می دانم برای روشن تر شدن موضوع بایستی آن را باز تر کنیم. وقتی از تبلیغ صحبت می کنیم، یعنی داریم از ابزاری بسیار قوی و موثر در بازاریابی صحبت می کنیم. پس همان کاری را کردم که در اینجا می کنم یعنی ابتدا شروع کردم به ارایه تعریفی از بازاریابی و تبلیغ به این ترتیب که: وقتی ما تبلیغ می کنیم یعنی داریم مردم را از محصول یا خدماتی که داریم آگاه می سازیم. یعنی داریم بازاریابی می کنیم، یا به عبارت دیگر داریم به مخاطبین هدفمان – که قبلا باید آنها را شناسایی کرده باشیم – کمک می کنیم که برای پاسخگویی به نیازهایشان محصول یا خدمات ما را پیدا کنند و در مورد آن محصول یا خدمات مورد نظر ما، اطلاعات بیشتری داشته باشند، آن را امتحان کنند و در نهایت مشتری ما شوند. همینجا اشاره کردم به این موضوع مهم که در حال حاضر، مردم در سرتاسر دنیا از تبلیغات بیزار شده اند، فرقی نمیکند که این تبلیغ کجا باشد، هر جا که باشد مردم سعی میکنند چشم و ذهن خودشان را به گونه ای عادت دهند که تبلیغات را نبینند و همین کار ما را در این صنعت دشوار می کند. اما اگر ما بتوانیم هدف اصلی از بازاریابی و تبلیغ را از یاد نبریم یعنی «کمک کردن به مشتری احتمالی در یافتن و پیدا کردن محصول یا خدماتی که می تواند نیاز واقعی او را پاسخ دهد و زندگی بهتری را برای او فراهم سازد» می توانیم با استفاده از مثلا واژه های طلایی چون «رایگان» و «شما» در متن آگهی هایمان نظر آنها را به خودمان و محصول و خدماتی که می خواهیم ارایه کنیم جلب کنیم. همیشه به این موضوع اشاره کردهام که ما بر روی اینترنت زمان کوتاهی برای اثر گذاری روی مخاطبینمان داریم. اگر توانستیم در این زمان کوتاه، توجه آنها را به خودمان جلب کنیم می توانیم موفق شویم.