5. بر اساس آیه اول سوره اسراء، هدف از معراج، معرفی آیات و نشانه های الاهی به پیامبر(صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) بود. از طرفی، می دانیم که به تصریح قرآن کریم،
تمام آنچه در آسمان ها و زمین وجود دارد و از جمله، خود انسان ها، همه و همه، نشانه و آیه ای از طرف خداوند هستند. [17] براین اساس، بدیهی است که خداوند در
معراج، تنها در صدد معرفی نشانه های عادی نبوده، بلکه بدین وسیله خواسته تا نشانه هایی بس بزرگ را که تنها فردی همچون پیامبر (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم)، توانایی
درک آنها را دارد، به او نشان دهد. نشانه هایی که خداوند از آن به نشانه های بزرگ خود و یا "آیات ربه الکبری" تعبیر نموده است! [18]
یقینا، تمام آنچه در آن حادثه بر پیامبر (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) گذشت، قابل بازگو کردن نبوده و ما توانایی درک آن را نداریم، اما در روایات فراوانی، به گوشه ای از آنچه
در آن شب اتفاق افتاده، اشاره شده است. البته متأسفانه و به دلیل وقفه نابجایی که در نگارش احادیث به وجود آمده بود، علی رغم قبول قطعی اصل ماجرای معراج توسط
تمام مسلمانان، روایات مختلف و گاه متعارضی را در این زمینه مشاهده می نماییم. به همین دلیل، شیخ طبرسی، روایات نقل شده در این ارتباط را به چهار دسته اصلی تقسیم
نموده و برای هر کدام نیز نمونه ای ذکر کرده و بیان داشته که باید نسبت به هر گروه از آنان، چه دیدگاهی داشته باشیم، بدین ترتیب که:
دسته اول: روایاتی هستند که متواتر بوده و یقین به درستی آنها داریم؛ مانند روایاتی که اصل معراج پیامبر (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) را بیان نموده و به جزئیات دیگر نمی پردازند. طبیعتا، این گونه روایات را باید پذیرفت.
دسته دوم: روایات دیگری که برخی جزئیاتی از معراج را بیان نموده که با عقل و موازین اولیه دینی، منافاتی ندارند؛ نظیر آن که پیامبر (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) در آسمان ها
گردش نموده و با پیامبران دیگر ملاقات کرده و عرش و سدرة المنتهی و بهشت و جهنم را مشاهده نموده است، که این موارد را نیز می پذیریم و آنها را مرتبط با زمان بیداری
پیامبر (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) می دانیم، نه آن که (مانند برخی افراد) بگوییم که این قضایا در خواب ایشان اتفاق افتاده است.
دسته سوم: روایاتی که ظاهرشان با برخی دانسته های قبلی ما منافات دارد، اما می توان با توجیهاتی، این تنافی را برطرف نمود؛ مانند روایاتی که بیان می دارد آن حضرت،
گروهی را متنعم در بهشت و گروه دیگری را معذب در دوزخ مشاهده نموده اند (که این پرسش پدیدار می شود که قیامت هنوز محقق نشده، پس چگونه افرادی در بهشت و دوزخ
وجود دارند؟ که در توجیه آن، می توان گفت که یا بهشت و دوزخ برزخی بوده و یا این که خود آن افراد وجود نداشته اند، بلکه اسما و صفات و یا جسم مثالی شان در آن جا بوده است). چنین روایاتی را نیز، با تأویلاتی باید پذیرفت.
دسته چهارم: روایاتی هستند که ظاهرشان صحیح و منطبق بر موازین نبوده و تأویلشان نیز بسیار دشوار است؛ مانند آن که پیامبر (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) به همراه خداوند
بر روی یک تخت سلطنتی نشستند! و ... که سزاوار است، چنین احادیثی را مردود بدانیم. [19]
بنابراین و با توجه به روایات بی شماری که در این موضوع وجود دارد، نمی توان در این مختصر، به نقل و بررسی تمام آنها پرداخت، اما در صورت تمایل می توانید به کتاب ها و مقالاتی
که در این زمینه نگاشته شده، مراجعه فرمایید، [20] و یا اگر روایت خاصی برایتان مبهم بود، مجددا پرسش خود را در زمینه همان روایت ارسال نموده، تا با یاری خداوند، پاسخ گویتان باشیم.
6. و در نهایت، در ارتباط با این که پیامبر (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) چگونه از معراج بازگشته و بعد از آن، چه کارهایی را انجام داد، باید گفت: بر اساس برخی روایات، ایشان
مستقیما از آسمان ها به شهر مکه بازگشته و با ابوطالب که نگران حال ایشان بود، ملاقات نمودند. [21] سپس خبر معراج را به اطلاع قریش رسانده و به پرسش های تردید آمیز
آنان در این مورد پاسخ دادند. به عنوان نمونه، آنان پرسش هایی را در ارتباط با ویژگی های شهر بیت المقدس [22] و نیز کاروانی از قریش که در این مسیر قرار داشت، [23] مطرح
نموده و پاسخ مناسب را از جانب پیامبر (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم)دریافت کردند.
روایاتی وجود دارد که بیانگر آن است که رسول خدا (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم)بعدها و حسب مورد، برخی از آنچه را که در معراج مشاهده نموده بودند، به اطلاع عموم
می رساندند. در این روایات، تعابیری؛ مانند " اسری بی" یا "عرج بی" وجود دارد که با جست و جوی این تعابیر در نرم افزارهای علوم اسلامی، می توانید به تعداد بسیار زیادی از احادیث معراج دست یابید.
منبع:
http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa6152
[1] ابن منظور، لسان العرب، ج 2، ص 322.
[2] حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، ج 5، ص 257، ح 6483، مؤسسة آل البیت، قم، 1409 ق.
[3] پرسش 2414 (سایت: 2897) این سایت نیز در ارتباط با حادثه معراج است که در صورت تمایل، آن را نیز مطالعه فرمایید.
[4] انبیاء، 81؛ سبأ، 12؛ ص، 36،"فسخرنا له الریح تجری بأمره رخاء حیث أصاب".
[5] مریم، 57، "و رفعناه مکانا علیا".
[6] نساء، 158، "بل رفعه الله إلیه".
[7] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 3، ص 250، ح 26، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1365 ش.
[8] همان، ج 8، ص 49، ح 10.
[9] کافی، ج 1، ص 442، ح 13.
[10] شیخ صدوق، خصال، ج 2، ص 601- 600، ح 3، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1403 ق.
[11] رجال علامه حلی، ص 233- 232، دار الذخائر، قم، 1411 ق.
[12] رجال کشی، ص 452، انتشارات دانشگاه مشهد، 1348 ش.(واقفی به شیعه ای می گویند که تنها معتقد به هفت امام است و راویان این مذهب، از توثیق چندانی برخوردار نیستند).
[13] رجال علامه حلی، ج 1، ص 227.
[14] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 79، ص 247، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ق.
[15] عنکبوت، 14، در ارتباط با حضرت نوح (علیه السلام).
[16] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 12، ص 14، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1374 ش.
[17] ذاریات، 21-20؛ بقره، 164؛ آل عمران، 190 و دهها آیه دیگر.
[18] نجم، 18.
[19] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج 6، ص 609، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1372 ش.
[20] به عنوان نمونه ، در مجلدات 12 و 22 تفسیر نمونه، مطالب مفیدی را در ارتباط با معراج می توانید مورد مطالعه قرار دهید.
[21] بحار الأنوار، ج 18، ص 383.
[22] همان، ص 309.
[23] همان، ص 335.