عمارساباطي، نقل کرده است:
اميرمؤمنان به همراه دلف بن مجير، در سفر به مدائن به ايوان کسري آمد. در آن جا نماز خواند. پس ازنماز برخاست. و به دلف گفت: با من همراهي کن. دلف با جماعتي از مردم ساباط با امام حرکت کردند. امام در رواق ها و دالان هاي کاخ کسري دور مي زد. و به دلف ازويژگي هاي آن مناطق و جايگاه ها سخن مي گفت و دلف کلام حضرت را تصديق مي کرد. امام با همراهان، همه جايگاه ها را گردش کرد و دلف مي گفت: آقاي من. چنان از اين جايگاه ها به درستي سخن مي گويي که گويي تو آنها را مکان خود قرار داده اي ؟ (1)
نصر بن مزاحم از سفر علي عليه السلام به مدائن چنين گزارش داده است:
علي عليه السلام درمسير صفين به ساباط و از آن جا به شهر بهرسير آمد. مردي از يارانش به نام حريز بن سهم از بني ربيعه به آثار کسري مي نگريست و اين شعر ابن يعفر تميمي را برخواند:
جرت الرياح علي مکان ديارهم
فکأنما کانوا علي ميعاد.
علي عليه السلام به او گفت: چرا اين آيات را بر نخواندي:
« کم ترکوا من جنات و عيون * وزروع ومقام کريم * و نعمه کانوا فيها فاکهين * کذلک و أورثناها و قوما آخرين * فما بکت و عليهم السماء و الأرض و ما کانوا منظرين. » (2)
ان هؤلاء کانوا وارثين فأصبحوا موروثين. لم يشکروا و النعمه فسلبوا دنياهم بالمعصيه.اياکم و کفران النعم - لا تحل بکم النقم ؛ (3)
بعد از خود، چه باغ عا و چشمه سارها بر جاي گذاشتند. وکشتزارها و خانه هاي نيکو و نعمتي که در آن غرق شادماني بودند. بدين سان بودند و ما آن نعمت ها را به مردمي ديگر واگذاشتيم. نه آسمان بر آنان گريست و نه زمين و نه به آنان مهلت داده شد. آنان خود وارث پيشينيان بودند، سپس خود موروث شدند. شکر نعمت نکردند ، بر اثر نافرماني، دنيا از دستشان رفت و از ناسپاسي نعمت ها بپرهيزيد که نکبت دامنگيرتان نشود.