تاریخچه
از زمانی که بشر، مالکیت را درک نمود و زندگی جمعی پاگرفت هر کس از جهان رخت برمیبست، اموال و دارائی او به تصاحب دیگران در میآمد.
در تمدنهای اولیه، این مصادره، تابع زور و زورمداری بوده و هرکس نیرومندتر بود اموال شخص مرده را به تصرف خود درمیآورد و افراد ضعیف و ناتوان از جمله زنان و کودکان را محروم میساخت. یونانیان تمدن شکوفایی داشتند، ارسطو و افلاطون که از مشاهیر آن تمدن هستند، زنان را آفریدهای میپنداشتند که تنها برای خدمت به مرد و دوام نسل بوجود آمده و شخصیتی بین انسان و حیوان دارد.(13)
بعداز یونانیان، رومیان نیز که تمدن درخشانی داشتهاند، زنان را همانند دیگر اموال، ملک مرد بهحساب میآوردند و موجوداتی ناقص و ضعیفالاراده میانگاشتند.(14) یهودیان تنها زمانی به زنان، ارث میدادند که متوفی، بازماندهای جز او نداشته باشد. مسیحیان نیز معمولاً تابع قوانین موجود بوده و خود در این زمینه قانونی نداشتهاند.(15)
اعراب جاهلی، دنبالهرو مناسبات پیشین خود بودند و برپایه آداب و رسوم خود به زنان، کودکان و افراد ناتوان، ارث نمیدادند زیرا زنان به خانوادههای شوهران خود تعلق داشتند و ارثبری آنان موجب ضعف خانواده و تقویت مالی خانواده دیگری میشد اضافه بر آن که توان حمل سلاح و دفاع از عشیره و قبیله را نداشتند و همانند کودکان و افراد ناتوان میبایست تحت حمایت و مراقبت قبیله باشند.(16)