بیا یاسین و الرحمن بخوانیم
ضحی و کوثرو فرقان بخوانیم
بیاای دل ببرنام علی را
که باهم سوره ی انسان بخوانیم
❤ |
بیا یاسین و الرحمن بخوانیم
ضحی و کوثرو فرقان بخوانیم
بیاای دل ببرنام علی را
که باهم سوره ی انسان بخوانیم
❤ |
يا علي ذاتت ثبوت قل هو الله احد
نام تو نقش نگين امرِ اَلله الصّمد
لم يلِد از مادر گيتي و لم يولَد چو تو
در جهان بعد از نبي، مِثلت لهُ كُفواً احد
❤ |
تا صورت پيوند جهان بود، علىّ بود
تا نقش زمين بود و زمان بود، علىّ بود
شاهى كه ولىّ بود و وصىّ بود، علىّ بود
سلطان سخا و كرم و جود، علىّ بود
❤ |
وقتی تو آمدی
وقتی تو آمدی دل ما پیش چاه بود
از فاطمه بزادی و زهرا گواه بود
وقتی تو آمدی همه نخلهای تو
از پیش آمدند به بزمی که آه بود
وقتی تو آمدی همه آسمان شنید
فریاد دیو را که سرا پا سیاه بود
یک کعبه در شکاف تمنای دوست بود
یک قبله در سکوت سجود اله بود
وقتی تو آمدی همه کودکان شهر
دیدند ماه بهر یتیمان پناه بود
فرقت شکافت تا که دل کعبه نشکند
آری که سجدهگاه تو چون قبلهگاه بود
"سید جعفر علوی"
❤ |
از روز ازل مهر علی بر دل ما انداختن
مارا دیوانه علی و اولاد علی خواندن
هر کس به مولایم علی شک دارد
باید بگویم بی شک مادر او مشکل دارد
❤ |
دشت تا خيمه زد آهنگ خروشيدن را
چاه هم تجربه كرد آتش جوشيدن را
دست خورشيد در آفاق رسالت چرخيد
چنگ زد گيسوي ترديد پريشيدن را
و بيابان چه تبي داشت از انبوه سكوت
تا مبارك كند اين آينه پوشيدن را
عشق ابلاغ شد و حلقه مستان گُل كرد
تازه كرد آن خُم نو، چشمه نوشيدن را
پر شد آغوش غدير از دم «بخٍّ بخٍّ»
تا بكوبد هيجانات نيوشيدن را
عطر «من كنتُ...» و غوغاي «علي مولاه»
قافله قافله راند اين همه كوشيدن را
❤ |
سکان زمین و آسمان است علی
سلطان همه جهانيان است علي
گلواژه ي منشق از علي اعلاست
سر چشمه ي فيض بي كران است علي
آوازه ي او ز هفت اقليم رسد
مشهور به هفت آسمان است علي
سر سلسله خليل عبادالرحمن
آن بنده ي سر به آستان است علي
برتر ز علي رب جلي خلق نكرد
آقاي همه بهشتيان است علي
از بعد نبي بر همه ي مخلوقات
از جانب دوست ارمغان است علي
اول وصي پيمبر اعظم اوست
بر دين رسول روح و جان است علي
شاگرد محمد امين است ولي
استاد همه پيمبران است علي
دستور تمام انبيا در دستش
حق را شب معراج لسان است علي
هستند امامان مبين رهرو او
يعني كه امير كاروان است علي
همتاي امير عشق تنها زهرا ست
با دخت رسول همزبان است علي
بر هر نبي و ولي ولي الله است
مولاي جميع انس و جان است علي
در نور محبتش پر از جاذبه است
محبوب قلوب شيعيان است علي
بر غيب و شهود حاكم و سلطان است
آگاه ز راز كهكشان است علي
جنت يكي از صنايع دستانش
صنعتگر آفريدگان است علي
ايمان و نماز و اصل اسلام علي است
توحيد و معاد عارفان است علي
مفتاح علوم ايزدي در نزدش
ديباچه ي علم لا مكان است علي
اين است گواه لا مكان بودن او
يك شب به چهل مكان عيان است علي
مولا و امام متقين كيست علي است
حقا كه امير مومنان است علي
سلمان كه سبو از مي منّا نوشيد
او ظرف و در آن قطره چكان است علي
ميثم سر دار از علي مي گويد
با لله مي وصل عاشقان است علي
قنبر كه غلامي علي منصب اوست
او سالك و پير راهدان است علي
در مركز وحي كاتب وحي علي است
بر حامل وحي تر جمان است علي
گنجينه ي مخفي معارف مولاست
آئينه ذات مستعان است علي
تفسير مبين فطره الله علي است
عشقش به دل پير و جوان است علي
آيات مبين مديحه اوصافش
هر سوره و آيه آرمان است علي
قرآن بدون او به قرآن جعلي است
تا ناطق و منطق و بيان است علي
دانيد كه سرّ اسم اعظم در چيست
اكسير به رمز كن مكان است علي
در اولُ الاولين عيان كيست علي است
در آخر الآخرين نهان است علي
احسان قديم و حكم فرماي ازل
مسجود همه فرشتگان است علي
موساي قلندر از علي نيل گشود
بر كشتي نوح پشتوان است علي
عيسا نه به خويش مرده را زنده كند
تجديد حيات مردگان است علي
ميزان و قسيم نار و جنت حيدر
آري به صراط ميزبان است علي
عنوان علي به چهره ها منقوش است
نامش به رخ مواليان است علي
با اين همه مظهر العجائب بشر است !
يا اينكه خداوند جهان است علي
افتاده بيا كه دستگير تو علي است
بر بازوي نا توان توان است علي
بر سائل خود زكات بخشد به ركوع
با قاتل خويش مهربان است علي
نيروي ولايتش محك بر همگان
بر جمع خلايق امتحان است علي
در روز نبرد تك سوار عرب است
در عرصه صبر قهرمان است علي
خيبر شكن و صف شكن و بت شكن است
هنگام مصاف پهلوان است علي
هر ضربه كه مي زند به شيطان رجيم
تضمين بهشت جاودان است علي
لشگر عددي نبود در حرب علي
تشنه به قتال كافران است علي
در معركه چشم فتنه را كور كند
شمشير به فرق دشمنان است علي
با خنده مظلوم علي خشنود است
ويران گر ظلم پيشه گان است علي
با اشك يتيم ديده اش باراني
با قوْتِ فقير شادمان است علي
قانع به نمك و قرص ناني باشد
با اينكه نعيم آب و نان است علي
آن زاهد شب كه شير روزش خوانند
سالار همه دلاوران است علي
آري سه طلاقه كرد دنيايي را
الحق كه امام زاهدان است علي
هر ذائقه با ولاي او شيرين است
عطر گل و طعم زعفران است علي
او را نشناخت جز خدا و احمد
از بس كه لطيف و دلستان است علي
آن مير مهيمني كه ما را در حشر
از دوزخيان نگاهبان است علي
روزي كه كسي به داد امت نرسد
آنكس كه به فكر دوستان است علي
امضاي شفاعت است با مهر علي
در حشر جواز مومنان است علي
آرامش شيعيان عا لم مهدي است
آرامش صاحب الزمان است علي
از عدل علي كه مي توان گفت سخن
جايي كه شهيد هر زمان است علي
❤ |
بهترین نقطه دنیا صَحن مولا حیدر است
آن که گشته مالک دنیا و عُقبا حیدر است
آبرو دارم من از شمس جمال مرتضی
آن که کرده قلب ما را چو ن مُصَفا حیدر است
فخر من باشد به عالم شیعه مولا شدم
شیعگی من فقط از لُطف آقا حیدراست
گر نگویند کافرهستم مردمان این جهان
فاش گویم که خدای المُثَنا حیدر است
او یداللهّ ، اسداللّه و شمشیر خداست
اهل عالم صاحب عرش مُعَّلا حیدراست
دست خود بر دامن لطفش بزنم من تا ابد
آن که هرگز رد نکرده چو گدا را حیدر است
نور خورشیدی که این گونه تلألو می زند
بی شک از نور رُخ زیبای مولا حیدر است
تا نگاهم به سر ایوان طلایت می خورد
می نویسم بهترین بهترینها حیدر است
فتح خیبر که شده شُهره در آفاق وجود
کمترین کار امیر جان و دلها ، حیدر است
من نباشم لایق مدح شهنشاه نجف
آنکه باشد از دو دنیا فوق والا حیدر است
❤ |
امیرُالحق، امیرُالعشق، امیرُالمومنینی تو
خدایی یا بشر؟ حیدر! نه آنی تو، نه اینی تو
تو را خواندند بیهمتا و رقصیدند در آتش
علی! تقصیر اینان چیست؟ وقتی این چنینی تو
زبان شاعرانت میشوم، میپرسم ازخالق
چگونه آفریدت؟ کاینچنین شورآفرینی تو
گواهی میدهد خاتم، که خاتم بخشِ عشّاقی
الایاایهاالسّاقی! سخاوت رنگینی تو
من ازمیلاد تو درکعبه، ازمعراج، دانستم
علیِ آسمانها اوست، اعلای زمینی تو
تو را نفسِ نبی خواندند و حیرانم، غدیرخم
امیرست او؟ امیری تو؟ امین ست او؟ امینی تو؟
من ازگمراهی بعضی به حیرت آمدم، آخر
گواهی داد حتی دشمنت، که بهترینی تو
فقط بر «لافتی الاعلی» باید پناه آورد
چو با «لاسیف الاذوالفقار» ت. درکمینی تو
درایمان و نبرد و هر فضیلت، اولین هستی
فقط در بازگشت از جنگ، حیدر! آخرینی تو
چه جای حیرت؟ او بایدکه شیرکربلا باشد
اگر استاد پیکار یل امالبنینی تو
امیدت شاید از این چاه کندن، آه! روزی بود
که از نخلی برای کوثرت، خرما بچینی تو
تو را با دستهای بسته میبردند و میپرسم
دلیل خلق عالم! پس چرا تنهاترینی تو؟
فراریهای خیبر پیش یک زن، نعره زن، اما
بمیرم فاتح خیبر! بلاگردان دینی تو
چه حکمتهاست در این قصه؟ای مولای نازک دل!
که هر روز این در و این کوچه را باید ببینی تو
«یمین» را میشمارم، ت. اصدوده میرسم، یعنی
که معنای یمین، مولای اصحابالیمینی تو
تو فاروقی، تو فرقانی، تو میثاقی، تو میزانی
صراطالمستقیمی تو امام المتّقینی تو
قسیمُ النّار و الجنّت، امیرهیبت و غیرت
امانی تو امینی توعلی! حِصن حصینی تو
توشیرحق، توکراری، ولی الله و قهاری
درِعلم نبی ونفس ختم المرسلینی تو
یداللهی و سیفالله، روحالله و سرّالله
امیناللهی ویعسوبی وحبلالمتینی تو
معالحقی و وجهالله، نورالله و عینالله
چه میماند دگر ازحق؟ همین ست او همینی تو
همه یکسو تویی ساقی، تو در عینالبقاباقی
علی! عینالحیاتی تو علی! عینالیقینی تو
خراب آباد شعر من کجا؟ نازقدمهایت؟
چرا اینگونه شاها! باگدایان مینشینی تو؟
قاسم صرافان
❤ |
يا علي ذاتت ثبوت قل هو الله احد
نام تو نقش نگين امرِ اَلله الصّمد
لم يلِد از مادر گيتي و لم يولَد چو تو
در جهان بعد از نبي، مِثلت لهُ كُفواً احد
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)