زن در آيينه جمال و جلال
جمال آفرينش
آفرينش از نظر قرآن كريم با جمال وزيبايى آميخته است، هم جمال وزيبايى نفسى وهم جمال وزيبايى نسبى. خواه در قلمرو موجودهاى مادى وخواه در منطقه موجودهاى مجرد ومعنوى.
جمال زنان ومردان
فرقى بين زن ومرد نيست، زيرا محور همه آنها انسان است وخصوصيت ذكورت وانوثت در حقيقت انسان وايمان ومانند آن تاثيرى ندارد، مى توان از حديث شريف علوى كه فرمود: «عقول النساء في جمالهن وجمال الرجال في عقولهم » معناى دستورى فهميد نه معناى وصفى.
يعنى منظور آن نباشد كه حديث شريف در صدد وصف دو صنف از انسان باشد كه عقل زن در جمال او خلاصه مى شود تا جنبه نكوهش داشته باشد وجمال مرد در عقل او تعبيه شده است تا عنوان ستايش بگيرد، بلكه ممكن است معناى آن، دستور يا وصف سازنده باشد نه وصف قدح ونكوهش.
يعنى زن موظف است ويا مى تواند عقل وانديشه انسانى خويش را در ظرافت عاطفه وزيبايى گفتار ورفتار وكيفيت محاوره ومناظره ونحوه برخورد وحكايت ونظاير آن ارائه دهد. چنانكه مرد موظف است ومى تواند هنر خود را در انديشه انسانى وتفكر عقلانى خويش متجلى س
زن بايد طرايف حكمت را در ظرايف هنر ارائه دهد ومرد بايد ظرايف هنر را در طرايف حكمت جلوه گر كند يعنى جلال زن در جمال او نهفته است وجمال رد در جلال او تجلى مى يايد واين توزيع كار نه نكوهشى براى زن است ونه ستايشى براى مرد. بلكه رهنمود ودستور عملى هريك از آنهاست، تاهركس به كار خاص خويش مامور باشد ودر صورت امتثال دستور مخصوص خود در خور ستايش گردد ودر صورت تمرد از آن، مستحق نكوهش شود. پس تفاوت زن ومرد در نحوه ارائه انديشه هاى درست ظهور مى نمايد. وگرنه زن نيز چون مرد شايستگى فراگيرى علوم ومعارف را داشته وبايسته تقدير وثناست; چه اين كه مرد شايسته ارائه هنرهاى ظريف بوده وبايسته ستايش وتقدير است.