوابت می داد که: شاید کسیکه می خواهد از روی من رد شود چشمش به چشمم بیفتد و خجالت بکشد و عملیات لغو شود. اینجا بود که بعدها بدنهای شهداء را به سختی از سیم خاردارها جدا می کردند. اینجا بود که بعد از حدود هفده سال 120 شهید را که در قتلگاه فکه در کنار هم دفن شده بودند پیدا کردند. اینجا بود که مین، وسیله ای شد که سید شهیدان اهل قلم را خونین به جوار دوست رسانَد. بله! اگر این دل زنگار گرفته اجازه مان دهد و این گوشها و چشمهای دنیایی مان خوب دقت کنند، هنوز حضور شهداء را می توان اینجا حس کرد. از جای جای فکه و از دانه دانه رملهای آن بوی شهداء استشمام می شود. فقط باید اعضاء و جوارحمان بوی شهید بدهد......
هویزه کربلای ایران است. بله! هویزه.
مگر در کربلا فرماندهی با حسین(ع) نبود؟ هویزه را هم حسینی دیگر فرماندهی می کرد و به راستی چه زیبا به جد بزرگوارش اقتدا کرد که لب تشنه با 120 یار باوفایش مردانه جنگیدند تا دست یزیدیان را کوتاه کنند. اگر در کربلای 61 قمری مقابل 72 یار حسین بن علی (ع)، لشگر چندین هزار نفری صف آرایی کرده بود، اینجا هم در هویزه برای هر نفر، یک تانک و کلی مهمات و سرباز آماده شده بود. مگر نه اینکه عصر عاشورا اسبها ابدان مطهر شهداء را لگد مال کردند. اینجا هم تمام شهداء بعد از شهادت در زیر شنی های تانک له شدند. بله! له شدند و برایمان ثابت کردند که "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا". هر زمان عاشورایی و هر مکانی کربلاست. فقط می بایست حسین(ع) زمانت را بشناسی و از یزید زمان دوری کنی که آنوقت زهی به سعادتت.