دستورالعمل يازدهم
بسمه تعالی
الحمدلله وحده و الصلاة علی سيد الانبياء محمد و آله سادة الأوصياء الطاهرين و اللعن الدائم علی اعدائهم من الأولين و الآخرين.
و بعد، مخفی نيست بر اولی الألباب كه اساسنامه حركت در مخلوقات، شناختن محرّك است كه حركت، احتياج به او دارد، و شناختن ما منه الحركه و ما إليه الحركه و ما له الحركه، يعنی بدايت و نهايت و غرض، كه آن به آن، ممكنات، متحرك به سوی مقصد میباشند.
فرق بين عالم و جاهل، معرفت علاج حوادث و عدم معرفت است؛ و تفاوت منازل آنها در عاقبت، به تفاوت مراتب علم آنها است در ابتدا.
پس، اگر محرك را شناختيم و از نظم متحركات، حسن تدبير و حكمت محرّك را دانستيم، تمام توجه ما به اراده تكوينيه و تشريعيه اوست، خوشا به حال شناسنده، اگر چه بالاترين شهيد باشد؛ و وای به حال ناشناس، اگر چه فرعون زمان باشد.
در عواقب اين حركات، جاهل میگويد: «ای كاش خلق نمیشدم»، عالم میگويد: «كاش هفتاد مرتبه، حركت به مقصد نمايم و باز برگردم و حركت نمايم و شهيد حق بشوم».
مبادا از زندگی خودمان، پشيمان شده برگرديم؛ صريحاً میگويم: ـ مثلاًـ اگر نصف عمر هر شخصی در ياد منعم حقيقی است و نصف ديگر در غفلت، نصف زندگی، حيات او محسوب و نصف ديگر، ممات او محسوب است، با اختلاف موت، در اضرار به خويش و عدم نفع.
خداشناس، مطيع خدا میشود و سر و كار با او دارد؛ و آنچه میداند موافق رضای اوست، عمل مینمايد؛ و در آنچه نمیداند، توقف مینمايد تا بداند؛ و آن به آن، استعلام مینمايد و عمل مینمايد، يا توقف مینمايد؛ عملش، از روی دليل؛ و توقفش، از روی عدم دليل.
آيا ممكن است بدون اينكه با سلاح اطاعت خدای قادر باشيم، قافله ما به سلامت از اين رهگذر پر خطر، به مقصد برسد؟ آيا ممكن است وجود ما از خالق باشد و قوت ما از غير او باشد؟ پس قوت نافعه باقيه نيست، مگر برای خداييان، و ضعفی نيست مگر برای غير آنها.
حال اگر در اين مرحله، صاحب يقين شديم، بايد برای عملی نمودن اين صفات و احوال، بدانيم كه اين حركت محققه از اول تا به آخر، مخالفت با محرّك دواعی باطله است، كه اگر اعتنا به آنها نكنيم، كافی است در سعادت اتصال به رضای مبدأ اعلی:
« أفضل زاد الراحل إليك عزم إرادة ».
والحمدلله اولاً و آخراً، و الصلاة علی محمد و آله الطاهرين و اللعن الدائم علی أعدائهم أجمعين.
مشهد مقدس
چهارشنبه مرداد ماه هـ.ش.
مطابق با ربيع الاول ۱۴۱۷ ه. ق.