وخداست که اين پيوند را نقش زده است
سرنوشت من با تو بود
سرنوشت ما به هم پيوند خورده
از همان روز نخست که پروردگار بر روي گلبرگهاي گلهاي بهشتي
طراوت را نشانيد
از ان روز که اسم هر جفت عاشق را به دست فرشتگان سپرد
من با تو بودم ،آن روز که خدا وند دستور داد کن فيکون
وخداست که اين پيوند را نقش زده است
و تو علي جان
مردي استوار و پاک و زلال چون آيينه اي که در آن نور خدا پيداست
تو تنها براي من آفريده شدي و من تنها براي تو
مردي از تبار عشق خدا
پروانه اي بودي در کنار شمع وجود رسول خدا
و ما محرم دلتنگيهاي يکديگرم
وخداست که اين پيوند را نقش زده است
تو چون پرستو و چون اذهر بهشتي ذهره و طيبه؛
از ديار نور بودي برايم
کنارت چه ارام ميگرفت زخمهاي دل شکسته و ريش شده ام
وقتي که ماه در آسمان سرک ميکشد
بر روشني صورت تو حسرت ميخورد
چو عطر ياسي که در فضاي مغرب دل رهگذر
قلبم را به کوچه کشيده است
به شوق ديدار ت دل نازک حباب هر دم ترک برميدارد
و به آرزوي وجودت علي، علي گشت تا ثمر دهد درخت زندگي
فاطمه ي من ،نگاه پاک و نجيبت، شکافت نار سرخ دل علي را
وخداست که اين پيوند را نقش زده است
مادر پدر بودي و براي علي همسر ؟
نه بهتر است بگويم دخيل دل علي بودي به ضريح خدا
زيباترين ستاره آسمان دلم،
چقدر خوشبت است اين اسمان که از وجوت بهرمند گشته است
مرغ خوش الحانم، باغ زندگي ام به تو مي بالد
چقدر در کنارت علي خوشبخت است اي چلچراغ خانه علي
ميخواهم برايت در اين شب ريسه اي از انوار بهشتي بگسترانم
و به پاي عروسم نقلي از شيرين ترين قطرات عسل بهشتي بپاشم
و چه زيباست در کنار بهانه افرينش علي همسري کند
وخداست که اين پيوند را نقش زده است
شبيه ترين خصال خدايي را در ضريح آفتاب صورت تو مي بينم
اي عابر سبز قامت وصال باورم
راز حقيقت وجود تورا در نگاهت يافتم
انگاه که دستان پر از نور فرشتگان بروي قدم هايت ميپاشيد
و احساس زندگي را در شبنم اشکهايت در وقت مناجات يافتم
نميخواهم براي خدا حتي تو را به گلايهاي چون نيش پروانهاي نگران کنم
اي خوب ترينم و اي آشناي روزهاي تنهاي ام
برايت سبد سبد ريحانه از دل مي چينم و به پاي حضور قدم به قدم ميريزم
وخداست که اين پيوند را نقش زده است
توخود ميداني که سر اغاز بودن علي از براي خاطر توست
گوهر هستي حتي بهشت از رايحه دلنوازات مستانه ميشود
و در عرش خدا ببين چه باشگوه جشني بپاست
که انبوه فرشتگان شاد باش ميگويند
و بر سر جهانيان نه بلکه بر سر همه کائنات دستهع دسته گل مي پاشند
و هد هد بهشتي بعد از سلام و صلوات
نغمه شاد باش سر مي دهد برايت
خداست و همه خلقت خدا که براي ما تبريک و تهنيت ميفرستد
مه لقاي علي ياس خدا بيا که فرشتگان
بر قامت ات رخت بهشتي برگشند
کيست که از اين همه شکوه و عزت تو خبر دار باشد
و براي درود نفرستد
وخداست که اين پيوند را نقش زده است
فرود آمدومنبري از نور و روشني
و خطبه خوان علي و فاطمه بود جبرئيل امين
و طوبي شاد و با نغمه هاي وزين
و صداي سلام و صلوات خداي علي
و فااطمه يک دنيا و يک دنيا علي
وچه خوب شد که فاطمه گشت همراه علي
و چند فرشته به پشت سر و پيش رو
نويد در مي دهند شاد باش اي رب منجلي
که وصال در دست فاطمه است و علي
و هزاران سلام و هزاران گلواژه نويد
رسيد رسيد به گوش همه با وصال فاطمه و علي
و مدينه ،خانه علي و شور و شوق وصف ناپذير
رسيد ندا که برآيئد همه کائنات در جشن فاطمه و علي