نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3

موضوع: ❖★ اب شیرین تر از عسل سردتر از برف ❖★❖

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن زنان
    تاریخ عضویت
    June 2012
    شماره عضویت
    2988
    نوشته
    8,405
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    خدایا به تو پناه میبرم از شر همه بدیها و ناملایمات زندگی پناهم ده که جز تو پناهی ندارم
    تشکر
    21,156
    مورد تشکر
    24,923 در 7,352
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض ❖★ اب شیرین تر از عسل سردتر از برف ❖★❖





    آب، شیرین ترازعسل و سردترازبرف


    ازابن عباس روایت شده که گفت: با حضرت علی(ع) ازجنگ صفین برمی گشتیم. لشگرتشنه بود و درآن زمین آبی نبود. به حضرت علی(ع) ازتشنگی شکایت کردند. حضرت شروع به گشتن کرد، تا اینکه سنگی را دید، روی آن ایستاد و فرمود: ای سنگ! آب کجاست؟

    عرض کرد: سلام برتو ای وارث علم نبوت، آب درزیرمن است ای وصی محمد؛پس صد نفرروی سنگ افتادند و نتوانستند حرکتش دهند و آن حضرت روی سنگ ایستاد و لبهایش را حرکت داد. با دستش آن را بلند کرد. سنگ به یک چشم برهم زدن ازجا کنده شد وچشمه ی آبی درزیرش وجود داشت که ازعسل شیرین تروازبرف سردتربود.اصحاب ازآن آب آشامیدند و اسبان و شترانشان را سیراب کردند و بسیارازآن آب برداشتند؛ آنگاه حضرت، رو به آن سنگ کرد و فرمود: به جای خود برگرد و سنگ چرخید تا به روی چشمه افتاد.




    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 26-09-2013 در ساعت 13:23
    امضاء



  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن زنان
    تاریخ عضویت
    June 2012
    شماره عضویت
    2988
    نوشته
    8,405
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    خدایا به تو پناه میبرم از شر همه بدیها و ناملایمات زندگی پناهم ده که جز تو پناهی ندارم
    تشکر
    21,156
    مورد تشکر
    24,923 در 7,352
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    مردى پارسا به حج خانه خدا رفته، و سفر خویش را این چنین گزارش ‍ مى‎كند:

    صحراى عربستان چون تنورى سوزنده، و هرم آفتاب، توفنده بود. از قافله عقب ماندم. راه را گم كردم و خود را تنها یافتم. تشنگى مرا از پاى در آورد و نقش بر زمین ساخت. ریگ‎هاى داغ، چون تابه‎اى مرا مى‎سوزاند.

    تشنگیم آن چنان شدت یافت كه به آستانه مرگ رسیدم. ناگهان صدایى شنیدم . چشمم را باز كردم . جوانى زیبا از راه رسید، و با چهره‎اى مهربان، مرا آبى سردتر از برف و شیرین‎تر از عسل نوشاند و از مرگ حتمى نجاتم داد. آنگاه كه رمقى گرفتم پرسیدم كیستى؟ فرمود: من حجت و بقیه الله در زمینم . همان كسى كه زمین ظلم زده را، به عدل و داد زنده خواهد كرد.

    من حجت و بقیه الله در زمینم، همان كسى كه زمین ظلم زده را، به عدل و داد زنده خواهد كرد

    من فرزند حسن بن على بن محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسین بن على بن ابیطالب - كه درود خدا بر تمامى آنان باد - هستم .

    و چون چشم بر هم نهادم و دیده باز كردم خود را در پیشاپیش كاروان دیدم و او از نظرم ناپدید شده بود.

    برگرفته از کتاب جهانگشاى عادل، سید جمال الدین دین پرور
    گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی.


    امضاء



  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    کاربر عادی
    تاریخ عضویت
    July 2017
    شماره عضویت
    10616
    نوشته
    4
    تشکر
    5
    مورد تشکر
    6 در 4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    بسیار جالب بود
    ممنون
    امضاء

  5. تشكرها 2


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi