۩~*~۩ در مسلخ عشق جزنکو را نکشند..۩~*~۩
{ویژه نامه روز" تاسوعا " نهم محرم}
روزمنتسب به امیر لشگر کربلاعلمدار حسین (ع)
حضرت اباالفضل العباس علیه السلام
❤ |
۩~*~۩ در مسلخ عشق جزنکو را نکشند..۩~*~۩
{ویژه نامه روز" تاسوعا " نهم محرم}
روزمنتسب به امیر لشگر کربلاعلمدار حسین (ع)
حضرت اباالفضل العباس علیه السلام
ویرایش توسط ناظرسایت : 13-05-2019 در ساعت 10:24
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
مولاتی یا فاطمه الزهرا(س) (24-11-2012), نرگس منتظر (24-11-2012), شهیده (25-11-2012), شهاب منتظر (26-11-2012)
موضوعات تصادفی این انجمن:
- ۩~*~۩ در مسلخ عشق جزنکو را نکشند..{ویژه نامه...
- ویژه نامه عاشورایی 93
- ۩~*~۩ در مسلخ عشق جزنکو را نکشند..{ویژه نامه...
- ۩~*~۩ در مسلخ عشق جزنکو را نکشند..{ویژه نامه...
- ویژه نامه ميلاد فرخنده حضرت عيسي مسيح عليه...
- خورشید به خون طپیده ۩ ویژه نامه تاسوعای...
- همه دار و ندارم بنویسید حسین... { ویژه نامه...
- ۩~*~۩ در مسلخ عشق جزنکو را نکشند..{ویژه نامه...
- ۩~*~۩ در مسلخ عشق جزنکو را نکشند..{ویژه نامه...
- ۩~*~۩ در مسلخ عشق جزنکو را نکشند..{ویژه نامه...
❤ |
خبر پیچید که سقا به هم پیچید
کنار خیمه ها آقا به هم پیچید
قمر افتاد و پشتش آفتاب افتاد
همین جا بود عاشورا به هم پیچید
سرش از سر بلندی بود،بالا بود
عمود آن قدرها زد تا به هم پیچید
نه،این مال زمین افتادن او نیست
دو چشمانش همان بالا به هم پیچید
نمی شد با عبا حتی تکانش داد
زبسکه آن قد و بالا به هم پیچید
تمام اتفاقاتی که انجامید
همه یکجا شد و یکجا به هم پیچید
چو آن ثقل عظیم افتاد روی خاك
تمام خاك آن صحرا به هم پیچید
هزاران چشم خیره ، خیره تر می شد
بساط دختر زهرا به هم پیچید
زخیمه دختری فریاد زد:بابا......
بیا که معجر زنها به هم پیچید!
ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 24-11-2012 در ساعت 06:33
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
مولاتی یا فاطمه الزهرا(س) (24-11-2012), نرگس منتظر (24-11-2012), شهیده (25-11-2012), شهاب منتظر (26-11-2012)
❤ |
طعم گوارایِ «وجود» سرخوش میکندش.
دستهای شفا، نسخه ای از نقشه جهان را میگستراند
روبروی دردهای انسان.
اقیانوسها همچون آوازهای آبی،
حضورِ تو را به جشن مینشینند.
آبهای پراکنده، مدح جسته و گریخته تواند
و ارثیه آنها همه روشنی است از نام تو.
سفینه هایی از نور را ببین، قطارهایی از غزل؛
غزلهایی که با قوافیِ زلال ردیف شده اند.
این چنین است که سر انگشتان باران زایِ شعر و شعور
از نازکای خیال، دسته دسته کرامت میآورند.
بنگر که «ایثار» و «وفا» و «غیرت»
به لباسهای روشن ایمان افزوده شدند
و «فتوّت» و «رشادت» و «ادب»،
کنار کتابهای در خور انسان چیده شدند.
چه زیبا و شاعرانه، برگهای طنّاز مسرّت،
دور تا دور ستونِ دلیری پیچیده اند
و باید از هماکنون دنیا را به وسعت نظر خاک عادت داد.
از هم اینک باید با خوشخوییِ آبها خو گرفت.
شب چه دارد اگر زیر آفتاب نگاه تو بیتوته نکند؟!
روز چه میارزد اگر برای جوانمردیات برنخیزد؟!
آمدنت جلسه معارفه تمام پاکیها به تمام دنیاست.
از بی لیاقتی است کسی اگر گامی برندارد به سوی تو.
پس رفتگیِ زمانه است که نامت عادی بُرده میشود.
یا قمر بنی هاشم!
واژهای که از لبان مقدس تو خارج شود،
دیگر عطشناک نیست.
لحظه ای که آرامش تو در آن وارد شود،
دیگر خطرناک نیست.
دریاها، شطهایی که نام تو را زمزمه نکرده اند،
از مقوله پاکی بیرون رفته اند.
تنها قلم هایی که دستهایت را ستودند و سرودند،
در قیام روسپیدند.
یا اباالفضل العباس علیه السلام !
این دنیا که من میشناسم، یقین که تو را نشناخته.
سلسله جبال اندک زمین،
چه ناتمام، عطش تو را به روایت کشیده است
و به حکایت نشسته است چه بیهوده،
مهربانی تو را، هزار و یک شبِ یلدای زمان!
لبهای ولایت تو را شناخت که بر اوایلِ دستانت بوسه زد.
و ما همچنان از دریای عطوفت تو
آب بر میداریم؛ با تمام محدودیتمان.
مقیم آبیِ احساس، عباس
مقامِ گُلچراغ یاس، عباس
بگو با ذرّههای تشنه جان
به عشق حضرت عباس،«عباس »
محمدکاظم بدرالدین
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
مولاتی یا فاطمه الزهرا(س) (24-11-2012), نرگس منتظر (24-11-2012), شهیده (25-11-2012), شهاب منتظر (26-11-2012)
❤ |
ماه بنی هاشم حضرت اباالفضل العباس علیه السلام
حضرت عباس عليه السلام كه اكبر اولاد ام البنين و پسر چهارم اميرالمؤمنين عليه السلام بود و كنيتش ابوالفضل و ملقب به سقا و صاحب لواي امام حسين عليه السلام بود،
چنان جمال دل آرا و طلعتي زيبا داشت كه او را ماه بني هاشم ميگفتند و چندان جسيم و بلند بالا بود كه بر پشت اسب قوي و فربه می نشست پاي مباركش بر زمين کشیده می شد. او را از مادر و پدر سه برادر بود كه هيچكدام را فرزند نبود.
ابوالفضل عليه السلام اول ايشان را به جنگ فرستاد تا كشته ايشان را به بيند و ادراك اجر مصائب ايشان فرمايد. پس از شهادت ايشان به نحوي كه ذكر شد بعضي از ارباب مقاتل گفتهاند كه چون آن جناب تنهائي برادر خود را ديد به خدمت برادر آمده عرض كرد :
اي برادر آيا رخصت مي فرمائي كه جان خود را فداي تو گردانم؟ حضرت از استماع سخن جانسوز او به گريه آمد و گريه سختي نمود، پس فرمود: اي برادر تو صاحب لواي مني چون تو نماني كس با من نماند.
ابوالفضل عليه السلام عرض كرد سينهام تنگ شده و از زندگاني دنيا سير گشته ام و اراده كرده ام كه از اين جماعت منافقين خونخواهي خود كنم.حضرت فرمود پس الحال كه عازم سفر آخر گريده اي، پس طلب كن از براي اين كودكان كمي از آب.
پس حضرت عباس عَلَيْه السًَلام حركت فرمود و در برابر صفوف لشكر ايستاد و لواي نصيحت و موعظت افراشته و هر چه توانست پند و نصيحت كرد و كلمات آن بزر گوار اصلاً در قلب آن سنگدلان اثر نكرد.
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
مولاتی یا فاطمه الزهرا(س) (24-11-2012), نرگس منتظر (24-11-2012), شهیده (25-11-2012), شهاب منتظر (26-11-2012)
❤ |
لاجرم حضرت عباس عَلَيْه السًَلام به خدمت برادر شتافت و آنچه از لشكر ديد به عرض برادر رسانيد.كودكان اين بدانستند بناليدند و نداي العطش العطش در آوردند، جناب عباس عَلَيْه السًَلام بي تابانه سوار بر اسب شده و نيزه بر دست گرفت و مشگي برداشت و آهنگ فرات نمود شايد كه آبي به دست آورد.پس چهار هزار تن كه مو كل بر شريعة فرات بودند دور آن جناب را احاطه كردند و تيرها به چلة كمان نهاده و به جناب او انداختند، جناب عباس عَلَيْه السًَلام كه از پستان شجاعت شير مكيده چون شير شميده بر ايشان حمله كرد و زجز خواند:
لا اَرْهَبُ الْمُوْتَ اِذشا الْمَوتُ زَقَا
حَتّي اُوراي فِي الْمَصاليتِلِقا
نَفْسي لِنَفْس الًمُصطَفَي الطُّهرْوَقا
اِنّي اَنَا الْعّباسُ اَغْدُوا بِالسَّقا
وَ لا اَخافُ الشَّرَ يَوْمَ الْمُلْتَقي
و از هر طرف كه حمله مي كرد لشكر را متفرق مي ساخت تا آنكه به روايتي هشتاد تن را به خاك هلاك افكند، پس وارد شريعه شد و خود را به آب فرات رسانيد چون از زحمت گير و دار و شدت عطش جگرش تفته بود خواست آبي به لب خشك تشنة خود رساند دست فرا برد و كفي از آب برداشت تشنگي سيدالشهداء عَلَيْه السلام و اهلبيت او را ياد آورد آب را از كف بريخت:
پر كرد مشگ و پس كفي از آب برگرفت
ميخواست تا كه نوشد از آن آب خوشگوار
شد با روان تشنه از آب روان روان
چون اشك خويش ريخت ز كف آب و شد سوار
آمد به يادش از جگر تشنة حسين (ع)
دل پر ز جوش و مشگ بدوش آن بزرگوار
كردند حمله جمله بر آن شبل مرتضي
يك شير در ميانه گرگان بيشمار
يك تن كسي نديده و چندين هزار تير
يك گل كسي نديده و چندين هزار خار
مشگ را پر آب نمود و بر كتف راست افكند و از شريعه بيرون شتافت تا مگر خويش را به لشكرگاه برادر برساند و كودكان را از زحمت تشنگي برهاند. لشكر كه چنين ديدند راه او را گرفتند و از هر جانب او را احاطه كردند، و آن حضرت مانند شير غضبان بر آن منافقان حمله ميكرد و راه ميپيمود.
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
مولاتی یا فاطمه الزهرا(س) (24-11-2012), نرگس منتظر (24-11-2012), شهیده (25-11-2012), شهاب منتظر (26-11-2012)
❤ |
ناگاه نوفل الارزق و به روايتي زيدبن ورقاء كمين كرده از پشت نخلي بيرون آمد و حكيم بن طفيل او را معين گشت و تشجيع نمود پس تيغي حواله آن جناب نمود آن شمشير بر دست راست آن حضرت رسيد و از تن جدا گرديد، حضرت ابوالفضل عليه السلام جلدي كرد و مشك را بدوش چپ افكند و تيغ را به دست چپ داد و بر دشمنان حمله كرد و اين رجز خواند:
وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُمُ يَميني
اِنيّ اُحامي اَبَداً عَنْديني
نَجْلِ النَّبّي الطّاهِرِ الاَمينِ
وَ عَنْ اِمامٍ صادِقِ الْيَقين
پس مقاتله كرد تا ضعف عارض آن جناب شد، ديگر باره نوفل (لعين) و به روايتي حكيم بن طفيل لعين از كمين نخله بيرون تاخت و دست چپش را از بند بينداخت، جناب عباس عليه السلام اين رجز خواند:
يا نَفْسُ لاتَخْشي منَ الْكُفّارِ
وَ اَبْشِري بِرحْمَهِ الْجَبّارِ
مَعَ النَّبِيّ السَّيّدِ الْمُختارِ
قَدْ قَطَعُوا بِبَغْيِهِمْ يَساري
فَاَصْلِهِمْ يا رَبّ حّر َّ النّار
و مشگ را به دندان گرفت و همت گماشت تا شايد آب را به آن لبان تشنگان برساند وناگاه تيري بر مشگ آب آمد و آب آن بريخت و تير ديگر بر سينهاش رسيد و از اسب در افتاد.
پس فرياد برداشت كه اي برادر مرا درياب، به روايت مناقب ملعوني عمودي از آهن بر فرق مباركش زد كه به بال سعادت به رياض جنت پرواز كرد.
عَمُّوهُ بِالنَّبْلِ وَالسَّمْرِ الْعَواسِل
وَالْبَيْضِ الْفَواصِلِ مِنْ فَرْق اِلي قَدَم
فَخَرّض لِلاَرْضِ مَقْطُوعَ الْيَديْنِ لَهُ
مِنْ كُلّ مَجْدٍ يمينٌ غَيْرَ مُنْجَذِمٍ
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
مولاتی یا فاطمه الزهرا(س) (24-11-2012), نرگس منتظر (24-11-2012), شهیده (25-11-2012), شهاب منتظر (26-11-2012)
❤ |
چون جناب امام حسين عليه السلام صداي برادر شنيد، خود را به او رسانيد ديد برادر خود را در كنار فرات با تن پاره پاره و مجروح با دستهاي مقطوع بگريست و فرمود:
اَلانَ اِنْكَسَرَ ظَهْري وَ قَلَّتْ حيلَتي.
اكنون پشت من شكست و تدبير و چاره من گسسته و به روايتي اين اشعار انشاء فرمود:
تَعَدَّيْتُمُ ياشَرَّ قَوْمٍ بِبَغْيكُمْ
وَ خالَفْقُمُوا دينَ النًّبِيّ مُحَمدٍدر حديثي از حضرت سيد سجاد عليه السلام مرويست كه فرمودند خدا رحمت كند عمويم عباس را كه برادر را بر خود ايثار كرد و جان شريفش را فداي او نمود تا آنكه در ياري او دو دستش را قطع كردند و حق تعالي در عوض دو دست او دو با ل به او عنايت فرمود كه با آن دو بال با فرشتگان در بهشت پرواز ميكند و از براي عباس عليه السلام در نزد خدا منزلتي است در روز قيامت كه مغبوظ جميع شهداء است و جميع شهداء را آرزوي مقام اوست.
اَما كانِ خَيْرُ الرُّسْلِ وَصّاكُمُ بنا
اَما نَحْنُ مِنْ نَسْلِ النَّبِيّ الْمُسَدَّدِ
اَما كانَتِ الزَّهْرآءُ اُمّيَ دُونَكُمْ
اَما كانِ مِنْ خَيْرِ الْبَريَّهِ اَحْمَدِ
لَعِنْتُم وَاُخْزيتُمْ بِماقَدْ جَنَيْتُمُ
فَسَوْفَ تُلاقُوا حرَّ نارٍ تُوَقَّدُ
نقل شده كه حضرت عباس عليه السلام در وقت شهادت سي و چهار ساله بود و آنكه ام البنين مادر جناب عباس عليه السلام در ماتم او و برادران اعياني او بيرون مدينه در بقيع ميشد و در ماتم ايشان چنان ندبه و گريه ميكرد كه هر كه از آنجا ميگذشت گريان ميگشت، گريستن دوستان عجيبي نيست مروان بن الحكم كه بزرگتر دشمني بود خاندان نبوت را چون ام البنين عبور ميكرد از اثر گريه او گريه ميكرد.
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
مولاتی یا فاطمه الزهرا(س) (24-11-2012), نرگس منتظر (24-11-2012), شهیده (25-11-2012), شهاب منتظر (26-11-2012)
❤ |
اين اشعار از ام البنين در مرثيه حضرت ابوالفضل عليه السلام و ديگر پسرانش نقل شده:
يا مَنْ رَاَي العَبّاسَ كَرَّعَلي جَماهيرِ النَّقَدِ
وَ وَراهُ مِنْاَبْنآءِ حَيْدَرَ كُلُّ لَيْثٍ ذي لَبَدٍ
انُبتُ اَنّص ابْني اُصيبَ بِرَاْسِهِ مَقْطُوعَ يَدٍ
وَيْلي عَلي شِبْلي اَمالَ بِرَاْسِهِ ضَرْبُ الْعَمَدِ
لَوْ كانَ سَيْفُكَ في يَدَيْكَ لَمادضني مِنْهُ اَحَدٌ
وَلَها ايْضاً:
تًذَكّريني بِلُيوُثِ الْعَرينِ
وَالْيَوْمَ اَصْبَحْتُ وَلا مِنْ بَنينِ
قَدْ و اصَلوُا الْمَوْتَ بِقَطْعِ الوتينِ
فَكُكُّهُمْ اَمْس صريعاً طَعينِ
بِاَنَّ عَبّاساً قَطيعُ اليَمين
لاتَدْعُونّي وَيْكِ اُمّ الْبنَينَ
كانَتْ بَنُونَ لي اُدعي بِهمْ
اَرْبَعَه مِثْلُ نسُورُ الرُّبي
تَنازَعَ الْخِرصانُ اَشْلائهُمْ
يا لَيْتَ شِعْري اَكْما اَخُبرَوُا
شعری دیگر در مرثية حضرت ابوالفضل سلام الله عليه، و شايسته است که در اينجا اين چند شعر ذكر شود:
اِلي اَنْ هَوي فَوْقَ الصَّعيدِ مُجَدَّلاً
لَهُ قِرْبَه الْمآءِ الَّذي كان قَدْملاً
اَيّا بْنَ اَخي قَدْخابَ ما كُنْتُ امِلاً
عَلَي الزَّعْمِ مِنّي يا اَخي نَزَلَ الْبَلا
يُعالِجُ الْمَوْت وَ الدَّمْعُ اَهْمَلا
وَ نادي بَقَلْبٍ بالْهُمُوم قَدِ امْتَلا
اَبَالْفَضْلش يا مَنْكانَ لِلنَّفْس باذلاً
طريحاً وَ مِنْكَ الوجُه اَضْحي مُرَمَّلاً
وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
مولاتی یا فاطمه الزهرا(س) (24-11-2012), نرگس منتظر (24-11-2012), شهیده (25-11-2012), شهاب منتظر (26-11-2012)
❤ |
محل دفن حضرت عباس علیه السلام
قبرحضرت عباس علیه السلام نزديك محل شهادتش كنار شريعه فرات است ، حضرت ابوالفضل علیه السلام لحظه شهادت سي و چهار سال سن داشت.
حسين عمادزاده نويسنده متبحّري است كه رحلت نمودند، ايشان كتابي مخصوص حضرت عباس علیه السلام مي نويسد و زمانيكه جناب عمادزاده به عتبات عاليات تشريف مي برد خدّام مرقد حضرت ابوالفضل علیه السلام از ديدنشان (بخاطر كتابي كه راجع به حضرت عباس علیه السلام نوشته است) خوشحال مي شوند لذا خدّام به او احترام زيادي مي گذارند حتي به ايشان اجازه مي دهند تا قبر حضرت را براي او باز كند و ايشان به زير جايگاه تصريح حضرت بروند. خدّام مي گفتند: جايگاه را فقط براي بزرگان باز مي كنيم و اين جايزه توست كه براي حضرت عباس علیه السلام زحمت كشيدي.
وقتي عمادزاده به كنار قبر مي رود چاله اي را كنار مرقد حضرت مي بيند كه داخل چاله را آب گرفته است، عمادزاده از خدام مي پرسد: چرا اينجا چاله اي است كه درونش را آب گرفته است؟
خدام گفتند: مرقدحضرت كنار فرات است و سطح زمين با آب زياد فاصله ندارد لذا ما چاله اي كنديم تا داخل قبر را آب نگيرد. ببينيد چقدر دردناك است چون حضرت زمان شهادت آب نخورند و آب هم تا كنار حضرت مي آيد ولي داخل قبر نمي تواند برود. سپس عمادزاده مي گويد: حالا كه لطفي شامل حال من شده است، دو ركعت نماز هم كنار قبر حضرت بخوانم كه ركعت دوم در قنوت چشمم به مرقد حضرت افتاد، ديدم حضرت با وجود قد رشيدي كه داشته چقدر مرقد كوچكي دارد (مانند قبر طفلي مي ماند) لا حول و لا قوه بالله العلي العظيم.
نمي دانم اين چه رابطه اي است كه بعد از قرنها ذكر كربلا، حضرت ابا عبدالله و اباالفضل العباس علیهم السلام و ... اشك از رخسارمان سرازير مي گردد؛ وقتي دست ميوه دل علي علیه السلام ،وجود مقدس ابالفضل علیه السلام را قطع مي كنند، دشمنان جرأت مي يابند و به سوي ايشان حمله مي كنند، تيري به چشم مباركش مي زنند و آقا ديگر نمي بيند، از طرفي هم دست ندارد كه تير را بيرون بياورد؛ زانوها و پاهايش را جمع مي كند و تير را از چشم خود خارج مي كند، خون چشم آقا را فراگرفته است، جايي را نمي بيند، دشمنان به او شمشير مي زنند حضرت كه هيچوقت مولايش را برادر صدا نمي كرد فرياد مي زند:
يا اخا ادرك اخا
لا يوم كيومك يا ابا عبدالله(ع) ...
برگرفته از منتهی الآمال ، شیخ عباس قمی
ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 24-11-2012 در ساعت 03:23
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
مولاتی یا فاطمه الزهرا(س) (24-11-2012), نرگس منتظر (24-11-2012), شهیده (25-11-2012), شهاب منتظر (26-11-2012)
❤ |
وعده ای داده ای و راهی دریا شده ای
خوش به حال لب اصغر که تو سقا شده اى
آب از هیبت عباسى تو مى لرزد
بى عصا آمده اى حضرت موسى شده اى
به سجود آمده اى یا که عمودت زده اند
یا خجالت زدهاى وه که چه زیبا شده اى
یا اخا گفتى و ناگه کمرم درد گرفت
کمر خم شده را غرق تماشا شده اى
منم و داغ تو و این کمر بشکسته
تویى و ضربهاى و فرق ز هم وا شده اى
سعى بسیار مکن تا که ز جا برخیزى
اندکی فکر خودت باش ببین تا شده اى
مانده ام با تن پاشیده ات آخر چه کنم؟
اى علمدار حرم مثل معما شده اى
مادرت آمده یا مادر من آمده است
با چنین حال به پاى چه کسى پا شده اى
تو و آن قد رشیدى که پر از طوبى بود
در شگفتم که در این قبر چرا جا شده اى
علی اکبر لطیفیان
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
مولاتی یا فاطمه الزهرا(س) (24-11-2012), نرگس منتظر (24-11-2012), شهیده (25-11-2012), شهاب منتظر (26-11-2012)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)