صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 33

موضوع: ~••••~ مفهوم شناسي «تبرج جاهلي» ~••••~

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    عضو وفادار
    تاریخ عضویت
    April 2012
    شماره عضویت
    2582
    نوشته
    452
    تشکر
    16
    مورد تشکر
    788 در 379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    ~••••~ مفهوم شناسي «تبرج جاهلي» ~••••~



    مفهوم شناسي «تبرج جاهلي»

    چکیده: این نوشتار پس از بیان علل ضرورت واژه شناسی حجاب به تعریف «تبرج جاهلیت اولی» به عنوان تعبیر قرآنی پرداخته است. نویسنده نخست با بررسی اشعار عرب، فرهنگنامه ها و تفاسیر، مفهوم جاهلیت را توضیح می دهد سپس از جاهلیت اولی بحث می کند و دو دیدگاه را مورد بررسی قرار می دهد:
    1- جاهلیت اولی یک دوره زمانی است.
    2- جاهلیت اولی یک فرهنگ است.
    و در پایان با تعریف تبرج دیدگاه خویش را مطرح می کند.




  2. تشكرها 5

    ║✿║خادم زهرا║✿║ (11-07-2012), فاتح خیبر (18-07-2012), مدير اجرايي (11-07-2012), شهاب منتظر (28-07-2012)

  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    عضو وفادار
    تاریخ عضویت
    April 2012
    شماره عضویت
    2582
    نوشته
    452
    تشکر
    16
    مورد تشکر
    788 در 379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    واژه‎ها جمله‎ها را مي‎سازند و جمله‎ها پراگرافها را ، و پاراگرافها مقصود كامل گوينده يا نويسنده را معرفي مي‎كند و مي‎رساند. البته اين نكته نيز مهم است كه بدانيم بريدن واژه‎ها از جمله‎هايي كه در آنها به كار رفته‎اند، مانند مثله كردن آنها است، براي اين كه برخي از زبان‎شناسان معتقدند كه اصلاً واژه در خارج از جمله معناي ندارد، اين جمله است كه معناي واژه را تعيين مي‎كند. اين حقيقت در علوم بلاغي و اصول فقه اسلامي نيز مورد توجه قرار گرفته است كه به قرائن حاليه و مقاليه، يعني شرايط بيان يا نگارش متن، و نشانة‎هاي موجود در متن، براي مشخص كردن معناي واژه‎ها توجه كافي مبذول شود. البته بدون مفردات هم جمله‎ها ساخته نمي‎شوند و بدون جمله ها يك متن به وجود نمي‎آيد.

    معناي اين حرف آن است كه در فهم متن نخست بايد معناي ريشة اصلي هر واژه را شناسايي كنيم، سپس معنا‎هاي مجازي هر واژه را در كاربردهاي متعدد آن مشخص كنيم، آنگاه قرائن مشخص كننده را شناسي وتعين نماييم.

    احكام اسلامي كه ازقرآن و سنت استنباط مي‎شود، بر معناي واژه‎ها و تعابير و اصطلاحات متكي است؛ اختلاف يا اشتباه در فهم معناي يك واژه، بدون ترديد سبب اشتباه و اختلاف در استنباط احكام شرعي خواهد شد. مثلا واژة صعيد، در آيه كريمة «فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا»(نساء/43) ( پس بر «صعيد» تيمم كنيد) نقش مهمي در اين دارد كه بفهميم تيمم برچه چيزهايي درست است. اگر «صعيد» مطلق روي زمين باشد، طبيعتاً تيمم به تمام سطح زمين؛ شن، خاك، ماسه، و... صحيح و جايز خواهد بود.


    .

  5. تشكرها 5

    *~* مهسا *~* (12-07-2012), فاتح خیبر (18-07-2012), مدير اجرايي (12-07-2012), شهاب منتظر (28-07-2012)

  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    عضو وفادار
    تاریخ عضویت
    April 2012
    شماره عضویت
    2582
    نوشته
    452
    تشکر
    16
    مورد تشکر
    788 در 379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    امّا حساسيت پژوهش در اين است كه ممكن است كساني پديده‎هاي فرهنگي و اجتماعي را به پديده‎هاي فرهنگي مشابه امّا نامساوي ترجمه كنند، يا حتي در مواردي، به عناصر مخالف آن. انواع لباسها، كيفيت معاشرت و تعارف، احوال‎پرسي و مانند اينها در فرهنگهاي مختلف متفاوت هستند.

    يكي از لغزشگاهها نيز اين است كه گاه واژه‎اي دخيل از زباني به زبان ديگر را، در زبان دوم به معناي اصلي آن ترجمه كنيم. در موارد بسياري واژه‎ها در زبان دوم ساختار دستوري متفاوت يا معناي ديگري پيدا مي‎كنند؛ به طور نمونه:
    واژه «لاابالي» در زبان عربي يك فعل است با يك ادات نفي، يعني فعل مضارع با «لا» كه براي نفي معنا است. يعني «پروا ندارم» ، «باك ندارم» . امّا اين واژه زماني كه از عربي به فارسي منتقل شد، دو تغيير عمده در آن به وجود آمد:
    يك. تغيير دستوري؛ در زبان فارسي لاابالي فعل نيست، اسم است، و به عنوان صفت به كار مي‎رود.

    دو. معناي، از متكلم گرفته شده و به تمام موارد قابل اطلاق است. لذا در فارسي اين واژه به عنوان صفت به متكلم مفرد و مع الغير، اطلاق مي‎شود، همان گونه كه در مورد مخاطب و غايب نيز به كار مي رود و به اصطلاح دستوري فارسي، اول شخص، دوم شخص و سوم شخص، همه را در بر مي گيرد.

    علاوه براين ها، دگرگوني ديگري نيز اتفاق افتاده وآن اين است كه اين واژه در فارسي كاملا منفي است، آدم لاابالي كسي است كه به قوانين شرع و قوانين مدني، و عرف صحيح اجتماع خويش پايبند نيست،در حالي كه فعل ياد شده در عربي اين معناي منفي را هميشه با خود ندارد. امّا معناي اصلي ريشة اين لغت، باك نداشتن، هنوز در آن وجود دارد.
    اين نشان مي‎دهد كه واژگان دخيل بسيار حساس هستند، بايد با احتياط با آنها برخورد كرد.

    .

  7. تشكرها 5

    *~* مهسا *~* (12-07-2012), فاتح خیبر (18-07-2012), مدير اجرايي (12-07-2012), شهاب منتظر (28-07-2012)

  8. Top | #4

    عنوان کاربر
    عضو وفادار
    تاریخ عضویت
    April 2012
    شماره عضویت
    2582
    نوشته
    452
    تشکر
    16
    مورد تشکر
    788 در 379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    مشكل ديگر، نقش زمان، در تغيير زبان است. واژه‎ها در طول زمان در زبان ها مي‎ميرند، ومتولد مي‎شوند. زبان عربي از اين قاعده مستثني نيست، «مائده» و «سياره» در زبان عربي معاصر به همان معنايي نيست كه در عصر نزول قرآن رايج بوده، امروز«مائده» به معناي ميز غذا خوري و «سياره» به معناي ماشين است. در زبان فارسي واژة «خسته» از واژه‎هايي است كه معناي اصلي آن را جز كساني كه به گونه‎اي با تاريخ زبان و ادبيات فارسي آشنا هستند نمي‎دانند. خسته به معناي اصلي (مجروح) اصلاً كاربردي ندارد، امّا در عوض در معناي مجازي خويش كاملا جا افتاده است، و اكثريت مردم نمي‎دانند اين معنا، معناي مجازي اين واژه است.

    بنابراين در واژه شناسي چندين كار لازم است:
    1. شناخت فرهنگ زبان مورد نظر
    2. شناخت افق تاريخي خاص متن مورد نظر، در دورة تاريخي آن.
    3. توجه به كاربردهاي واژه در موارد معناي حقيقي يا مجازي، با توجه به قرار گرفتن آن در ساختار متن.
    4. توجه به تحولات زبان و تغييرمعنايي واژه‎ها يا حتي عناصر فرهنگي مربوط به آن، بخصوص در جهان رو به دگرگوني امروز، و تحولات اجتماعي – فرهنگي سريع در كل جهان.
    5. مراجعه به متن هاي همزمان، يا كمي قبل و بعد از متن مورد نظر.
    6. اگر قرار باشد استمرار كار برد يك واژه يا اصطلاح در زباني پيگيري شود، بايد متون پس از آن نيز مطالعه و بررسي گردد. از اين رو شعر شاعران دوره‎هاي صدر اسلام، دورة اموي و دورة عباسي در اين نوشتار مورد بررسي قرار گرفته است تا معناي واژه را در عصرهاي بعدي نشان بدهيم.
    .

  9. تشكرها 5

    *~* مهسا *~* (12-07-2012), فاتح خیبر (18-07-2012), مدير اجرايي (12-07-2012), شهاب منتظر (28-07-2012)

  10. Top | #5

    عنوان کاربر
    عضو وفادار
    تاریخ عضویت
    April 2012
    شماره عضویت
    2582
    نوشته
    452
    تشکر
    16
    مورد تشکر
    788 در 379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    «تبرّج الجاهليه الاولي»


    زنان مسلمان به ويژه همسران رسول گرامي اسلام (ص) به پوشش وحجاب مأمور شده‎اند و از تبرج جاهليت نخستين نهي شده‎اند.
    تبرّج چيست؟ جاهليت چيست؟ جاهليت اولي چيست؟
    براي پاسخ دادن به اين پرسشها، بايد هركدام را جداگانه مورد بررسي و پژوهش قرار دهيم. نخست، جاهليت اولي را توضيح مي دهيم سپس، اصل جاهليت، و آنگاه تبرّج را. از اينرو كه بحث جاهليت اولي بحث كليدي و راهگشا است، در اين زمينه، يعني تبرج جاهليت اولي، مفصل‎تر از ساير واژه‎هاي مورد نظر بحث مي‎كنيم.


    جاهليت اول


    آيا جاهليت اول، زماني قبل از جاهليت دوم است، و جاهليت دوم همان زمان جاهليت قبل از اسلام است؟ يا اين كه منظور از جاهليت دوم چيز ديگري است؟ برفرض جاهليت اول و دوم از نظر مفسران و تاريخ نويسان دو دورة تاريخ باشند، الزاما منظور از جاهليت نخستين در قرآن همان دورة تاريخي است كه مورخان آن را دورة جاهليت نخستين خوانده‎اند؟ امّا به نظر مي‎رسد آنهايي هم كه دو دورة جاهليت را از هم مجزي كرده‎اند، تحت تأثير قرآن بود‎ه‎اند، زيرا اين تعبير اول بار در قرآن كريم به كار رفته است، مگر اين كه سندي تاريخي بيابيم كه پيش از اسلام اين دو تعبير جاهليت اول و دوم كاربرد داشته است. امّا احتمالا اصل نامگذاري اين دوره به جاهليت، تعبيري قرآني است.
    به هر حال برخي از نويسندگان تاريخ و تاريخ ادبيات عرب، وجود اين دو دوره را مسلم انگاشته‎اند و محدودة زماني هركدام را مشخص كرده‎اند.

    .

  11. تشكرها 5

    *~* مهسا *~* (12-07-2012), فاتح خیبر (18-07-2012), مدير اجرايي (14-07-2012), شهاب منتظر (28-07-2012)

  12. Top | #6

    عنوان کاربر
    عضو وفادار
    تاریخ عضویت
    April 2012
    شماره عضویت
    2582
    نوشته
    452
    تشکر
    16
    مورد تشکر
    788 در 379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    حنا الفاخوري كه خود از آشنايان به تاريخ و تاريخ ادبيات عرب است و دربارة تاريخ ادبيات قديم و معاصر عربي كتاب هاي مفصلي نوشته است، در مقدمة ديوان امرؤ القيس مي‎نويسد:
    « اسناد و مدارك كافي در دست نيست كه اطلاعات كافي در بارة عرب قبل از اسلام به ما بدهد، تمام تكية ما در اين مورد، بر روايات تاريخي راويان و نويسندگان دورة اسلامي است، و آنچه كه در اشعار عرب جاهلي آمده است، و البته آنچه كه در قرآن كريم و تورات آمده است. مطالبي نيز در آثار برخي از نويسندگان قديم، روميان و يونيان وجود دارد. اخيرا نيز باستان شناسان در سرزمين يمن دستنوشته‎ها و نقاشي‎هايي را يافته‎اند، ازخطوط و نقاشي‎هاي حِميري و آشوري و غير آن. ( امّا هيچكدام از اينها براي اطلاعات كامل كافي نيستند.) اين دوره از تاريخ عرب كه از زمان ظهور عرب تا مبدأ تاريخ هجري ، سال 622م ادامه داشته است، جاهليت ناميده مي‎شود.
    جاهليت اول: از ماقبل تاريخ تا قرن پنجم ميلاد است.
    جاهليت دوم: از قرن پنجم ميلادي تا 622م .»( الفاخوري، /8)
    آقاي دكتر عفت شرقاوي نيز دربارة جاهليت اول و دوم نظريه‎اي ابراز كرده است و مدعي است كه همة محققان جديد اين تقسيم بندي را قبول دارند:
    «مستشرقان و بسياري از پژوهشگران عرب، به نقل كتابهاي قديمي در بارة جاهليت بسنده نكرده‎اند، بلكه به منابع ديگري نيز مراجعه كرده‎اند تا آنچه را كه امروز از تاريخ عرب جاهلي مي‎دانيم تدوين كنند، اين منابع عبارتند از:
    1. نقشها و آثار به جا مانده از آن دوران. 2. منابع ديني مانند قرآن، حديث شريف، تورات وتلمود و ديگر كتابهاي ديني. 3. كتابهاي يوناني، لاتين وسرياني و امثال آن. 4. منابع عربي و شعر جاهلي.
    .

  13. تشكرها 5

    *~* مهسا *~* (14-07-2012), فاتح خیبر (18-07-2012), مدير اجرايي (14-07-2012), شهاب منتظر (28-07-2012)

  14. Top | #7

    عنوان کاربر
    عضو وفادار
    تاریخ عضویت
    April 2012
    شماره عضویت
    2582
    نوشته
    452
    تشکر
    16
    مورد تشکر
    788 در 379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    به نظر مي‎رسد كه تمام اين منابع جاهليت را به دو دوره تقسيم كرده‎اند؛ عصر باستان يا جاهليت نخستين، جاهليت دوم يا دورة جاهليت پيش از اسلام. برخي متمايلند كه دورة جاهليت نخستين را از آغاز تاريخ تا سال 500 ميلادي بدانند و دورة دوم را از قرن پنجم ميلادي تا ظهور اسلام. اشعاري كه به دست ما رسيده است، از جاهليت دورة دوم است، اين دوره حد اكثر تا دو قرن قبل از اسلام تا ظهور اسلام را شامل مي‎شود، امّا پيش از آن جاهليت نخستين بوده است.» (شرقاوي،/31)

    اين تقسيم بندي ظاهراً از جاحظ گرفته‎ شده است كه او در اصل مسأله تحت تأثير تقسيم بندي قرآن است:
    « البته آنچه از اصطلاح «عصر جاهليت» نخست در ذهن مي‎آيد همه روزگاران پيش از اسلام است، يعني همة دوره‎هاي تاريخ جزيره العرب قبل و بعد از ميلاد مسيح؛ ليكن پژوهشگران ادب جاهلي زماني بدين وسعت را در نظر ندارند. چرا كه بيش از يك قرن و نيم قبل از بعثت پيغمبر اسلام نمي‎تواند عقب تر بروند و به همين مقدار بسنده مي‎كنند. در اين دوره است كه لغت عربي تكامل يافت و نخستين بار خصايص فعلي را به خود گرفت و شعر جاهلي نيز مربوط به همين عصر است. جاحظ بوضوح بدين نكته اشاره كرده، آنجا كه مي‎گويد: « امّا شعر عربي نوزاد و كم سن و سال است، نخستين كساني كه اين راه را پيموده و جاده را كوبيده‎اند امرؤالقيس بن حجر و مهلهل بن ربيعة اند. وقتي رشتة شعر را به عقب دنبال كنيم مي‎بينيم ابتداي آن صدوپنجاه سال پيش از اسلام است و اگر خيلي بخواهيم عقب برويم، منتهي به دويست سال مي شود.»

    .

  15. تشكرها 5

    *~* مهسا *~* (15-07-2012), فاتح خیبر (18-07-2012), مدير اجرايي (15-07-2012), شهاب منتظر (28-07-2012)

  16. Top | #8

    عنوان کاربر
    عضو وفادار
    تاریخ عضویت
    April 2012
    شماره عضویت
    2582
    نوشته
    452
    تشکر
    16
    مورد تشکر
    788 در 379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    (جاحظ1/74) اين ملاحظة دقيقي است، چه پيش از اين تاريخ شعر عربي ناشناخته است و خود تاريخ عرب شمالي نيز از سقوط پترا و تدمر به دست روميان، سخت ابهام آلوده مي‎باشد، مگر مقداري اطلاعات ايراني و بيزانسي و بعضي كتيبه‎ها كه سامي شناسان بدان برخوردكرده‎اند. اين نقوش و اخبار از فرمانرواني غسانيان در شام و منذريان در حيره و حكومت كنده در شمال نجد حكايت مي‎كنند امّا معلومات ما از اين امارات نيز پيش از قرن ششم ميلادي محدود و فقط در دورة جاهلي مورد بحث ما بالنسبه روشن است. چرا كه اعراب بسياري از اخبار حكمرانان آن دوره را به دست ما رسانده‎اند.» ( شوقي،/47)
    جاهليت اول در تفاسير
    مفسرّ «منهج الصادقين» ديدگاهي را مطرح كرده است كه نظر غالب مفسران پيشين نيز است. وي در اين باره نويسد:
    «وَلا تَبَرَّجْنَ»، اظهار مكنيد پيرايه‎هاي خود را « تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الأولَى » ، مانند اظهار در ايام جاهليت نخستين، كه آن را جاهليت جهلا خوانند، و آن از زمان آدم بوده تا زمان نوح عليه السلام، كه مدت هشت صد سال بوده، و عِكرمه از عبدالله عباس روايت كرده جاهليت اولي ميانة ادريس و نوح بوده و آن هزار سال بوده. و در بطن او فرزندان آدم يكي ساكن سهل بود و يكي ساكن جبل، مردان كوهستان خوبرو بودند و زنان ايشان زشت رو، و مردان (و زنان)شهرستان برعكس اين. ابليس به صورت غلامي برآمده و در ميان ايشان ناي و بربط بساخت وبه زدن آن مشغول شد.چون ايشان آوازي شنيدند كه هرگز نشنيده بودند، متعجب شدند و اين خبر به نواحي انتشار يافت، مردمان كوهستان بيامدند به نظارة آن ، و عيدي ساختند و زنان ايشان آراسته بيرون آمدند و مردان كوهستان مايل ايشان شدند و زنان نيز به ايشان ميل كردند و فواحش و ناشايست در ميان ايشان آشكارا شد. فلذلك قوله « تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الأولَى»، و در نزد ابوالعاليه جاهليت اولي روزگار داود و سليمان است كه در آن روزگار زنان جامه ندوخته پوشيدندي و اعضاي ايشان به اين جهت ظاهر شد.
    .

  17. تشكرها 5

    *~* مهسا *~* (16-07-2012), فاتح خیبر (18-07-2012), مدير اجرايي (17-07-2012), شهاب منتظر (28-07-2012)

  18. Top | #9

    عنوان کاربر
    عضو وفادار
    تاریخ عضویت
    April 2012
    شماره عضویت
    2582
    نوشته
    452
    تشکر
    16
    مورد تشکر
    788 در 379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    و نزد كلبي جاهليت اولي در زمان ابراهيم(ع) بود كه زنان لباسهاي مرواريد بافته مي‎پوشيدند و به مردان عرضه مي‎كردند و جاهليت اخري ميان عيسي(ع) و سيد انبياء(ص) است و گويند كه جاهليت اولي جاهليت كفر است و جاهليت اخري جاهليت فسوق در اسلام. مؤيد اين است كه رسول (ص) به ابودرداء گفت « ان فيك جاهلية» «اجاهلية كفرا و اسلام» فرمود جاهليت كفر و تبرج اظهار مرءه است محاسن خود را.» (كاشاني،7/ 315 و رازي، 15/416).

    طبري مي نويسد:
    « بين حضرت نوح و ادريس، كه هزار سال بود. فرزندان آدم از دوشكم، يكي در دشت ساكن بود و ديگري در كوه، مردان كوهستان زيبا بودند، (ولي) در(چهرة) زنان كوهستان تمايل به سرخي وجود داشت( زشت بودند)، امّا زنان دشت زيبا بودند و چهرة مردانشان(چندان زيبا نبود) متمايل به سرخي بود. ابليس به صورت پسر جواني پيش مردي از اهل دشت آمد، به استخدام آن مرد در آمد و براي او خدمت مي‎كرد. ابليس چيزي مانند ني چوپانها گرفت . صدايي به وجود آمد كه مانند آن را پيش از آن نشنيده بودند. صدا به گوش مردم اطرافشان رسيد، آنان اين صدا را گوش مي‎دادند. (آن روز را) عيد ساليانه گرفتند، آن روز مردان براي زنان و زنان براي مردان آرايش و خود نمايي مي‎كردند. يكبار كه تعدادي از مردان كوهستان بر مردمان دشت حمله ورشدند، زمان عيد آنان بود، آنان زنان دشت را( كه از زنان آنان زيباتر و آرايش كرده بودند،) ديدند، اين خبر را به همسايه‎هاي خود رساندند، آنان به ميان مردمان دشت فرود آمدند و به طرف زنان دشت متوجه شدند و با آنان فرود آمدند... بدينسان بود كه فحشاء در ميان آن زنان به وجود آمد. منظور سخن خداوند كه مي‎فرمايد: « تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الأولَى»، همين است. (طبري،22/4)

    .

  19. تشكرها 5

    *~* مهسا *~* (17-07-2012), فاتح خیبر (18-07-2012), مدير اجرايي (17-07-2012), شهاب منتظر (28-07-2012)

  20. Top | #10

    عنوان کاربر
    عضو وفادار
    تاریخ عضویت
    April 2012
    شماره عضویت
    2582
    نوشته
    452
    تشکر
    16
    مورد تشکر
    788 در 379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    ظاهراً اين تفاسير خواسته‎اند جاهليت اولي را در قرآن معنا كنند، امّا تحت تأثير اسرائيليات قرار گرفته‎اند. داستان مذكور نيز چندان متين به نظر نمي‎رسد، كه همة زنان در كوه و دشت كاملا يك دست، زيبا يا زشت باشند و همين طور مردان. اگر كوه سبب زيبايي است مردان و زنان آنجا بايد زيبا باشند و اگر سبب زشتي است زنان و مردان آنجا بايد زشت باشند، در مورد دشت نشينان نيز همين سخن درست است. شايد به همين سبب است كه علامه طباطبايي اين تقسيم بندي را نمي‎پذيرد و از منظور قرآن دور مي‎داند:
    «منظور از جاهليت اولي همان جاهليت قبل از اسلام است، پس مراد جاهليت قديم است. امّا اين كه برخي از مفسران گفته‎اند مراد از جاهليت اولي زمان بين آدم و نوح (ع) باشد، كه هشتصد سال بوده است، يا اين كه بين ادريس و نوح (ع) است، يا زمان داود و سلميان (ع) باشد، يا زمان تولد حضرت ابراهيم(ع)، يا فاصلة بين زمان حضرت عيسي (ع) تا حضرت رسول اكرم(ص) سخناني است كه دليلي بر درستي آنها وجود ندارد.» (طباطبايي، 16/315)

    ممكن است مطلب فوق را اين گونه تأييد كنيم كه نظر قرآن كريم به همان فرهنگي است كه مردم صدر اسلام با آن آشنايي داشتند، يعني همان جاهليت متصل به ظهور اسلام، كه فرهنگ مخاطبان را مي‎ساخت، اين به فصاحت و بلاغت نيز نزديك است از نظر جامعه سازي نيز، از آن جايي كه اسلام مي‎خواست فرهنگ موجود را متحول كند، نگاهش به همان فرهنگ ملموس موجود بود، كه فرهنگ جاهلي پيوسته تازمان ظهور اسلام باشد. از سويي، اگر دورة جاهليت اول را تمام تاريخ عرب قبل از سال 500 ميلادي بدانيم، چنان كه در متن نقل شده از آقاي شرقاوي آمد، اين اشكال پيش مي‎آيد كه زمان انبياء عظام الهي را نيز زمان جاهليت بدانيم، درحالي كه جاهليت زماني است كه مردم به دين و كتاب اعتقاد ويا پايبندي نداشته باشند.

    .

  21. تشكرها 4

    *~* مهسا *~* (18-07-2012), فاتح خیبر (18-07-2012), شهاب منتظر (28-07-2012)

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi