عرفاى اسلامى ميگويند: «الخاتم من ختم المراتب باسرها» يعنى پيامبر خاتم آن است كه همه مراحل را طى كرده و راه نرفته و نقطه كشف نشده از نظر وحى باقى نگذاشته است.
و با كشف آخرين دستورهاى الهى جايى براى كشف جديد و پيامبر جديد باقى نميماند، مكاشفه تامه مهديه كاملترين مكاشفهاى است كه در امكان يك انسان است و آخرين مراحل آن است. بديهى است كه هر مكاشفه ديگر بعد از آن مكاشفه، جديد نخواهد بود، از قبيل پيمودن سرزمين رفته است و سخن و مطلب جديد همراه نخواهد داشت.
سخن آخر همان است كه در آن مكاشفه آمده است.
«وَ تَمَت كَلمهُ ربكَ صِدقاً و عدلاً لامبدلَ لكلماتِه وَ هُوَ السميعُ العليمُ»
«و سخن راستين و موزون پروردگارت كامل شد، كسى را توانايى تغيير دادن آنها نيست او شنوا و دانا است».
پس معلوم شد كه انديشه ختم نبوت بر اين پايه است كه اولاً مايه دين در سرشت بشر نهاده شده است، سرشت همه انسانها يكى است، سير تكاملى بشر يك سير هدفدار و بر روى يك خط مشخص و مستقيم است، از اين رو حقيقت دين كه بيان كننده خواستههاى فطرت و راهنماى بشر به راه راست است يكى بيش نيست.
ثانياً: يك طرح به شرط فطرى بودن، كلى بودن و به شرط مصونيت از تحريف و تبديل و به شرط حسن تشخيص و تطبيق در مرحله اجرا ميتواند براى هميشه رهنمون، مفيد، مادر طرحها و برنامهها و قوانين جزئى و بينهايت واقع گردد.