پناه بردن به خدا
و اما ينزغنك من الشيطان نزغ فاستعذ بالله انه سميع عليم (28) .
و هرگاه وسوسه اى از شيطان به تو رسد، به خدا پناه بر، كه او شنونده و داناست .
اللهـم انـى اعـوذبـك مـن هـيـجـان الحـرص ، و سـورة الغـضـب و غـلبـة الحـسـد، و ضـعـف الصبر
(29) .
بـار خـدايا به تو پناه مى برم از حرص و آز و تندى غضب و خشم و تسلط حسد و رشك و سستى صبر و شكيبائى .
و مـباهات المكثرين ، و الازراء بالمقلين ، و سوء الولاية لمن تحت ايدينا و ترك الشكر لمن اصطنع العارفة عندنا
(30) .
و پناه مى برم به تو از به خود نازيدن ثروتمندان ، و خوار شمردن فقرا و نيازمندان ، و بـدرفـتـارى بـا زيـردسـتان (زن ، فرزند، شاگرد، خدمتگزار، و پيران ) و شكر بجا نياوردن از كسى كه به ما نيكويى كرده .
پناه به خدا از خصلتهاى بد
مـردى از امـام سـجـاد (عـليـه السـلام ) سـوال كـرد كـه كـدام عـمل نزد خداوند بهتر است ؟ آن حضرت فرمودند:
هيچ عملى بعد از معرفت و شناختن خدا و رسـولش ، بـهـتـر از بـغـض و دشـمنى دنيا نيست و براى شعبه هاى بسيار از گناهان و نافرمانيهاى خداست :
اول : تكبر، و نافرمان شيطان بود زمانى كه مخالفت و گردن فرازى نمود و از كافران گرديد.
دوم : حـرص است ، كه نافرمان آدم و حوا بود زمانى كه خداوند آنها را در بهشت آزاد قرار داد ليـكـن فـرمـود بـه ايـن درخـت نزديك نشويد كه از ستمكاران مى گرديد. پس آدم و حوا چـيـزى را گرفتند كه بدان محتاج نبودند. سپس اين خصلت تا روز قيامت در اولاد آدم رخنه كرد.
سـوم : حـسـد اسـت ، كـه نـافـرمـان پـسـر آدم ، قـابـيـل ، بـود زمـانـى كـه بـه برادرش هابيل حسد برد و او را كشت و سپس از اين نافرمانى و گناه ، دوستى زنان و دوستى دنيا و دوسـتـى ريـاسـت و دوسـتـى سـخـن چـيـنى و دوستى مقام و ثروت (از راه حرام ) منشعب و جدا گرديد. و اين هفت خصلت در دوستى دنيا جمعند.
از ايـن رو پـيـغـمـبـران و معصومين (عليه السلام ) و جانشينان آنان ، علما و دانشمندان دينى فـرمـودند دوستى دنيا سر منشا هر خطا و گناه است و سپس دنيا بر دو گونه است : دنياى رساننده و دنياى ملعون يعنى دنيايى كه آدمى را به طاعت و بندگى خدا مى رساند به قـدر كـفـاف ، كـه آن مـمـدوح و پسنديده است و دنيايى كه بيش از مقدار كفاف و زيادتر از احتياج است و آن مايه لعنت و دورى از رحمت خداوند است