صفحه 3 از 16 نخستنخست 123456713 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 154

موضوع: بانک اشعار و دوبیتی های علوی { علی ای همای رحمت ....}

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن ایران شناسی
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1938
    نوشته
    13,518
    صلوات
    1998
    دلنوشته
    2
    « اَلـلّـــهُـــمَّ عَـجِّـــل لِـولـیِّـــنَاالـفَـــرَجَ »
    تشکر
    114,344
    مورد تشکر
    42,176 در 11,163
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض








    شراب کوثر


    ساقي به پياله باده كم مي ريزي!!!


    اين ميكده را چرا به هم مي ريزي؟!



    از گردش ساغرت شكايت دارم!!!



    آسوده بريز! بنده عادت دارم




    با خستگي آمدم ؛ فرح مي خواهم



    سجّاده و تسبيح و قدح مي خواهم




    ما قوم عجم به باده عادت داريم



    بر پير مغان «علی » ارادت داريم



    بر طايفه مان نگاه حقّ معطوف است



    ميخانه ي شهر طوس ما معروف است




    من اهل ري ام؛ مست وليّ اللّهم



    يك خمره ميِ سفارشي مي خواهم




    در روز ازل كه دل به آدم دادند



    فرياد زدم ؛ پياله دستم دادند




    فرياد زدم:
    «علی » پناهم دادند


    اين گونه به اين ميكده راهم دادند




    با ديدن اين شوق عناياتي كرد



    لبخند «علی » مرا خراباتي كرد



    من مستِ مِي ابوترابم يك عمر



    سر زنده به نشئه ي شرابم يك عمر




    يك ثانيه بي شراب نتوانم زيست



    در مذهب ما حلال تر از این مِي نيست




    جامي بده لب به لب ، خرابم ساقي



    از مشتريان خوش حسابم ساقي





    ساقي بده باده اي كه گيرا باشد



    از خُم كهنسال تولّا باشد





    ساقي بده باده اي كه روشن باشد



    خوش رنگ و زلال و مردافكن باشد




    زُهّاد پر از افاده را دلخور كن



    با نام خدا پياله ها را پُر كن




    بد مستي من قصّه ي پر دنباله است



    زيرِ سرِ باده اي صد و ده ساله است




    اين بزم، مرا اهل سخن مي سازد



    تنها مِي كوثري به من مي سازد




    من معتقدم باده سرشتي دارد



    انگور نجف طعم بهشتي دارد




    می داخل خُم سینجلی می گوید



    قُل می زند و «علی » ، «علی » می گوید



    هُوهُوي تمام خمره ها را بشنو



    تفسير شگرف
    « هَل اَتَي» را بشنو



    با تلخي اين دُرد، رطب مي چسبد



    با حال خوشم توبه عجب مي چسبد




    گويم به تو حرف عشق بي پرده
    «علی »


    اين شور، مرا به رقص آورده «علی »


    با غصه و غم عجب وداعي دارم!


    سرمست توأم! چه خوش سماعي دارم!




    هوُهوُ نكنم؛ جنون مرا مي گيرد



    اين دل به هواي كربلا مي گيرد




    ديوانه ترم نكن، كجا مي كِشي ام!؟



    سمت حرم دوست چرا مي كِشی ام؟




    تا طور كشانده اي، عصا مي خواهم



    يك تذكره ي كرب و بلا مي خواهم






    وحید قاسمی











    امضاء

    http://www.ayehayeentezar.com/signaturepics/sigpic1938_35.gif




  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط شهاب منتظر نمایش پست ها

    ما قوم عجم به باده عادت داريم


    بر پير مغان «علی » ارادت داريم





    ما قوم عجم به باده عادت داريم
    بر پير مغان «علی » ارادت داريم

    تا جان به لب آید و کلامی باشد
    با ذکر «علی» «علی» شرافت داریم




    امضاء


  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن ایران شناسی
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1938
    نوشته
    13,518
    صلوات
    1998
    دلنوشته
    2
    « اَلـلّـــهُـــمَّ عَـجِّـــل لِـولـیِّـــنَاالـفَـــرَجَ »
    تشکر
    114,344
    مورد تشکر
    42,176 در 11,163
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض








    «علی»



    دست هايت را که در دستش گرفت آرام شد

    تازه انگاري دلش راضي به اين اسلام شد


    دست هايت را گرفت و رو به مردم کرد و گفت:


    مومنين! (يک لحظه اينجا يک تبسّم کرد) و گفت:



    خوب مي دانيد در دستانم اينک دست کيست؟


    نام او عشق است، آري مي‌شناسيدش:
    «علی» است


    من اگر بر جنگجويان عرب غالب شدم


    با مددهاي
    «علی» ابن ابي طالب شدم


    در حُنين و خيبر و بدر و اُحُد گفتم:
    «علی»
    تا مبارز خواست «عمرِو عبدِوُد» گفتم:
    «علی»

    با خدا گفتم: علي، شب در حرا گفتم:
    «علی»
    تا پيام آمد بخوان «يا مصطفي»! گفتم:
    «علی»

    هر چه مي گويم
    «علی»، انگار اللّهي ترم

    مرغ «او ادني»ييم وقتي که با او مي پرم




    مستجار کعبه را ديدم، اگر مُحرِم شدم



    با «يَدُ الله» آمدم تا «فُوقِ اَيديهِم» شدم




    تا که ساقي اوست سرمستند «اصحابُ اليمين»



    وجه باقي اوست، «اِنّي لا اُحبُّ الافِلين»




    دست او در دست من، يا دست من در دست اوست



    ساقي پيغمبران شد يا دل من مست اوست




    يکصد و بيست و چهار آيينه با هر يک هزار -



    ساغر آوردند و او پر کرد با چشمي خمار




    آخرين پيغمبر دلداده ام در کيش او



    فکر مي کردم که من عاشق ترينم پيش او




    دختري دارم دلش درياي آرامش، ولي


    شد سراپا شور و توفان تا شنيد اسم
    «علی»



    کوثري که ناز او را قلب جنّت مي کشيد



    ناگهان پروانه‌ شد دور سر
    حيدر ‌پريد


    روزگارش شد
    «علی»، دار و ندارش شد «علی»

    از ازل در پرده بود آيينه دارش شد
    «علی»



    رحمتٌ للعالمينم گرد من ديو و پري



    مي پرند و من ندارم چاره جز پيغمبري


    بعد از اين سنگ محک ديگر ترازوي
    «علی» است
    ريسمان رستگاري تارِ گيسوي
    «علی» است



    من نبي اَم در کنارم يک «نبأ» دارم «عظيم»



    طالبان «اِهدنا» اين هم «صراطَ المستقيم»




    چهره‌اش مرآتِ «ياسين»، شانه هايش «مُحکمات»



    خلوتش «والطور»، شور مرکبش «والعاديات»




    هر خط قرآنِ من، توصيفي از سيماي اوست

    هر که من مولاي اويم، اين
    «علی» مولاي اوست





    قاسم صرافان











    ویرایش توسط شهاب منتظر : 06-10-2014 در ساعت 21:50
    امضاء

    http://www.ayehayeentezar.com/signaturepics/sigpic1938_35.gif



  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط شهاب منتظر نمایش پست ها


    فرياد زدم:
    «علی » پناهم دادند


    اين گونه به اين ميكده راهم دادند







    فرياد زدم: «علی » پناهم دادند
    اين گونه به اين ميكده راهم دادند

    چون عشق علی به جان و دل مأوا کرد
    برگی به نجات از گناهم دادند
    امضاء


  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط شهاب منتظر نمایش پست ها

    من مستِ مِي ابوترابم يك عمر


    سر زنده به نشئه ي شرابم يك عمر







    من مستِ مِي ابوترابم يك عمر
    سر زنده به نشئه ي شرابم يك عمر

    تا ساقی جان دمی سقایت بکند
    بر پای خُمَش زار و خرابم یک عمر



    امضاء


  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن ایران شناسی
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1938
    نوشته
    13,518
    صلوات
    1998
    دلنوشته
    2
    « اَلـلّـــهُـــمَّ عَـجِّـــل لِـولـیِّـــنَاالـفَـــرَجَ »
    تشکر
    114,344
    مورد تشکر
    42,176 در 11,163
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض







    مشکل گشا


    تا حاجت تمام دلم را روا کند

    باید خدا به پای
    علی ام فدا کند


    آن قدر قیمتی ست فدای
    علی شدن

    خود را فداش حضرت خیر النسا کند


    شیعه شدن که آرزوی هر پیمبری ست

    آن رتبه است که فاطمه باید عطا کند


    چه حل شود چه حل نشود مشکلات من

    من راضی ام به آن چه که مشکل گشا کند


    آن کس که اختیار دو عالم به دست اوست

    اصلاً عجیب نیست که کار خدا کند


    از لا به لای خلق قیامت که می شود

    بر گردن علی ست که ما را سوا کند


    عمری نشسته ایم به پای محبّتش

    فردای حشر فاطمه با ما چه ها کند؟!


    حتی حسین با همه ی دستگیری اش

    با مهر مرتضی ست به ما اعتنا کند


    نیمه نگاش حضرت عباس می شود

    او قادرست خلقت عباس ها کند


    اهل کرم معطّل خواهش نمی شوند

    او حاجت نخواسته را هم عطا کند


    جواد حیدری








    ویرایش توسط شهاب منتظر : 06-10-2014 در ساعت 21:54
    امضاء

    http://www.ayehayeentezar.com/signaturepics/sigpic1938_35.gif


  8. تشكرها 9

    asma (10-09-2013), saba m (23-05-2013), فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (10-09-2013), مولاتی یا فاطمه الزهرا(س) (22-05-2013), مدير اجرايي (27-09-2013)

  9. Top | #27

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن ایران شناسی
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1938
    نوشته
    13,518
    صلوات
    1998
    دلنوشته
    2
    « اَلـلّـــهُـــمَّ عَـجِّـــل لِـولـیِّـــنَاالـفَـــرَجَ »
    تشکر
    114,344
    مورد تشکر
    42,176 در 11,163
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض







    السلام ای عالم اسرار رب‌العالمین

    وارث علم پیمبر فارس میدان دین

    السلام ای بارگاهت خلق‌را دارالسلام
    آستان رویت بطرف آستین روح‌الامین

    السلام ای پیکر زایر نوازت زیر خاک

    از پی جنت خریدن خلق را گنج زمین

    السلام ای آهن دیوار تیغت آمده

    قبلهٔ اسلام را از چارحد حصن حصین

    السلام ای نایب پیغمبر آخر زمان

    مقتدای اولین و پیشوای آخرین
    شاه خیبر گیر اژدر در امام بحر و بر
    ناصر حق غالب مطلق امیرالمؤمنین

    ملک دین را پادشاه از نصب سلطان رسل

    مصطفی را جانشین از نص قرآن مبین

    بازوی عونت رسول‌الله را رکن ظفر

    رشتهٔ مهرت رجال‌الله را حبل‌المتین

    هر که در باب تو خواند فضلی از فصل کلام

    در مکان مصطفی داند بلا فصلت مکین

    بوترابت تا لقب گردیده دارد آسمان

    چون یتیمان گرد غم بر چهره از رشک زمین

    چون سگ کویت نهد پا بر زمین در راه او

    گستراند پرده‌های چشم خود آهوی چین

    مایهٔ تخمیر آدم گشت نور پاک تو

    ورنه کی می‌بست صورت امتزاج ماء و طین

    آن که خاتم را
    یدالله کرد در انگشت تو
    ساخت نص فوق ایدیهم تو را نقش نگین

    چون
    یداللّهی که ابن عم رسول‌الله بود
    ایزدت جا داده بالا دست هر بالانشین

    آن
    یدالله را که ابن عم رسول‌الله بود
    گر کسی همتاش باشد هم رسول‌الله بود

    ای به جز خیرالبشر نگرفته پیشی بر تو کس

    پیشکاران بساط قرب را افکنده پس

    فتنه را لشگر شکن سرفتنه را تارک شکافت

    ظلم را بنیاد کن مظلوم را فریاد رس

    چرخ را بر آستانت پاسبانی التماس

    عرش را در بارگاهت پاسبانی ملتمس

    گر کند کهتر نوازی شاهباز لطف تو

    بال عنقا را ز عزت سایبان سازد مگس

    ور کند از مهتران عزت ستانی قهر تو

    سدره در چشم الوالابصار خوار آید چو خس

    همتت لعل و زمرد در کنار سائلان

    آن چنان ریزد که پیش سائلان مشت عدس

    خادمان صد گنج می‌بخشند اگر از مخزنت

    خازنان ز اندیشه جودت نمی‌گویند بس

    آسمان از کهکشان وهاله بهر کلب تو

    پیشکش آورده زرین طوق با سیمین مرس

    روز کین از پردلی گردان نصرت جوی شد

    مرغ روح از شوق جانبازی نگنجد در قفس

    بار هستی بر شتر بندد عماری‌دار تو

    دل تپد در کالبد روئین‌تنان را چون جرس

    از هجوم فتنه برخیزد غبار انقلاب

    راه بر گشتن ز پیشت گم کند پیک نفس

    از سپاه خود مظفروار فردآئی برون

    وز ملایک لشگر فتح و ظفر از پیش و پس

    حمله‌آور چون شوی بر لشگر اعدا شود

    حاملان عرش را نظارهٔ حربت هوس

    بر سر گردنکشان چون دست و تیغ آری فرو

    وز زبردستی رسد ضربت ز فارس برفرس
    لافتی الا علی گویند اهل روزگار
    ساکنان آسمان لاسیف الاذوالفقار

    ای که پیغمبر مقام از عرش برتر یافته

    ز آستانت آسمان معراج دیگر یافته

    هم به لطفت از مقام قاب و قوسین از خدا

    مصطفی اسرار سبحان‌الذی دریافته

    هم به بویت از گلستان ماوحی هر نفس

    شاه با اوحی مشام جان معطر یافته

    چرخ کز عین سرافرازی رکاب کرده چشم

    چشم خود را چشمهٔ خورشید انور یافته

    مه که بر رخ دیده از نعل سم رخشت نشان

    تا ابد اقبال خود را سکه بر زر یافته

    نعل شبرنگت که خورشید سپهر دولت است

    چرخ از آن روی زمین را غرق زیور یافته

    نزد شهر علم از نزدیک علام‌الغیوب

    چون رسیده جبرئیل از ره تو را در یافته

    نخل پیوندت که مثمر گشته از باغ نبی

    بهر نسبت گوهر شبیر و شبر یافته

    حامل افلاک رحم‌آورده بر گاور زمین

    بر سر دشمن تو را چون حمله‌آور یافته

    طایر قدرت گه پرواز گوی چرخ را

    گوی چوگان خورده‌ای از باد شهپر یافته

    آن که زیر پای موری رفته در راهت نمرد

    دایه از جاه سلیمانی فزونتر یافته

    آن که بی‌مزد از برایت بوده یک ساعت به کار

    کشور اجرا عظیما را مسخر یافته

    کاسهٔ چوبین گدائی هر که پیشت داشته

    از کف دریای خاصت کشتی زر یافته

    وه چه قدر است نور درگهت را پایه‌وار

    دست قدرت با گل آدم مخمر یافته

    نور معبودی و آب و گل ظهورت را سبب

    ز آسمان می‌آمدی می‌بود اگر آدم عرب

    ای وجود اقدست روح روان مصطفی

    مصطفی معبود را جانان تو جان مصطفی

    گر نبوت هم نصیبت داد ایزد چون گذشت

    بعد بلغ انت منی از زبان مصطفی

    بر سپهر دولت آن نجمی که روشن گشته است

    صد چراغ از پرتوت در دودمان مصطفی

    در ریاض عصمت آن نخلی که از پیوند توست

    میوه‌های جنت اندر بوستان مصطفی

    شمسهٔ دین را درون حجره چون دارد مقام

    از نجوم سعد پر گشت آسمان مصطفی

    ای تو شهر علم را در آن که در عالم نکرد

    سجده در پایت نبوسید آستان مصطفی

    سایهٔ تیغت که پهلو می‌زند در ساق عرش

    ز افتاب فتنه آمد سایبان مصطفی

    داد از فرعون دعوای الوهیت نشان

    جز تو هر کس شد مکین اندر مکان مصطفی

    گر نباشد حرمت شان نبوت در میان

    فرق نتوان کرد شانت را ز شان مصطفی

    من که باشم تا که گویم این زمان در مدح تو

    آن چنانم من که حسان در زمان مصطفی

    این گمان دارم ولی کز دولت مداحیت

    هست نام علی در خاندان مصطفی

    با چنین حالی که من دارم عجب نبود اگر

    شامل حالم شود لطف تو و ان مصطفی

    گوشهٔ چشمی فکن سویم به بینائی که داد

    نرگست را تازگی ز آب دهان مصطفی

    جانم از اقلیم آسایش غریب آواره‌ایست

    رحم بر جان غریبم کن به جان مصطفی

    تا دم آخر به سوی توست شاها روی من

    وای جان من اگر آن دم نه بینی روی من

    ای سلام حق ثنایت یا
    امیرالمؤمنین
    وی ثنا خوان مصطفایت یا امیرالمؤمنین

    در رکوع انگشتری دادی به سایل گشته است

    مهر منشور سخایت یا امیرالمؤمنین

    صد سخی زد سکه زر بخشی اما کس نزد

    کوس سر بخشی ورایت یا امیرالمؤمنین

    گشته تسبیح ملک آهسته هر گه در نماز

    بوده رازی با خدایت یا امیرالمؤمنین

    دامن گردون شود پرزر اگر تابد از او

    گوشهٔ ظل عطایت یا امیرالمؤمنین

    راست چون صبح دم روشن شود راه صواب

    رایت افرازد چو رایت یا امیرالمؤمنین

    روز رزم افکند در سرپنجهٔ خورشید رای

    پنجهٔ ماه لوایت یا امیرالمؤمنین

    صدره را از پایهٔ خود انتهای اوج داد

    رفعت بی‌منتهایت یا امیرالمؤمنین

    گه به چشم وهم می‌پوشد لباش اشتباه

    عرش تا فرش سرایت یا امیرالمؤمنین

    گه به حکم ظن ستون عرش را دارد بپا

    بارگاه کبریایت یا امیرالمؤمنین

    چون به امرت برنگردد مهر از مغرب که هست

    گردش گردون برایت یا امیرالمؤمنین

    یافت از دست ولایت فتح بر فتح دیگر

    دست در حبل ولایت یا امیرالمؤمنین

    جان در آن حالت که از تن می‌برد پیوند هست

    آرزومند لقایت یا امیرالمؤمنین

    گر مکان برتخت او ادنی کنی جایت دهند

    انس و جان کانجاست جایت یا امیرالمؤمنین

    حق‌شناسان گر به دست آرند معیار تو را

    حد فوق ما سوی دانند مقدار تو را

    ای که دیوان قضا قائم به دیوان شماست

    تابع حکم خدا محکوم فرمان شماست

    گر ید بیضا چه مه شد طالع از جیب کلیم

    پنجهٔ خورشید را مطلع گریبان شماست

    آن ستون کز پشتی او قایمند ارکان عرش

    در حریم کبریا رکنی ز ارکان شماست

    این ندامت گوی زنگاری که دارد متصل

    گردش از چوگان قدرت گوی میدان شماست

    خوان وزیرا که قسمت بر دو عالم کرده‌اند

    مایهٔ آن مانده یک ریزه از خوان شماست

    اژدهایی کز عدو گنج بقا دارد نهان

    چون عصا در دست موسی چوب ردبان شماست

    بندهٔ پیرست کیوان کز کمال محرمی

    از پی پاس حرم بر بام ایوان شماست

    عقل اول کز طفیلش می‌رسد لوح و قلم

    پیش دانا واپسین طفل دبستان شماست

    هرکه را کاریست بر دیوان خیرالحاکمین

    نیک چون روی رجوع او به دیوان شماست

    من مریض درد عصیانم که درمانم توئی

    دردمند این چنین محتاج درمان شماست

    صد شکایت دارم از گردون اما یکی

    بر زبانم نیست چون چشمم به احسان شماست

    گر درین دور فلک شهری گدای محتشم

    محتشم را حشمت این بس کز گدایان شماست

    دین من شاها به ذات توست ایمان داشتن

    وین به دوران چنین کفر است پنهان داشتن

    ای تو را جای دگر در عالم معنی مقام

    درگهت را قبله‌ایم و روضه‌ات را کعبهٔ نام

    پیکرت گنج نجف نورت در گردون شرف

    مرغ روحت از شرف عنقای قاف احترام

    ما برین در زایران کعبهٔ اصلیم و هست

    حج اکبر زان ما آنست و بس اصل کلام

    گر یکی مانع نباشد گویم این بیت‌الحرم

    نیست در حرمت سر موئی کم از بیت‌الحرام

    گر به قدر اجر بخشی دوستان را منزلت

    باشد از تمکین سراسر عرصهٔ دارالسلام

    ور ز اعدا منتقم باشی به مقداری که بود

    ننهد از کف تا ابد جبار تیغ انتقام

    اهل عصیان گر تو را روز جزا حامی کنند

    قهر سبحانی کند تیغ جزا را در نیام

    گر گشائی از شفاعت بر گنه‌کاران دری

    بندد از رحمت خدا درهای دوزخ را تمام

    خلق را گر یکسر ایمن خواهی از پیغام موت

    وای بر پیک اجل گر کام بگشاید زکام

    در جزای خصم اگر سرعت کنی نبود بعید

    گر شود پیش از محل واقع قیامت را قیام

    دین پناها پادشاها ملک دین را بیش ازین

    می‌توانی داد در تایید حق نظم نظام

    بس که صیاد زمان دام بلا گسترده است

    یک زمان با اهل دل مرغ فراغت نیست رام

    راست گویم هست از دست مخالف در عراق

    بر بزرگان حسینی مذهب آسایش حرام

    اهل کفر از آتش بغض عداوت پخته‌اند

    از برای خفت اسلام صد سودای خام

    داوری پیش تو می‌آرند زیشان اهل دین

    یاوری کن مؤمنان را یا امیرالمؤمنین


    محتشم کاشاني






    ویرایش توسط شهاب منتظر : 06-10-2014 در ساعت 22:00
    امضاء

    http://www.ayehayeentezar.com/signaturepics/sigpic1938_35.gif


  10. تشكرها 5


  11. Top | #28

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن ایران شناسی
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    1938
    نوشته
    13,518
    صلوات
    1998
    دلنوشته
    2
    « اَلـلّـــهُـــمَّ عَـجِّـــل لِـولـیِّـــنَاالـفَـــرَجَ »
    تشکر
    114,344
    مورد تشکر
    42,176 در 11,163
    دریافت
    0
    آپلود
    1

    پیش فرض






    ذکر
    ابوتراب عجب مستی آور است

    این نام
    پیرِ میکده ی حوض کوثر است


    اصلاً هراس و باک نداریم از حساب


    محشر کلید باغ جنان دست
    حیدر است


    رحمت به مادرم، که مرا مجلس تو بُرد

    این شوقِ نوکری، اثر شیر مادر است


    اوّل کسی که وارد فردوس می شود

    از صنف نوکران
    علی دوست، قنبر است


    حبل المتین
    حیدریون در پل صراط

    نخهایِ سبز چادر زهرایِ اطهر است


    هر کس ز غربت حسنش گریه کرده است

    خندان ترینِ مردمِ صحرایِ محشر است


    فردا تمام اهل زمین تشنه اند و ما

    لب هایمانِ ز باده ی آل عبا تر است


    راهی برای شیعه ی تو تا بهشت نیست

    «تا کشتی نجات حسینی شناور است»


    سینه کبودها، چقدر بُرد کرده اید!!!

    باغ بهشتِ سینه زنان با صفاتر است


    محشر تمام سینه زنان گردِ زینب اند

    آن روزِ داغ، چادر او سایه گستر است


    مانند باد می گذریم از پل صراط

    تا رویِ دست فاطمه قنداقِ اصغر است...



    وحید قاسمی




    ویرایش توسط شهاب منتظر : 06-10-2014 در ساعت 22:01
    امضاء

    http://www.ayehayeentezar.com/signaturepics/sigpic1938_35.gif


  12. تشكرها 5


  13. Top | #29

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    من مست جام وحدتم هذا جنون العاشقين
    مطلق ز قيد كثرتم هذا جنون العاشقين

    جان در برِ جانانه شد دل در سر پيمانه شد
    تن ساكن ميخانه شد هذا جنون العاشقين

    گه نور و گه نار آمدم گه گل گهي خار آمدم
    گه مست و هشيارآمدم هذاجنون العاشقين

    راندم بميدان بارگي رستم زِخود يكبارگي
    زين پس من و آواره گي هذاجنون العاشقين

    فاني بدم باقي شدم در بزمِ جان ساقي شدم
    خورشيد اشراقي شدم هذا جنون العاشقين

    كندم زتن خرگاه جان رفتم برون ازكن فكان
    كردم مكان در لا مكان هذا جنون العاشقين

    در مجلس روحانيان خوردم يكي رطل گران
    رستم زِ هَر نام و نشان هذا جنون العاشقين

    نور علي عاليم اندر ولايت واليم
    مست مي اجلاليم هذا جنون العاشقين


    نور علیشاه اصفهانی






    ویرایش توسط مولاتی یا فاطمه الزهرا(س) : 24-09-2013 در ساعت 20:22
    امضاء

  14. تشكرها 3

    مدير اجرايي (27-09-2013), شهاب منتظر (25-09-2013)

  15. Top | #30

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,324
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    739 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    ذکر دلم مدح و ثنای علیست
    حال خوشم حال و هوای علیست

    ذات الهی چو مرا خلق کرد
    هرچه به من داد ولای علیست

    خلوت من ، جَلوت من ، با علیست
    دارو ندارم همه یک یا علیست

    کیست علی ؟ آنکه ندانند کیست
    کیست علی ؟ آنکه خدا هست و نیست

    کیست علی ؟ کسی که پیش از مکان
    به ذل غیب لا مکان داشت زیست

    لعل و دم جان محمد علیست
    تمام قرآن محمد علیست

    مغز علی و دگران پوستند
    تمام انبیا علی دوستند

    امیر مومنین عالم علیست
    حقیقت رسول خاتم علیست

    کعبه علی قبله علی حج علیست
    ذکر علی حمد علی دم علیست

    علی بود احمد و احمد علیست
    تمام اسلام محمد علیست

    علی ، کسی که خون عدل ، جاری کند
    رسول را یک تنه یاری کند

    امیر مرحب کش خیبر شکن
    دیده کسی یتیم داری کند !

    خاک کجا و مظهر او کجا
    تنور پیرزن کجا او کجا

    وای به من ، من و ثنای علی

    عفو کند مرا خدای علی

    جهان چه قابل که فدایش شود
    فاطمه می شود فدای علی

    آیینه ی روی خدا ، چهره اوست
    دین تمام انبیا ، مهر اوست

    کیست علی ؟ معلم جبرئیل
    کیست علی ؟ پیر هزاران خلیل

    کیست علی ؟ امیر خیرالعمیر
    کیست علی ؟ وکیل نعم العمیر

    کیست علی ؟ تمام آئین من
    عقل من و عشق من و دین من

    پاک سرشتم که سرشتم علیست
    محشر ومیزان و بهشتم علیست

    میثم بی دست و زبانم ولی
    هرچه که در نخل نوشتم علیست

    گو که درآرند زتن پوستم
    تا ابدالدهر علی دوستم


    حاج غلام رضا سازگار




    امضاء



  16. تشكرها 3

    مدير اجرايي (27-09-2013), شهاب منتظر (25-09-2013)

صفحه 3 از 16 نخستنخست 123456713 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi