نقد نظریه سوم:
این نظریه چنین نقد شده است که: این نظریه بر مبنای سه عنصر شکل یافته و با اثبات آنها قابل بررسی است.
1. اعتماد به مردم کوفه ، پذیرش بیعت یزید از سوی امام حسین و نارضایتی یزید از قتل امام حسین و اظهار حزن و اندوه او در این باره و خوش رفتاری او با اسیران کربلا.
با دقت و تأمل در منابع تاریخی ، بی پایه هر سه عنصر به دست می آید و پس از اثبات واهی بودن آنها ، این نظریه نیز بدون پشتوانه می شود ارزش علمی و واقعیت نمای خود را از دست می دهد . چنان چه درمنابع تاریخی ثابت شده که آگاهی و شناخت امام حسین از مردم کوفه ، بیش از هر کس بود و بی وفای آن مردم چنان آشکار بود که حتی دیگران چون عبدالله بن عمر آن را گوش زد کردند .به همین دلیل ، اعتماد به مردم کوفه و دعوت آنان نمی تواند کل فلسفه قیام کربلا باشد .
2. پذیرش بیعت از سوی امام حسین به شدت مورد تکذیب تاریخ نگاران قرار گرفته است . طبری از عقبته بن سمعان که از مدینه تا مکه و از آنجا تا کربلا و شهادت امام حسین را همراهی کرده است نقل می کند که در تمام مدت ، امام حسین از مدینه تا عاشورا بر رد بیعت یزید پای فشرد و حتی یک بار حاضر نشد بیعت او را بپذیرد .و حتی مهمترین هوادار یزید در میان اهل سنت یعنی ابوبکر بن عربی و شارحان کتابش از جمله محمد عزت دروزه ، بر این حقیقت اعتراف ، و رد بیعت یزید را موضع ثابت و انعطاف ناپذیر حسین بن علی معرفی کند .
3. مسئله حزن و اندوه یزید نیز تظاهر و فریبی بیش نبود و تاریخ نگاران اهل سنت خود تصریح کرده اند که یزید در آغاز ، سر بریده امام حسین را به چوب زد و می خواست عیال او را به شامیان اهدا کند یا بفروشد . اما بر اثر فعالیت های اسیران ، به ویژه امام سجاد و عمه اش زینب مردم شام بیدار گردیدند خشم و نفرت عمومی بر ضد یزید و عمال او بر انگیخته شد . در نتیجه یزید مجبور گردید سرانجام تظاهر به اندوه نموده از جنایات خود اظهار ندامت کند .