حس می کنم سبک شده ام؛
یک ماه پرواز در باغ ملکوت،
یک ماه شست وشوی روح،
یک ماه در محضر دوست بودن،
شرایط پرواز را مهیا کرده است.
حس می کنم خودم را می فهمم
و خودم را پیدا کرده ام.
امروز، روز عیدی است که صالحان،
چشم به راهش بودند؛ روز عید فطر؛
روز رهایی از همه رذایل و پلیدی ها.
به نماز می ایستم و پنج تکبیر می زنم بر دنیا
و هر آنچه مرا از نوازش نسیم رحمتت دور می سازد.
می خواهم حسن ختام میهمانی ات،
ابتدای آشنایی تازه ام با تو باشد.
اکنون به مدد عبورم از باغ صیام،
عطر گل های تازه عبودیّت را
آنچنان در سر دارم که بیدارتر از همیشه می بینمت.
چه شیرین است طعم میوه های آسمانی تو،
آن هنگام که دست بر قنوت نماز عید بر می داریم
و تو را زمزمه می کنیم:
«اَنْ تُدْخِلَنی فی کُلِّ خَیر...»
«دارد به خنده چشم جهان باز می شود
یعنی که عید فطر تو آغاز می شود»