این روزها که نتیجه کنکور سراسری اعلام شده و دانشجوها مشغول انتخاب رشته هستند باز هم حکایت های افسانه ای از زندگی فرزندان شهدا و جانبازان و ایثارگران نقل محافل شده است.
اگر شما بیشتر از بیست و چند سال داشته باشید به یاد می آورید
زمانی را که دختر بچه ها و پسر بچه های زیادی هر روز بارها و بارها از مادرشان سراغ پدر را می گرفتند
و مادرها با اینکه خودشان چشم به در داشتند به کودکان دلداری می دادند که پدرشان به جنگ دشمن رفته
تا غول های بد ذات، دستشان به خاک پاک کشورمان نرسد.
خیلی از این مادر و فرزندها تا به امروز چشم به در ماندند و خیلی های دیگر به جای شوهر و پدر،
تکه های پاره پاره بدنی را تحویل گرفتند که کمتر شباهتی به قهرمان رویاهایشان داشت.
حتی اگر از نظر سنی آن روزها را به یاد نیاورید حتما حکایتش را از دیگران شنیده اید.
حالا این مادر ها و بچه ها هنوز بین ما هستند اما به راستی از نظر جایگاه اجتماعی چه مقام و منزلتی برایشان قائلیم،
آیا امکاناتی که در اختیارشان گذاشته می شود هرگز جای خالی مردی که به جنگ دیوها رفته بود برایشان پر می کند؟