پيامدهاي فرهنگي-اجتماعي جهاني شدن:
ه. هويت چهل تکّه و ورود به عصر پساتجددگرايي:
گسترش روابط فوق قلمروگرايي، هم چنان که مرزهاي جغرافيايي را کم رنگ ميكند، مرزهاي فرهنگي و عقيدتي و هويتي را نيز در مينوردد، لذا قالبهاي جديدي، وارد فضاي فرهنگي جوامع ميشود، اين قالبها فرد را با هنجارهاي گوناگون و گاه متضاد روبه رو ميگرداند.
در چنين شرايطي اجزاي مختلف و متضاد هويتي کنار يکديگر، هويت فرد را شکل ميدهند.
از سوي ديگر، نقاط مرکزي و محوري فرهنگهاي گوناگون نيز به يکديگر نزديک شده و فاصلههاي فرهنگي پيشين به يکباره محو و نابود ميگردند.
پيامد منطقي چنين رويدادي، اختلاط عقيدتي و درهم ريختگي هويتي است.
و لازمۀ پذيرش چنين اختلاطي، عقب نشيني از ادّعاهاي گذشته و پذيرش نوعي نسبي گرايي است. اين شالوده شکني، به تحقّق عصر پساتجددگرايي ميانجامد.
بنابراين تجدّدگرايي که تا کنون تنها قرائت ممکن و منطقي در صحنۀ جوامع مطرح ميشد، مورد ترديد و انتقاد گستردۀ نگرشهاي پساتجددگرا قرار ميگيرد.