ملای رومی در این غزل، مولا علی(ع) را مانند شاعری شیعی با اوصاف و امتیازهایی چون: «ولی»، «وصی» و «معصوم به نصّ قرآن» می ستاید. او در ضمن رباعیات خود چنین می گوید:
رومی، نشد از سرّ علی کس آگاه |
زیرا که نشد کس آگه از سرّ الاه |
یک ممکن و این همه صفات واجب |
لاحول ولا قوّة الاّ باللّه7 |
مولوی در دفتر اوّل از مثنوی معنوی گوید:
از علی آموز اخلاص عمل |
شیر حق را دان منزّه از دغل |
در غزا بر پهلوانی دست یافت |
زود شمشیری برآورد و شتافت |
او خدو انداخت بر روی علی |
افتخار هر نبی و هر ولی |
در ادامه همین مثنوی گوید:
در شجاعت شیر ربّانیستی |
در مروّت خود که داند کیستی… |
ای علی که جمله عقل و دیده ای |
شمّه ای واگو از آن چه دیده ای |
تیغ حلمت جان ما را چاک کرد |
آب علمت خاک ما را پاک کرد |
باز گو دانم که این اسرار هوست |
زانکه بی شمشیر کشتن کار اوست… |
بازگو ای بازِ عرش خوش شکار |
تا چه دیدی این زمان از کردگار؟ |
چشم تو ادراک غیب آموخته |
چشمهای حاضران را دوخته… |
راز بگشا ای علی مرتضی |
ای پس از سوء القضا حسن القضا… |
چون تو بابی آن مدینه علم را |
چون شعاعی آفتاب حلم را |
|
|