صفحه 3 از 8 نخستنخست 1234567 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 72

موضوع: ۩~*~۩ در مسلخ عشق جزنکو را نکشند..{ویژه نامه روز (تاسوعا) نهم محرم}۩~*~۩

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    5 ـ كبش الكتيبه :
    لقبى است كه به بالاترين رده فرماندهى سپاه به سبب حسن تدبير و دلاورى كه از خود نـشـان مى دهد و نيروهاى تحت امر خود را حفظ مى كند، داده مى شود. اين نشان دليرى ، به دليل رشادت بى مانند حضرت عباس در روز عاشورا و حمايت بى دريغ از لشكر امام حسين ( عـليـه السـّلام ) بـدو داده شـده اسـت . ابـوالفـضل در اين روز، نيرويى كوبنده در سپاه بـرادر و صـاعـقـه اى هـولنـاك بـر دشـمـنـان اسـلام و پـيـروان باطل بود.
    6 ـ سپهسالار: (12)
    لقـبـى است كه به بزرگترين شخصيت فرماندهى و ستاد نظامى داده مى شود. و حضرت را به سبب آنكه فرمانده نيروهاى مسلح برادر در روز عاشورا بود و رهبرى نظامى لشكر امام را بر عهده داشت ، اين گونه لقب داده اند.
    7 ـ حامى بانوان :
    از القاب مشهور حضرت ابوالفضل ، ((حامى بانوان (حامى الظعينه ))) است . ((سيد جعفر حلى )) در قصيده استوار و زيباى خود در سوگ حضرت به اين نكته چنين اشاره مى كند:
    ((حـامـى الظـعينه كجا، ربيعه كجا، پدر حامى الظعينه ، امام متقيان كجا و مُكَدَّم كجا)). (13)
    بـه دليـل نـقـش حـسـاس حـضـرت در حـمـايـت از بـانـوان حـرم و اهـل بـيـت نـبوت ، چنين لقبى به حضرت داده شده است . ايشان تمام تلاش خود را مصروف بـانوان رسالت و مخدرات اهل بيت نمود و فرود آوردن از هودجها يا سوار كردن به آنهارا به عهده داشت و در طى سفربه كربلا اين وظيفه دشوار را به خوبى انجام داد.
    لازم به ذكر است كه اين لقب را به يكى از جنگاوران و دلاوران عرب به نام ((ربيعة بن مـُكـَدَّم .)) كـه در راه دفـاع از هـمـسـرش ، شـجاعت بى نظيرى از خود نشان داد، داده بودند. (14)
    8 ـ باب الحوائج :
    يـكـى از مشهورترين و آشناترين لقبهاى ابوالفضل (عليه السلام ) در ميان مردم ((باب الحوائج )) است .
    آنـان بـه ايـن مـطـلب يقين دارند كه دردمند و نيازمندى قصد حضرت را نمى كند، مگر آنكه خـداونـد حـاجـت او را بـرآورده و درد و اندوهش را برطرف مى سازد و گره مشكلات او را مى گـشـايـد. پـسـرم ((مـحمد حسين )) نيز قصد درِ خانه حضرت كرد و رفع مشكلاتش را از او خواستار شد كه دعايش برآورده شد و خداوند رنج و اندوهش را برطرف ساخت .
    ابـوالفـضـل نـسـيـمـى از رحـمـتـهـاى الهـى ، درِ رحـمـتـى از درهـايـش و وسـيـله اى از وسايل اوست و او را نزد خداوند منزلتى والاست . اين موقعيت ، نتيجه جهاد خالصانه در راه خـدا و دفـاع از آرمـانـهـا و اعـتـقـادات اسـلامى و پشتيبانى از سالار شهيدان در سخت ترين شرايط است ؛ دفاع از ريحانه رسول خدا تا آخرين مرحله و جانبازى در راه اهداف مقدسش . ايـنـها برخى از لقبهاى حضرت است كه ويژگيهاى شخصيت بزرگ و صفات نيك و مكارم اخلاق او را بازگو مى كند. (15)








  2. تشكرها 2

    شهاب منتظر (26-11-2012)


  3. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  4. Top | #22

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    شمايل
    حضرت آيتى از جمال و زيبايى بود. رخساره اش زيبا، چهره اش پرشكوه ، اندامش متناسب و نـيـرومـنـد بـود كـه آثـار دليـرى و شـجاعت را به خوبى نمايان مى ساخت . راويان او را خـوبـرو و زيبا وصف كرده اند و گفته اند: ((رشادت اندام و قامت ايشان به حدى بود كه بـر اسـب نـيـرومـنـد و بـزرگـى مـى نـشـسـت ، ليـكـن در هـمـان حال پاهايش بر زمين خط مى انداخت )). (16)

    به خدا مى سپارمت :
    قـلب مـادر آكـنـده از مـحـبت به عباس و از زندگى نزد او عزيزتر و گراميتر بود. مادر از چشم حسودان بر او مى ترسيد كه مبادا به او آسيبى برسانند و رنجورش ‍ كنند، لذا او را در پناه خداوند متعال قرار مى داد و ابيات زير را درباره اش ‍ مى سرود:
    ((فـرزنـدم را از چـشـم حـسـودان نشسته و ايستاده ، آينده و رونده ، مسلمان و منكر، بزرگ و كوچك و زاده و پدر در پناه خداوند يكتا قرار مى دهم )). (17)







  5. تشكرها 2

    شهاب منتظر (26-11-2012)

  6. Top | #23

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    با پدر
    امام اميرالمؤ منين حال فرزند خود را در كودكى بشدت رعايت مى كرد و عنايتى خاص به او داشـت ، خـصـوصـيـات ذاتـى مـبـتنى بر ايمان و ارزشهاى عميق انسانى خود را به فرزند مـنـتقل مى كرد و در چهره فرزندش قهرمانى از قهرمانان اسلام را مشاهده مى كرد كه براى مسلمانان صفحات درخشانى از سرافرازى و كرامت به يادگار خواهد گذاشت . اميرالمؤ منين پسر را غرق بوسه مى كرد و فرزند، عواطف و قلب پدر را مسخّر كرده بود.
    مـورخـان نـقـل مـى كـنـند كه : ((روزى اميرالمؤ منين ، عباس را در دامان خود گذاشت ، فرزند آسـتـيـنهايش را بالا زد و امام در حالى كه بشدت مى گريست به بوسيدن ساعدهاى عباس پرداخت . ام البنين حيرت زده از اين صحنه ، از امام پرسيد:
    ـ چرا گريه مى كنى ؟
    حـضـرت بـا صـدايـى آرام و اندوه زده پاسخ داد: به اين دو دست نگريستم و آنچه را بر سرشان خواهد آمد به ياد آوردم .
    ام البنين شتابان و هراسان پرسيد: چه بر سر آنها خواهد آمد؟
    حضرت با آوايى مملوّ از غم و اندوه و تاءثر گفت : آنها از ساعد قطع خواهند شد)).
    ايـن كـلمـات چـون صـاعـقه اى بر ام البنين فرود آمد و قلبش را ذوب كرد و با دهشت و به سرعت پرسيد:
    ـ ((چرا قطع مى شوند؟))
    امـام بـه او خـبـر داد كـه فرزندش در راه يارى اسلام و دفاع از برادرش ، حافظ شريعت الهـى و ريحانه رسول اللّه ( صلّى اللّه عليه و آله ) دستانش قطع خواهند شد. ام البنين بـه شـدت گـريـست و زنان همراه او نيز در غم و رنج و اندوهش شريك شدند. (18)
    سـپـس ام البـنـيـن بـه دامـن صـبـر و بردبارى چنگ زد و خداى را سپاس گفت كه فرزندش فدايى سبط گرامى رسول خدا( صلّى اللّه عليه و آله ) و ريحانه او خواهد بود.







  7. تشكرها 2

    شهاب منتظر (26-11-2012)

  8. Top | #24

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    رشد
    ابـوالفـضـل العـبـاس ، از بالندگى شايسته اى برخوردار بود و كمتر انسانى از چنين امـكـان رشـدى بـرخـوردار مى گردد. حضرت در سايه پدرش ، (پرچمدار عدالت اجتماعى بـر روى زمـيـن ) رشـد كـرد و از عـلوم ، تقوا، گرايشهاى والا و عادات پاكيزه او بهره مند گـشـت ، تا آنكه در آينده نمونه كامل و تصويرى گويا از امام متقيان باشد. مادرش بانو فـاطـمـه نـيـز در تـربـيـت فـرزنـد اهـتـمـامـى شـايـسـتـه داشـت و بـذر هـمـه صـفـات كمال و فضايل و خدادوستى را در زمين بكر وجود فرزند كاشت ، كه بر اثر آن ، حضرت عباس در تمام زندگى خود، طاعت خدا و جلب مرضات او را در سرلوحه كار خود قرار داد.

    ابـوالفـضـل ، مـلازم بـرادرانـش ريـحـانـه و دو سـبـط گـرامـى رسول اكرم ( صلّى اللّه عليه و آله ) حسن و حسين ( عليهما السّلام ) سروران جوانان بهشت بـود و از آنـان اصـول فـضـيـلت و بـنيادهاى آداب والا را فراگرفت . مخصوصاً هماره با بـرادرش سـيـدالشـهـداء بـود و در سـفـر و حـضر از او جدا نمى شد و از رفتار برادرش بشدت اثر گرفت و الگوهاى رفتارى او را در جان خود استوار ساخت و صفات نيك او را در خود متمثل كرد تا آنجا كه جلوه اى كامل از برادر در خصوصيات و ديدگاههايش شد. امام نـيـز كـه مـحـبـت بـى شـائبـه و جـانـبـازى او را نـيـك دريـافـتـه بـود او را بـر هـمـه اهل بيت خود مقدم مى داشت و خالصانه به او محبت مى ورزيد.

    الگـوهـاى تـربـيـتـى والاى ابوالفضل العباس ، او را به سطح مصلحان بزرگ بشريت رساند، مصلحانى كه با جانبازيهاى والا و تلاشهاى مستمر براى نجات بشريت از ذلّت و بندگى و احياى آرمانهاى بلند انسانى ، مسير تاريخ را عوض ‍ كردند.
    ابـوالفـضـل از همان آغاز، آموخت كه در راه اعلاى كلمه حق و برافراشتن پرچم اسلام ـ كه خـواهـان آزاد كـردن اراده انسانى و ايجاد جامعه برينى است كه عدالت ، محبت و فداكارى و ازخودگذشتگى بر آن حاكم باشد جان بازى كند. اين اعتقادات بزرگ در جان عباس ريشه داشت و با هستى اش عجين شده بود تا آنجا كه با تمام قوا در راه آنها پيكار كرد. طبيعى بود كه چنين باشد؛ زيرا پدرش ‍ اميرالمؤ منين ( عليه السّلام ) و برادرانش ، حسن و حسين ( عـليـهـمـا السـّلام ) نـهـال ارزشـهـا را در جـانـش ‍ غـرس كـرده بودند؛ بزرگوارانى كه مشعل حرّيت و كرامت را در دست گرفتند و افقهاى روشنى براى ملتهاى روى زمين گشودند، تـا آزادى و كرامت خود را باور كنند و حق و عدالت و ارزشهاى والاى انسانى بر آنان حاكم باشد.






  9. تشكرها 2

    شهاب منتظر (26-11-2012)

  10. Top | #25

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    پي نوشت :

    1- يـلاعـب اطـراف الا سـنـة عامر فراح له حظ الكتائب اجمع
    2- يـا واهـب الخـيـر الجزيل من سعة نحن بنو ام البنين الاربعة
    ونحن خير عامر بن صعصعة المطعمون الجفنة المدعدعة
    الضـاربـون الهـام وسـط الحـيـصـعة اليك جاوزنا بلاداً مسبعة
    تـخـبـر عـن هـذا خـبـيـراً فـاسـمـعـه مـهـلاً ابـيـت اللعـن لاتاءكل معه
    3- شـرّد بـرحـلك عـنـي حيث شئت ولا تكثر علىَّ ودع عنك الاباطيلاً
    قـد قـيـل ذلك ان حـقـاً و ان كـذبـاً فـما اعتذارك في شي ء اذا قيلاً
    4- قـمـر بنى هاشم ، ص 11ـ13. محقق بزرگ شيخ عبدالواحد مظفر در كتاب خود ((بـطـل العـلقـمـي )) به تفصيل درباره اين خاندان گرامى و باقيات صالحات آنان سخن رانده است .
    5- تنقيح المقال ، ج 2، ص 128.
    6- تنقيح المقال ، ج 2، ص 128.
    7- دو زن كـه يـك شـوهـر داشـتـه بـاشـند هركدام هووى ديگرى ناميده مى شود؛ فرهنگ عميد، ج 2 .
    8- قمر بنى هاشم .
    9- منتهى الارب .
    10- عـبـسـت وجـوه القـوم خـوف المـوت والعباس فيهم ضاحك متبسّم
    11- ابـا الفـضـل يـا مـن اسـّس الفضل والابا ابى الفضل الاّ ان تكون له ابا
    12- در مـتـن ((فـرهـنـگ عـمـيـد)) آمـده اسـت كـه امـروزه مـعـادل ((سـرتـيـپ )) در فـارسـى اسـت ، لذا ((سـپـهـسـالار)) كـه در عـربـى معادل تقريبى ((لواء)) است ارجح به نظر رسيد ـ م .
    13- حـامـى الظـعينة اين منه ربيعة ام اين من علّيا ابيه مُكرم
    14- در عـقـد الفـريـد، ج 3، ص 331 چنين آمده است : ((دُرَيد بن الصمه )) همراه گروهى از دلاوران بنى جشم به قصد يورش به بنى كنانه وارد وادى اخرم كه به آنان تـعـلّق داشـت ، شـدنـد. در كناره وادى مردى را با همسرش ديدند، پس ((دريد)) به يكى از يـارانـش دستور داد كه برود و آن زن را بياورد. سوار، خود را به آن مرد رساند و گفت : ((زن را واگذار و جانت را نجات ده )). آن مرد افسار شتر را رها كرد و به زن گفت :
    سيرى على رسلك سير الا من
    سير دراج ذات جاش طامن
    ان التاءنى دون قرنى شائنى
    ابلى بلائى فاخبرى وعاينى
    ((بـا ايـمـنـى و اطـمـيـنـان خـاطـر و دلى اسـتـوار راه خـودت را ادامـه بـده و دل مـشـغـول مـبـاش . كـوتـاه آمـدن در بـرابـر حريفم ننگ آور است ، از اين آزمون سرافراز بيرون خواهم آمد، پس ‍ خبر بگير و بنگر)). سپس به سوار حمله كرد و او را از پا درآورد و اسـبـش را بـه زن داد. ((دريد)) ديگرى را فرستاد تا ببيند چرا سوار اوّلى نيامد و همين كـه بـدانـجـا رسـيـد و صـحنه را مشاهده كرد، آن مرد را صدا زد، او نيز افسار مركب زن را واگذاشت و به سويش ‍ بازگشت در حالى كه ابيات زير را مى خواند:
    خل سبيل الحرة المنيعة
    انك لاق دونها ربيعة
    في كفه خطية منيعة
    اولا فخذها طعنة سريعة
    والطعن منى فى الورى شريعة
    ماذا ترى من شيئم عابس
    اءما ترى الفارس بعد الفارس
    ارداهما عامل رمح يابس
    ((راه زن آزاد و پاكدامن را بازبگذار كه قبل از دستيابى بر او، با ربيعه طرف هستى كه در دسـتـش نـيـزه اى بـازدارنـده اسـت . نـخـست ضربتى سريع بگير كه ضربتهاى من در پيكرها فرورونده است ))، بر او حمله كرد و او را نيز از پادرآورد.
    چندى كه گذشت ، دريد سومين شخص را براى خبرگيرى از سرنوشت آن دو تن فرستاد. سـوار هـمـيـن كـه به صحنه نبرد رسيد، دو يار از پا افتاده خود را ديد و آن مرد را مشاهده كـرد كـه نـيـزه خـود را بـه دنبال مى كشد. شوهر زن كه سوار را ديده بود، به همسرش ‍ گفت : ((راه خانه ها را پيش بگير))، سپس متوجه سوار شد و گفت :
    ((از شـيـرى خـشـمـگـين چه انتظارى دارى ؟! آيا سوار را پس از سوار ديگر نمى بينى كه نـيـزه اى خـشـك آنـان را از پا انداخت ؟)) و بر او حمله برد و او را از پا درآورد و نيزه اش ‍ شـكست . دريد در انديشه يارانش فرو رفت و پنداشت آن سه تن ، مرد را كشته و همسرش ‍ را بـا خـود بـرده انـد. پـس به دنبال آنان راه افتاد و به جايى رسيد كه آنان كشته شده بودند. خود را به ربيعه كه در حال نزديك شدن به قبيله اش بود رساند و به او گفت : ((شـخـصى مانند تو نبايد كشته شود و با تو نيزه اى نمى بينم . سواران خشمگين هستند پس نيزه ام را بگير تا من برگردم و ياران را از حمله به تو بازدارم )).
    ((دريـد)) خـود را بـه يـارانـش رسـانـد و گـفـت : ((صـاحـب زن بـه حمايت از او برخاست ، يارانتان را كشت و نيزه ام را گرفت . ديگر شما را بر او دسترسى نيست ))، آنان نيز راه خود پيش گرفتند. دريد، در اين باره ابيات زير را سرود:
    مـا ان رايـت ولاسـمـعـت بـمـثـله
    حـامـى الظـعـيـنـة فـارسـا لم يقتل
    اردى فـوارس لم يـكـونـوا تـهـزة
    ثـم اسـتـمـر كـانـه لم يـفعل
    فـتـهـلك تـبـدو اسـرة وجـهـه
    مثل الحسام جلته كف الصيقل
    يـزجـى طـعـيـنـة ويـسـحـب رمـحـه
    مثل البغات خشين وقع الجندل
    ((چـون او، حـمـايـتـگرى نديده و نشنيده ام اسوارى كه چنين به حمايت همسر بپردازد و زنده بـمـانـد، دلاورانـى نـيـرومـنـد را مـى كـُشـد سـپـس راه خـود را دنـبـال مـى كـنـد گـويـى اتـّفـاقـى نـيـفـتـاده و چـهـره اش چـون شـمـشـيـر صـيـقل داده مى درخشد، رقبايش را چون پرندگانى خرد و بى مقدار كه از جنگ هراس دارند با قدرت به خاك مى اندازد و نيزه اش را پس خود مى كشد)).
    15- بـراى حـضـرت تـا شـانـزده لقـب بـرشـمـرده انـد (ر . ك : تـنـقـيـح المقال ، ج 2، ص 128).
    16- مقاتل الطالبيين .
    17- المنمق في اخبار قريش ، ص 437:
    اعـيـذه بـالواحـد مـن عـيـن كل حاسد
    قائمهم والقاعد مسلمهم والجاحد
    صادرهم والوارد مولدهم والوالد
    18- قمر بنى هاشم ، ص 19.

    منبع: کتاب زندگانی حضرت ابوالفضل العباس




  11. تشكرها 2


  12. Top | #26

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    سردار سر شکستهٔ در خون شناورم!

    بعد از تو وای بر دل من... وای بر حرم

    حالا، پس از گذشتن چندین و چند سال

    باور نداشتم که بخوانی برادرم

    با این نگاه زخم مکن التماس من

    باشد برای خیمه تنت را نمی برم

    تا جا به جا نگشته، سرت را تکان مده

    باید که تیر را ز نگاهت درآورم

    تا که صدای تو به در خیمه ها رسید

    آن جا شکست پشت من و پشت خواهرم

    دیگر رباب طفل خودش را تکان نداد

    خشکید ابر گریۀ چشمان اصغرم

    طفلی دوید بین خیام و به گریه گفت

    وای از عدو... وای عمو... وای معجرم

    حالا که راحت است خیالاتشان ببین

    دشمن رسیده تا بغل گوش دخترم

    شاعر:محمد بیابانی



  13. تشكرها 2


  14. Top | #27

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    عظمت‏ حضرت عباس (ع) و عزای مادر


    چه کم و کسری در زندگی عباس بن علی، همان طوری که مقاتل معتبر نوشته‏اند، وجود دارد؟ قبلا اگر نبود برای ابوالفضل جز همین یک افتخار، با ابو الفضل کسی کاری نداشت. با هیچ کس غیر از امام حسین کاری نداشتند.خود امام حسین هم فرمود اینها فقط به من کار دارند و اگر مرا بکشند به هیچ کس دیگر کاری ندارند.

    وقتی که شمر بن ذی الجوشن از کوفه می‏خواهد حرکت کند بیاید به کربلا،یکی از حضاری که در آنجا بود و از طرف مادر[با ابوالفضل علیه السلام]خویشاوندی داشت،به ابن زیاد اظهار کرد که بعضی از خویشاوندان مادری ما همراه حسین بن علی هستند،خواهش می‏کنم امان نامه‏ای برای آنها بنویس.ابن زیاد هم نوشت.شمر خودش هم در یک فاصله دور[با ابو الفضل علیه السلام نسبت داشت،]یعنی از قبیله‏ای بود که قبیله ام البنین با آنها نسبت داشتند.

    در عصر عاشورا این پیام را شخص او آورد.حالا عظمت را ببینید،ادب را ببینید! این مرد پلید آمد کنار خیمه حسین بن علی علیه السلام فریادش را بلند کرد:«این بنوا اختنا ، این بنو اختنا» خواهرزادگان ما کجا هستند؟ خواهرزادگان ما کجا هستند؟

    ابو الفضل در حضور ابا عبد الله نشسته بود و برادرانش همه آنجا بودند.اصلا جوابش را ندادند تا امام فرمود: «اجیبوه و ان کان فاسقا» جوابش را بدهید هر چند آدم فاسقی است. آقا که اجازه داد ، جواب دادند.آمدند گفتند:«ما تقول؟» چه می‏گویی؟ شمر گفت: مژده و بشارتی برای شما آورده‏ام، از امیر عبید الله برای شما امان آورده‏ام ، شما آزادید ، الآن که بروید جان به سلامت می‏برید.گفتند:خفه شو! خدا تو را لعنت کند و آن امیرت ابن زیاد و آن امان نامه‏ای که آورده‏ای. ما امام خودمان، برادر خودمان را اینجا رها کنیم به موجب اینکه ما تامین داریم؟!





  15. تشكرها 3


  16. Top | #28

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    در شب عاشورا اول کسی که نسبت ‏به ابا عبد الله اعلام یاری کرد، همین برادر رشیدش ابوالفضل بود. بگذریم از آن مبالغات احمقانه‏ای که می‏کنند، ولی آنچه که در تاریخ مسلم است، ابوالفضل بسیار رشید ، بسیار شجاع،بسیار دلیر، بلند قد و خوشرو و زیبا بود (و کان یدعی قمر بنی‏هاشم)که او را«ماه بنی‏هاشم‏» لقب داده بودند.اینها حقیقت است.شجاعتش را البته از علی علیه السلام به ارث برده است.

    داستان مادرش حقیقت است که علی به برادرش عقیل فرمود:عقیل!زنی برای من انتخاب کن که‏«ولدتها الفحولة‏»از شجاعان به دنیا آمده باشد.«لتلد لی فارسا شجاعا» دلم می‏خواهد از آن زن فرزند شجاع و دلیری به دنیا بیاید. عقیل، ام البنین را انتخاب می‏کند و می‏گوید این همان زنی است که تو می‏خواهی.تا این مقدار حقیقت است.

    آرزوی علی در ابوالفضل تحقق یافت. روز عاشورا می‏شود ، بنابر یکی از دو روایت ، ابوالفضل می‏آید جلو، عرض می‏کند برادرجان ، به من هم اجازه بفرمایید، این سینه من دیگر تنگ شده است، دیگر طاقت نمی‏آورم ، می‏خواهم هر چه زودتر جان خودم را قربان شما کنم. من نمی‏دانم روی چه مصلحتی- خود ابا عبد الله بهتر می‏دانست- فرمود: برادرم!حالا که می‏خواهی بروی، پس برو بلکه بتوانی مقداری آب برای فرزندان من بیاوری.

    (این را هم عرض کنم: لقب‏«سقا»(آب آور)قبلا به حضرت ابوالفضل داده شده بود، چون یک نوبت‏یا دو نوبت دیگر در شبهای پیش ابوالفضل توانسته بود برود،صف دشمن را بشکافد و برای اطفال ابا عبد الله آب بیاورد.این جور نیست که سه شبانه روز آب نخورده باشند،خیر،سه شبانه روز بود که[از آب]ممنوع بودند،ولی در این خلال توانستند یکی دو بار آب تهیه کنند.از جمله در شب عاشورا تهیه کردند، حتی غسل کردند، بدنهای خودشان را شستشو دادند). فرمود: چشم.





  17. تشكرها 3


  18. Top | #29

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    حالا ببینید چه منظره با شکوهی است، چقدر عظمت است، چقدر شجاعت است، چقدر دلاوری است ، چقدر انسانیت است،چقدر شرف است، چقدر معرفت است،چقدر فداکاری است!یکتنه خودش را به این جمعیت می‏زند. مجموع کسانی را که دور این آب را گرفته بودند چهار هزار نفر نوشته‏اند. خودش را وارد شریعه فرات می‏کند.

    اسب خودش را داخل آب می‏برد.این را همه نوشته‏اند:اول، مشکی را که همراه دارد پر از آب می‏کند و به دوش می‏گیرد.تشنه است،هوا گرم است،جنگیده است،همین طوری که سوار است تا زیر شکم اسب را آب گرفته است، دست می‏برد زیر آب،مقداری آب با دو مشت‏خودش تا نزدیک لبهای مقدس می‏آورد.

    آنهایی که از دور ناظر بوده‏اند گفته‏اند اندکی تامل کرد،بعد دیدیم آب نخورده بیرون آمد. آبها را روی آب ریخت.آنجا کسی ندانست که چرا ابوالفضل آب نیاشامید،اما وقتی بیرون آمد یک رجزی خواند که در این رجز مخاطب خودش بود نه دیگران.از این رجز فهمیدند چرا آب نیاشامید.دیدند در رجزش دارد خودش را خطاب می‏کند،می‏گوید:
    یا نفس من بعد الحسین هونی
    و بعده لا کنت ان تکونی
    هذا الحسین شارب المنون
    و تشربین بارد المعین
    هیهات ما هذا فعال دینی
    و لا فعال صادق الیقین (1)
    ای نفس ابو الفضل!می‏خواهم دیگر بعد از حسین زنده نمانی.حسین دارد شربت مرگ می‏نوشد،حسین با لب تشنه در کنار خیمه‏ها ایستاده است و تو می‏خواهی آب بیاشامی؟ !پس مردانگی کجا رفت؟شرف کجا رفت؟مواسات کجا رفت؟همدلی کجا رفت؟مگر حسین امام تو نیست؟مگر تو ماموم او نیستی؟مگر تو تابع او نیستی؟هرگز دین من به من اجازه نمی‏دهد،هرگز وفای من به من اجازه نمی‏دهد.ابوالفضل در برگشتن مسیر خودش را عوض کرد،خواست از داخل نخلستان برگردد(قبلا از راه مستقیم آمده بود)چون می‏دانست همراه خودش یک امانت گرانبها دارد.تمام همتش این است که این آب را به سلامت‏برساند،برای اینکه مبادا تیری بیاید و به این مشک بخورد و آبها بریزد و نتواند به هدف خودش نائل شود




  19. تشكرها 3


  20. Top | #30

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    در همین حال بود که یکمرتبه دیدند رجز ابوالفضل عوض شد.معلوم شد حادثه تازه‏ای پیش آمده است.فریاد کرد:
    و الله ان قطعتموا یمینی
    انی احامی ابدا عن دینی
    و عن امام صادق الیقین
    نجل النبی الطاهر الامین
    به خدا قسم اگر دست راست مرا هم قطع کنید،من دست از دامن حسین بر نمی‏دارم.
    طولی نکشید که رجز عوض شد:
    یا نفس لا تخش من الکفار
    و ابشری برحمة الجبار
    مع النبی السید المختار
    قد قطعوا ببغیهم یساری (2)
    در این رجز فهماند که دست چپش هم بریده شده است.این گونه نوشته‏اند:با آن هنر فروسیتی که[در او]وجود داشته است،به هر زحمت‏بود این مشک آب را چرخاند و خودش را روی آن انداخت.دیگر من نمی‏گویم چه حادثه‏ای پیش آمد،چون خیلی جانسوز است. ولی اشعاری است از مادرش ام البنین،چون شب تاسوعا معمول است که ذکر مصیبت این مرد بزرگ می‏شود،آن را هم عرض می‏کنم.






  21. تشكرها 3


صفحه 3 از 8 نخستنخست 1234567 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi