صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 49 , از مجموع 49

موضوع: ۩~*~۩ در مسلخ عشق جزنکو را نکشند..{ویژه نامه روز ششم محرم}۩~*~۩

  1. Top | #41

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    سوغات کربلا

    (حضرت قاسم بن الحسن)



    با آن که در ره است خطرها و بیم ها
    سخت است بگذرم ز عسل ها، شمیم ها
    ‏اصلأ درست نیست بمانم در این قفس
    ‏در فصل سرخ پر زدن یا کریم ها
    سخت است کار با پدر از دست داده ها
    ‏ای وای از شکستن قلب یتیم ها
    یا اذن رفتنم بده یا جان من بگیر
    ‏تلخ است حرف «نه» ز دهان کریم ها
    ‏از آن چه قاسم تو به بازوش بسته است
    ‏افتاده ای به یاد مدینه، قدیم ها
    ‏من را ببخش نام تو را داد می زنم
    ‏قصدم نبود بشکند این جا حریم ها
    اما تنم به زیر سم اسب نخ نماست
    ‏مانند فرش های قدیمی، گلیم ها
    سوغات کربلا برای مدینه است
    ‏عطری که برده اند از تن این نسیم ها
    حالا به نوجوان تو چون روز روشن است
    ‏معنای سایه های «بلا» ها، «عظیم» ها

    بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
    جواد محمد زمانی



    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #42

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    چگونگی شهادت قاسم بن الحسن علیهماالسلام

    قاسم، فرزند امام حسن علیه السلام است. مادرش كنیز بود و نرجس نام داشت. چهره او چون پاره ماه بود. به گزارش خوارزمى، وى هنگام شهادت، به سنّ بلوغ نرسیده بود؛ ولى مؤلّف لباب الأنساب، او را شانزده ساله مى داند.
    چگونگى اجازه گرفتن این نوجوان از امام حسین علیه السلام براى رفتن به میدان، حاكى از قوّت معرفت و كمال درایت و شهامت و ایمان اوست. شاید به دلیل كمىِ سن، ابتدا امام حسین علیه السلام به او اجازه میدان رفتن نداد؛ امّا قاسم، آن قدر دست و پاى امام علیه السلام را بوسید و پافشارى و التماس كرد تا اجازه گرفت و در حالى كه اشك هایش بر گونه اش مى غلتید، با خواندن این رَجَز به صف دشمن ، حمله بُرد:


    إن تُنكِرونی فَأَنَا فَرعُ الحَسَن سِبطُ النَّبِیِّ المُصطَفى وَالمُؤتَمَن
    هذا حُسَینٌ كَالأَسیرِ المُرتَهَن بَینَ اُناسٍ لا سُقوا صَوبَ المُزَن


    اگر مرا نمى شناسید، من شاخه حسن / نواده پیامبرِ برگزیده و امین هستم
    این حسین، همانند اسیرِ به گروگان گرفته شده / در میان مردم است كه از آب باران هم دریغ داشته شده است
    او پس از هلاك نمودن تعدادى از سپاه ابن سعد، به خیل شهیدان پیوست.(1)

    در «زیارت رجبیّه»، نام وى آمده و در «زیارت ناحیه مقدّسه» نیز در باره وى آمده است:


    السَّلامُ عَلَى القاسِمِ بنِ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ ، المَضروبِ عَلى هامَتِهِ ، المَسلوبِ لامَتُهُ ، حینَ نادَى الحُسَینَ عَمَّهُ ،
    فَجَلا عَلَیهِ عَمُّهُ كَالصَّقرِ ، وهُوَ یَفحَصُ بِرِجلَیهِ التُّرابَ وَ الحُسَینُ یَقولُ :
    «بُعداً لِقَومٍ قَتَلوكَ ! و مَن خَصمُهُم یَومَ القِیامَةِ جَدُّكَ و أبوكَ»

    سلام بر قاسم، فرزند حسن بن على؛ ضربت خورده بر سرش، و زِرهش كَنْده شده، هنگامى كه عمویش حسین را صدا زد! پس عمویش، خود را مانند بازى شكارى، بر بالاى سرش رسانْد و او، پاهایش را به خاك مى سایید و حسین علیه السلام مى فرمود:
    «[از رحمت خدا] دور باشند قاتلان تو؛ كسانى كه روز قیامت، دشمنشان، جدّ تو و پدر تو هستند!»

    سپس فرمود: «به خدا سوگند، بر عمویت گران است كه او را بخوانى و پاسخت را ندهد یا پاسخت را بدهد، ولى تو كشته شده، بر خاك افتاده باشى و سودى برایت نداشته باشد.
    به خدا سوگند، امروز، روزى است كه كُشندگان او (عمویت)، فراوان و یاورانش، اندك اند!»

    خداوند، مرا در روز قیامت، با شما دو نفر (قاسم و امام حسین علیه السلام )، قرار دهد و در جایگاه شما، جاى دهد. خداوند، قاتلت عمر بن سعد بن عروة بن نُفَیل اَزْدى را لعنت كند و او را به دوزخ برساند و عذابى دردناك، برایش آماده سازد!




    امضاء

  4. تشكرها 3


  5. Top | #43

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    چگونگی شهادت قاسم بن الحسن علیهماالسلام


    خوارزمى در مقتل الحسین علیه السلام می نویسد: پس از عون بن عبداللّه بن جعفر، بر اساس برخى نقل ها، عبداللّه بن حسن بن على بن ابى طالب و بر اساس برخى دیگر، قاسم بن حسن كه نوجوان بود، به میدان آمد.(2) هنگامى كه حسین علیه السلام به او نگریست، او را در آغوش گرفت و آن قدر با هم گریستند كه هر دو از حال رفتند. سپس جوان، اجازه پیكار خواست و عمویش حسین علیه السلام، از اجازه دادن ، خوددارى كرد . جوان ، پیوسته دست و پاى حسین علیه السلام را مى بوسید و از او اجازه مى خواست تا به او اجازه داد . او به میدان آمد و در حالى كه اشك هایش بر گونه هایش روان بود ، چنین مى خواند :

    اگر مرا نمى شناسید ، من شاخه گل حسنم / نواده پیامبرِ برگزیده و امین
    این ، حسین است ، به سان اسیرى در بند / میان مردمى كه خدا كُند از آب باران ننوشند
    سپس حمله بُرد و صورتش به پاره ماه مى مانْد . جنگید و با وجود كمىِ سنّش ، 35 مرد را كُشت.(3)
    تاریخ الطبرى به نقل از حُمَید بن مسلم می نویسد : جوانى به سان پاره ماه ، شمشیر به دست ، به سوى ما آمد . او پیراهن و بالاپوش و كفش هایى داشت كه بند یك لِنگه اش پاره شده بود ، و از یاد نبرده ام كه لنگه چپ آن بود .
    عمرو بن سعد بن نُفَیل اَزْدى به من گفت : به خدا سوگند ، بر او حمله مى برم .
    به او گفتم : سبحان اللّه ! و از آن ، چه مى خواهى ؟ ! كُشتن همین كسانى كه گرداگردِ آنها را گرفته اند ، براى تو بس است .
    گفت : به خدا سوگند ، به او حمله خواهم بُرد !

    آن گاه ، بر او حمله بُرد ، و باز نگشت تا با شمشیر ، بر سرش زد . آن جوان ، به صورت ، [بر زمین] افتاد و فریاد برآورد : عموجان !
    حسین علیه السلام ، مانند باز شكارى ، نگاهى انداخت و مانند شیر شرزه ، به عمرو، یورش بُرد و او را با شمشیر زد . او ساعد دستش را جلوى آن گرفت امّا از آرنج ، قطع شد . فریادى كشید و از امام علیه السلام ، كناره گرفت . سواران كوفه ، یورش آوردند تا عمرو را از دست حسین علیه السلام بِرَهانند ؛ امّا عمرو در جلوى سینه مَركب ها قرار گرفت و سواران ، با اسب بر روى او رفتند و وى را لگدمال كردند تا مُرد.(4)

    غبار [ نبرد ] كه فرو نشست ، حسین علیه السلام بر بالاى سر جوان ، ایستاده بود و او پاهایش را از درد ، به زمین مى كشید . حسین علیه السلام فرمود :
    بُعداً لِقَومٍ قَتَلوكَ، ومَن خَصمُهُم یَومَ القِیامَةِ فیكَ جَدُّكَ! «از رحمت خدا دور باد گروهى كه تو را كُشتند و كسانى كه طرفِ دعوایشان در روز قیامت ، جدّ توست!»
    سپس فرمود :
    ثُمَّ قالَ: عَزَّ وَاللّه ِ عَلى عَمِّكَ أن تَدعُوَهُ فَلا یُجیبَكَ ، أو یُجیبَكَ ثُمَّ لا یَنفَعَكَ! صَوتٌ وَاللّه ِ كَثُرَ واتِرُهُ و قَلَّ ناصِرُهُ.
    «به خدا سوگند ، بر عمویت گران مى آید كه او را بخوانى و پاسخت را ندهد یا پاسخت را بدهد و سودى نداشته باشد ؛ صدایى كه ـ به خدا سوگند ـ ، جنایتكاران و تجاوزگران بر آن ، فراوان و یاورانش اندك اند» .
    سپس او را بُرد و گویى مى بینم كه پاهاى آن جوان، بر زمین كشیده مى شود و حسین علیه السلام، سینه اش را بر سینه خود، نهاده است. با خود گفتم: با او چه مى كند؟ او را آورد و كنار فرزند شهیدش على اكبر و كشتگان گِرد او كه از خاندانش بودند، گذاشت. نام آن جوان را پرسیدم. گفتند: قاسم بن حسن بن على بن ابى طالب است.(5)







    امضاء

  6. تشكرها 5


  7. Top | #44

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن اهل بیت علیهم السلام
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    143
    نوشته
    21,044
    صلوات
    4413
    دلنوشته
    5
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍاَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک
    تشکر
    45,361
    مورد تشکر
    50,598 در 16,233
    وبلاگ
    15
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    پی نوشت ها:

    1. دانش نامه امام حسین علیه السلام ج 7 ص 121

    2. شیخ صدوق (ره) در الأمالى به نقل از امام زین العابدین علیهم السلام می نویسد: پس از على اكبر علیه السلام ، قاسم بن حسن بن على بن ابى طالب، پا به میدان نهاد. الأمالی للصدوق: ص 226 ح 239

    3. مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی :ج 2 ص 27

    4. همانگونه که در متن طبری ملاحظه می شود و نیز بر اساس سایر منابع كهن و مشهور ، در این هجوم ، به شهادت رساننده قاسم ، زیر دست و پاى لشكر قرار گرفت و هلاك شد ؛ امّا در برخى كتب متأخّر ، مطرح شده كه قاسم ، زیرِ دست و پاى لشكریان ، كشته شد.

    5. تاریخ الطبری: ج 5 ص 447، الكامل فی التاریخ: ج 2 ص 57ظ

    امید پیشگر

    بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان



    امضاء

  8. تشكرها 5


  9. Top | #45

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    284
    نوشته
    13,859
    تشکر
    35,205
    مورد تشکر
    35,978 در 11,463
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    ثواب نَحر گلو

    (حضرت عبدالله بن الحسن)






    عمو رسیدم و دیدم؛ چقدر بلوا بود!
    سر تصاحب ِ عمامه ی تو دعوا بود
    به سختی از وسط نیزه ها گذر كردم
    هزار مرتبه شكر خدا كمی جا بود!
    ثواب نَحر گلویت تعارفی شده بود
    سرِ زبان همه جمله ی - بفرما- بود
    عمو چقدر لبِ خشكتان ترك دارد!
    چه خوب می شد اگر مشك آب سقا بود
    زنی خمیده عمو رد شد از لبِ گودال
    نگاه كن؛ نكند مادر تو زهرا بود
    برای كشتن تان تیغ و نیزه كم آمد
    به دست لشگریان سنگ و چوب حتی بود!!!
    تمام هوش و حواس سپاه كوفه و شام
    به فكر جایزه ی بردن سر ما بود

    بلند شو؛ كه همه سوی خیمه ها رفتند
    من آمدم سوی ِ گودال، عمه تنها بود



    وحید قاسمی

    ویرایش توسط مدير اجرايي : 22-11-2012 در ساعت 06:30 دلیل: حذف لینک معیوب
    امضاء





    خیلی ازیـــــــــــــخ کردن های ما ازســـــــــــــرما نیســـــــــــــت…
    لحـــــــــــــن بعضــــــــــــــیها
    زمســــــــــــتونیــــــ ـــــه …
    ----------------------------------------------------------------

    به یکدیگر دروغ نگوییم......

    آدم است ....

    باور می کند،

    دل میبندد....


  10. تشكرها 5

    مدير اجرايي (22-11-2012), نرگس منتظر (21-11-2012), حدیث*خادمه مهدی فاطمه(س)* (21-11-2012), شهیده (21-11-2012)

  11. Top | #46


    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    970
    نوشته
    3,832
    تشکر
    10,277
    مورد تشکر
    7,609 در 1,949
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    علامه مجلسی می نویسد: حضرت قاسم علیه السلام در حالی كه نوجوان بود و به سن تكلیف نرسیده بود، آمد و از امام حسین علیه السلام اجازه خواست میدان برود. امام علیه السلام به او نگاه كرد و او را به آغوش چسبانید.
    هر دو مدتی گریستند، قاسم دوباره از امام حسین علیه السلام اجازه طلبید اما امام اجازه نمی داد. قاسم بسیار خواهش و اصرار می كرد و بر دست و پای امام بوسه می زد.

    جان زهرا كربلایی كن مرا
    در ره قرآن، فدایی كن مرا
    ای عمو! حق علی بت شكن
    دست رد بر سینه قاسم مزن


    تا اینكه اجازه میدان رفتن گرفت و در حالی كه اشكهایش از شدت شوق سرازیر بود، حركت كرد. در حال جنگ ضمن معرفی خود به كوفیان هشدار می داد كه آیا این چنین مهمان نوازی می كنند، شما حسین علیه السلام را دعوت می کنید و اینگونه برخورد می کنید!

    در هنگام جنگ یكی از لشكریان نانجیب كوفه به نام عمر بن سعد ازدی به قاسم علیه السلام حمله كرد و با ضربه شمشیر سر آن نوجوان هاشمی را شكافت و قاسم به روی زمین افتاد. در آن لحظه عموی خود را صدا زد، امام حسین علیه السلام با شنیدن ناله قاسم علیه السلام با شتاب تمام به سوی او آمد و به قاتل آن نوجوان هجوم برد، درگیر و دار جنگ جنازه قاسم پایمال سم اسب ها شد. وقتی كه امام دشمن را كنار زد، بر بالین قاسم نشست، آن نوجوان در حال جان دادن بود و پای خود را بر زمین می سایید. امام علیه السلام كه به شدت ناراحت بود، فرمود:عَزَّ وَ اللَّه عَلی عَمِّكَ اَنْ تَدْعُوهُ فَلا یُجیبُكَ اَوْ یُجیبُكَ فَلا یَنْفَعُكَ

    به خدا قسم برای عمویت خیلی سخت است كه او را صدا كنی و پاسخت ندهد، یا پاسخ دهد امّا به حال تو فایده ای نداشته باشد.
    هر كس به زمین می افتاد، امام را صدا می زد و امام سریعاً به بالینش می آمد؛ امّا آه از آن ساعتی كه امام حسین علیه السلام با تن غرقه به خون در گودال قتلگاه افتاد، زینب كبری علیها السلام به كنار برادر آمد و فریاد بر آورد: "وا مُحَمَّداه! وا عَلیّاه، وا جَعْفَراه!" سپس به عمر سعد خطاب كرد: "اَیُقْتَلُ اَبا عَبْدِاللَّه وَ اَنْتَ تَنْظُرُ اِلَیْهِ، آیا حسین كشته می شود و تو نظاره می كنی؟" سپس صدا زد: "اَما فیكُمْ مُسْلِم؟" آیا در میان شما یك مسلمان نیست؟"(1)

    1) بحار الانوار، ج 45، ص 34؛ ارشاد مفید، ص 461

    این مطلب با استفاده از مقاله بازخوانی مصائب عاشورا تهیه شده است.



    امضاء



  12. تشكرها 4


  13. Top | #47


    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    970
    نوشته
    3,832
    تشکر
    10,277
    مورد تشکر
    7,609 در 1,949
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    سیـــزده بار ...

    (حضرت قاسم بن الحسن)



    ساحل بحر کرم پُر موج است
    میل سیمرغ بقا بر اوج است
    علم اعداد ریاضــی برگشت
    عدد سیزده امشب زوج است
    **
    سیــزده بار حزینـــم امشب
    با غم و غصه عجینم امشب
    به خود عشق قسم ، دلشده ی
    سیزده سالــه ترینــم امشب
    **
    سیزده بار زخود رستم من
    سیزده مرتبــه سرمستم من
    سیزده بار به آقا سوگنــد
    قاسم ابن الحسنی هستم من
    **
    سیـــزده بار دلــم در محــن است
    تا سحر ذکر دلم یا حسن است
    آن شهیدی که شب روضه ی اوست
    سیزده ساله ترین بی کفن است
    **
    گر مسلمان امام حسنیــد
    سائل لطف مدام حسنید
    سیزده بار بگوئید حسین
    تا بفهمند غــلام حسنید
    **
    سیزده حجــله بنا بگذاریــد
    سـیزده بـار حـنـا بـگذارید
    سفره ی عقد بچینید و در آن
    قـاب عکس شهدا بگذارید
    **
    سیزده بار حسینـــی بشــوید
    بر بلا شـــاهد عینی بشوید
    حال که رخصت گریه دارید
    فاتحه خوان خُمینی بشوید
    ***
    یاد از پیر جماران بکنید
    سیزده مــوی پریشان بکنید
    سر دهید اشهد انّ قاسم
    خویش را باز مسلمان بکنید
    **
    سیزده بار ز خود پر بکشید
    سیزده جام بلا سر بکشید
    یاد از حجله قاســـم بکنید
    سیزده لاله ی پرپر بکشید
    **
    کوفیان یکدفعه بی تاب شدند
    در شگفت از رخ مهتاب شدند
    تا که از خیمه خود کرد طلوع
    سیزده قـــرص قمر آب شدند
    **
    چه جمالی کَفَلق لایق اوست
    سیزده حور و ملک شایق اوست

    بسکه دارای کمالات است او
    سیزده بار خدا عاشق اوست
    **
    دیده شد قبقبه ، چشمش کردند
    بلکه صد مرتبه چشمش کردند
    قمــر سیزده تا کــه ســـر زد
    چشمها یک شبه چشمش کردند
    **
    سیزده مرتبه در خویش شکست
    استخوانش ز پس و پیش شکست
    سنگها قصد طوافـــش کردند
    شیشه ی تنــگ بلوریش شکست
    **
    آتش جنگ چو افروخته شد
    جگر فاطمه ها سوخته شد
    حرکت نعل ز اندازه گذشت
    بدنش روی زمین دوخته شد

    منبع



    امضاء



  14. تشكرها 4


  15. Top | #48

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2403
    نوشته
    6,977
    صلوات
    80000
    دلنوشته
    55
    اَلـــلّـــ❤ـهـُـــ❤ـمَّ عَـــ❤ـجِـّــ❤ـلْ لِــ❤ـوَلــ❤ـیـــِّکَ ❤الــــْفــ❤ــَرَجْ
    تشکر
    45,127
    مورد تشکر
    29,780 در 7,851
    وبلاگ
    45
    دریافت
    16
    آپلود
    10

    پیش فرض



    روز ششم، روضه ی حضرت قاسم بی الحسن(علیه السلام)

    در مقاتل و کتب تاریخی تعداد فرزندان امام حسن(علیه السلام) متقاوت است، اما آنچه اکثر بزرگان شیعه بر آن تفاهم دارند شش آقا

    زاده از حضرت در کربلا حضور داشتند،که پنج تن از آنها شهید و حسن بن حسن معروف به حسن مثنی جانباز شدند و سپاه عمر سعد

    ملعون به گمان اینکه این آقا زاده هم شهید شده ایشان را رها کردند و بعد از بهبود ایشان،نسل سیدهای حسنی به این آقا زاده بر می

    گردد
    .
    اما چرا بین شش فرزند امام حسن(علیه السلام)، شب ششم رو به حضرت قاسم(علیه السلام) اختصاص دادن و از دیگر فرزندان

    حضرت بیشتر روضه ایشان گفته میشه:دلیلی که اکثر مقاتل مطرح کردند، این بوده که این آقازاده بیشتر از دیگران فزرندان به امام

    حسن(علیه السلام) شبیه بوده
    و هرگاه که عمه جان ما حضرت زینب(سلام الله علیها) و امام حسین(علیه السلام)

    دلتنگ برادرشان امام حسن(علیه السلام) می شدند به قد و قامت حضرت قاسم نگاه می انداخنتد.



    امضاء





  16. Top | #49

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    چو اعدا دید قاسم را که اندر تن کفن دارد
    همه گفت از ره تحسین عجب وجه الحسن دارد

    رخش چون پرتو افکن شد در آن وادی فلک گفتا
    خوشا حال زمین را کاو مهی در پیرهن دارد

    لبش افسرده، همچون گل ز سوز تشنگی اما
    تو گوئی چشمه­ی کوثر در این شیرین دهن دارد

    چو بلبل، شور انگیزد در آواز رجز خوانی
    به شوق نوگلی کاو در میان آن چمن دارد

    کشیده تیغ خون افشان ز ابرو در صف هیجا
    تو گوئی ذوالفقار اندر کف خود بوالحسن دارد

    چنان آشوب افکند اندر آن صحرا ز خونریزی
    پس از حیدر نه در خاطر دگر چرخ کهن دارد

    چه بی انصاف بودی آن جفا جویان آهن دل
    چه جای نیزه و خنجر در آن سیمین بدن دارد

    زهر سو لشگر عدوان هجوم آور در آن ظلمت
    به صید شاهبازی جمله کز زاغ و زغن دارد

    فکندند از سریرِ زین سلیمان وار آن شه را
    بلی اندر کمین دائم سلیمان اهرمن دارد

    چو سرو قد او زیب گلستان یل آرا شد
    بگفتا تاب سم اسب کی همچون بدن دارد

    مرادریاب یا عماه ز روی مرحمت اکنون
    که مرغ روح، شوق دیدن بابم حسن دارد

    خموش ای ناصر الدین شه یقینم شد که هر زهری
    به جام آل حیدر سازد این چرخ کهن دارد

    ***منسوب به ناصرالدین شاه***




صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi