خلاصه:
سكوت امام در برابر خلفا در راستاي حفظ وحدت اسلامي، حفظ دين و فراهم نبودن شرايط قيام بود. از این رو امام بارها از وضع موجود و ظلم هایی که بر خاندان او را داشته شد، شکایت نمود .
حضرت در خطبه «شقشقيه»مبنی بر این که قیام کند یا سکوت نماید، به عنوان دوره دشوار و حساس و نيز انتخاب راه دوم چنين ياد ميكند:
«من رداي خلافت را رها ساختم، دامن خود را از آن در پيچيدم ( كنار رفتم)، در حالي كه در اين انديشه فرو رفته بودم كه آيا با دست تنها (بدون ياور) به پاخيزم (و حق خود و مردم را بگيرم) و يا در اين محيط پرخفقان و ظلمتي كه پديد آورده اند، صبر كنم؟ محيطي كه پيران را فرسوده، جوانان را پير و مردان با ايمان را واپسين دم زندگي به رنج وا مي دارد. (عاقبت) ديدم بردباري و صبر، به عقل و خِرَد نزديك تر است، شكيبايي ورزيدم، ولي به كسي مي ماندم كه خار در چشم و استخوان در گلو دارد،با چشم خود مي ديدم ميراثم را به غارت مي برند».( نهج البلاغه ،خطبه شقشقیه .)
اگر امام علی (ع) قیام می کرد:
1- اگر حضرت با توسل به قدرت و قيام مسلحانه در صدد قبضة حكومت و خلافت بر مي آمد، بسياري از عزيزان كه خود را كه از جان و دل به امامت و رهبري او معتقد بودند، از دست مي داد.
2-از آن جا كه بسياري از گروه ها و قبايلي كه در سال هاي آخر عمر پيامبر(ص) مسلمان شده بودند،هنوز آموزش هاي لازم اسلامي را نديده بودند ، پرچم «ارتداد» و بازگشت به بت پرستي را برافراشتند . عملاً با حكومت اسلامي مخالفت می نمودند که خطر جدی بود.