امام باقر (علیه السلام):
امام باقر (علیه السلام) فرمود : « پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در خانه ام سلمه بود،
به او فرمود : کسي نزد من نيايد . حسين (علیه السلام) که در آن هنگام کودک بود فرا رسيد
و ام سلمه نتوانست او را باز دارد ، تا اينکه نزد پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد .
در پي او نيز ام سلمه وارد شد . مشاهده کرد که حسين (علیه السلام)
بر سينه پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نشسته است
و آن حضرت چيزي در دست دارد و آن را ميبوسد .
پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود : اي ام سلمه ، اين جبرئيل مرا آگاه ميسازد
که اين [ پسرم ] کشته ميشود و اين خاکي است که بر آن کشته ميگردد ، آن را نزد خود نگاه دار ،
هر گاه که به خون تبديل شد براستي حبيبم [حسين (علیه السلام) ] کشته شده است .
ام سلمه گفت : اي رسول خدا ، از خدا بخواه که آن را از او دور سازد .
فرمود : چنين کردم ، اما خداي صاحب عزت و جلال به من وحي کرد که او مرتبه اي دارد
که هيچ يک از آفريدگان به آن دست نمييازد و نيز شيعياني دارد که درخواست شفاعت ميکنند
و خداوند هم شفاعتشان را ميپذيرند . [همچنين ] مهدي (علیه السلام) از فرزندان اوست .
پس خوشا به حال کسي که از دوستان و شيعيان حسين (علیه السلام) باشد ؛
آنان ، به خدا سوگند ، در روز قيامت سعادتمند خواهند بود » .
چهل حديث صفحه 37 و 38