صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 12 , از مجموع 12

موضوع: ▐✿ ◄مصاحبه با آزاده فاطمه ناهیدی اولین زن اسیر دوران دفاع مقدس► ✿ ▐

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,747
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    چند روز در قرنطينه بوديد؟
    دو روز و انتظار تلخي بود. و اولين ديدارها؟
    دوازدهم بهمن خانواده ها آمدند. اول از همه حليمه را صدا كردند. رفت. منزل برادر معصومه تهران بود. خانواده آذر از شيراز رفته بودند آنجا، همگي با هم آمده بودند دنبال آنها.
    به هم قول داديم دوريمان زياد طول نكشد و خيلي زود قرار بگذاريم همديگر را ببينيم. به اين اميد خداحافظي كرديم.
    حليمه هنوز جدا نشده، دلش تنگ شده بود. چقدر سعي كرده بود وابسته نشود.
    بالاخره مرا را صدا زدند. قلبم تند مي زد. جلوي در شلوغ بود. همه آمده بودند. با همان لباسهايي كه موقع رفتن پوشيده بودم و حالا خيلي كهنه شده بود، رفتم. دايي از بين جمعيت راهش را به طرفم باز كرد. نگاهم دنبال كسي مي گشت. جاي علي كنار رؤيا خالي بود.

    آيا در اسارت هم هديه اي از دوستانتان دريافت كرديد؟

    بله. حليمه برايم سجاده و جانماز دوخته و دور آن را قلاب دوزي كرده بود. اين هديه را از باقيمانده پارچه هايي كه برايش مانتو دوخته بودم، درست كرده بود. آذر و معصومه با هم روي يك پارچه گل دوخته بودند. اينها بهترين هديه هايي بود كه در عمرم گرفته بودم. ولابد به كساني كه در ايران بودند! بله. من براي برادرم، علي، يك دستمال كوچك از شعارهاي زيباي الله اكبر گلدوزي كردم. تازه نامزد كرده بود؛ با دخترعمويم.
    نامه نوشته بودند كه علي و رؤيا مشغول خريد عقدند. از روزي كه فهميدم، دلم مي خواست چيزي براي هر دويشان بفرستم. مي خواستم بهشان بگويم چقدر به فكرشان هستم. چيز زيادي نداشتيم.
    با خرده پارچه هايي كه داشتيم، يك دستمال برايشان درست كردم. يك طرح ”الله اكبر“ هم رويش كشيدم كه گلدوزي كنم. اما عجيب بود كه هر وقت سوزن دستم مي گرفتم، احساس مي كردم بي خود اينكار را مي كنم.
    احساس مي كردم هيچوقت به دست علي نمي رسد.
    منبع : ماهنامه شاهد ياران / شماره 9




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  2. تشكرها 3

    نرگس منتظر (20-09-2012), شهاب منتظر (20-09-2012)


  3. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  4. Top | #12

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    خیلی قشنگ بود
    خیلی
    همیشه جنگ بین حق و باطل وجود داره
    انشاالله که من هم در جبهه حق شهید شم
    امضاء


  5. تشكرها 2

    نرگس منتظر (20-09-2012), شهاب منتظر (20-09-2012)

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi