● درآمد
مفهوم تبلیغات پنهان، یعنی اینکه تبلیغ کنندگان با استفاده از محرک های تبلیغاتی مخفی و غیرقابل شناسایی، می توانند بر مطلوبیت یا حتی خرید کالایی تاثیر بگذارند، یکی از افسانه های فرهنگ مردمی در قرن بیستم است.
مارتا راجرز و کرک اسمیت (1993) متذکر می شوند که به نظر می رسد در حالی که تبلیغ کنندگان حرفه ای این تصور را مسخره می کنند و عملاً هیچ یک از اعضای جامعه دانشگاهی تبلیغات آن را معتبر نمی دانند، عموم مردم بر این عقیده اند که تبلیغات پنهان به طور گسترده و موثری انجام می شود. ادعاهای اولیه درباره تاثیر تبلیغات پنهان، آشکارا به دهه 1950 برمی گردد و طرفداران آن هیچ مدرک یا شاهد علمی در این باب ارایه نکرده اند، با این وجود چنین ادعاهایی، این فرض را القا کرده اند که تبلیغ کنندگان از پیام های پنهان، برای تحت تاثیر قراردادن افراد استفاده می کنند، بدون آنکه اشخاص از آن آگاه باشند. بنا به نظر عموم مردم، این داستانی بسیار خوب است.
نبود مدرک نمونه هایی از مطالعات تحقیقاتی که در برابر تاثیرگذاری تبلیغات پنهان نتیجه گیری می کنند، عبارتند از بررسی های تیموتی ای. مور (1982)، جویل سکرت (1987) و جان روکی و ج. دان رد (1985) مطالعه ای دانشگاهی که توسط کاترین تیوس (1994) انجام شده است، اعتباری اندک را برای تبلیغات پنهان دست و پا می کند، بدون آنکه مدعی ارایه مدرکی برای تاثیرات رفتاری باشد. در حالی که تحقیقات روانشناسانه زیادی در ارتباط با امکان درک و اقناع پنهان انجام شده است، نتایج این تحقیقات، همچون مساله وجود تاثیرات پنهان، به خصوص با توجه به توانایی محرک های پنهان برای تاثیرگذاری بر رفتارها، مورد بحث است.