طرح مسئله زنان و حقوق و تکاليف آنان در جوامع مختلف و به ويژه در کشورهاي اسلامي، از لحاظ نظري و عملي به صورت يک مشکل پيچيده، حساس و در عين حال اجتناب ناپذير در آمده و پرسشهاي عميق و زيادي را متوجه ساختارهاي سياسي، فرهنگي، حقوقي و اجتماعي ما به ميان آورده که پاسخگويي به پرسشها و شبهههاي مطرح شده، براي دفاع از مکتب اسلام و تبيين آموزهها و فرامين آن از وظايف و وجايب علما، بزرگان و انديشمندان اسلامي بهشمار ميروند.
اين در حالي است که برخي از علماي اسلامي نسبت به طرح چنين مباحثي نه تنها علاقهمندي نشان نميدهند؛ بلکه آنها را به بهانهاي ايجاد شبهه براي عوام، مضر و گمراه کننده تلقي ميکنند و سکوت را بيشتر ترجيح ميدهند. صرف نظر از رد يا تائيد ايننظر بايد گفت که واقعيات سياسي، اجتماعي، بينالمللي و گسترش وسايل ارتباط جمعي و نفوذ آن در درون هر خانه و تبديل شدن جامعة جهاني به شکل
يک خانواده، عملاً موضوع شبههناک دانستن آن موضوعات را منتفي ميسازد. امروزه ما نميتوانيم نسبت به آنچه در ساير ممالک ميگذرد و شکل بندي سياسي، فرهنگي و اجتماعي آنها را تحت تأثير قرار ميدهد، بيتفاوت باشيم؛ با افزايش سطحتعاملات فکري و فرهنگي، و داد وستدهاي تجاري و گسترش مناسبات سياسي با دورترين کشورهاي جهان، خواه و ناخواه پديدههاي نوين اثر گذار در اجتماعات ديگر ديريا زود به جامعه ما نيز سرايت کرده و تمامي ساختارها، بافتها و باورهاي ما را با چالشهاي غير قابل گريز مواجه مينمايند. بنابراين بهتر آن خواهد بود که پيش از آن که ساختارها و باورهاي فکري و فرهنگي ما در اثر هجوم پديدههاي نوين جهاني آسيب ببينند، موقعيت و موضوع خود را در قبال آنها مشخص سازيم و با آمادگي تمام با عناصر جديد شکل گرفته در عرصههاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي به تعامل بپردازيم.