صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 22

موضوع: غزوات پیامبر اکرم (ص)

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,729
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,865
    مورد تشکر
    7,631 در 2,117
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض غزوات پیامبر اکرم (ص)





    با سلام و عرض ادب به تمامی بزرگواران

    غزوات پیامبر اکرم ص

    در اصطلاح تاريخ اسلام، غزوه به جنگ هايي گفته مي شود كه پيامبر در آن شركت مي كرد.
    غزوات پيامبر را منابع تاريخي 26 عدد ذكر كرده اند.

    مسعودي در اين زمينه مي نويسد:
    غزوه هايي كه پيامبر اسلام خود به همراه سپاه بود 26 غزوه است و برخي آن را 27 غزوه نوشته اند. جهت اختلاف آن است كه دستة اوّل بازگشت رسول خدا را از خيبر به واي القُري با غزوه خيبر يكي دانسته اند. اما دسته دوم، غزوه خيبر و غزوة وادي القُري را دو غزوه شمرده اند. ليكن ابن اسحاق كه نامي از وادي القري بعد از خيبر نمي برد نيز غزوه هاي رسول خدا را 27 غزوه مي گويد و عُمرة القضا را جزء غزوات مي شمارد.

    ابن اسحاق در سيره و طبرسي در اعلام الوري مي نويسد كار رسول خدا در غزوه هاي بدر، احد، خندق، قريظه، مصطلق، خيبر، فتح، حنين و طائف با دشمن به جنگ كشيده شد و در بقيه غزوه درگيري در كار نبود اما مسعودي به جاي مصطلق، تبوك را نوشته است. از مهمترين غزوات پيامبر مي توان به جنگ بدر، اُحد، خندق، فتح مكه، خيبر و حُنين اشاره كرد

    در اینجا نگاهی گذرا به غزوات پیامبر گرامی اسلام خواهیم داشت :










    امضاء

  2. تشكرها 5

    *~* مهسا *~* (14-07-2012), مدير اجرايي (15-07-2012), ریحانه نبی (23-08-2012), شهاب منتظر (03-10-2012)

  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,729
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,865
    مورد تشکر
    7,631 در 2,117
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    سال دوم هجری قمری: وقوع غزوه بدر

    هنگامی كه رسول خدا(ص) از شدت آزار و اذیت اهالی مكه، ناچار گردید كه به مدینه منوره هجرت نماید و پس از هجرت، نخستین نظام حكومتی اسلامی را در این شهر بر پا نماید؛ دشمنی اهالی مكه، به ویژه قریش و سران قبایل و طوایف این شهر نسبت به آن حضرت و مسلمانان مدینه فزونی یافت و سرانجام تصمیم به یورش نظامی به سوی مدینه گرفتند.

    سران قریش، مانند عتبه، شیبه، ولید بن عتبه، ابوجهل، ابوالبختری و نوفل بن خویلد، رهبری سپاه كفر و شرك را بر عهده داشتند و تعداد افراد آنان، نهصد و پنجاه تن بود و هر روز ده یا نه شتر برای اطعام سپاهیان می كشتند

    پیامبراكرم(ص) در روز دوازدهم ماه مبارك رمضان سال دوم قمری با تعدادی از یارانش به سوی كاروان قریش به سرپرستی ابوسفیان، رهسپار شد و در میان راه با تصمیم قریش مبنی بر هجوم آنان به سوی مدینه با خبر گردید(2) و به سوی آنان حركت كرد و زودتر از قریش به سرزمین بدر و چاه های آن رسید و چاه ها را به تصرف خویش در آورد. از آن سو، سپاه قریش نیز به بدر رسیده و در برابر سپاهیان اسلام قرار گرفتند.

    تعداد مسلمانان، سیصد و سیزده تن؛ حدود یك سوم سپاهیان كفر و شرك بود. در آغاز نبرد انفرادی و بسیاری سپس درگیری گروهی به وقوع پیوست و سپاهیان اسلام با رهبری خردمندانه پیامبر(ص)، مشركان و كافران را با شكستی سخت روبرو كرده و از بزرگان و فرماندهان آنان را كشتند، عده ای را زخمی و عده ای را اسیر كردند و مابقی، به سوی مكه عقب نشینی كرده و پیام پیروزی اسلام و شكست خفت بار كفر و شرك را به اهالی مكه رسانیدند.

    در این نبرد، دلاوری های حضرت علی(ع) و حمزه سیدالشهداء به همراه سایر فرماندهان بسیار چشمگیر بود.
    تعداد كشته های مشركان در این واقعه، بیش از هفتاد نفر بود(3)
    كه اسامی برخی از آن ها بدین قرار است:
    حنظله بن ابی سفیان، حارث بن حضرمی، عامر بن حضرمی، عُمیر بن أبی عمیر، عبیده بن سعید بن عاص، عاص بن سعید، عقبه بن ابی معیط، عتبه بن ربیعه، ولید بن عتبه، شیبه بن ربیعه، عامر بن عبدالله، حارث بن عامر، حارث بن ربیعه، ابوالبختری، نوفل بن خویلد، نضر بن حارث، ابوجهل، عاص بن هشام، مسعود بن امیه، امیه بن خلف، علی بن امیه و …

    گفتنی است كه از میان هفتاد و چهار كشته مشركان قریش، تعداد 22 نفر به دست امام علی(ع) به هلاكت رسیدند.

    اما اسیران آنان نیز بیش از هفتاد تن بودند كه اسامی برخی از آنان عبارت است از:
    ولید بن عتبه، عمرو بن ربیع، خالد بن ولید، هشام بن ولید، عكرمه بن ابی جهل، اُبی بن ابی خلف و غیره، كه تعداد دو نفر از آنان به دستور پیامبر اعدام و مابقی فدیه داده و پس از مدتی آزاد شدند.

    بسیاری از آیات سوره انفال و آیاتی از سوره دخان، فرقان، حج، مؤمنون، قمر، اعراف، مزمل، اسراء، یونس، ابراهیم، مؤمنون، سجده و صافات درباره این واقعه نازل گردیده اند.
    تاریخ وقوع این واقعه در روز هفدهم و به روایتی روز نوزدهم و به روایتی دیگر روز دهم ماه رمضان بوده است






    امضاء

  5. تشكرها 5

    *~* مهسا *~* (15-07-2012), مدير اجرايي (15-07-2012), ریحانه نبی (23-08-2012), شهاب منتظر (03-10-2012)

  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,729
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,865
    مورد تشکر
    7,631 در 2,117
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    سال دوم هجری قمری: وقوع غزوه ودان ( ابواء )



    علت نامگذاری

    این غزوه در محلی به نام «ودان» در مدینه و در نزدیکی منطقه «أبواء» رخ داد. ودان نیز بین جحفه(محلی در جنوب شرقی ودان) و أبواء قرار دارد. از آنجا که بین ودان و أبواء شش میل فاصله است و در نزدیکی هم قرار دارند؛ لذا در منابع به هر دو نام آمده است.


    اصل ماجرا

    در ماه صفر که دوازدهمین ماه از هجرت به مدینه بود، رسول گرامی اسلام(ص) تصمیم گرفت، اولین غزوه را آغاز نماید؛ به این صورت که ایشان به منظور گرفتن کاروانی از قریش و نیز جنگ با «قبیله بنی­ضمره بن بکر کنانی» مدینه را به قصد أبواء ترک نمود و کسی از انصار در این جنگ نبود. پیامبر(ص) قبل از خروج از مدینه، "سعد بن عباده" را برای رسیدگی به امور در مدینه به جای خود منصوب نمود.
    چون به ودان رسيد، در آنجا بنى­ضمره براى آشتى و صلح به حضور پيامبر(ص) آمدند و كسى كه از سوى ايشان قرارداد صلح را امضا نمود، "مخشى بن عمرو ضمری" بود كه در آن زمان رياست قبيله مذكور را به عهده داشت.مدت غیبت پیامبر(ص) در مدینه پانزده شب بود.


    مفاد صلح‌نامه

    در این قرارداد صلح مقرر شد که:
    1. آنها عليه پيامبر(ص) دسته‏بندى نكنند و نیز پیامبر(ص) علیه آنان.
    2. كسى را به اين منظور يارى ندهند.
    سپس میان خود عهدنامه­ای نوشتند و پیامبر(ص) به مدینه بازگشتند.


    وقایع بعدی

    پيامبر(ص) بعد از این جریان به مدينه بازگشت و وقتی متوجه شد كه مكر و كيدى از سوى ايشان در كار نيست، بقيه ماه صفر و چند روزى از ربيع­الاول كه گذشت، «عبيدة بن حارث بن عبدالمطلب» را با شصت سوار كه همه از مهاجران بودند و هيچ كس از انصار همراهشان نبود به جنگ اعزام فرمود و پرچمى كه براى او بسته شد، نخستين پرچمى است كه در اسلام بسته شده است. در همين هنگام پيامبر "حمزة بن عبدالمطلب" را هم همراه سى سوار از مهاجران به ناحيه «سيف­البحر» كه از بخش‌هاى «عيص» است، روانه فرمود. عبيده در ناحيه «ثنية­المرّة» كنار آبى كه نامش «أحيا» بود، با مشركان برخورد کرد و هر دو طرف شروع به تيراندازى نمودند، در حالی که فرمانده مشركان ابوسفيان بود. نخستين كس از مسلمانان كه در راه خدا تيراندازى نمود، «سعد بن ابی وقاص» بود. آنگاه پراكنده شدند و از هر طرف بعضى به طرف ديگر پيوستند كه از جمله "مقداد بن اسود" و "عتبة بن غزوانگ به مسلمانان پيوستند.
    حمزة نیز همراه همان سى نفر، خود را كنار دريا رساند و "ابوجهل" كه همراه سيصد سوار بود، ايشان را ديد؛ امّا "مجدى بن عمرو جهنى" كه هم­پيمان هر دو گروه بود، وساطت كرد و حمزه بازگشت و ميان آن دو گروه جنگى صورت نگرفت.

    مردم درباره چگونگى پرچم عبيده و حمزه روايات مختلف نقل كرده‏اند. "بیهقی" به نقل از "ابن اسحاق" می­گوید: «گروهى مى‏گويند نخست پرچم حمزه بسته شد و گروه ديگر مى‏گويند، نخست پرچم عبيده بوده است و به هر حال پيامبر(ص) هر دو را بدرقه فرمود و چون هر دو عده با هم بودند، نقل مطالب براى مردم پيچيده شده است.»








    امضاء

  7. تشكرها 5

    *~* مهسا *~* (17-07-2012), مدير اجرايي (17-07-2012), ریحانه نبی (23-08-2012), شهاب منتظر (03-10-2012)

  8. Top | #4

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,729
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,865
    مورد تشکر
    7,631 در 2,117
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    سال دوم هجری قمری: وقوع غزوه بواط

    اين غزوه در ماه ربيع الاول -يك سال پس از هجرت - غزوه بواط اتفاق افتاد
    و آن چنان بود كه آن حضرت با دويست نفر از اصـحـاب بـه قـصـد كاروان قريش (100 نفر) که مدينه در خطر تجاوز ايشان قرار داشت و 2500 شتر داشتند،
    از مدينه تا ارض بُواط طىّ مسافت فرمود،
    و«بواط‏» كـوهـى اسـت از جـبـال جـهـيـنـه در ناحيه‏اى از نواحى كوه‏«رضوى‏»كه رسول خدا(ص)به منظور جنگ با قريش به همراه جمعى از مدينه خارج شد و سائب بن عثمان بن مظعون را به كار مردم شهر گماشت
    و بدون آنكه با قريش برخورد كند و جنگى رخ دهد از همانجا به مدينه بازگشت.





    امضاء

  9. تشكرها 5

    *~* مهسا *~* (18-07-2012), مدير اجرايي (20-07-2012), ریحانه نبی (23-08-2012), شهاب منتظر (03-10-2012)

  10. Top | #5

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,729
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,865
    مورد تشکر
    7,631 در 2,117
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    سال دوم هجری قمری: وقوع غزوه عشیره

    پیامبر در ماه جمادی الاولی ابا سلمة بن عبد الاسد را در مدینه منصوب فرمود و خود با گروهی از مهاجرین از شهر بیرون آمد و راه «نقب بنی دینار»را پیش گرفته همچنان تا جایی به نام «عشیره »براند و در آنجا توقف کرد و تا چند روز از ماه جمادی الثانیه را نیز در آنجا ماند و در این مدت با قبیله بنی مدلج و متحدین آنها از قبایل دیگر پیمان دوستی بسته و بدون آنکه جنگی صورت گیرد به مدینه بازگشت.

    ابن هشام و دیگران از عمار بن یاسر نقل کرده اند که گفته است:
    در غزوه عشیره من و علی بن ابیطالب همسفر و مانوس بودیم و در آن چند روزی که در عشیره توقف داشتیم روزی علی بن ابی طالب به من گفت: بیا تا به تماشای بنی مدلج که در نخلستان در آن نزدیکی کار می کردند برویم و من با او به آن نزدیکی رفتیم و همچنان که نشسته بودیم و کار آنها را تماشا می کردیم خوابمان گرفت و هر دو برخاسته زیر نخله خرما و روی شنهای نرمی که آنجا بود خوابیدیم.

    هنگامی به خود آمدیم که رسول خدا(ص)بالای سر ما ایستاده بود و ما را با پای خود حرکت می داد، من و علی بن ابیطالب که سر و رویمان خاک آلود شده بود برخاسته و در برابر آن حضرت ایستادیم، پیغمبر اسلام که سر و صورت خاک آلود علی را دید فرمود:
    ای ابو تراب این چه حالی است؟
    و سپس فرمود:
    آیا شما را از بدبخت ترین و شقی ترین مردم آگاه نکنم که آنها کیان اند؟
    - عرض کردیم: چرا یا رسول الله!
    - فرمود:
    یکی همان پی کننده ناقه(صالح)است - و سپس در حالی که اشاره به علی بن ابیطالب می کرد - فرمود: و دیگری آن کسی است که بر اینجای سر تو ضربت می زند و این محاسن تو را از آن رنگین می سازد.









    امضاء

  11. تشكرها 4

    مدير اجرايي (20-07-2012), ریحانه نبی (23-08-2012), شهاب منتظر (03-10-2012)

  12. Top | #6

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,729
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,865
    مورد تشکر
    7,631 در 2,117
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    سال دوم هجری قمری: وقوع غزوه بنی سلیم


    ابن اسحاق می‏گوید: رسول خدا(صلی الله علیه وآله)در بازگشت از بدر جز هفت شب در مدینه نماندند که
    بار دیگر برای «غزوه بنی سلیم»در محرم سال سوم از مدینه خارج شدند

    ایشان «سباع بن عرفطه غفاری» یا «ابن أم مکتوم»را در مدینه جانشین گذاشتند،

    رفتند تا به آبگاهی از بنی سلیم که به آن «کُدر» می‏گفتند رسیدند،

    در آنجا سه شب اقامت گزیدند و سپس بی آنکه جنگی روی دهد یا با دشمنی برخورد کنند، به مدینه بازگشتند و بقیه شوال و ذی القعده را در مدینه ماندند.

    در همین مدت بود که اسیران قریش باز خریده شدند.

    لوای رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در این جنگ به دست امیرالمؤمنین(علیه السلام) بود.

    این غزوه بدان جهت روی داد که به رسول خدا(صلی الله علیه وآله) خبر رسید که جمعی از «بنی سلیم» و «غَطفان» بر ضد مسلمانان فراهم آمده‏اند،

    اما با کسی برخورد نکردند جز چند شبان، از جمله:

    غلامی به نام «یسار» که اسیر شد و در سهم رسول خدا(صلی الله علیه وآله) افتاد، و چون حضرت دیدند که او نماز می‏خواند آزادش کردند.

    و پانصد شتر هم در این غزوه به دست مسلمانان افتاد که پس از اخراج خمس به هر مردی از اصحاب غزوه که دویست نفر بودند دو شتر سهم رسید.

    شترها را در «صرار» سه منزل مدینه قسمت کردند.

    مدت این غزوه پانزده روز بود

    این غزوه را قرقرة الکدر و قرارة الکدر و قرقره بنی سلیم و غطفان نیز گویند.







    امضاء

  13. تشكرها 4

    مدير اجرايي (22-07-2012), ریحانه نبی (23-08-2012), شهاب منتظر (03-10-2012)

  14. Top | #7

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,729
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,865
    مورد تشکر
    7,631 در 2,117
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    سال دوم هجری قمری: وقوع غزوه بنی قینقاع

    این غزوه در سال دوم هجرت پس از گذشت تنها بیست ماه از هجرت رسول خدا(ص) به مدینه در روز شنبه، نیمه شوال به وقوع پیوست و تا اول ذی­القعده به طول انجامید.


    پیمان با یهود
    خاتم انبیا(ص) در بدو ورود به مدینه با یهود، پیمانی بست و آنان را به قبایل هم­پیمانشان ملحق کرد و برای آنها شروطی گذاشت که مهم­ترین شرط آن دشمنی نکردن با رسول­ خدا(ص) و مسلمانان بود.


    نقض پیمان یهود
    واکنش یهود بنی­قینقاع در برابر پیروزی بدر پرسش­برانگیز و باعث شگفتی است. جز این نیست که بازتاب پیروزی سپاه اسلام، قانون­پذیری بیشتر در شهروندان مدینه باشد؛ به­ویژه اقلیت یهودی که از این پس، بیش از گذشته به حمایت پیامبر(ص) نیازمند بودند؛ اما آنچه در تاریخ ذکر شده است، برخوردی متفاوت از سوی یهود بنی­قینقاع پس از جنگ بدر بود که از نادیده­گرفتن پیمان با رسول اکرم(ص) حکایت می­کرد.


    علت جنگ
    روزی یکی از زنان انصار برای خرید زیور­آلات به بازار رفته بود و عده­ای از اوباش اصرار داشتند نقابش را از صورتش بردارند؛ ولی او در برابر آنان مقاومت کرد تا اینکه مردی یهودی از قینقاع، بدون اطلاع زن، پیراهنش را از پشت به بالای بدنش گره زد و زمانی که زن برخاست بدنش نمایان شد و یهودیان به او خندیدند. آن زن از مسلمانان کمک خواست. مردی از مسلمانان با او درگیر شد و وی را کشت. یهودیان بنی­قینقاع جمع شدند و آن مرد را کشتند و پیمان خود را با رسول­ خدا(ص) به طور رسمی شکستند و سپس داخل قلعه خود تحصن کردند. در پی این اقدام و خشم مسلمانان، زمینه پیکار فراهم شد.


    اتمام حجت با یهود بنی­قینقاع
    بنابراین پیامبر(ص) پیکی فرستاد و آنها را در بازار جمع کرد و برای اتمام حجت به آنها فرمود:«ای جماعت یهود! قبل از آنکه خدا با شما آن کاری را کند که با قریش انجام داد مسلمان شوید که به خدا قسم! شما می­دانید من فرستاده خدایم. »
    یهود بنی­قینقاع با گستاخی و لحنی تمسخرآمیز گفتند: «ای محمد! اتفاقی که پیش آمد تو را فریب ندهد. تو به سبب نادانی قریش بر آنها پیروز شدی و به خدا قسم! ما اهل جنگیم و اگر با ما بجنگی خواهی فهمید که هرگز مثل ما نمی­جنگی.»
    برحسب روایتی از ابن­عباس، هشداری که به کافران در نخستین آیه­های سوره­ آل­عمران به چشم می­خورد، دربارۀ این جماعت نازل شده است.


    نخستین پیکار رسول­ خدا(ص) با یهود
    این اولین جنگی است که بین پیغمبر(ص) و یهودیان واقع می­شود. نقل شده است زمانی که آیه هشتم سوره انفال نازل شد مبنی بر مقابله با کسانی که ترس از خیانت آنها وجود دارد، رسول ­خدا(ص) همراه سپاهیان خود، قلعه بنی­قینقاع را محاصره کرد و این محاصره، پانزده شب، طول کشید تا اینکه خدا در دل آنها وحشت افکند و گفتند: «آیا ممکن است که ما بیرون بیاییم و رهایی یابیم؟» رسول اکرم(ص) به آنان فرمود: «نه، مگر طبق حکم من.» پس خود را تسلیم امر حضرت کردند و قرار شد تا اموال آنها که وسایل طلاسازی و سلاح­های زیادی بود برای پیامبر(ص) باشد و زن و فرزندشان از آن خودشان باشد. زمانی که در قلعه باز شد، محمد بن مسلمه مأمور شد اموالشان را بگیرد و خاتم انبیا(ص) به منذر بن قدامه سلمی دستور داد، آنها را با طناب ببندد؛ اما عبدالله بن ­ابی که با یهودیان هم­پیمان بود، وقتی در اقدام برای باز کردن طناب آنها و فراری دادنشان ناکام ماند و با برخورد تند منذر بن قدامه مواجه شد، راهی جز تضرع و التماس به رسول­ خدا(ص) ندید؛ بنابراین نزد حضرت رفت و با التماس از آن حضرت خواست تا با هم­­پیمانان وی نیکی کند. پیامبر(ص) در ابتدا نپذیرفت؛ اما او که راهی جز اصرار و التماس نداشت با اصرار فراوان موفق شد، رسول­ اکرم (ص) را از کشتن آنان منصرف کند و در واقع، کمترین مجازات برای آنها در نظر گرفته شد که در ابتدا تبعید به وادی­القری(منطقه نزدیک خیبر) بود و بعد از آنجا نیز به صورت دسته­جمعی به ازرعات در حوالی شام کوچ کردند.

    پیامبر(ص) خمس غنایم را گرفت و این، نخستین خمسی بود که می­گرفت. پس به مدینه بازگشت و در قربانی اضحی شرکت فرمود و در صحرا با مردم نماز خواند و دو گوسفند به دست خود قربانی کرد و گویند که این، نخستین قربانی او بود.

    همچنین پیغمبر(ص) سه قبضه کمان به نام­های «کتوم»، «روحا» و «بیضا» و دو زره به نام­های «صفدیه» و «فضّه» و سه شمشیر به نام­های «قَلَعی»، «بَتّار» و «حَتف» و سه نیزه را برای خود اختیار کرد که کتوم در جنگ احد شکسته شد. پرچم رسول ­خدا(ص) در این غزوه به دست حضرت حمزه(ع) بود.



    امضاء

  15. تشكرها 4

    مدير اجرايي (22-07-2012), ریحانه نبی (23-08-2012), شهاب منتظر (03-10-2012)

  16. Top | #8

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,729
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,865
    مورد تشکر
    7,631 در 2,117
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    سال دوم هجری قمری: وقوع غزوه سویق


    شكست مشركين در بدر و كشته شدن اشراف قريش، مشركين مكه را سخت داغدار و مصيبت زده كرده بود و از آن جمله ابوسفيان بود كه يك پسر از دست داده بود و پسر دیگر او نيز به اسارت رفته بود و چند نفر ديگر از نزديكان و فاميلش به قتل رسيده و يا اسير شده بودند و با توجه به اينكه او خود را از رؤساي قريش مي دانست، تحمل شكست از مسلمانان نيز براي او بسيار دشوار مي‌نمود. از اين رو پس از جنگ بدر قسم خورد تا انتقام خود را از پيغمبر اسلام نگيرد با زنان همبستر نشود و بدنش را شست‌وشو ندهد.

    به همين منظور در ماه ذي‌الحجه (يعني دو ماه پس از واقعه بدر) به قصد انتقام از آن حضرت (طبق سوگندي كه ياد كرده بود) به همراهي دويست نفر از جنگجويان قريش از مكه حركت كرد و تا كوهي به نام «ثيب» كه در نزديكي مدينه بود، پيش آمد و در آنجا همراهان خود را فرود آورد و خود او شبانه به سوي قلعۀ بني‌النضير رهسپار شد و به در خانۀ حيي بن اخطب آمد تا او را ديدار كند و درباره حمله انتقامي خود با او مشورت نمايد. ولي حيي بن اخطب از هيبت پيغمبر اسلام (ص) ترسيد و در را به روي ابوسفيان باز نكرد.

    ابوسفيان كه از ياري و كمك حيي بن اخطب نا اميد شد، به در خانۀ سلام بن مشكم يكي از بزرگان بني‌النضير که در ضمن خزينه‌دار و امين مالي آنها نيز بود، رفت. او ابوسفيان را پذيرفت و در به رويش گشود، از او پذيرايي كرده اطلاعاتي نيز از وضع مدينه و پيغمبر اسلام (ص) در اختيار او گذاشت.

    ابوسفيان همان نيمه شب از نزد او خارج شد و به جمع رفقاي خود پيوست و براي اينكه رعبي در دل مردم مدينه ايجاد كند، عده‌اي از همراهان خود را مأمور كرد به اطراف مدينه حمله كنند. آنها هم تا «عريض» آمدند و در آنجا قسمتي از نخلستان‌ها را آتش زدند و دو نفر از انصار مدينه را هم در آنجا ديدند و آنان را به قتل رساندند و به سوي او بازگشتند.

    ابوسفيان كه گمان مي‌كرد به سوگند خودش عمل كرده بيش از اين درنگ را جايز ندانست و فوراً دستور داد به سمت مكه حركت كنند و به سرعت به مكه فرار كردند.
    رسول خدا (ص) وقتي از جريان مطلع شد، ابولبابه را در مدينه به جاي خود منصوب فرمود و با عده‌اي از اصحاب (حدود دويست نفر از مهاجر و انصار) به منظور تعقيب ابوسفيان از شهر خارج شد و تا جايي به نام قرقرة الكدر واقع در چهارده منزلي مدينه پيش رفت و چون به ابوسفيان دسترسي نيافت، پس از پنج روز به مدينه بازگشت.

    ابوسفيان و همراهانش در مراجعت به مكه از ترس مسلمين با سرعت زيادي راه مي‌پيمودند. و براي سبكبار شدن، توشه و آذوقه خود كه عبارت از «سويق» بود، روي زمين انداخته بودند و مسلمانان تعداد زيادي از بسته‌هاي سويق را پيدا كرده و برداشتند، و به همين مناسبت اين مسافرت جنگي را غزوه «سويق» ناميدند








    امضاء

  17. تشكرها 4

    مدير اجرايي (25-07-2012), ریحانه نبی (23-08-2012), شهاب منتظر (03-10-2012)

  18. Top | #9

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,729
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,865
    مورد تشکر
    7,631 در 2,117
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    سال سوم هجری قمری: وقوع غزوه غطفان (ذی امر)

    سبب این غزوه آن بود که به پیغمبر اطلاع دادند جمعی از قبیله غطفان به فکر افتاده‏اند تا به مدینه حمله کنند و برای این کار افراد و اسلحه تهیه می‏کنند، رسول خدا(ص)با چهارصد و پنجاه نفر از مسلمانان به قصد پراکنده ساختن و جلوگیری آنها به‏«ذی امر»رفت و در آنجا فرود آمد رئیس قبیله مزبور شخصی بود بنام دعثور بن حارث، هنگامی که رسول خدا و همراهان بدانجا فرود آمدند باران گرفت و رسول خدا(ص)به کنار درختی رفته بود که باران شدت یافت و تدریجا سیلی برخاست و دره‏«امر»را فرا گرفت.

    پیغمبر خدا در آن سوی دره بود و یارانش این طرف دره که سیل برخاست و میان آن حضرت و یارانش جدایی انداخت، رسول خدا(ص)جامه خود را که در اثر آمدن باران‏تر شده بود از تن بیرون کرد و فشاری داده روی آن درخت انداخت تا خشک شود و خود زیر آن درخت‏خوابید.
    افراد قبیله غطفان که در تمام این احوال ناظر رفتار پیغمبر بودند چون آن حضرت را تنها دیدند و سیل خروشان را نیز که مانع بزرگی میان آن حضرت و اصحاب بود مشاهده کردند به دعثور بن حارث که - گذشته از سمت ریاست‏بر آنها - مرد شجاع وبی باکی بود گفتند: فرصت‏خوبی برای تو پیش آمده تا بتوانی محمد را براحتی به قتل برسانی و خیال خود و دیگران را آسوده کنی زیرا اگر فرضا یاران خود را نیز در اینجا به کمک طلب نماید آنها نمی‏توانند به او کمک کنند!
    دعثور از جا برخاسته و شمشیر برانی از میان شمشیرهایی که داشتند انتخاب کرد و همچنان تا بالای سر پیغمبر(ص)آمد و آنجا با شمشیر برهنه ایستاد و گفت:
    ای محمد کیست که اکنون بتواند تو را از دست من نجات داده و نگهبانی کند؟
    رسول خدا(ص)با آرامی فرمود: «الله‏»!

    در این وقت جبرئیل - که مامور نگهبانی آن حضرت بود - دستی به سینه دعثور زد که به زمین افتاد و شمشیر از دستش به یکسو پرید!
    رسول خدا(ص)از جا برخاست و شمشیر را برداشته بالای سر او آمد و فرمود:
    - کیست که اکنون تو را از دست من حفظ کند؟
    دعثور گفت: هیچکس، و من براستی گواهی می‏دهم جز خدای یگانه خدایی نیست و تو هم پیغمبر و فرستاده خدایی!و به خدا سوگند از این پس هرگز دشمنی را علیه تو جمع آوری نخواهم کرد.
    در این وقت رسول خدا(ص)شمشیرش را به او داد و دعثور برخاسته به راه افتاد، سپس روی خود را به آن حضرت کرده گفت:
    به خدا سوگند تو بهتر از من هستی!
    این را گفته و به نزد قبیله خود برگشت و چون از وی پرسیدند: چه شد که او را نکشتی؟ گفت: مردی سفید پوش و بلند قامت را دیدم که بر سینه‏ام زد و چنانکه دیدید به پشت روی زمین افتادم و دانستم که او فرشته‏ای بود و گواهی دهم که محمد رسول خداست و از این پس دیگر کسی را علیه او تحریک نخواهم کرد. (1) و به دنبال این گفتار مردم را به اسلام دعوت کرد و از آن پس مسلمان گردید.








    امضاء

  19. تشكرها 3

    مدير اجرايي (26-07-2012), ریحانه نبی (23-08-2012), شهاب منتظر (03-10-2012)

  20. Top | #10

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,729
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,865
    مورد تشکر
    7,631 در 2,117
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    سال سوم هجری قمری: وقوع غزوه بحران

    بُحران مکانی است در منطقه فَرع که دهکده ایست از توابع رَبَذه

    فاصله آن تا مدینه (از راه مکه) هشت بَرید(1) است و تا منطقه مُرَیسیع، یک ساعت راه.


    علت این جنگ آن بود که :

    گروهی از بنی سُلَیم در بحران جمع شدند و قصد حمله به مسلمانان را داشتند.

    خبر به پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) رسید.

    آنحضرت با سیصد نفر به جنگ با آنها رفتند که وقتی به منطقه بحران رسیدند دشمن پراکنده شده بود

    پس حضرت بدون جنگ و آسیبی به مدینه بازگشتند.

    غیبت حضرتش ده شبانه روز بود

    این غزوه در جمادی الاولی سال سوم هجرت اتفاق افتاد

    پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در این جنگ،

    ابن امّ مکتوم را بر مدینه گمارده بودند و از شهر خارج شدند.






    امضاء

  21. تشكرها 2

    ریحانه نبی (23-08-2012), شهاب منتظر (03-10-2012)

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi