در خواب بوده ام که نزدیکی اذان...
در خواب بوده ام که نزدیکی اذان
آمد ندایی از طرف حی لا مکان
کی شاعر شکسته دل پیر و خسته جان
امشب کمی ز حیدر کرارمان بخوان
چونکه جلای سینه ی بیمار حیدر است
شکر خدا دوباره دلم پر زنور شد
بار دگر بساط عنایت که جور شد
از یا علی سرودم و شورم شعور شد
عالم ز نام نامی او غرق نور شد
بارز ترین جلوه ی دادار حیدر است
عشق علی شعله به آئینه میزند
آتش درون خرقه ی پشمینه میزند
قلبم هزار ضربه به این سینه میزند
از عشق آن شهی که به کفش پینه میزند
ما سائلیم و صاحب دربار حیدر است
صدها هزار سکه ی شاهی به نامتان
طاق فلک شکسته شده زیر بامتان
جام شراب عشق خدا نوش کامتان
عاشق خداست یا که تو آخر کدامتان؟
بالله قسم که دلبر و دلدار حیدر است
...