•``:.. نمازآموزي به کودکان .. •``:

[نازنین رقیه* خادمه گل نرگس*]

6. ارزشيابي


عالمان تعليم و تربيت ارزشيابي را يکي از فعاليت هاي اساسي مربي به شمار مي آورند. مربي از راه ارزشيابي ميزان کارآمدي و تأثير فعاليت هاي آموزشي و تربيتي خود را مي سنجد و متوجه مي شود متربيان تا چه اندازه آموزش هاي مورد نظر را به درستي دريافت کرده اند. در فرآيند آموزش نماز نيز ارزشيابي ضروري است تا مربي دريابد آيا متربيان وي آموزه هاي نماز را به درستي آموخته اند و آيا به اين رفتار پاي بند شده اند. از اين رو، معصومان (عليهم السلام) گاه نماز خواندن متربيان خود را مي آزمودند.

امام صادق (عليه السلام) فرمود:
پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نمازي را با صداي بلند خواند و پس از پايان نماز به ياران خود روي کرد و فرمود: آيا در قرائت چيزي را جا انداختم؟ ياران وي ساکت شدند. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: آيا ابي بن کعب در ميان شماست؟ گفتند: آري. فرمود: آيا در قرائت چيزي را جا انداختم؟ گفت: آري، اي رسول خدا. و آنها را گفت: پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) خشمگين شد و فرمود: چه وضعي دارند گروهي که کتاب خدا بر آنان تلاوت مي شود و متوجه نمي شوند چه کلماتي بر آنان تلاوت شده و چه کلماتي از آن افتاده است. بني اسرائيل همين گونه نابود شدند؛ بدن هايشان حاضر و قلبشان غايب بود و خداوند نماز بنده اي را که حضور قلب نداشته باشد نمي پذيرد. (20)

[نازنین رقیه* خادمه گل نرگس*]

همچنین حماد، از شاگردان امام صادق (علیه السلام)، می گوید:

روزی امام صادق (علیه السلام) رو به من کرد و فرمود: حماد، می توانی خوب نماز بخوانی. در جواب گفتم: آری، من کتاب نماز، نوشته حریز را از حفظ دارم. امام فرمود: برخیز و نماز بخوان. من نماز خواندم. بعد از نماز امام به من فرمود: حماد، نمی توانی نماز خوب بخوانی، بسیار زشت است که مسلمانی پس از شصت هفتاد سال نتواند یک نماز با تمام آداب و شرایط به جای آورد. حماد می گوید: من احساس حقارت کردم. گفتم: نماز را به من بیاموز. امام (علیه السلام) نمازی با رعایت تمام آداب آن خواند... و فرمود: حماد، چنین نماز بخوان. (21)

[نازنین رقیه* خادمه گل نرگس*]

7. موانع تأثیر نماز


براساس روایاتی که پیش از این نقل شد، نماز از ارکان اسلام و چهره ی دین است و قبولی دیگر اعمال دینی مشروط به قبولی آن است. با این حال، این عبادت مانند هر عمل دیگری در معرض آفت هایی است که در صورت بی توجهی به آنها نماز از محتوا تهی شده و آن را تکراری، بی خاصیت و عقیم می سازد. از این رو، در سیره ی معصومان (علیهم السلام) به آسیب ها و آفت های نماز توجه جدی شده و مسلمانان را از آنها برحذر داشته اند. یکی از آفت های رایج نماز این است که شخص گمان کند نماز به تنهایی، بدون عمل به دیگر دستورهای خداوند متعال، انسان را به قله های رفیع کمال و قرب به خداوند متعال می رساند. امیرمؤمنان (علیه السلام) در سفارش های خود به کمیل می فرماید:

ای کمیل، فریفته ی گروهی نشو که نمازهای طولانی می خوانند و روزه های پیوسته می گیرند و صدقه می دهند و گمان می کنند موفق اند. ای کمیل، به خدا سوگند، از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمود: شیطان هرگاه گروهی را بر کارهای زشت، مانند زنا و شرابخواری و ربا و مانند آن وا دارد، سخت عبادت کردن و خشوع و رکوع و خضوع و سجود را برای آنان محبوب می کند. سپس آنان را بر پذیرش ولایت پیشوایان جور که فراخواننده ی به آتش اند و در روز قیامت یاوری ندارند، وادار می کند. (22)

[نازنین رقیه* خادمه گل نرگس*]

یکی دیگر از آفت های رایج نماز این است که برخی گمان می کنند نماز بدون آگاهی و شناخت و تعقل ارزشمند است و مقبول درگاه خداوند واقع می شود. اسحاق بن عمار می گوید:

به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: فدایت شوم، من همسایه ای دارم که بسیار نماز می خواند و صدقه می دهد و حج می گزارد و هیچ عیبی ندارد. امام (علیه السلام) فرمود: اسحاق، عقلش چگونه است؟ عرض کردم، فدایت شوم عقلی ندارد. فرمود: اعمالش بالا نمی رود [و مقبول واقع نمی شوند]. (23) بنابراین، در آموزش نماز لازم است مربی، متربی را با آفت های نماز آشنا سازد تا نماز متربی دچار آن آفت ها نشود و از سازندگی و رشد دهندگی باز نماند.

[نازنین رقیه* خادمه گل نرگس*]

خلاصه مبحث


نماز به عنوان يکي از ارکان اسلام است که ستون دين و رأس اسلام به شمار مي آيد و در سيره تربيتي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت (عليهم السلام) نيز بسيار بر آن تأکيد شده است. از آنجا که نماز، عملي عبادي است که هم با شناخت و آگاهي و هم با احساسات و رفتار انسان سر و کار دارد. سن شروع آموزش به نماز در سيره ي معصومان (عليهم السلام) هنگامي است که کودک توانايي درک و فهم نماز را به دست آورده است و اين زماني است که وي به هفت يا نُه سالگي رسيده باشد.

آموزش نماز در سيره ي تربيتي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت (عليهم السلام) تابع سه اصل کلي، سهل گيري، افراط نکردن و مراقبت والدين است.

روش هاي آموزش نماز در سيره ي تربيتي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت (عليهم السلام) بدين شرح است:

آشنا کردن متربي با نماز، آموزش شفاهي، آموزش عملي، تذکر و تصحيح خطاها، ارائه ي الگو، ترغيب و تشويق، مؤاخذه و تنبيه، ارزشيابي، و بيان آفت هاي نماز.

[نازنین رقیه* خادمه گل نرگس*]

پي نوشت ها :


1. عن أبان بن تغلب عن أبي عبدالله (عليه السلام) قال: لوددت أن أصحابي ضربت رءوسهم بالسياط حتي يتفقهوا (کليني، 1365، ج 1، ص 31).

2. کتب الرضا علي بن موسي (عليه السلام) إلي محمد بن سنان فيما کتب من جواب مسائله أن عله الصلاه أنها إقرار بالربوبيه لله عزوجل و خلع الأنداد و قيام بين يدي الجبار جل جلاله بالذل و المسکنه و الخضوع و الاعتراف و الطلب للإقاله من سالف الذنوب و وضع الوجه علي الأرض کل يوم إعظاماً لله جل جلاله و أن يکون ذاکراً غير ناس و لا بطر و يکون خاشعاً متذللاً راغباً طالباً للزياده في الدين و الدنيا مع ما فيه من الإيجاب و المداومه علي ذکر الله عزوجل بالليل و النهار لئلا ينسي العبد سيده و مدبره و خالقه فيبطر و يطغي و يکون ذلک في ذکره لربه جل و عز و قيامه بين يديه زاجراً له عن المعاصي و مانعاً له من أنواع الفساد (صدوق، 1413 ق، ج 1، ص 213).

3. و عن رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) قال: بُنيت الصلاه علي أربعه أسهم سهم منها إسباغ الوضوء و سهم منها الرکوع و سهم منها السجود و سهم منها الخشوع. فقيل: يا رسول الله و ما الخشوع؟ قال (صلي الله عليه و آله و سلم): التواضع في الصلاه و أن يقبل العبد بقلبه کله علي ربه... (مجلسي، 1404 ق، ج 81، ص 265).

4. و عن النبي (صلي الله عليه و آله و سلم): قال: لو صليتم حتي تکونوا کالأوتار و صمتم حتي تکونوا کالحنايا لم يقبل الله منکم إلا بورع (ابن بطريق، 1407 ق، ص 306).

5. و عنه (صلي الله عليه و آله و سلم) قال: العباده مع أکل الحرام کالبناء علي الرمل و قيل علي الماء (مجلسي، 1404، ج 81، ص 258).

6. يا أباذر، رکعتان مقتصرتان في تفکر خير من قيام ليله و القلب ساه (شيخ طوسي، 1414، ص 533).

7. عن علي (عليه السلام): أن رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) أبصر رجلاً يبعث بلحيته في صلاته، فقال: إنه لو خشع قلبه لخشعت جوارحه (کوفي، [بي تا]، ص 32).

8. و لا تقم إلي الصلاه متکاسلاً و لا متناعساً و لا متثاقلاً فإنها من خلال النفاق فإن الله سبحانه نهي المؤمنين أن يقوموا إلي الصلاه و هم سکاري يعني سکر النوم (کليني، 1365، ج 3، ص 299).

9. ابن فضال، عن ابن بکير، عن زراره قال: دخلت علي أبي جعفر (عليه السلام) و أنا شاب، فوصف لي التطوع و الصوم، فراي فقل ذلک في وجهي فقال لي: ان هذا ليس کالفريضه من ترکها هلک، إنما هو التطوع إن شغلت عنه أو ترکته قضيته؛‌ إنهم کانوا يکرهون أن ترفع أعمالهم يوماً تاماً و يوماً ناقصاً. إن الله عزوجل يقول: «الذين هم علي صلاتهم دآئمون»، و کانوا يکرهون أن يصلوا حتي يزول النهار. إن أبواب اسماء تنفع انا زال النهار (همان، ص 442، روايت 1).

10. مستقبل القبله منتصباً فأرسل يديه جميعاً علي فخذيه قد ضم أصابعه و قرب بين قدميه حتي کان بينهما قدر ثلاث أصابع منفرجات و استقبل بأصابع رجليه جميعاً القبله لم يحرفهما عن القبله و قال بخشوع الله أکبر ثم قرأ الحمد بترتيل و قل هو الله أحد ثم صبر هنيه بقدر ما يتنفس و هو قائم ثم رفع يديه حيال وجهه و قال الله أکبر و هو قائم ثم رکع و ملأکفيه من رکبتيه منفرجات و رد رکبتيه إلي خلفه حتي استوي ظهره حتي لو صب عليه قطره من ماء أو دهن لم تزل لاستواء ظهره و مد عنقه و غمض عينيه ثم سبح ثلاثاً بترتيلٍ فقال سبحان ربي العظيم و بحمده ثم استوي قائماً فلما استمکن من القيام قال سمع الله لمن حمده ثم کبر و هو قائم و رفع يديه حيال وجهه ثم سجد و بسط کفيه مضمومتي الأصابع بين يدي رکبتيه حيال وجهه فقال سبحان ربي الأعلي و بحمده ثلاث مرات و لم يضع شيئاً من جسده علي شيء منه و سجد علي ثمانيه أعظم الکفين و الرکبتين و أنامل إيهامي الرجلين و الجبهه و الأنف و قال سبعه منها فرض يسجد عليها و هي التي ذکرها الله في کتابه فقال: «و أن المسجد لله فلا تدعوا مع الله أحداً» و هي الجبهه و الکفان و الرکبتان و الإبهامان و وضع الأنف علي الأرض سنه ثم رفع رأسه من السجود فلما استوي جالساً قال الله أکبر قم قعد علي فخذه الأيسر و قد وضع ظاهر قدمه الأيمن علي بطن قدمه الأيسر و قال أستغفرالله ربي و أتوب إليه قم کبر و هو جالس و سجد السجده الثانيه و قال کما قال في الأولي و لم يضع شيئاً من بدنه علي شيء منه في رکوع و لا سجود و کان مجنحاً و لم يضع ذراعيه علي الأرض فصلي رکعتين علي هذا و يداه مضمومتاً الأصابع و هو جالس في التشهد فلما فرغ من التشهد سلم فقال يا حماد، هکذا صل (همان، ص 311).

[نازنین رقیه* خادمه گل نرگس*]

11. عن الکاهلي قال: سألته عن التيمم. قال: فضرب بيده علي البساط، فمسح بها وجهه، ثم مسح کفيه إحداهما علي ظهر الأخري (همان، ص 62).

12. إن النبي (صلي الله عليه و آله و سلم) حج و تحته رحل رث و قطيفه خلقه قيمته أربعه دراهم، و طاف علي راحلته، لينظر الناس إلي هيئته و شمائله، و قال: خذوا عني مناسککم (الاحسائي، 1405 ق، ج 4، ص 34).

13. عن أبي عبدالله الأشعري قال: صلي رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) بأصحابه، ثم جلس في عصابه، فدخل رجل فقام يصلي، فجعل لا يرکع و ينقر في سجوده، و النبي (صلي الله عليه و آله و سلم) ينظر إليه، فقال: ترون هذا لو مات علي هذا لمات علي غير مله محمد (صلي الله عليه و آله و سلم)؛ تقر صلاته کما ينقر الغراب الدم؛ مثل الذي يصلي و لا يرکع و ينقر في سجوده کالجائع لا يأکل إلا تمره أو تمرتين، فما يغنيان عنه؛ فاسبغوا الوضوء و أتموا الرکوع و السجود (نوري، 1408 ق، ج 3، ص 39).

14. و بهذا الأسناد عن علي: أن رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) أبصر رجلاً قد دبرت جبهته، فقال له النبي (صلي الله عليه و آله و سلم) من يغالب عمل الله يغلبه، و من يهجر الله عزوجل يشوه به، و من يخدع الله يخدعه؛ فهلاً تجافيت بجبهتک الأرض و لم يبشر وجهک؟! (همان، ج 1، ص 98).

15. و روي جعفر بن أحمد القمي في کتاب زهد النبي إذا قام إلي الصلاه يريد وجهه خوفاً من الله تعالي و کان لصدره [أو لجوفه] أزير کأزير المرجل (همان، ج 4، ص 93).

16. عن أبي عبدالله (عليه السلام) قال: کان أبي (عليه السلام) يقول کان علي بن الحسين (عليه السلام) إذا قام في الصلاه کأنه ساق شجره لا يتحرک منه شيء إلا ما حرکه الريح منه(کليني، 1365، ج 3، ص 300).

17. و هو ما نقله ابن شهر آشوب في کتابه مرفوعاً عن رجاله عن ابن عباس أنه قال: أهدي رجل إلي رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) ناقتين عظيمتين سمينتين فقال للصاحبه هل فيکم أحد يصلي رکعتين بوضوئهما و قيامها و رکوعهما و سجودهما و خشوعهما و لم يهتم بشيء من أمور الدنيا و لا يحدث قلبه بفکر الدنيا أهدي إليه إحدي هاتين الناقتين فقالها مره و مرتين و ثلاثاً فلم يجبه أحد من أصحابه فقام إليه أميرالمؤمنين (عليه السلام) فقال: يا رسول الله، أصلي رکعتين أکبر تکبيره الأولي تکبيره الأولي إلي أن أسلم منهما لا أحدث نفسي بشيء من أمر الدنيا. فقال: يا علي صل، صلي الله عليک. قال: فکبر أميرالمؤمنين (عليه السلام) و دخل في الصلاه فلما سلم من الرکعتين هبط جبرائيل (عليه السلام) علي النبي (صلي الله عليه و آله و سلم) فقال: يا محمد إن الله يقرئک السلام و يقول لک أعطه إحدي الناقتين... و أعطاه کلتيهما فنحرهما و تصدق بهما فأنزل الله تعالي فيه: «إن في ذلک لذکري لمن کان له قلب أو ألقي السمع و هو شهيد» (حسيني استرآبادي، 1409 ق، ص 593).

[نازنین رقیه* خادمه گل نرگس*]

18. عن علي (عليه السلام) في حديث الأربعمائه قال: علموا صبيانکم الصلاه و خذوهم بها إذا بلغوا ثماني سنين (صدوق، 1403، ج 2، ص 627).

19. عبدالله بن فضاله عن أبي عبدالله أو أبي جعفر (عليه السلام) في حديث قال: سمعته يقول يترک الغلام حتي يتم له سبع سنين فإذا تم له سبع سنين قيل له اغسل وجهک و کفيک فإذا غسلهما قيل له صل ثم يترک حتي يتم له تسع سنين فإذا تمت له علم الوضوء و ضرب عليه و أمر بالصلاه و ضرب عليها فإذا تعلم الوضوء و الصلاه غفر الله لوالديه إن شاء الله (همان، ج 1، ص 281).

20. عن أبي عبدالله عن أبيه (عليه السلام) قال: صلي النبي (صلي الله عليه و آله و سلم) صلاه و جهر فيها بالقراءه فلما انصرف قال لأصحابه هل أسقطت شيئاً في القرآن قال فسکت القوم. فقال النبي (صلي الله عليه و آله و سلم): أفيکم أبي بن کعب؟ فقالوا: نعم. فقال: هل أسقطت فيها بشيء؟ قال: نعم يا رسول الله، إنه کان کذا و کذا. فغضب (صلي الله عليه و آله و سلم) ثم قال ما بال أقوام يتلي عليهم کتاب الله فلا يدرون ما يتلي عليهم منه و لا ما يترک، هکذا هلکت بنو إسرائيل حضرت أبدانهم و غابت قلوبهم و لا يقبل الله صلاه عبد لا يحضر قلبه مع بدنه (برقي، [بي تا]، ج 1، ص 261).
برخي اين روايت را با عصمت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در تعارض دانسته و آن را حمل بر تقيه کرده اند. اما به نظر مي رسد در اينجا پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) عمداً برخي از آيات را جا انداخته تا ميزان توجه و حضور قلب مأمون را ارزيابي کند. بنابراين، با عصمت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) تعارضي ندارد.

21. عن حماد بن عيسي قال: قال لي أبوعبدالله يوماً: تحسن أن تصلي يا حماد؟ قال: فقلت: يا سيدي، أنا أحفظ کتاب حريز في الصلاه. قل: فقال: لا، عليک، قم صل. قال: فقمت بين يديه متوجهاً إلي القبله، فاستفتحت الصلاه و رکعت و سجدت. فقال: يا حماد، لا تحسن أن تصلي؛ ما أقبح بالرجل أن يأتي عليه ستون سنه أو سبعون سنه فما يقيم صلاه واحده بحدودها تامه. قال حماد: فأصابني في نفسي الذل، فقلت: جعلت فداک، فعلمني الصلاه... [صلي الإمام رکعتين بحدودها التامه] ثم قال: يا حماد، هکذا صل... (کليني، 1365، ج 3، ص 311).

22. ... يا کميل، لا تغتر بأقوام يصلون فيطيلون و يصومون فيداومون و يتصدقون فيحسبون أنهم موفقون يا کميل أقسم بالله لسمعت رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) يقول: إن الشيطان إذا حمل قوماً علي الفواحش مثل الزناء و شرب الخمر و الريا و ما أشبه ذلک من الخني و المآثم حبب إليهم العباده الشديده و الخشوع و الرکوع و الخضوع و السجود ثم حملهم علي ولايه الأئمه الذين يدعون إلي النار و يوم القيامه لا ينصرون (طبري، 1383 ق، ص 28).

23. إسحاق بن عمار عن أبي عبدالله (عليه السلام) قال: قلت له: جعلت فداک إن لي جاراً کثير الصلاه کثير الصدقه کثير الحج لا بأس به. قال: فقال: يا إسحاق، کيف عقله؟ قال: قلت له: جعلت فداک ليس له عقل. قال: فقال: لا يرتفع بذلک منه (کليني، 1365، ج 1، ص 24).

منبع: کتاب سيره تربيتي پيامبر و اهل بيت (ع)