گزارش يک شاهد از واقعه گوهرشاد :
آيت ا... سبزواري، هم که خود در واقعه گوهرشاد حضور داشته گزارشي از اين واقعه ارائه کرده است. وي در اين گزارش با اشاره به قانون اتحاد شکل، مي نويسد: « در سال ۱۳۵۲ ه.ق حکم شد که بايد کلاه بين المللي پوشيده شود، که عبارت از کلاه دوره بود و مردم همگي اطاعت مي کردند مگر مشهد که قيام کرده و مخالفت.» وي سپس به گزارش مشاهدات خود از واقعه گوهرشاد مي پردازد و پس از اشاره به اجتماع مردم در مسجد گوهرشاد از نقش علامه بهلول در اين واقعه سخن مي گويد : « به فاصله چند روزي او را به مشهد آورده و به منبر بالا بردند و تحريک آن نموده که ايها الناس مي خواهند حجاب را از زن ها بگيرند.
خورده خورده هيجاني در مردم بيدار شد و کم کم مبلغين منبر رفته و تهييج مردم کرده تا بالاخره روز جمعه قشون اطراف صحن را گرفته و در دم بست پايين خيابان، قشون جلوگيري از مردم نموده و مردم مخالفت کرده و دو نفر از مردم کشته شده و اين قضيه بيشتر باعث تهييج مردم شد تا آن که به کلي دکاکين تعطيل و ادارات بسته و ازدحام زيادي در مسجد جامع شد.
حقير و مرحوم آيت ا... آقاحاجي شيخ علي اکبر نهاوندي چون مي دانستيم که قضيه عادي نيست، لذا گاهي در منزلي از منازل دوستان پنهان بوديم، لکن چون عموم علما در مسجد بودند مثل حاجي مرتضي آشتياني، آقاشيخ حسن پايين خياباني، آقاسيديونس اردبيلي و تمامي ائمه جماعت قريب سي نفر جمع شده بودند، لذا ناچار با يکديگر رفتيم به مسجد. لکن آثار عذاب هويدا بود. غبار فلک را گرفته و هوا قرمز شده و مردم همه مضطرب و لاينقطع از دهات و اطراف جمعيت با چوب و چماق به طرف شهر آمده و شهرت دادند که علما حکم جهاد دادند تا آن که در مسجد ديگر جاي پا نبود.»
او در ادامه از تلاش خود براي آرام کردن مردم مي نويسد و مي گويد: در زماني که به طرف منبر مي رفته تا مردم را امر به تفرق کند، يک نفر ناشناس بال قباي مرا کشيد و گفت: « به مردم بگو اگر مي خواهيد آسوده شويد، پناهنده به کنسول خانه روس شويد و من گوش به حرف او ندادم.» اين نکته مي تواند اشاره به سياست روس براي به دست گرفتن اعتراض مردم و استفاده از آن در راستاي اهداف شوم خود باشد، چنان که در زمان مشروطه، مشروطه خواهان به سفارت انگليس پناهنده شدند و زمينه انحراف آن را فراهم کردند.
به هر حال، آيت ا... سيدحسين سبزواري ادامه مي دهد که: «کوشش کردم در تفرقه مردم و شايد ۹ قسمت از ۱۰ قسمت را متفرق کردم.» با تمام اين تلاش ها به دستور رضاخان حرکت مردم سرکوب مي شود و تعداد زيادي بر اثر تيراندازي ماموران در مسجد شهيد و مجروح مي شوند، بسياري از علما همچون حاجي سيدهاشم نجف آبادي، حاجي شيخ حبيب ملکي، آقاسيدزين الدين سيستاني، شيخ آقابزرگ شاهرودي، حاجي شيخ هاشم قزويني دستگير و به تهران برده و مدتي ، زنداني مي شوند. آيت ا... ميرزايونس اردبيلي هم که در نوقان مخفي شده بود پس از مدتي دستگير و به تهران منتقل و زنداني مي شود . بعد از بازرسي هاي زياد اسدي نيابت توليت هم محکوم به اعدام مي شود.