نمایش نتایج: از شماره 1 تا 4 , از مجموع 4

موضوع: معنای واقعی و حقیقی ولایت

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    عضو آشنا
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3569
    نوشته
    39
    تشکر
    1
    مورد تشکر
    108 در 36
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض معنای واقعی و حقیقی ولایت

    ولایت از ریشه "وَلِىَ " است که در لغت براى آن معانى مختلفى ذکر شده است، لکن آنچه از معانى لغوى آن در این جا لحاظ شده است "سرپرستى و صاحب اختیار بودن بر

    امورى است که به "مولى" واگذار شده است و "مولى" داراى یک نحوه اشراف و تسلطى بر آن مى‏باشد". و در اصطلاح: ولایت و سرپرستى "انسان کامل بر سایر انسان‏ها در

    ابعاد مختلف فردى و اجتماعى، دینى و دنیوى، ظاهر و باطن نیات و قلوب افراد و بر تشریع و تکوین (عالم هستى) است، تا آنها را به سعادت نهایى دنیوى و اخرویشان برساند

    و خود واسطه ی فیض برایشان واقع شود.

    پیش شرط این مقام، عصمت و طهارت باطن و برخوردارى از علم لدّنى (ارتباط با عالم غیب) و سعه ی صدر است و نتیجه آن اتمام حجت بر سایرین و شاهد بودن بر اعمال ظاهرى و

    باطنى کل انسان‏ها در دنیا، و ارایه ی آن شهادت در آخرت است. از دیدگاه شیعه کسى مى‏تواند "امام " جامعه ی اسلامى گردد که داراى این ولایت کلیه الاهیه باشد و یا این که مأذون

    از طرف او باشد و إلاّ غاصب محسوب مى‏شود؛ زیرا تا افضل و اکمل حضور و ظهور داشته باشد، نوبت به سایرین نمى‏رسد.


    واژه ی "ولایت" و "مولى" از ماده ی "ولى" گرفته شده و اهل لغت معانى گوناگون را براى آن برشمرده‏اند: مالک، عبد، معتِق (آزاد کننده) معتَق (آزاد شده)، صاحب (همراه)،

    قریب (مانند پسر عمو)، جار (همسایه)، حلیف (هم پیمان)، ابن (پسر)، عمّ (عمو)، ربّ، ناصر، منعِم، نزیل (کسیکه در جایى سکنى گزیند) شریک، ابن الاخت (پسر خواهر)، محبّ، تابع،

    صهر (داماد)، اولى بالتصرف (کسى که از جهاتى بر تصرف در امور شخصى دیگرى، از خود او شایسته‏تر است).[1]

    در اصطلاح، مراد از "ولایت" تسلط و اشراف بر دخل و تصرف در امور سایر انسان‏ها، در ابعاد مختلف است، بدون این که حق اختیار و انتخاب و گزینش یا مالکیت از سایرین سلب شود.
    امضاء
    اسلام کوئست

    مرجعی برای پاسخگویی به سوالات دینی




  2. تشكرها 3

    مدير اجرايي (19-09-2012), نرگس منتظر (20-09-2012), شهاب منتظر (19-09-2012)

  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    عضو آشنا
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3569
    نوشته
    39
    تشکر
    1
    مورد تشکر
    108 در 36
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    "امامت" امام (ع) بر جامعه ی اسلامى تجلى و اعمال این ولایت بر امور اجتماعى و سیاسى جامعه و هدایت انسان‏ها به سوى جامعه‏اى اسلامى و پاسخ گویى

    به نیازهاى دینى و قضایى آنها است. اگر انسان‏ها به این ولایت گردن نهند و زعامت او را پذیرا شوند و از راه و روش و منش و سیره ی او درس بگیرند، در دنیا و آخرت

    به سعادت و رفاه و آسایش مادى و معنوى دست مى‏یازند و اگر از امامت و زعامت او روى گردان شوند و به غیر او رو کنند، جز به زیان خود، پیشه‏اى نخواهند داشت.

    در حالى که چه سایرین بدانند یا ندانند، به او رو کنند یا نکنند، او را مرجع سیاسى، قضایى، دینى و اخلاقى خود بشناسند و به او مراجعه کنند یا نکنند، او شاهد و

    محیط بر همه ی انسان‏ها اعم از شیعه و غیر شیعه، مسلمان و غیر مسلمان است. از ظاهر و باطن همه آگاه و توان هرگونه تصرفى را در امور آنها دارد. به علاوه مى‏تواند

    در امور تکوینیه نیز دخل و تصرف نموده و مثلاً خشتى را بدل به طلا نماید یا عکس بر پرده را جان بخشد و یا امراض لاعلاج و گره‏هاى سخت را بگشاید و متوسلین خود

    را از بن بست‏ها برهاند، لکن از این توان، بیهوده و بدون حکمت و خلاف سیره عادى بهره نمی گیرد. پس نباید "ولایت" مصطلح در زبان محققین شیعى را، مرادف با امامت

    گرفت، بلکه باید گفت: "ولایت" مهم ترین پیش نیاز "امامت"؛ یعنى یکى از شروط مهّمه ی آن است و تا ولّى حضور و ظهور داشته باشد، کسى دیگرى نمى‏تواند "پیشواى"

    مسلمین گردد و زمام امور دینى و دنیوى آنها را به دست گیرد و آنها را به دنبال اهداف و نیات خود بکشاند!؛ زیرا این یک اصل عقلایى و بدیهى است که تا افضل و اکمل حضور دارد،

    نوبت به سایرین نمى‏رسد، مگر این که آن "ولّى مطلق" این اجازه و رخصت را به او داده باشد، - مثل ولى فقیه در زمان غیبت امام دوازدهم (عج) -، و او تحت نظر آن ولّى به اداره ی

    امور مسلمین در حیطه ی محدود اختیارات داده شده، بپردازد و پا را از آن فراتر ننهد. از این رو آن مقام "ولایت الاهى" که به ائمه معصومین ‏(ع) و پیامبر اکرم (ص) نسبت داده مى‏شود،

    همان مقام "خلیفة الاهى" است که هدف آفرینش انسان مى‏باشد و با همین مقام مسجود ملایکه واقع شده است. و اگر این ولّى نباشد زمین اهلش را در خود فرو مى‏برد.[2]
    امضاء
    اسلام کوئست

    مرجعی برای پاسخگویی به سوالات دینی




  5. تشكرها 3

    مدير اجرايي (19-09-2012), نرگس منتظر (20-09-2012), شهاب منتظر (19-09-2012)

  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    عضو آشنا
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3569
    نوشته
    39
    تشکر
    1
    مورد تشکر
    108 در 36
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    اما آن ولایتى که به سایرین نسبت داده مى‏شود، صِرف حق تصرف در امور مولى علیه، در حیطه‏اى است که از طرف شارع به آنهااجازه داده شده است، مثلاً ولایت پدر بر فرزندان

    قابل مقایسه با ولایت حاکم شرع بر امور اجتماعى و دینى مسلمین نیست، زیرا سعه ی اختیارات این دو و شرایط ولایت این دو با هم متفاوت است.

    به تعبیرى ولایت خدا و رسول (ص) و امام (ع) بر سایرین ولایتى حقیقى و برخاسته از قابلیت‏ها و اقتضاءات ذاتى آنها است، لکن ولایت سایرین ولایتى "اعتبارى و قراردادى" و منوط

    به تشریع شارع است. چنانچه تحقق و فعلیت ولایت نبى (ص) و امام (ع) در جامعه، نیازمند رویکرد و اطاعت و تسلیم مردم در برابر تصرفات و اوامر و نواهى ایشان و مراجعه و رضایت

    مردم به قضاوت‏ها و حکم‏هاى ایشان است و إلاَّ آن ولایت الاهیه، در جامعه به ظهور نرسیده و إعمال نمى‏شود.

    از نظر شیعه شناخت "ولّى اللَّه" و گردن نهادن به اوامر و نواهى و قضاوت‏ها و احکام او بر همگان واجب است و هر کس از این امر سرباز زند، در واقع توحید و نبوت را نپذیرفته است

    و به عبارت دیگر: لازمه ی پذیرش وجود خدا و توحید و عدالت او، پذیرش نبوت و پذیرش این دو مستلزم پذیرش ولایت ولّى مى‏باشد. این مطلب از آیات 3 سوره ی مائده که ابلاغ و معرفى

    ولىّ را معادل ابلاغ رسالت و توحید قرار مى‏دهد و 59 سوره ی نساء که اطاعت از اولوالامر را در طول اطاعت از خدا و رسول (ص) قرار مى‏هد و نیز حدیث ثقلین که "عترت" را قرین قرآن

    کریم مى‏نماید،[3] به وضوح مستفاد است و به واسطه ی حدیث شریف نبوى (ص) "ر کس که بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است".[4] تأکید مى‏شود.

    لکن پذیرش ولایت سایرین مثمر نظم و امنیت در خانواده و جامعه، و تعالى دینى و فرهنگى و اقتصادى مى‏باشد و اگر براى اطاعت از شرع و کسب رضاى اله باشد، مأجور نیز خواهد بود. بلکه

    چنان که از بسیارى روایات مستفاد است، هیچ عمل و عبادتى، بدون پذیرش ولایت ولى اللَّه الاعظم مقبول درگاه احدیت واقع نمى‏شود. به عنوان نمونه امام رضا (ع) در حدیث معروف سلسلة

    الذهب از اجدادشان به صورت حدیث قدسى فرمودند: "کلمه لا إله إلاّ اللَّه حِصن (دژ محکم) مَن (اللَّه) است، و هر که در آن داخل شود از عذاب من مصون خواهد ماند" و پس از اندکى تأکید

    نمودند: "با عمل به شرایط لا إله إلاّ اللَّه و (پذیرش ولایت) من یکى از آن شرایط است"[5].

    حدیث دیگر: امام باقر (ع) مى‏فرمایند: "اسلام بر پنج پایه استوار است: نماز، زکات، روزه، حج و ولایت، و هیچ یک از آن ارکان به پاى رکن رکین ولایت نمى‏رسد"[6]. زیرا "ولایت در میان

    ارکان دین نقش کلیدى دارد و امام راهنماى دین است".[7]

    تذکر این که، سیر انسان به سوى اللَّه و دست یابى به مقام خلافت الاهى، سیرى نامتناهى و داراى درجات متفاوت و عرض عریض است، لکن در هر زمان تنها یک نفر

    در اوج این قلّه واقع مى‏شود و همطرازى در بین معاصرانش نخواهد داشت و او است که بر سایرین - هرچند به درجه ی او نزدیک باشند - ولایت خواهد داشت. مثلاً در زمان

    رسول اکرم (ص) هیچ کس - حتى امام على و فاطمه (ع) - به پاى ایشان نمى‏رسیدند و همه - حتى این دو بزرگوار - تحت ولایت رسول اللَّه (ص) واقع مى‏بودند. چنانچه در

    زمان امام على (ع) - پس از رحلت نبى اکرم (ص) – حسنین ‏(ع) تحت ولایت پدر واقع گشتند و هکذا سایر ائمه ‏(ع) در زمان حیات پدر یا جدشان و نیز در زمان امام حسن (ع)،

    امام حسین (ع) تحت ولایت و زماعت و امامت برادر بزرگوار خویش و مطیع ایشان بودند، تا آن جا که امام حسین (ع) پس از شهادت برادر نیز، عهدنامه ی ایشان با معاویه را تا

    زمانى که او زنده بود، محترم شمردند و از درگیرى مستقیم با او اجتناب کردند. در این زمان نیز تنها یک نفر بر فراز قلّه‏ى انسانیت مى‏درخشد و تنها او داراى ولایت کلیه الاهیه بر

    تمامى انسان‏ها مى‏باشد، چه دیگران متوجه او باشند یا نباشند و نظارتش را یقین بدارند یا خیر، این یکه علمدار میدان خلافت الاهى - به عقیده ی شیعه اثنى عشرى - کسى جز م حجة ابن الحسن العسکرى (ع) نمى‏باشد.
    امضاء
    اسلام کوئست

    مرجعی برای پاسخگویی به سوالات دینی




  7. تشكرها 2

    مدير اجرايي (19-09-2012), نرگس منتظر (20-09-2012)

  8. Top | #4

    عنوان کاربر
    عضو آشنا
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3569
    نوشته
    39
    تشکر
    1
    مورد تشکر
    108 در 36
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    از سوى دیگر - چون این مسیر بى نهایت است و هدف آفرینش تمامى انسان‏ها طى این مسیر است، چنان که مى‏فرماید: "إنا للَّه و انّا إلیه راجعون" ما از سوى او آمده‏ایم و به سوى

    از باز مى‏گردیم.[8] - سایر انسان‏ها اگر بخواهند به درجات این مسیر بار یابند چاره‏اى جز این ندارند که ولایت ولى اللَّه الاعظم را پذیرا شوند و به او اقتدا کنند و پا جا پاى او بنهند تا به طور

    دقیق و سریع بتوانند این درجات را پشت سر نهاده و با گذراندن مراحل کمال انسانیت به کمال مقصود برسند.[9]

    آنان که با سوادى حکومت مسلمان شده بودند، تلاش کردند تا آیاتى و روایاتى را که دلالت بر نصب امام على (ع) بر امامت و ولایت بر مردم از جانب خدا و رسول (ص) داشت به نحوى توجیه و

    تأویل کنند که خلاف مراد آن ذات اقدس و رسول گرامش برداشت شود.
    از این رو ولایت در آیه ی ولایت "انما ولیکم اللَّه..." [10] و آیه ی اطاعت مطلقه "اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم"[11] و حدیث معروف غدیر "من کنت مولاه فهذا على

    مولاه" را به معناى "دوست" یا "ناصر" پنداشته‏اند. در حالی که این معنا، با سیاق آیات (ادات حصر انما و همطراز بودن اطاعت خدا و رسول (ص) و ولى) و شأن نزول آیات و احادیث مفسره

    آنها و نیز با توقف حجاج در بیابان غدیر خم و اقرار گرفتن از مردم به توحید و رسالت و بیعت مسلمین با امام على (ع) و عمومیت دوستى و نصرت بین همه ی مسلمانان ناسازگار است. چنانچه

    امام على (ع) و سایر ائمه ‏(ع) و بسیارى از شعرای صحابه در مورد ولایت امام على (ع) ، مکرر به این آیات و شأن نزول امثال اینها و به روایت غدیر تمسک نموده و بر علیه خصم اقامه دعوى نموده‏اند.

    بنابراین، گرچه این معانى محرفّه، با معانى لغوى ولّى سازگار استف، اما سیاق آیات و روایات و عقول منصف حقیقت جو از پذیرش آن امتناع دارد و این آیات و روایات را نصوصى محکم و غیر قابل خدشه،

    در مورد نصب و معرفى امام على (ع) به عنوان خلیفه و جانشین بلافصل رسول اللَّه (ص) مى‏داند.

    تذکر این که امامت و ولایت سایر ائمه ‏(ع) نیز از راه احادیث نبوى (ص) و معرفى هر امام (ع) امام پس از خود را، و دارا بودن نشانه‏هاى ولایت (اعجاز و ولایت بر تصرف در تکوین و اطلاع بر نیات

    و بواطن افراد، علم و افرغیبى و عصمت، قابل تشخیص و شناسایى و اثبات و استدلال بر خصم مى‏باشد.


    منابع و مآخذ:
    1. جمعى از نویسندگان، معارف اسلامى، ج 1 و 2، بحث امامت.
    2. جوادى آملى، عبداللَّه، عید ولایت، ص 61 - 70.
    3. جوادى آملى، عبداللَّه، ولایت در قرآن.
    4. جوادى آملى، عبداللَّه، ولایت علوى، ص 28 – 55، 117 .
    5. حلبى، تقى الدین ابوالصلاح، ص 127 - 133.
    6. سعیدى مهر، محمد، کلام اسلامى، ج 2، ص 130 - 200.
    7. مطهرى، مرتضى، امامت و رهبرى، ص43 - 95، 161 - 169.
    8. مطهرى، مرتضى، انسان کامل.
    9. هادوى تهرانى، مهدى، ولایت و دیانت، ص 64 - 66.


    [1] فیروزآبادى، القاموس المحیط ؛ سعیدى مهر، محمد، کلام اسلامى، ج 2، ص 168.
    [2] مطهرى، مرتضى، امامت و رهبرى، ص 46 - 76.
    [3] همان.
    [4] همان.
    [5] بحارالأنوار، ج 3 ، ص 8.
    [6] بحار، ج 65، ص 333 - 329 .
    [7] جوادى آملى، عبداللَّه، عید ولایت، ص 62 - 64.
    [8] بقره، 156؛ انشقاق، 6.
    [9] ر. ک: سؤال 314 و 315؛ مطهرى، مرتضى، انسان کامل.
    [10] مائده، 55.
    [11] نساء،59.
    امضاء
    اسلام کوئست

    مرجعی برای پاسخگویی به سوالات دینی




  9. تشكرها 3

    مدير اجرايي (19-09-2012), نرگس منتظر (20-09-2012), شهاب منتظر (19-09-2012)

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi