هـان ای پسـر!
در پیـاده رو که راه می روی، از کنـار بـرو..
ملت می خواهنـد از کنـارت رد شوند.
پسـرم!
در خیـابان که راه می روی، کیـفت را سمت جـوی آب بگیـر،
زیـرا کیـف قـاپ زیـاد شده است.
پسـرم!
وقتـی در تاکسی کنـار یک خانـم می نشینـی،
جمـع و جـور بنشیـن تا آن بیچـاره احسـاس ناراحتـی نکنـد.
پسـرم!
موقـع رانندگـی خـودت را جـای کسـی بگـذار
که دارد از خـط عابـر پیـاده رد می شـود،پس حـق تقـدم را رعایت کن.
پسـرم!
اگـر کسانـی از سـر نادانـی به تـو خنـدیدند ،تو بـرای شفایشـان گریـه کـن..
پسـرم!
هیـچ گـاه دنبـال به کرسـی نشـاندن حـرفت مبـاش
و همـه جـا سـر هـر صحبتـی را بازمکـن.
بگـذار تـو را نـادان بداننـد.
پسـرم!
اساتیـد را محترم بشمار!
اگر توانستی دستشان را ببوس،اگر نه ، خود دانی..
پسـرم!
در ضمن ، به هر کسی بی خودی لقب “استاد” عنایت مکن..
مشک آن است کهخودببوید،نه آنکه عطار بگوید.
پسـرم!
راه تو را می خواند.. اما تو باور مکن