از سـوى ديگر با تـوجه به تفسير فـوق ملاكهاى ارزشى امرى كسبى و قابل تحصيل مـى باشد و ربطى به جنسيت شخص ندارد چنانچه ربطـى به جغرافيا و نژاد و رنگ و سـن و ثروت و قيافه ندارد و به طور كلى ملاكهاى ارزيـابـى و ارزشمنـدى انسـان در حيطه امـور اختيـارى و اكتسابى است و در زمينه امـور فطرى و طبيعى و غريزى كه از قدرت و اختيار انسان خارج است ارزش و كرامت معقـول نيست. بديـن معنا كه انتساب ايـن گونه ويژگيها به انسان روا نيست زيرا به اختيار و انتخاب خود او نبوده است.
ج: و سخـن آخر اينكه از ناپسندتريـن شيوه هاى تكريـم و ارجگذارى به زن, مقايسه او با مرد و اصـرار بـر ايـن امر است كه ارزش زن تنها در مشابهت و بـرابـرى او با مـرد و در مقايسه با او نهفته است. ايـن شيوه تكريـم, تقليدى كور از فرهنگ رسوب شده مردسالارى غربيان است كه معتقد بـودند ـ و هنـوز هـم در فرهنگ عامه وجـود دارد و به آن معتقدند ـ زن موجـودى طفيلى است و نعمتهاى الهى ـ و از جمله زن ـ بـراى مردان آفريـده شـده است. و يا اينكه: مرد مـوجـودى داراى شرافت است و زن فاقد ايـن منزلت مـى باشـد. و يا اينكه: زن فاقـد شخصيت اجتماعى بـوده و نقشـى در تمـدن ندارد و ... (13
بـراستى چه تكريمـى در ايـن امر نهفته است كه گفته شـود: وقتـى زنانداراى شخصيت و ارزشند كه در تمامـى مظاهر زندگـى و رفتارى همچـون مردان باشند!! مگر زن خود انسان نيست و مگر شخصيت مستقل نـدارد؟ ايـن است كه حضـرت امام مـى فرمايـد: ((مع الاسف زن در دو مـرحله مظلـوم بـوده است: يكـى در جـاهليت ... مـرحله جــاهليت مرحله اى بـود كه زن را مثل حيوانات بلكه پاييـن تر از او, زن در جـاهليت مظلـوم بـود, اسلام زن را از آن لجنزار جـاهليت بيــرون كشيـد. در يك مـوقع ديگـر در ايران, زن مظلـوم شـد ... با اسـم اينكه زن را مى خواهند آزاد كنند ظلـم كردند به زن, ظلمها كردند به زن. زن را از آن مقام و شرافت و عزت كه داشت پاييـن كشيدند, زن را از آن مقام معنويت كه داشت ((شيى)) كردند. به اسـم آزادى ... آزادى را از زن و مـردسلب كـردند.))(14)