به نام خدا
آبادان را با دو نفر می شناسم، حبیب احمد زاده و رمان ارزشمند و دوست داشتنی «شطرنج با ماشین قیامت» و مکی یازع رزمنده دلاور زمان جنگ و روایت هایش برای کاروان های راهیان نور و زائران گلزار شهدای آبادان. مکی
یازع را دوست دارم. نه فقط به خاطر نجابتی که در رفتار، حرکت ها و لحن صحبتهایش هست که بیشتر به خاطر خاطراتی که در سینه دارد. حکایت روزهای مقاومت آبادن در محاصره از جمله این خاطره هاست. دیروز یک جلوه از
روایت این خاطره های برخاسته از دل را در حوالی پالایشگاه آبادان جابر خرم نیا از کلام به نوشته تبدیل کرد
یادداشت شفاهی مکی یازع از روزهای سخت حصر آبادان
جانانه ترین دفاع، زنده نگه داشتن شهر بود
زمانی که عراق وارد کوی ذوالفقاری شد، امکانات مخابراتی معمول مثل بی سیم در اختیار مردم و رزمنده ها نبود، رادیو آبادان یا همان «رادیو نفت ملی» که در دوران محاصره کار هماهنگی مردم، خبر رسانی ها و انتشار اطلاعیه ها را بر عهده داشت، مردم را به کوی ذوالفقاری فراخواند تا مقابل تجاوز بعثی ها بایستند و مانع اشغال شهر شوند.
مردم مقاوم، با دست خالی، چوب، سنگ، برنو و ام یک که اسلحه های جنگ جهانی دوم بودند به سوی کوی ذوالفقاری سرازیر شدند و توانستند از ساعت هفت صبح تا دو و نیم بعدازظهر از تجاوز عراقی ها به داخل شهرشان جلوگیری کرده و ۲۱ اسیر از عراقی ها بگیرند و حدود ۲۰۰ کشته به عراق تحمیل کنند. در واقع تا قبل از شکست حصر آبادان، در این منطقه ده عملیات اتفاق افتاد. عملیات هایی توسط سپاه، ارتش، مردم و حتی مشترک بین هرسه اینها. همین مقاومت متحدانه آبادان را به ستاره درخشان جنگ تبدیل کرد.
آبادان قبل از جنگ یکی از کلانشهرهای کشور محسوب می شد با بیش از ۵۰۰ هزار نفر جمعیت، در حالی که مرکز استان در آن زمان حدود ۲۰۰ هزار نفر جمعیت داشت. با این اوصاف زمانی که جنگ به ما تحمیل شد و آبادان مستقیما درگیر جنگ شد و حتی در محاصره قرار گرفت، هرج و مرج در شهر اتفاق نیفتاد. شهری که دشمن از فاصله سیصد متری آن از زمین و هوا به آن حمله کرد، این همه شهید داد و هرج و مرج هم در آن اتفاق نیفتاد.
این معجزه به خاطر هماهنگی هایی بود که بین مردم و مسولین انجام می شد. گرچه رسما در سی و یکم شهریور ۵۹ به ما اعلام جنگ شد، ولی مردم آبادان و خرمشهر از پیش از آن، از ۲۲ بهمن درگیر جنگ بودند. وقتی که انقلاب پیروز شد، قبل از رسمی شدن جنگ، عراق ۲۶۵۰ نفر را در کل مرز اسیر کرد. مرتکب ۲۶۵ تخلف مرزی شد، شاید شش بار عراقی ها پاسگاه شلمچه را گرفتند و ما آن را پس گرفتیم. دوماه قبل از جنگ سراسری عراق مهران را اشغال کرد و ما از آبادان یک گروهان را فرستادیم مهران.
علاوه بر اینها در آبادان و خرمشهر ما با بمب گذاری های بیشماری مواجه بودیم. بمب گذاری هایی که در سطح شهر صورت می گرفت. هر هفته دو سه بمب در آبادان منفجر می شد. غیر از خلق عرب، این منطقه با گروه های نفاقی چون چریک های فدایی خلق، اکثریت، اقلیت، توده ای و منافقین مواجه بود، همه اینها تلاش کردند نفس ما را بگیرند، ولی آن زمان جوان هایی داشتیم که آنها توانستند نفس دشمن را ببرند.