اعمال خشونت علیه تمامیت جسمانی و معنوی زن در کانون خانواده واقعیتی است که باید با پذیرش آن به راه های پیشگیری و درمان آن اندیشید. قانونگذار ایران به خشونت های فیزیکی و روانی بدون توجه به جنسیت بزه دیده و کانون اعمال خشونت، وصف کیفری بخشیده است و در موارد انگشت شماری، وضعیت بزه دیده زن را موجب تخفیف مجازات مرتکب یا معافیت از مجازات دانسته و گاه نیز به جرم انگاری اعمال خشونت صرفا نسبت به زن روی آورده است.
زن نیمی از پیکره انسانیت است.
شایستگی وی در انسان بودن، همانند ظرفیت مردان در پذیرش آموزه های انسانی است، اما جسمانیت وی نسبت به مرد از کاستی برخوردار است. هیچ تردیدی نیست که زن از نظر قدرت فیزیکی در مرتبه ای پائین تر از مرد قرار دارد و این واقعیت ایجاب می کند که زن مورد حمایت خاص قرار گیرد. بهترین دستاویز حمایت گر، قانون است و بهترین قانون آن است که از یک سو دارای ضمانت اجرای قوی و کارساز بوده و از سوی دیگر با هنجارهای اجتماعی هماهنگ باشد.
به نظر می رسد آحاد جامعه ما با توجه به فطرت عدالت جوی انسانی و تعالیم عالیه دین مبین اسلام، نگاهی منفی نسبت به ظلم و ستم دارند. این نگاه منفی به ویژه بر اعمال ظالمانه نسبت به اقشار نیازمند حمایت قوی تر می گردد. اما عرف جامعه ایرانی نسبت به وضعیت زن در خانواده دیدی مستبدانه دارد تا آن جا که به شوهر حق می دهد برای تادیب، زن خود را کتک بزند. حتی اعمال خشونت فیزیکی نسبت به فرزندان دختر امری مطابق عرف بوده در حالی که نسبت فراوانی تنبیه جسمانی دختران به پسران، قابل توجه است.
وظیفه قانونگذار در برخورد با این واقعیت مورد اغماض عرف چیست؟
مفهوم خشونت
خشونت در لغت به معنای «درشتی، زبری، ناهمواری و تندخویی» است. این معنا کلیه اعمال فشارهای جسمی و روحی را شامل می شود. «خشونت سو» رفتارهایی است که علیه فردی توسط فرد دیگر اعمال می شود و می تواند با آزارهای جسمی، روانی، اقتصادی، اجتماعی یا جنسی همراه باشد». طبق تعریف سازمان ملل متحد در سال ۱۹۹۳، خشونت علیه زنان عبارت است از: «هرگونه رفتار خشن وابسته به جنسیت که موجب آسیب یا با احتمال آسیب جسمی، جنسی یا روانی مضر و با رنج زنان همراه شود». خشونت موجب لطمه به تمامیت معنوی فرد از حیث شخصیت و حیثیت وی می گردد. سلب آزادی شخص یکی از مصادیق خشونت معنوی است که چه بسا شدیدتر از هر نوع خشونت جسمانی می باشد. با این وصف ضرر معنوی وارد بر اشخاص حقیقی شامل سه مقوله می شود: «خسارت وارد برتمامیت جسمانی یا صدمات بدنی; خسارت وارد بر حقوق مربوط به شخصیت یا صدمه های شخصیتی; خسارت وارد بر روح و روان و عواطف یا صدمه های روحی».
اسلام و نفی خشونت علیه زنان
قرآن کریم مردان را به مهربانی و مودت با زنان سفارش کرده است. ومردان را خدمتگزار و سرپرست زنان می داند و حتی مردان را در برابر زنان متخلف که از وظایف خویش سرپیچی کنند و ناسازگار باشند نیز متعهد می داند. ضمانت اجرای ناسازگاری زنان را پند و اندرز دوستانه می داند و چنانچه اندرز سودی نداشته باشد، دوری کردن از آنان در بستر و به اصطلاح قهر کردن و آشکار کردن عدم رضایت از رفتار آنها را راه دیگر مقاومت در برابر سو» رفتار زن قرار داده است.
به عبارت دیگر اندرز دهنده خود نباید مستحق اندرز باشد، مردی که با عصیان در برابر حق، حقوق همسرش را پایمال می کند، نمی تواند با به کاربردن ضمانت اجرای فوق زوجه عاصی را منع کند.
اسلام مردان را سنگ زیرین آسیای زندگی دانسته، شکیبایی در سختی ها را بر آنان واجب دانسته و در این راستا آنها را مکلف به حسن معاشرت با زنان نموده است.
پیامبر اکرم (ص) در لزوم ادای حقوق زن و نکوهش مردی که مهریه زن خویش را نمی پردازد می فرماید: «هرکه زنی گیرد و به خاطر داشته باشد که مهر او را نپردازد هنگام مرگ چون زناکاران می میرد». همچنین در رابطه با بی توجهی به زن می فرماید: «در گناهکاری مرد همین بس که عیال خویش را بی تکلیف گذارد».
پیامبر گرامی کامل ترین مومنان را کسی می داندکه خلقش نیکوتر است و از همه نیکوتر کسی را می داند که بر زن خود نیکی کند. از این نیز بالاتر، گرامی داشتن زن را جزو صفت بزرگ مردان دانسته و فرومایگان را زن آزار معرفی می کند.