نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3

موضوع: رمل . تشنگی . غربت .. فكه ..

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض رمل . تشنگی . غربت .. فكه ..

    بسم رب الحسین (ع)





    شمال غرب خوزستان .. فكه ..

    رملی و سرزمین شنهای روان است


    منطقه ای مرزی با چهار عملیات :

    والفجر مقدماتی ؛ والفجر یك ؛ ظفر چهار ؛ و عاشورای سه


    والفجر مقدماتی را عملیات موانع میگفتند

    بچه ها باید كانالها ، سیم خاردارها ، میدان مین ها

    كه عمقشون به چهار كیلومتر هم میرسید رد میكردند

    الكی نیست كه به فكه میگند قتلگاه



    ... جز با حسین بودن هیچ منطقی تشنگی را نمیپذیرد ...


    اینجا فكه است

    «امروز روز پنجم است كه در محاصره هستیم.

    آب را جیره بندی كرده ایم. نان را جیره بندی كرده ایم.

    عطش همه را هلاك كرده، همه را جز شهدا،

    كه حالا كنار هم در انتهای كانال خوابیده اند.

    دیگر شهدا تشنه نیستند.

    فدای لب تشنه ات پسر فاطمه(س)




    این سرزمین شاهد شهادت دو فرمانده بزرگ جنگ

    حسن باقری و مجید بقایی بود

    اینجا مقتل سید شهیدان اهل قلم شهید سید مرتضی آوینی ست.



    روح فرهنگ عاشورا در زیارت كربلا نهفته است

    در سلام بر حسین و یارانش

    و پشت كردن به پوچیها و وارونگی ها ، اسارتها در زمان و مكان











    میخواهی فكه را بشناسی ؟

    آب را به آب بسپار و دلت را به آسمان

    گوش به روایتگری دلت بسپار



    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 13-11-2009 در ساعت 16:13
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  2. تشكرها 2

    نرگس منتظر (15-11-2009)

  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : رمل . تشنگی . غربت .. فكه ..

    بسم رب الشهدا و الصديقين




    فکه و دوکوهه - هویزه

    مکه من فکه بوَد، منــــای من دوکوهـــه
    قبله من جبهه و کربلای من دوکوهه

    مدینه ام شلمچه و بقیع مــــن هویــــزه

    مروه من طلاییه، صفای من دوکوهه




    فکه و دوکوهه - هویزه

    مکه من فکه بوَد، منــــای من دوکوهـــه
    قبله من جبهه و کربلای من دوکوهه

    مدینه ام شلمچه و بقیع مــــن هویــــزه

    مروه من طلاییه، صفای من دوکوهه

    دیار غربت و غم و وادی عشق و عرفـان

    جای قبــول توبه و دعای من دوکوهه

    اگرچه راه کربلا بسته به عاشقان است

    علقمــه و فرات و نینوای من دوکوهه

    قافله رفته و دگـــر جدایــــم از شهیــدان

    مریض هجرم و فقط دوای من دوکوهه
    و فکه را ما چه می دانیم که چیست؟!


    باید خود زبان باز کند و برایمان بگوید. باید دانه دانه رملها و ماسه های این سرزمین زبان بگشایند و از آن چه دیده اند برایمان بازگو کنند. باید آنها برایمان بگویند که طی کردن چندین کیلومتر در رمل و ماسه با تمام تجهیزات یعنی چی؟ باید او بگوید که چطور هر پایی که در آن می گذاشتند و تا زانو در رملها گیر می کرد یعنی چی؟ چطور می باید از این همه موانع طبیعی و .... گذر کرد تا تازه به محل درگیری و جنگ برسی. براستی ما چه می دانیم به فکه چه گذشته؟ در این سرزمین بود که رزمندگان، شب عملیات بیاد سقای تشنه لب کربلا، قمقمه هایشان را خالی می کردند و آب نمی نوشیدند تا تأسی به مولای بی دستشان کنند. اینجا بود که رزمندگان، سینه به سیم خاردار و مین می سپردند تا راه بر بقیه باز شود و وقتی ازشان می پرسیدی که چرا با کمر روی سیم خاردارها نمی خوابی تا کمتر اذیت شوی؟!! جوابت می داد که: شاید کسیکه می خواهد از روی من رد شود چشمش به چشمم بیفتد و خجالت بکشد و عملیات لغو شود. اینجا بود که بعدها بدنهای شهداء را به سختی از سیم خاردارها جدا می کردند. اینجا بود که بعد از حدود هفده سال 120 شهید را که در قتلگاه فکه در کنار هم دفن شده بودند پیدا کردند. اینجا بود که مین، وسیله ای شد که سید شهیدان اهل قلم را خونین به جوار دوست رسانَد. بله! اگر این دل زنگار گرفته اجازه مان دهد و این گوشها و چشمهای دنیایی مان خوب دقت کنند، هنوز حضور شهداء را می توان اینجا حس کرد. از جای جای فکه و از دانه دانه رملهای آن بوی شهداء استشمام می شود. فقط باید اعضاء و جوارحمان بوی شهید بدهد......

    هویزه کربلای ایران است. بله! هویزه.


    مگر در کربلا فرماندهی با حسین(ع) نبود؟ هویزه را هم حسینی دیگر فرماندهی می کرد و به راستی چه زیبا به جد بزرگوارش اقتدا کرد که لب تشنه با 120 یار باوفایش مردانه جنگیدند تا دست یزیدیان را کوتاه کنند. اگر در کربلای 61 قمری مقابل 72 یار حسین بن علی (ع)، لشگر چندین هزار نفری صف آرایی کرده بود، اینجا هم در هویزه برای هر نفر، یک تانک و کلی مهمات و سرباز آماده شده بود. مگر نه اینکه عصر عاشورا اسبها ابدان مطهر شهداء را لگد مال کردند. اینجا هم تمام شهداء بعد از شهادت در زیر شنی های تانک له شدند. بله! له شدند و برایمان ثابت کردند که "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا". هر زمان عاشورایی و هر مکانی کربلاست. فقط می بایست حسین(ع) زمانت را بشناسی و از یزید زمان دوری کنی که آنوقت زهی به سعادتت.




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. تشكر

    نرگس منتظر (15-11-2009)

  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : رمل . تشنگی . غربت .. فكه ..

    فکه ، سرزمين رملهاي سرخ



    و فکه ، حکايت آن وادي خشک و سوزان ... بقيع!
    و فکه ، تجلي کربلا ... و صد و بيست تن صنوبر پرپر شده ي بوستان ولايت ، تجلي گران حماسه "ارواح التي حلت بفناک"!
    ولي عجبا که چه زيبا عطشان سربازان مطيع مطلق مهدي فرو نشست و چه عاشقانه در ميان رملهاي داغ و سوزان فکه ، جام مي از دست ساقي نوشيدند و سيراب شدند و بالهاي خسته خويش را گشودند و رفتند و رفتند و رفتند ...
    تا اوج ...
    پر کشيدند ... !
    و صداي هلهله کروبيان آن هنگام که بال در بال يکديگر گشوده بودند و عروج بي قرارانه فرزندان زهرا را جشن مي گرفتند ، در ملکوت اعلي طنين افکنده بود . به راستي که مقام قرب الهي گواراي وجودشان...!
    و چه شباهت عجيبي ميان اين پاداش و اجر سعي هاجر است ، آن هنگام که در پي يافتن آبي ، چشمه اي براي احياي حيات و فرونشاندن عطشان لبهاي خشکيده ي طفل بي گناهش ، اسمعيل ، مضطربانه اين سو و آن سو بين صفا و مروه مي دويد ، اما فريب سرابهاي دنيايي را نمي خورد . و سعي بين مروه و صفا يعني سعي بين خوف و رجا ، و خوف و رجا يعني دو بال نيرومند براي سير در ملکوت اعلي و قربتا الي الله...!
    آري ، زمزم ! پاداش تلاش هاجر بود در زير پاهاي کودکانه اسمعيل ، وقتي شروع به جوشيدن نمود !...
    آه ... اي فکه، اي وادي اجر سعي هاجر بين مروه و صفا !
    اي فکه، اي قصه پر غصه و مکرر کربلا !
    اي فکه، اي سراسر ترنم حضور بي حضور فرزند زهرا !
    اي فکه، اي همنواي "امن يجيب" مردان خدا !
    اي فکه، اي ترانه غمناک حکايت دلهاي مردان غزل سرا!
    اي فکه، اي تربت مطهر ! ... اي ميعادگاه فرزندان صديقه اطهر !



    برجاي جايت بوسه ميزنم ، چرا که ذره ذره ي خاکت ، همان جاي پاي پرندگان زخم خورده از عداوت بي دريغ شيطان است .
    آه بگو ... اي سرزمين رملهاي سرخ ! بگو که که چگونه صداي غريبانه شقايقها را شنيدي و در برابر اين همه جنايت و مظلوميت تاب آوردي و تب نکردي و نسوختي و هيچ نگفتي ! ...
    و شايد هم سوختي ...آري، سوختي! ... چنانکه رملهاي داغت تجلي گر سوختنت بودند و تو بايد مي سوختي از شهود جنگي نابرابر و ناجوانمردانه ! ... و تو بايد مي سوختي از غربت اسلام ! ... و در پس آن مي گريستي ، همچنانکه مهدي مي گريد و چهره مبارکش خيس مي شود از اشک اضطرار !
    ومهدي ...
    آن عزيزترين يار غائب زمان ! که اکنون قلب نازنينش از داغ غربت اسلام جراحتي عظيم برداشته و در حاليکه بر بيچارگان خلايق يعني بشريت! اشک مي ريزد ،خود نيز براي ظهور خويش دست به دعا برداشته ! و من مي دانم ... و يقين دارم ، که او عين ظهور است و شاهد هر آنچه نامشهود ! و اين منم که غائبم !!!
    پس اي خداي بزرگ ! از تو مي خواهم که دل تنهايم را به ظهور او برساني ...
    الهم عجل لوليک الفرج ...


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. تشكرها 2

    نرگس منتظر (15-11-2009)

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi