امام زمان شريک قرآن است!؟
شايد شما هم اين تعبير را شنيده باشيد که امام عصر عجل الله فرجه شريک قرآن گفته ميشود. اين تعبير واقعا به چه معناست؟ و چرا به ايشان «شريک القرآن» گفته مىشود؟ پاسخ اين سوال و معناي اين اصطلاح را همراه ما بياموزيد:
1. خواندن امام زمان،عليه السلام، با تعبير زيبا و گرانسنگ «شريکالقرآن» برگرفته از سخنان ائمه معصومين، عليهمالسلام، است. اين تعبير در چند زيارت معتبر خطاب به امام حسين و حضرت مهدى،عليهماالسلام، وارد گرديده است:
«السلام عليک يا امين الرحمان، السلام عليک يا شريکالقرآن» (1) «السلام عليک يا صاحبالزمان، السلام عليک يا خليفة الرحمان، السلام عليک يا شريک القرآن، السلام عليک يا قاطع البرهان» (2)
از طرفى چون تعبير «شرکاء القرآن» در زيارت مجموعه ائمه معصومين، عليهم السلام، مورد استفاده قرار گرفته، يقينا مفرد آن «شريکالقرآن» در مورد شخصيت ممتاز اين سلسله، يعنى حضرت مهدى،عليهالسلام، صادق خواهد بود:
«السلام عليک ائمة المؤمنين... و عباد الرحمان و شرکاءالفرقان و منهجالايمان» (3) «السلام عليک ائمة المؤمنين و سادة المتقين... و شرکاءالقرآن» (4)
2. علاوه براين، اگر «شريکالقرآن» بودن به معناى «همپا و همراه بودن با قرآن» باشد، کلام جاودانه پيامبر،صلىالله عليه وآله، بر آن دلالت دارد که فرمود: «انى تارک فيکم الثقلين کتابالله و عترتى ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا» (5) «من کتاب خدا و خاندان خودم را به عنوان دو وديعت گرانبها در بين شما باقى مى گذارم، تا زمانى که به آن دو چنگ زده باشيد، هرگز گمراه نخواهيد شد.»
اگر عترت و خاندان معصوم پيامبر، صلى الله عليه وآله، قرين قرآن و همراه و همپاى آن شمرده شدهاند، به يقين در روزگار ما اين عنوان در وجود شريف تنها باقيمانده آنان امام زمان،عليهالسلام، تجلى مىيابد.
تنها اوست که در اين دوران هميشه با قرآن و در کنار قرآن بوده و خواهد بود. اگر قرار باشد امت اسلام به حفظ امانتهاى پيامبر بزرگوار خويش پايبند باشند بايد در ضمن تمسک به قرآن، همواره به ولاى شريک القرآن، حضرت مهدى، عليه السلام، نيز متمسک باشند.
3. اگر «شريکالقرآن» بودن امام، عليهالسلام، در تلازم با «شريکالامام» بودن قرآن قرار گيرد و مشارکت هر دو را در ابعاد مختلف اعجاز و هدايتبرساند، باز هم همان سخن پيشين پيامبر،صلى الله عليه وآله، بر آن دلالت دارد که فرمود:
«تا زمانى که به هر دو وديعه چنگ زده باشيد، هرگز گمراه نخواهيد شد.»
تمسک به قرآن در کنار تمسک به امام زمان،عليه السلام، است که اثربخش و حيات آفرين است، چنانکه تمسک به امام زمان عليه السلام، درکنار تمسک به قرآن است که از ضلالت و سرگشتگى باز مىدارد.
قرآن و امام عليهالسلام، اگر هر دو با هم در زندگى فرد يا ساختار جامعهاى مورد توجه و اقتدا قرار گرفتند، هدايت آن فرد يا جامعه تضمين شده خواهد بود، چنانکه امام و قرآن اگر هر دو با هم مورد بىتوجهى و غفلت واقع شدند، ضلالت و سقوط آن فرد وجامعه قطعى خواهد بود.
حال اگر امام بدون قرآن، يا قرآن بدون امام،عليهالسلام، در حيات فرد يا جامعهاى مطرح گرديد، نقش هدايتى هر دو عقيم خواهد ماند و ديگر رشد و حرکت و پويايى را به ارمغان نخواهند آورد.
مثال چنين شراکتى را در مشارکت آب و آفتاب براى رشد گياه مىتوان جست، گياه با بهرهگيرى از آب و آفتاب است که رشد مىکند و به برگ و بار مىنشيند.
با توجه به همين مشارکت طرفينى بين «قرآن و امام» است که مىتوان گفت در منطق پيامبر،صلى الله عليه وآله، که منطبق بر وحى است - قرآنى که شريک امام معصوم نباشد، قرآن هست، اما «معجزه جاودانه اسلام» و «کتاب هدايت» و «يگانه قانون سعادت» نيست و نيز امامى که شريک قرآن نباشد، امامت مىکند، اما «امام معصوم» و «يگانه پيشواى راه نجات» نيست. در همين راستاست که پيامبر،صلىالله عليه وآله، مى?فرمايد: «على مع القرآن و القرآن مع على» (6) «على،عليه السلام، با قرآن است و قرآن با على،عليه السلام»و اگر بپذيريم که على،عليهالسلام، و حضرت مهدى، عليهالسلام، به عنوان آغازگر و پايانبخش سلسله وصايت و امامت هر دو يک نورند و دو جلوه يک حقيقت ناب به شمار مى آيند، مىتوان سخن پيامبر،صلىالله عليه وآله، را عموميت داد و گفت: «مهدى،عليهالسلام،با قرآن است و قرآن با مهدى،عليه السلام» که اين بيانى ديگر از همان تعبير شريف و شگفت «شريک القرآن» بودن امان زمان،عليه السلام، است.
4. اگر «شريک القرآن » بودن، ناظر به نقش امام زمان،عليه السلام، در استمرار و ادامه حيات قرآن باشد، باز هم شواهدى در روايات و زيارات وجود دارد، که از آن جمله است: «اللهم جدد به ما امتحى من دينک و احى به ما بدل من کتابک» (7)
خدايا آنچه از دينت به نابودى گراييده، به وسيله او تجديد فرما و آنچه از کتابت دگرگونى و تبديل پذيرفته به وسيله او احيا کن. «... و احى بوليک القرآن » (8)
و قرآن را به ولى خويش - امام زمان،عليهالسلام حياتى دوباره بخش. «و احى به ميت الکتاب والسنة» (9)
خداوندا! امام زمان،عليه السلام، را احياگر قرآن و سنت پيامبر،صلى الله عليه وآله، قرار ده.
با توجه به اينکه اين زيارتها و دعاها برگرفته از کلام معصومين، عليهم السلام، و حتى برخى از آنها وارد شده از ناحيه مقدسه خود امام زمان،عليهالسلام، است، نشانگر نقش قطعى آن بزرگوار در حيات قرآن و آثار حيات بخش آن است، که خود مى تواند جلوه اى ديگر از «شريک القرآن » بودن به شمار آيد.
5. تعابيرى ديگر همچون:
«الناطق عن القرآن» (10) کسى که از قرآن و بر پايه قرآن سخن مىگويد.
«تالى کتاب الله و ترجمانه» (11) تلاوت کننده و بيان کننده معارف قرآن.
«ملقن احکام القرآن» (12) تلقين و تعليم دهنده احکام قرآن.
«اولى الناس بکتاب الله» (13) شايستهترين و سزاوارترين مردم به کتاب خدا.
«الحاکم بين اهل القرآن بالقرآن» (14) کسى که بين اسلاميان که اهل قرآناند بر اساس قرآن حکومت مىکند.
«القائم بکتاب جديد» (15) کسى که قيامش بر پايه قرآنى تازه و تجديد شده صورت مىگيرد.
که همگى آنها در ضمن روايات و زياراتى مخصوص امام زمان، عليهالسلام، وارد شدهاند، بيانگر کيفيت عملکرد قرآنى امام زمان، عليه السلام، و جلوههاى گوناگون قرآن در سيرت و سنت آن بزرگوار هستند و از طرفى تلاوت و ترجمه و تعليم قرآن و حاکميت و پياده شدن آن در زندگى انسانها را وابسته به امام زمان،عليهالسلام، مىشمارند.
دقت در اينگونه تعابير نيز مىتواند در راستاى فهم «شريک القرآن» بودن امام زمان،عليهالسلام، به گونهاى ديگر ما را يارى دهد.