صفحه 18 از 19 نخستنخست ... 8141516171819 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 171 تا 180 , از مجموع 181

موضوع: زن در آينه جلال و جمال

  1. Top | #171

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن زنان
    تاریخ عضویت
    June 2012
    شماره عضویت
    2988
    نوشته
    8,405
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    خدایا به تو پناه میبرم از شر همه بدیها و ناملایمات زندگی پناهم ده که جز تو پناهی ندارم
    تشکر
    21,156
    مورد تشکر
    24,923 در 7,352
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    روح ، تمام حقيقت انسان



    اگر در كتب عقلى مساءله ذكورت و انوثت را جزو صنف آورده اند - نه فصل - و به حريم ماده مرتبط كرده اند - نه محدوده صورت - مى توان شواهد قرآنى هم براى آن ذكر نمود. در قرآن كريم روح را مجرد دانسته و مى گويد: انسان كه مى ميرد ذات اقدس اله تمام روح را توفى مى كند (374) و اگر انسان ، بدن را از دست بدهد، باز تمام حقيقت او محفوظ مى باشد، و نتيجه اين سخن آن است كه : بدن عين ذات ، جزو ذات و لازمه ذات نيست ، بلكه ابراز ذات است . گرچه انسان چه در دنيا، يا در برزخ و يا قيامت ، بدن مناسب با آن عالم را دارد، اما در هر سه مرحله ، بدن ابزار كار است . دليل اين سخن آيات شهادت است ، در آيات شهادت مى فرمايد: گمان نكنيد شهيدانى كه بدن خود را از دست مى دهند، مرده اند، بلكه اينها حقيقتا زنده اند - با اين كه از بدن هيچ نمانده باشد -.

    و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احيا (375)

    هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده اند، مرده مپندار، بلكه زنده اند.

    اين حى همان شهيدى است كه بدنش در ميدال قتال افتاده است ، و اين كه خدا مى فرمايد: او زنده است يعنى با بدن زنده است ؟! آيا بدن تمام حقيقت يا جزو حقيقت يا لازمه حقيقت است ؟ او بدون بدن اين دنيايى زنده است و بدن ابزار كارى بيش نبوده ، لذا اگر اين بدن مفيد نشد، بدن ديگرى را بر مى گزيند، و به هر حال او زنده است . در آيه ديگر مى فرمايد:

    و لا تقولوا لمن يقتل فى سبيل الله اموات بل احياء (376)

    و كسانى را كه در راه خدا كشته مى شوند، مرده نخوانيد، بلكه زنده اند.

    زيرا آنان بدون بدن زنده اند. و در جواب آنها كه گفتند: ما با مرگ ، در زمين گم و نابود مى شويم :

    و قالوا ااذا ضللنا فى الارض ائنا لفى خلق جديد (377)

    و گفتند: آيا وقتى در دل زمين گم شديم ، آيا ما در خلقت جديدى خواهيم بود؟


    خداى سبحان فرمود:

    قل يتوفا كم ملك الموت الذى و كل بكم (378)

    بگو: فرشته مرگى كه بر شما گمارده شده ، جانتان را مى ستاند.

    شما گم نمى شويد بلكه متوفى مى شويد، تمام حقيقت شما را فرشته مرگ ، توفى و اخذ مى كند.

    و در مقام پاسخ به اين شبهه كه اگر بدن نقشى ندارد، چرا آنرا مورد خطاب قرار داده مى فرمايد: بدن شما از خاك بود، دوباره به خاك بر مى گردد و سپس از خاك زنده مى شود:

    منها خلقناكم و فيها نعيدكم و منها نخرجكم تازه اخرى (379)

    از زمين شما را آفريديم ، و در آن شما را باز مى گردانيم و بار ديگر شما را از آن بيرون مى آوريم .

    بايد گفت : اين يك خطابى است كه به - علاقه ما كان - يا به - علاقه اول - به انسان اسناد داده مى شود وگرنه به دلالت آيات شهادت و امثال آن ، تمام حقيقت انسان را جان او تشكيل مى دهد، و بدين سبب مى گويد: شهيد همچنان زنده است .


    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #172

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن زنان
    تاریخ عضویت
    June 2012
    شماره عضویت
    2988
    نوشته
    8,405
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    خدایا به تو پناه میبرم از شر همه بدیها و ناملایمات زندگی پناهم ده که جز تو پناهی ندارم
    تشکر
    21,156
    مورد تشکر
    24,923 در 7,352
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    امتياز زن و مرد به حسب علل درونى و بيرونى




    برهان عقلى مى گويد كه ، دو شى ء متفاوت و متمايز، امتيازشان يا به حسب علل بيرونى و يا عوامل درونى است . و اگر از نظر علل بيرونى و عوامل درونى هيچ تمايزى بين آنها نباشد، دو صنف از يك نوع ، يا دو فرد از يك صنف بوده ولى هرگز دو نوع از يك جنس نخواهند بود، چون در اين صورت تفاوت جوهرى پيدا مى كنند.

    انسان ها چه زن و چه مرد، مبدا فاعلى و مبدا غائى شان يكى است . و دينى هم كه براى تربيت آنها آمده نسبت به هر دو صنف واحد بوده و پاداش هم كه نتيجه عمل است ، براى هر دو مساوى است . اين امر، يعنى نفى تمايز خارجى ، در بسيارى از موارد، مورد استشهاد معصومين - سلام الله عليهم - نيز قرار گرفته است . به عنوان نمونه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

    ان الرب واحد و ان الدين واحد، ليست العربية الحدكم باب و ام و انما هى اللسان (380)

    يعنى نژاد مايه تفاوت نبوده ، قوميت ، زمان و زبان زمينه امتياز را فراهم نمى كند، كه در اين روايت و يا در روايتى كه صاحب الغارات از اميرالمؤ منين عليه السلام در مورد بنى اسحاق و بنى اسماعيل نقل كرده است به تساوى علل و عوامل خارجى استشهاد كرده و مى فرمايد: چون پروردگار يكى است و بازگشت همه به سوى همان مرجع واحد است و پاداش همگان در برابر عمل مى باشد، پس بين اقوام و ملل تفاوتى نيست .

    اما در مورد علل و عوامل درونى نيز اشاره شد به اين كه ، ممكن است بين زن و مرد تفاوت هاى مختصرى باشد اما در نهايت ، اين تفاوت ، دليل بر آن نيست كه در همه فضائل متفاوت باشند، البته شايد براى بعضى از اوصاف نفسانى ، مقدمات و ابزارى لازم باشد كه در مغز مرد وجود دارد، و براى نيل به برخى از كمالات انسانى ديگر، ابزارى ضرورى باشد كه در دستگاه مغز زن يافت شود.

    بنابراين ، اگر كسى رابطه بين همه فضائل نفسانى و ذرات ماده را بررسى نمود و كاملا براى او روشن شد كه براى رسيدن به هر فضيلت خاص چه قسمتى از بخشهاى مغزى لازم است ، آنگاه مى تواند ادعا كند كه ، چون بين دستگاه مغز زن و مرد تفاوت است در نتيجه ، مقام زن از مقام مرد نازلتر است ، در حالى كه اقامه اين دليل دشوار، و اين ادعا بودن دليل ، قابل قبول نيست .

    بنابراين ، چون از نظر علل و عوامل بيرونى تفاوتى نيست ، و راهى هم براى حكم به تفاوت در علل و عوامل درونى وجود ندارد، و يا لااقل حكم به تفاوت ، مشكل است ، پس نمى شود گفت : مرد بر زن فضيلتى دارد.

    در هر حال بحث در مدار روح و جان است نه جسم و عوامل بيرونى ، و از اينجا روشن مى گردد كسانى كه براى اثبات تساويهاى مادى ، بين زن و مرد، شواهدى اقامه كرده اند و نيز افرادى كه خواسته اند مسائل را در حد اختلاف و تفاوت مطرح كرده ، و از شواهد مادى مدد بگيرند، به خطا رفته اند. در حالى كه بحث در محور ماده و بدن نيست بلكه در مدار روح است ، كه منزه از ذكورت و انوثت است . و روح چه بر مبناى افلاطونى ها و چه بر مبناى پيروان ارسطو و چه بر مبناى حكمت متعاليه در اين جهت فرقى ندارد



    امضاء


  4. Top | #173

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن زنان
    تاریخ عضویت
    June 2012
    شماره عضویت
    2988
    نوشته
    8,405
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    خدایا به تو پناه میبرم از شر همه بدیها و ناملایمات زندگی پناهم ده که جز تو پناهی ندارم
    تشکر
    21,156
    مورد تشکر
    24,923 در 7,352
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    تفاوت عقلى بين زن و مرد



    گاهى گفته مى شود كه عقل مرد بيش از عقل زن است و تجارب گذشته و حال نيز مويد اين مطلب مى باشد، اين موضوع را مرحوم علامه طباطبايى - رضوان الله تعالى عليه - در تفسير شريف الميزان آورده و مشخص فرموده است ، آن عقلى كه در مرد بيش از زن است يك فضيلت زائده است نه معيار فضل .

    توضيح مطلب اين كه عده اى گفته اند عقل در اسلام معيار كمال انسانى است يعنى هر كس كه عاقلتر است به كمال انسانى نزديك تر و نزد خدا مقرب تر است ، و هر كه از عقل دورتر است از كمال انسانى كم بهره تر و از مقام قرب الهى محرومتر است ،

    بنابراين چون عقل در مرد بيش از زن است پس مردها بيش از زنها به خدا نزديك تر هستند. در صورتى كه اين استدلال تمام نيست بلكه مغالطه اى است كه در اثر اشتراك لفظ رخ مى دهد.

    چون عقل به صورت اشتراك لفظى بر معانى گوناگون اطلاق مى شود، لذا بايد اولا، روشن شود كدام عقل ، معيار كمال انسانى و قرب الهى است و ثانيا، در كدام عقل زن و مرد با يكديگر اختلاف و تفاوت دارند؟

    امضاء


  5. Top | #174

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن زنان
    تاریخ عضویت
    June 2012
    شماره عضویت
    2988
    نوشته
    8,405
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    خدایا به تو پناه میبرم از شر همه بدیها و ناملایمات زندگی پناهم ده که جز تو پناهی ندارم
    تشکر
    21,156
    مورد تشکر
    24,923 در 7,352
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    دفع مغالطه



    منشاء مغالطه آن است كه حد وسط در اين قياس تكرار نشده ، لذا منتج نخواهد بود. اگر چه به ظاهر، لفظ عقل ، در حد وسط تكرار مى شود، اما معناى آن در دو مقدمه متفاوت است ، يعنى گرچه گفته مى شود كه زن و مرد در عقل تفاوت دارند، و عقل معيار قرب الى الله است ، و هر كه عقلش ‍ بيشتر باشد به خدا نزديك تر است ، اما عقلى كه در مقدمه دوم ذكر مى شود، غير از عقلى است كه در مقدمه اولى آمده است ، به عبارت ديگر عقلى كه در آن ، زن و مرد اختلاف و تفاوت دراند غير از عقلى است كه مايه تقرب الى الله است .

    اگر دو معناى عقل از هم جدا بشود، و دو مقدمه را با حفظ يك حد وسط كنار هم ذكر كنيم ، مى بينيم كه هرگز نمى توان قياسى ترتيب داد تا از آن ، فضيلت مرد بر زن استنتاج شود، زيرا عقلى كه در زن و مرد متفاوت است عقل اجتماعى ، يعنى در نحوه مديريت ، در مسائل سياسى ، اقتصادى ، علمى ، تجربى ، رياضى است .

    و بر فرض هم كه ثابت بشود در اين گونه از علوم و مسائل اجرايى ، عقل مرد بيش از عقل زن است - كه اثبات اين مطلب نيز كار آسانى نيست - ولى اين سؤ ال وجود خواهد داشت : آيا آن عقلى كه مايه تقرب الى الله است همين عقلى است كه بين زن و مرد مورد تمايز مى باشد؟ آيا مى توان گفت هر كس مسائل فيزيك ، رياضى ، طب ، طبيعى و مانند آن را بهتر بفهمد به خدا نزديك تر است ؟ آيا اين عقل ، مايه تقرب است يا عقلى كه عبد به الرحمان و اكتسب به الجنان (381) مى باشد مايه تقرب است ؟

    عقلى كه موجب تقرب مى باشد همان است كه از رسول خدا صلى الله عليه و آله درباره نامگذارى آن به اين اسم چنين آمده است : عقل ، چيزى است كه انسان به وسيله آن ، نيرو، غرايز و اميال را عقال مى كند - عقال زانو بندى است كه وقتى شتر سركش را بخواهند يك جا ببندند زانوهاى او را با آن مى بندند تا چموشى نكرده و از جا بيرون نرود - يا در تعبيرى ديگر رسول خدا صلى الله عليه و آله به مردى كه شترش را نبست و وارد مسجد شد و آن شتر را بردند فرمود:

    اعقلها و توكل (382)

    اين جمله نه به آن معنا است كه تعقل بكن بعد توكل بكن ، بلكه يعنى عقال بكن و توكل نما، يعنى اين وسايل عادى را حفظ كرده و در آن وسايلى هم كه خارج از اختيار تو است ، خدا را وكيل بگير. پس عقل را به اين دليل عقل مى گويند كه جلوى اميال و غرايز را گرفته و زانوى شتر سر كش جهل و شهوت را عقال مى كند.

    در اين عقال كردن هر چه انسان بهتر و بيشتر غرايز را ببندد كاملتر مى شود، البته معناى بستن غرايز، تعديل و نه تعطيل آنهاست . بنابراين آنچه موجب تقرب الى الله است عقلى است كه يعبد به الرحمان و يكتسب به الجنان و آن عقلى كه ممكن است در مرد بيش از زن باشد، عقل علوم ، عقل سياست و عقل كارهاى اجرايى است . و اگر كسى در مسائل سياسى يا اجرايى عاقل تر و خردمندتر بود، نشانه آن نيست كه به خدا هم نزديك تر است ، چه بسا همين هوش سياسى يا هوش علمى ، او را به جهنم بكشاند و چه بسا ممكن است مردى در علوم اجرايى بهتر از زن بفهمد،اما توان عقال كردن غرايز خويش را نداشته باشد.

    همه مذهب هاى باطلى كه در برابر انبيا صف بستند به وسيله مردها جعل شد. اكثر متنبى ها كه در برابر انبيا به مبارزه مذهبى برخاستند، مرد بودند. قرآن كريم در مورد كسانى كه نظير فرعون مذهب هاى جعلى آوردند مى فرمايد:

    يقدم قومه يوم القيامة (383)

    آنان كه پيشاپيش ديگران به جهنم رفته و مى روند آيا مردند يا زن ؟

    بنابراين ، اگر كسى در مسائل علمى يا سياسى و اجرايى فكر برترى داشت اين نشانه تقرب الى الله نيست ، بلكه يك فضيلت زايد است ، زيرا:

    ذاك علم لا يضر من جهله
    (384)

    علمى است كه ندانستنش زيان نمى رساند.


    هر كس بتواند بهتر از ديگرى غرايز را در هم بكوبد و اميال نفسانى را تعديل كند و بهشت كسب بكند او عاقل تر است . پس اگر تفاوتى هست در مسائلى است كه سود و زيان ندارد، چون كه انسان يك سير ابدى دارد كه داراى دالان ورودى به نام هفتاد، هشتاد يا حداكثر صد سال ، كه نشئه دنياست و هنگامى كه وارد نشئه ديگر شد اين گونه از مسائل اعتبارى و هوش هاى سياسى يا اجرايى ، خريدارى ندارد. انسان تا در دنيا زنده است از ابزار فكرى مدد مى گيرد، آنگاه كه وارد نشئه برزخ شد ديگر از اين علوم خبرى نبوده و علوم حصولى تبديل به علوم شهودى مى شود.

    اگر كسى ادعا كند كه عقل مرد در جنبه يعبد به الرحمان و يكتسب به الجنان قوى تر از زن است ، هرگز اثبات آن مقدور نيست ، چرا كه نه تجربه آن را نشان مى دهد و نه برهان آن را تاييد مى كند.

    امضاء


  6. Top | #175

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن زنان
    تاریخ عضویت
    June 2012
    شماره عضویت
    2988
    نوشته
    8,405
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    خدایا به تو پناه میبرم از شر همه بدیها و ناملایمات زندگی پناهم ده که جز تو پناهی ندارم
    تشکر
    21,156
    مورد تشکر
    24,923 در 7,352
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    شبهاتی در بقای تقلید بر میت


    این که گفته اند آیا بقا بر تقلید میت جایز است یا نه؟ اشکال مهم مسأله، این نیست که اگر فقیه و مرجع تقلیدی فوت نمود، چون افکار و آرای او هم از بین می رود بنابراین نمی توان از او تقلید نمود، چون مرگ عبارت از نابودی روح نیست، بلکه مرگ عبارت از جدایی روح از بدن است، بدن است که می میرد، چون سرپرست خود را از دست داده است، نه این که روح بمیرد. پس آن که صاحب رای است نمرده و آن که مرده صاحب رای نبوده است.

    بنابراین در این که مقلد می تواند به فتوای مرجعی که در زمان حیات، از او تقلید می کرده است، باقی بماند بحثی نیست.


    امضاء


  7. Top | #176

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن زنان
    تاریخ عضویت
    June 2012
    شماره عضویت
    2988
    نوشته
    8,405
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    خدایا به تو پناه میبرم از شر همه بدیها و ناملایمات زندگی پناهم ده که جز تو پناهی ندارم
    تشکر
    21,156
    مورد تشکر
    24,923 در 7,352
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    مرگ و تبدیل علم حصولی به حضوری


    اشکال اساسی این است که بر اساس یک قاعده کلی اگر فتوا و رای مرجع تقلیدی عوض شود، نمی توان طبق فتوای قبلی او عمل کرد بلکه باید به فتوای جدیدش عمل نمود، حال اگر مرجع تقلیدی وفات یافت بعد از ارتحال از دنیا، نمی دانیم که آیا به همان نظر اولی باقی است یا بعد از مرگ و کشف حقایق فتوا و نظر او عوض شده است؟ چون بعد از مرگ بالاخره روشن می شود که کدامیک از این آرا حق بوده است. زیرا قبل از مرگ فتوا را از کتاب دریافت می کرد ولی بعد از مرگ دیگر سخن از کتاب و مدرسه و حوزه نیست بلکه خود واقع برای او روشن می شود. بنابراین آیا فتوا و نظر این شخص بعد از مرگ، همان نظر قبلی است یا مسائل تازه تری برای او حل شده؟ این یک اشکال اساسی است.

    شبهه دیگر این است که : علمی که در مرجع تقلید معتبر است و مقلدین در اثر آن علم خاص، از مراجع تقلید می کنند، علوم حصولی و استدلالی است که با استنباط از ظواهر کتاب و سنت یا اجماع یا براهین حصولی عقل، فراهم شده است. یعنی یک سلسله مبانی برای اجتهاد است و یک رشته منابع اجتهادی برای استنباط، که مجتهد این مبانی و قواعد را از آن منابع استنباط کرده و فتوا می دهد، ولی وقتی که از دنیا رخت بر بست دیگر از مبانی و قواعد فقهی و ظواهر کتاب و سنت، یا اجماع استمداد نمی کند، بلکه کلاً این علوم حصولی تبدیل به علوم شهودی و حضوری می شود و علم مدرسه رخت بسته و علم قلبی ظهور پیدا می کند و اشکالی که مطرح می شود این است که اگر مسأله ای با کشف و شهود برای فقیه زنده حل شد، ممکن است برای خودش حجت باشد، ولی آیا دیگران هم می توانند از فتوای او تقلید بکنند یا نه؟


    امضاء


  8. Top | #177

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن زنان
    تاریخ عضویت
    June 2012
    شماره عضویت
    2988
    نوشته
    8,405
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    خدایا به تو پناه میبرم از شر همه بدیها و ناملایمات زندگی پناهم ده که جز تو پناهی ندارم
    تشکر
    21,156
    مورد تشکر
    24,923 در 7,352
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    در پاسخ می گویند فتوای فقیهی معتبر است که از مبانی و منابع حوزوی و مصطلح، استنباط شده باشد ولی اگر کسی در سایه تهذیب نفس و تزکیه باطن بدون راه مدرسه و فقه و اصول، احکام برای او ثابت شد نمی توان از او تقلید کرد، منتها چون خودش، عین واقع را می بیند مجاز است به فتوای خود عمل کند و البته فرق است بین آن علمی که ابتدائا از کشف و شهود نشأت می گیرد با علمی که در زمان حیات از مبانی و مبادی حوزوی استنباط می شود و بعد از مرگ تبدیل به علم حضوری می شود، به هر صورت اختلاف در این است که بعد از ارتحال یک مجتهد یا مرجع، و تبدیل علم حصولی او به علم حضوری و کشف و شهود، آیا باز هم می توان به فتوای او عمل کرد یا بر چنین فتوایی باقی بود یا نه؟

    غرض آن است که اگر درباره بقا بر تقلید میت و مانند آن سخنی هست نه برای آن است که بدن در علم مؤثر است بلکه برای آن است که جان و روح، نقش دارد. و جان بعد از مرگ، علوم حصولی را به علوم حضوری تبدیل می کند و آن علوم حضوری، به کشف و شهود و تهذیب نفس وابسته است.

    امضاء


  9. Top | #178

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن زنان
    تاریخ عضویت
    June 2012
    شماره عضویت
    2988
    نوشته
    8,405
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    خدایا به تو پناه میبرم از شر همه بدیها و ناملایمات زندگی پناهم ده که جز تو پناهی ندارم
    تشکر
    21,156
    مورد تشکر
    24,923 در 7,352
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    البته اگر کسی اهل نزاهت روح نباشد بعد از مرگ هم برای او حق به آسانی روشن نمی شود چون عده ای بعد از مرگ نمی دانند که مرده اند، فقط می بینند که نشئه ای عوض شد اما چه شده، نمی دانند. این که مرده ها را در قبر تلقین می کنند، و به مرده می گویند بدان که مرگ حق است، می خواهند به او تفهیم کنند که تو مرده ای. البته خواص می فهمند که مرده اند ولی بسیاری از افراد متوسط و ضعیف فقط می بینند نشئه ای عوض شد و عده ای دیگر آمدند و با دیگران محشورند اما چه شد؟ کجا هستند؟ چه حادثه ای پیش آمد؟ نمی دانند، بعدها کم کم می فهمند که مرده اند، چون مسأله مرگ و جزو پیچیده ترین مسائل است. انسانی که وارد نشئه دیگر می شود مانند کودکی است که تازه به دنیا آمده و در اوایل نمی فهمد که از رحم مادر به عالم طبیعت منتقل شده، بعدها می فهمد که متولد شده و حیات جدیدی پیدا کرده است.

    امضاء


  10. Top | #179

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن زنان
    تاریخ عضویت
    June 2012
    شماره عضویت
    2988
    نوشته
    8,405
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    خدایا به تو پناه میبرم از شر همه بدیها و ناملایمات زندگی پناهم ده که جز تو پناهی ندارم
    تشکر
    21,156
    مورد تشکر
    24,923 در 7,352
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    معیار افضلیت


    خلاصه آن که اگر بین زن و مرد تفاوتی از نظر عقلی باشد، در مورد عقل ابزاری است، یعنی عقلی که انسان با او بتواند علوم حوزوی و دانشگاهی را فراهم بکند تا چرخ دنیا بچرخد. لذا نمی گویند متخصص و اعلم، به خدا نزدیک تر است ولی می گویند اتقی به خدا نزدیک تر است.

    همان گونه که تفصیلا خواهد آمد دو شان اساسی در انسان ظهور دارد: عقل نظری و عقل عملی، با یک شان می فهمد و با شان دیگر کار انجام می دهد. یقین، جزم، مظنه، وهم، خیال و مانند آن جزو شؤون و شعب عقل نظری است، اما نیت، عزم، اخلاص، اراده، محبت، تولی، تبری، تقوا، عدل و مانند آن جزو عقل عملی است که همین معیار فضیلت است، لذا اعلم، افضل عندالله نیست ولی اتقی، افضل عندالله است، و اگر کسی در مسائل علمی عاقل تر بود، گرچه در شؤون دنیایی گرامی تر و محترم تر است و کارها را باید به او واگذار کرد، و در امور دنیوی از او باید تقلید کرد تا چرخ نشئه طبیعت با نظم بگردد، اما چنین نیست که این شخص پیش خدا هم مقرب تر باشد.


    امضاء


  11. Top | #180

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن زنان
    تاریخ عضویت
    June 2012
    شماره عضویت
    2988
    نوشته
    8,405
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    خدایا به تو پناه میبرم از شر همه بدیها و ناملایمات زندگی پناهم ده که جز تو پناهی ندارم
    تشکر
    21,156
    مورد تشکر
    24,923 در 7,352
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    سفاهت در فرهنگ قرآن


    قرآن کریم بعضی از افرادی را که ممکن است در مسائل علمی قوی باشند اما در مسائل عملی ضعیف، سفیه می داند. مثلاً اگر کسی در مسائل ریاضی، تجربی و مانند آن خیلی قوی باشد ولی در رابطه با گناه دست و پایش بلغزد و مرتکب بعضی از گناهانی که در متون اسلامی آمده است بشود، روایاتی که در ذیل آیه:

    ولا توتوا السفها اموالکم (385)

    مالتان را در اختیار سفیهان مگذارید.

    وارد شده، چنین شخصی را سفیه می داند.

    سفاهت در مکتب قرآن و فرهنگ دین غیر از سفاهت در مسائل عادی است اگر کسی در یک رشته علمی متخصص باشد، ولی در هنگام امتحان علمی دستش بلرزد سفیه است. فیزیکدان هایی که در کشورهای الحادی به بخشی از منظومه های کیهانی، سفینه های با سرنشین می فرستند که محیر العقول است، اما وقتی دستشان به گناه می رسد می لغزد و قدرت ضبط ندارند، یا در مسائل اعتقادی، ملحدانه برخورد می کنند،

    امضاء


صفحه 18 از 19 نخستنخست ... 8141516171819 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi