صفحه 11 از 21 نخستنخست ... 789101112131415 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 101 تا 110 , از مجموع 205

موضوع: ۩~*~۩ کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود{شرح دوران اسارت آل الله -ویژه نامه دهه دوم وسوم محرم}۩~*~۩

  1. Top | #101

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن فرهنگی
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    399
    نوشته
    8,168
    تشکر
    20,575
    مورد تشکر
    12,603 در 3,859
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    گوهر شناس



    چوب حراج زد به عقيق لب شما


    يك ضربه و دو ضربه وباقي ضربه ها....

    هرچه گذشت،هيچ كسي مشتري نشد!
    بي قيمت است،گوهر گنجينه ي خدا

    گوهرشناس واقعي قصر زينب است
    تخمين زده است ارزش در كبود را

    با ديدن جلال وشكوهت سفير روم
    انگشت بر دهان تعجب گرفته تا....

    مانده سر دو راهي فرياد يا سكوت!
    آيا قدم جلو بگذارد؟ و اينكه يا؟


    افتاد ياد خواب شب قبل كه نبي
    فرمود بود: اهل بهشتي كنار ما

    دل رابه آبهاي خروشان عشق زد
    سر رابغل گرفت، و شد راز بر ملا

    پيغمبرو مسيح برايش گريستند
    وقتي سفير خنده كنان شد سرش جدا

    از پله هاي قصر سرش غلت خورد وگفت:
    در راه دوست جان چقدر هست بي بها!

    پايين پاي حضرت زهرا رسيد وبعد
    با خون خود نوشت كه الوعد الوفا


    امضاء


  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #102

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,888
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    وقایع روز پانزدهم محرم



    ورود اهل بيت (ع) به مجلس يزيد پليد

    سخنان حضرت زینب (س) در مجلس یزید

    يزيد ملعون چون از ورود اهل بيت طاهره عليهم السلام به شام آگهي يافت مجلس آراست و به زينت تمام بر تخت خويش نشست و ملاعين اهل شام را حاضر كرد، از آن سوي اهل بيت حضرت رسول صلي الله عليه و آله را با سرهاي شهداء عليهم السلام در باب دالاماره حاضر كردند در طلب رخصت باز ايستادند. نخستين زحر بن قيس (لعنه) كه مأمور بردن سر حضرت حسين عليه السلام بود رخصت حاصل كرده بر يزيد (پليد) داخل شد، يزيد (لعنه) از او پرسيد كه واي بر تو خبر چيست؟

    گفت يا اميرالمؤمنين بشارت باد ترا كه خدايت فتح و نصرت داد همانا حسين بن علي با هيجده تن از اهلبيت خود و شصت نفر از شيعيان خود بر ما وارد شدند ما بر او عرضه كرديم كه جانب صلح و صلاح را فرو گذارد و سر به فرمان عبيدالله بن زياد فرود آورد و اگرنه مهياي قتال شود ايشان اطاعت عبيدالله بن زياد را قبول نكردند و جانب قتال را اختيار نمودند.

    پس بامدادان كه آفتاب طلوع كرد با لشكر برايشان بيرون شديم و از هر ناحيه و جانب ايشان را احاطه كرديم و حمله گران افكنديم و با شمشير تاخته بر ايشان بتاختيم و سرهاي ايشان را موضع آن شمشيرها ساختيم، آن جماعت را هول و هرب پراكنده ساخت چنانكه بهر پستي و بلندي پناهنده گشتند بدانسان كه كبوتر از باز هراسنده گردد، پس سوگند با خدا يا اميرالمؤمنين به اندك زماني كه ناقه را نحر كنند يا چشم خوابيده به خواب آشنا گردد تمام آنها را با تيغ درگذرانديم و اول تا آخر ايشان را مقتول و مذبوح ساختيم.

    اينك جسدهاي ايشان در آن بيابان برهنه و عريان افتاده با بدنهاي خون آلوده و صورتهاي بر خاك نهاده همي خورشيد بر ايشان مي‌تابد، و باد خاك و غبار برايشان مي‌انگيزاند و آن بدنها را عقابها و مرغان هوا همي زيارت كنند در بيابان دور.

    چون آن ملعون سخن به پاي آورد يزيد (ملعون) لختي سر فرو داشت و سخن نكرد پس سر برآورد و گفت اگر حسين را نمي‌كشتيد من از كردار شما بهتر خوشنود مي‌شدم و اگر من حاضر بودم حسين را معفو مي‌داشتم و او را عرصه هلاك و دمار نمي‌گذاشتم.

    بعضي گفته‌اند كه چون زحر (لعين) واقعه را براي يزيد (پليد) نقل كرد آن ملعون بسيار متوحش شد و گفت ابن زياد تخم عداوت مرا در دل تمام مردم كشت و عطائي به زحر نداد و او را نزد خود بيرون كرد.

    و اين معجزه بود از حضرت سيدالشهداء عليه السلام چه آنكه در اثناء آمدن به كربلا به زهير بن قين خبر داد كه زحر بن قيس سر مرا براي يزيد خواهد برد به اميد عطا و عطائي به وي نخواهد كرد، چنانچه محمد بن جرير طبري نقل كرده.






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  4. Top | #103

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,888
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    پس مخفربن ثعلبه كه مأمور به كوچ دادن اهلبيت عليهم السلام بود از در دارالاماره درآمد و ندا در داد و گفت: هذا مَحْفَر بْن ثَعْلَبَه اَتي اَميرَالْمُؤمِنينَ بالِلئامِ الْفَجَره.

    يعني من مخفر بن ثعلبه هستم كه لئام فجره را به درگاه اميرالمؤمنين يزيد (پليد) آورده‌ام. حضرت سيد سجاد عليه السلام فرمود آنچه مادر مخفر زائيده شريرتر و لئيم‌تر است. و به روايت شيخ ابن نما اين كلمه را يزيد جواب مخفر داد و شايد اين اولي باشد چه آنكه حضرت امام زين العابدين عليه السلام با اين كافران كه از راه عناد بودند كمتر سخن مي‌كرد.

    شيخ مفيد (ره) فرموده در بين راه شام با احدي از آن كافران كه همراه سر مقدس بودند تكلم نكرد، و گفتن يزيد اين نوع كلمات را گاهي شايد از بهر آن باشد كه مردم را بفهماند كه من قتل حسين را نفرمودم و راضي به آن نبودم و جمله از اهل تاريخ گفته‌اند كه در هنگامي كه خبر ورود اهلبيت عليهم السلام به يزيد رسيد آن ملعون در قصر جيرون و منظر آنجا بود و همينكه از دور نگاهش به سرهاي مبارك بر سر نيزه‌ها افتاد از روي طرب و نشاط اين دو بيت انشاد كرد:

    تِلْكَ الشُّمُوسُ عَلي رُبي جَيْروُنٍ
    فَلَقَدْ قَضَيْتُ مِنَ الَْغريمِ دُيُوني
    لَمّا بَدَتْ تِلْكَ الْحُمُولُ وَ اَشْرَقَتْ
    نَعْبَ الْغُرابِ قُلْتَ صِحْ اَوْلا تَصِحْ

    مراد آن ملحد اظهار كفر و زندقه و كيفر خواستن از رسول اكرم صلي الله عليه و آله بوده يعني رسول خدا (ص) پدران و عشيرة مرا در جنگ بدر كشت من خونخواهي از اولاد او نمودم، چنانچه صريحاً اين مطلب كفرآميز را در اشعاري كه بر اشعار ابن زبعري افزود در مجلس ورود اهلبيت عليهم السلام خوانده:

    وَعَدَ لْنا قَتْلَ بَدْرٍ فَاعْتَدَلَ
    قَد‎ْ قَتَلْنَا الْقَوْمَ مِنْ‌ ساداتِهِمْ

    بالجمله چون سرهاي مقدس را وارد آن مجلس شوم كردند سر مبارك حضرت امام حسين عليه السلام را در طشتي از زر به نزد يزيد (لعين) نهادند و يزيد (پليد) كه مدام عمرش به شرب مدام مي‌پرداخت اين وقت از شرب خمر نيك سكران بود و از نظارة سر دشمن خود شاد و فرحان گشت، و اين اشعار را گفت:

    يَلْمَعُ في طَستٍ مِنَ اللّجَيْنٍ
    كَيْفَ رَاَيْتَ الضَّرْبَ يا حُسَيْنُ
    يا لَيْتَ مَنْ شاهَدَ فيِ الْحُنَيْنِ
    يا حُسْنُهُ يَلْمَعُ بِالْيَدَيْنِ
    كاَنَّما حُفّ بِوَرْ دَنَيْنِ
    شَفَيْتُ غِلّي مِنْ‌دَمِ الْحُسَيْنِ
    يَرَوْنَ فِعْلِي الْيَوْمَ بِالْحُسَيْنِ

    و شيخ مفيد (ره) فرمود كه چون سر مطهر حضرت را با ساير سرهاي مقدس در نزد او گذاشتند يزيد ملعون اين شعر گفت:

    عَلَيْنا وَهُمْ كانُوا اَعَقَّ وَاَظْلَما
    نُفَلّقُ هاماً مِنْ رِجالِ اَعِزَّهٍ

    يحيي بن حكم كه برادر مروان بود و با يزيد در مجلس نشسته بود اين دو شعر قرائت كرد:

    مِن ابْنِ زيادِ الْعَبْدِ ذي النَّسَبِ الْوَغْل
    وَ بِنْتُ رَسُول اللهِ لَيْسَتْ بِذي نَسْلٍ
    لَهامٌ بِجَنْبِ الطَّفّ اَذْني قِرابَهً
    سُميَّه اَمْسي نَسْلُها عَدَدَ الْحَصي

    يزيد (پليد) دست بر سينه‌ او زد و گفت ساكت شو يعني در چنين مجلس جماعت آل زياد را شناعت مي كني و بر قلت آل مصطفي دريغ مي‌خوري.


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #104

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,888
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    بالجمله چون سرهاي مبارك را بر يزيد (ملعون) وارد كردند، اهلبيت عليهم السلام را نيز درآوردند در حالتي كه ايشان را به يك رشته بسته بودند و حضرت علي بن الحسين عليه السلام در غل جامعه بود و چون يزيد (ملعون) ايشان را به آن هيئت ديد گفت خدا قبيح و زشت كند پسر مرجانه را اگر بين شما و او قرابت و خويشي بود ملاحظه شماها را مي‌نمود و اين نحو بدرفتاري با شما نمي‌نمود و به اين هئيت و حال شما را براي من روانه نمي‌كرد.

    و به روايت ابن نما از حضرت سجاد عليه السلام دوازده تن ذكور بودند كه در زنجير و غل بودند، چون نزد يزيد (خبيث) ايستادند، حضرت سيد سجاد عليه السلام رو كرد به يزيد و فرمود آيا رخصت مي‌دهي مرا تا سخن گويم؟ گفت بگو ولكن هذيان مگو. فرمود من در موقفي مي‌باشم كه سزاوار نيست از مانند من كسي كه هذيان سخن گويد، آنگاه فرمود اي يزيد ترا به خدا سوگند مي‌دهم چه گمان مي‌بري با رسول خدا صلي الله عليه و آله اگر ما را بدين حال ملاحظه فرمايد؟ پس حضرت فاطمه دختر حضرت سيدالشهداء فرمود اي يزيد دختران رسول خدا (ص) را كسي اسير مي‌كند! اهل مجلس و اهل خانه يزيد از استماع اين كلمات گريستند چندانكه صداهاي گريه و شيون بلند شد، پس يزيد (لعين) حكم كرد كه ريسمانها را بريدند و غلها را برداشتند.

    شيخ جليل علي بن ابراهيم القمي از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده كه چون سر مبارك حضرت سيدالشهداء را با حضرت علي بن الحسين و اسراي اهلبيت عليهم السلام بر يزيد (لعين) وارد كردند علي بن الحسين عليه السلام را غل در گردن بود يزيد (ملعون) با او گفت اي علي بن الحسين حمد مرخدائي را كه كشت پدرت را حضرت فرمود كه لعنت خدا بر كسي باد كه كشت پدر مرا. يزيد (پليد) چون اين بشنيد در غضب شد و فرمان قتل آن جناب را داد، حضرت فرمودند هرگاه بكشي مرا پس دختران رسول خدا (ص) را كه برگرداند به سوي منزلگاهشان و حال آنكه محرمي جز من ندارند يزيد (ملعون) گفت تو بر مي‌گرداني ايشان را به جايگاه خودشان.



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  6. Top | #105

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,888
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    پس يزيد (پليد) سوهاني طلبيد و شروع كرد به سوهان كردن غل جامعه كه بر گردن آن حضرت بود، پس از آن گفت اي علي بن الحسين آيا مي‌داني چه اراده كردم بدين كار؟ فرمود بلي، خواستي كه ديگري را بر من منت و نيكي نباشد، يزيد (لعين) گفت اين بود به خدا قسم آنچه اراده كرده بودم. پس يزيد (خبيث) اين آيه را خواند:

    ما اَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَهٍ فبما كَسَبَتْ اَيْديكُمْ وَ يَعْفُوعَنْ كَثيرٍ.

    حاصل ترجمه آنست كه گرفتاري ها كه به مردم مي ‌رسد به سبب كارهاي خودشان است و خدا در گذشت كند از بسياري. حضرت فرمودند چنين است كه تو گمان كرده‌اي اين آيه درباره ما فرود نيامده بلكه آنچه درباره ما نازل شده اين است:

    ما اَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَهٍ فِي الاَرْضِ وَلا في اَنْفُسِكُمْ اِلاَّ في كتابٍ مِنْ قَبْلِ اَنْ نَبْرِاَها الايه.

    مضمون آيه آنكه نرسد مصيبتي به كسي در زمين و نه در جانهاي شما آدميان مگر آنكه در نوشته آسماني است پيش از آنكه خلق كنيم او را تا افسوس نخوريد بر آنچه از دست شما رفته و شاد نشويد براي آنچه شما را آمده. پس حضرت مائيم كساني كه چنين هستند.

    بالجمله يزيد (ملعون) فرمان داد تا آن سر مبارك را در طشتي در پيش روي او نهادند و اهلبيت عليهم السلام را در پشت سر او نشانيدند تا بسر حسين (ع) نگاه نكنند، سيد سجاد عليه السلام را چون چشم مبارك بر آن سر مقدس افتاد بعد از آن هرگز از سر گوسفند غذا ميل نفرمود.

    و چون نظر حضرت زينب سلام الله عليها بر آن سر مقدس افتاد بي‌طاقت شد و دست برد گريبان خود را چاك كرد و با صداي حزيني كه دلها را مجروح مي‌كرد ندبه آغاز نمود و مي‌گفت يا حسينا واي حبيب رسول خدا واي فرزند مكه و مني، اي فرزند دلبند فاطمه زهراء و سيدة نساء، اي فرزند دختر مصطفي. اهل مجلس آن لعين به گريه درآمدند و يزيد خبيث پليد ساكت بود.

    وَ يَتْرُكُ زَنْدَ الْغَيْظِ فيِ الصَّدر واريا
    بِحالٍ بِها تَشْجينَ حَتَّي الاَعادِيا
    وَ مِمّا يُزيلُ الْقَلْبَ عَنْ مُمْتَقِرّها
    وُقوُفُ بَناتِ الْوَحيِ عِنْدَ طَليقِها

    پس صداي زني هاشميه كه در خانه يزيد (پليد) بود به نوحه و ندبه بلند شد و مي‌گفت: يا حبيباه يا سيد اهلبيتاه يان محمداه، اي فريادرس بيوه زنان و پناه يتيمان، اي كشته تيغ اولاد زناكاران. بار دگر حاضران كه آن ندبه را شنيدند گريستند و يزيد (پليد) بي‌حيا هيچ از اين كلمات متأثر نشد و چوب خيزراني طلبيد و به دست گرفت و بر دندانهاي مبارك آن حضرت مي‌كوفت و اشعاري مي گفت كه حاصل بعضي از آنها آنكه اي كاش اشياخ بني اميه كه در جنگ بدر كشته شدند حاضر مي‌بودند و مي‌ديدند كه من چگونه انتقام ايشان را از فرزندان قاتلان ايشان كشيدم و خوشحال مي‌شدند و مي‌گفتند اي يزيد (ولدالزنا) دستت شل نشود كه نيك انتقام كشيدي.

    چون ابوبرزة‌ اسلمي كه حاضر مجلس بود و از پيش يكي از صحابه حضرت رسول (ص) بوده نگريست كه يزيد (خبيث) چون بر دهان مبارك حضرت حسين عليه السلام مي‌زند گفت اي يزيد (لعين) واي بر تو آيا دندان حسين را به چوب خيزران مي‌كوبي گواهي مي‌دهم كه من ديدم رسول خدا (صلي الله عليه و آله) دندانهاي او را و برادر او حسن (عليه السلام) را مي‌بوسيد و مي‌مكيد و مي‌فرمود شما دو سيد جوانان اهل بهشتيد، خدا بكشد كشنده شما را و لعنت كند قاتل شما را و ساخته كند از براي او جهنم را. يزيد (ملعون) از اين كلمات در غضب شد و فرمان داد تا او را بر زمين كشيدند و از مجلس بيرون بردند.




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. Top | #106

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,888
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    اين وقت حضرت زينب دختر اميرالمؤمنين عليهم االسلام برخاست و خطبه خواند كه خلاصه آن به فارسي چنين مي‌آيد:

    حمد و ستايش مختص يزدان پاك است كه پروردگار عالميان است و درود و صلوات از براي خواجه لولاك رسول او محمد و آل او صلوات الله عليهم اجمعين است. هر آينه خداوند راست فرمودند هنگامي كه فرمودند:

    ثُمَّ كانَ عاقِبَه الّذيَ اَساؤُ السُّوي اَنْ كَذَّبْوا بِاياتِ اللهِ وَ كانُوا بِها يَسْتَهزِؤُنَ.

    حضرت زينب سلام الله عليها از اين آيه مباركه اشاره فرمود كه يزيد و اتباع او (لعنهم الله) كه سر از فرمان خداي برتافتند و آيات خدا را انكار كردند بازگشت ايشان به آتش دوزخ خواهد بود. آنگاه روي با يزيد (پليد) آورد و فرمود:

    هان اي يزيد (لعين) آيا گمان مي كني كه چون زمين و آسمان را بر ما تنگ كردي و ما را شهر تا شهر مانند اسيران كوچ دادي از منزلت و مكانت ما كاستي و بر حشمت و كرامت خود افزودي و قربت خود را در حضرت يزدان به زيادت كردي كه از اين جهت آغاز تكبر و تنمر نمودي و بر خويشتن بيني بيفزودي و يك باره شاد و فرحان شدي كه مملكت دنيا بر تو گرد آمد و سلطنت ما از بهر تو صافي گشت، نه چنين است.

    اي يزيد (لعين) عنان بازكش و لختي به خود باش مگر فراموش كردي فرمايش خدا را كه فرموده:البته گمان نكنند آنانكه كفر ورزيدند كه مهلت دادن ما ايشان را بهتر است از براي ايشان همانا مهلت داديم ايشان را تا بر گناه خود بيفزايند و از براي ايشانست عذابي مهين. آيا از طريق عدالت است اي پسر طلقا كه زنان و كنيزان خود را در پس پرده‌داري و دختران رسول خدا (ص) را چون اسيران شهر به شهر بگرداني همانا پرده حشمت و حرمت ايشان را هتك كردي و ايشان را از پرده برآوردي و در منازل و مناهل به همراهي دشمنان كوچ دادي و مطمح نظر هر نزديك و دور و ضيع و شريف ساختي در حالتي كه از مردان و پرستاران ايشان كسي با ايشان نبود .

    چگونه اميد مي‌رود كه نگاهباني ما كند كسي كه جگر آزادگان را بخايد و از دهان بيفكند و گوشتش به خون شهيدان برويد و نمو كند، كنايه از آنكه از فرزند هند جگرخواره چه توقع بايد داشت و چه بهر توان يافت و چگونه درنگ خواهد كرد در دشمني ما اهلبيت كسي كه بغض و كينه ما را از بدر و احد در دل دارد و هميشه به نظر دشمني ما را نظر كرده پس بدون آنكه جرم و جريرتي بر خود داني و بي‌آنكه امري عظيم شماري شعري بدين شناعت مي‌خواني:

    ثُمَّ قالوُا يا يَزيُد لاتَشَلْ
    لاَ هَلّووُا وَ اسْتَهَلّوُا فَرِحاً

    و با چوبي كه در دست داري بر دندانهاي ابوعبدالله عليه السلام سيد جوانان بهشت مي‌زني و چرا اين بيت را نخواني و حال آنكه دلهاي ما را مجروح و زخمناك كردي و اصل و بيخ ما را بريدي از اين جهت كه خون ذريه پيغمبر (ص) را ريختي و سلسلة آل عبدالمطلب را كه ستارگان روي زمينند گسيختي و مشايخ خود را ندا مي‌كني و گمان داري كه نداي تو را مي‌شنوند، و البته زود باشد كه به ايشان ملحق شوي و آرزو كني كه شل بودي و گنگ بودي و نمي‌گفتي آنچه را كه گفتي و نمي‌كردي آنچه را كه كردي، لكن آرزو سودي نكند



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  8. Top | #107

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,888
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    آنگاه حق تعالي را خطاب نمود و عرض كرد بار الها بگير حق ما را و انتقام بكش از هر كه با ما ستم كرد و نازل گردان غضب خود را بر هر كه خون ما ريخت و حاميان ما را كشت.

    پس فرمود: هان اي يزيد (پليد) قسم به خدا كه نشكافتي مگر پوست خود را و نبريدي مگر گوشت خود را، و زود باشد كه بر رسول خدا وارد شوي در حالتي كه متحمل باشي وزر ريختن خون ذريه او را و هتك حرمت عترت او را در هنگامي كه حق تعالي جمع مي‌كند پراكندگي ايشان را و مي‌گيرد حق ايشان و گمان مبر البته آنان را كه در راه خدا كشته شدند مردگانند بلكه ايشان زنده و در راه پروردگار خود روزي مي‌خورند و كافي است ترا خداوند از جهت داوري، و كافي است محمد صلي الله عليه و آله ترا براي مخاصمت و جبرئيل براي ياري معاونت او.

    زود باشد كه بداند آن كسي كه تو را دستيار شد و بر گردن مسلمانان سوار كرد و خلافت باطل براي تو مستقر گردانيد و چه نكوهيده بدلي براي ظالمين هست و خواهيد دانست كه كدام يك از شما مكان او بدتر و ياور او ضعيفتر است و اگر دوراهي روزگار مرا بازداشت كه با تو مخاطبه و تكلم كنم همانا من قدر ترا كم مي‌دانم و سرزنش ترا عظيم و توبيخ ترا كثير مي‌شمارم چه اينها در تو اثر نمي‌كند و سودي نمي‌بخشد، لكن چشمها گريان و سينه‌ها بريان است چه امري عجيب و عظيم است.

    نجيباني كه لشكر خداوندند به دست طلقاء كه لشكر شيطانند كشته گردند و خون ما از دستهاي ايشان بريزد و دهان ايشان از گوشت ما بدوشد و بنوشد و آن جسدهاي پاك و پاكيزه را گرگهاي بيابان به نوبت زيارت كنند و آن تنهاي مبارك را مادران بچه كفتارها بر خاك بمالند. اي يزيد (لعين) اگر امروز ما را غنيمت خود دانستي زود بادشد كه اين غنيمت موجب غرامت تو گردد در هنگامي كه نيابي مگر آنچه را كه پيش فرستادي و نيست خداوند بر بندگان ستم كننده و در حضرت او است شكايت ما و اعتماد ما.

    اكنون هر كيد و مكري كه تواني بكن و هر سعي كه خواهي به عمل آور و در عداوت ما كوشش فرو مگذار و با اين همه به خدا سوگند كه ذكر ما را نتواني محو كرد و وحي ما را نتواني دور كرد، و با زنداني فرجام ما را و درك نخواهي كرد غايت و نهايت ما را و عار كردار خود را از خويش نتواني دور كرد و رأي تو كذب و عليل و ايام سلطنت تو قليل و جمع تو پراكنده و روز تو گذرنده است كه منادي حق ندا كند كه لعنت خدا بر ستمكاران است. سپاس و ستايش خداوندي را كه ختم كرد در ابتدا بر ما سعادت را و در انتها رحمت و شهادت را و از خدا سوال مي‌كنم كه ثواب شهداي ما را تكميل فرمايد و هر روز بر اجر ايشان بيفزايد و در ميان ما خليفه ايشان باشد و احسانش را بر ما دائم دارد كه اوست خداوند رحيم و پروردگار ودود، و كافي است در هر امري و نيكو وكيل است.


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. Top | #108

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,888
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    يزيد (پليد) را موافق نمي ‌افتاد كه حضرت زينب (ع) را بدين سخنان درشت و كلمات شتم آميز مورد غضب و سخط دارد، خواست كه عذري بتراشد كه زنان نوائح بي هشانه سخن كنند، و اين قسم سخنان از جگر سوختگان پسنديده است لاجرم اين شعر را بگفت:

    ما اَهْوَنَ الْمَوْتُ عَليَ الّوائِح
    يا صَيْحَه تُحْمَدُ مِنْ صَوائح

    آنگاه يزيد (ملعون) با حاضرين اهل شام مشورت كرد كه با اين جماعت چه عمل نمايم آن خبيثان كلام زشتي گفتند كه معني آن مناسب ذكر نيست و مرادشان آن بود كه تمام را با تيغ در گذران. نعمان بن بشير كه حاضر مجلس بود گفت اي يزيد ببين تا رسول خدا (ص) با ايشان چه صنعت داشت آن كن كه رسول خدا (ص) كرد.

    و مسعودي نقل كرده: وقتي كه اهل مجلس يزيد (پليد) اين كلام را گفتند حضرت باقر عليه السلام شروع كرد به سخن، و در آن وقت دو سال و چند ماه از سن مباركش گذشته بود پس حمد و ثنا گفت خداي را پس رو كرد بيزيد (لعين) و فرمود اهل مجلس تو در مشورت تو رأي دادند به خلاف اهل مجلس فرعون در مشورت كردن فرعون با ايشان در امر موسي و هرون چه آنها گفتند ارجه و اخاه و اين جماعت رأي دادند بكشتن ما و براي اين سببي است. يزيد (پليد) پرسيد كه سببش چيست؟ فرمود اهل مجلس فرعون اولاد حلال بودند و اين جماعت اولاد حلال نيستند و نمي‌كشد انبياء و اولاد ايشان را مگر اولادهاي زنا، پس يزيد (لعين) از كلام باز ايستاد و خاموش گرديد.


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  10. Top | #109

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,888
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    اين هنگام به روايت سيد و مفيد از مردم شام مردي سرخ رو نظر كرد به حضرت فاطمه دختر حضرت امام حسين عليه السلام پس رو كرد به يزيد (ولدالزنا) و گفت يا اميرالمؤمنين هب لي هذه الجاريه يعني اين دخترك را به من ببخش حضرت فاطمه عليهاالسلام فرمود چون اين سخن بشنيدم بر خود بلرزيدم و گمان كردم كه اين مطلب از براي ايشان جايز است. پس به جامه عمه‌ام حضرت زينب (ع) چسبيدم و گفتم عمه يتيم شدم اكنون بايد كنيز مردم شوم !

    جناب زينب (ع) روي با شامي كرد و فرمود دروغ گفتي والله و ملامت كرده شدي، به خدا قسم اين كار براي تو و يزيد صورت نبندد و هيچيك اختيار چنين امري نداريد. يزيد (ملعون) در خشم شد و گفت سوگند با خداي دروغ گفتي اين امر براي من روا است و اگر خواهم بكنم مي‌كنم.

    حضرت زينب سلام الله عليها فرمود نه چنين است به خدا سوگند حق تعالي اين امر را براي تو روا نداشته و نتواني كرد مگر آنكه از ملت ما بيرون شوي و ديني ديگر اختيار كني. يزيد (لعين) از اين سخن خشمش زيادتر شد و گفت در پيش روي من چنين سخن مي‌گوئي همانا پدر و برادر تو از دين بيرون شدند (نعوذبالله).

    جناب زينب عليهاالسلام فرمود به دين خدا و دين پدر و برادر من، تو و پدر و جدت هدايت يافتند اگر مسلمان باشي. يزيد (پليد) گفت دروغ گفتي اي دشمن خدا.

    حضرت زينب سلام الله عليها فرمودند: اي يزيد اكنون تو امير و پادشاهي و هر چه مي‌خواهي از روي ستم فحش و دشنام مي‌دهي و ما را مقهور مي‌داري. يزيد (پليد) گويا شرم كرد و ساكت شد، آن مرد شامي ديگرباره سخن خود را اعاده كرد، يزيد گفت دور شو خدا مرگت دهد، آن مرد شامي از يزيد پرسيد ايشان كيستند؟

    يزيد (پليد) گفت: آيا فاطمه دختر حسين و آن زن دختر علي است، شامي گفت حسين پسر فاطمه و علي پسر ابوطالب؟ يزيد گفت بلي، آن مرد شامي گفت لعنت كند خداوند ترا اي يزيد (پليد) عترت پيغمبر خود را مي‌كشي و ذريه او را اسير مي‌كني به خدا سوگند كه من گمان نمي‌كردم ايشان را جز اسيران روم، يزيد (لعين) گفت به خدا سوگند ترا نيز بايشان مي‌رسانم و امر كرد كه او را گردن زدند ره.



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. Top | #110

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,888
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    شيخ مفيد (ره) فرمود پس يزيد (خبيث) امر كرد تا اهلبيت را با علي بن الحسين عليهم السلام در خانه عليحده كه متصل به خانه خودش بود جاي دادند و به قولي ايشان را در موضع خرابي حبس كردند كه نه دافع گرما بود و نه حافظ سرما چنانكه صورتهاي مباركشان پوست انداخت، و در اين مدتي كه در شام بودند نوحه و زاري بر حضرت امام حسين عليه السلام مي‌كردند.

    و روايت شده كه در اين ايام در ارض بيت المقدس هر سنگي كه از زمين برمي‌داشتند از زيرش خون تازه مي‌جوشيد. و جمعي نقل كرده‌اند كه يزيد (لعين) امر كرد سر مطهر امام عليه السلام را بر در قصر شوم او نصب كردند و اهلبيت (ع) را امر كرد كه داخل خانه او شوند، چون مخدرات اهلبيت عصمت جلالت عليهم السلام داخل خانه آن لعين شدند زنان آل ابوسفيان زيورهاي خود را كندند و لباس ماتم پوشيدند و صدا به گريه و نوحه بلند كردند و سه روز ماتم داشتند و هند دختر عبدالله بن عامر كه در آن وقت زن يزيد بود و پيشتر در حباله حضرت امام حسين عليه السلام بود پرده را دريد و از خانه بيرون دويد و به مجلس آن لعين آمد در وقتي كه مجمع عام بود گفت اي يزيد سر مبارك فرزند فاطمه دختر رسول خدا صلي الله عليه و آله را بر در خانه من نصب كرده‌اي!

    يزيد (ملعون) برجست و جامه بر سر او افكند و او را برگردانيد و گفت اي هند نوحه و زاري كن بر فرزند رسول خدا و بزرگ قريش كه پسر زياد لعين در امر او تعجيل كرد و من به كشتن او راضي نبودم.



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 11 از 21 نخستنخست ... 789101112131415 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

فرار و آوارگی کودکان در غروب عاشورا, فرستادن سرهای شهدا به کوفه, محل دفن شهدای کربلا, نفرین کردن مردم شام توسط حضرت زینب, نقش زنان در پیام رسانی عاشورا, کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود, پس از حسین بر اهل بیت چه گذشت, پس از عاشورا ، ویژه نامه دهه دوم محرم, پشیمانی یزید لعنت الله علیه, اقامت اهل بیت در خرابه شام, از کربلا تا مدینه با حضرت زینب, به آتش کشیدن خیمه ها توسط سپاه ابن زیاد, بازگشت به مدینه, برملا کردن دسیسه یزیدیان توسط زینب, خطبه های آتشین حضرت زینب سلام الله علیها, خطبه حضرت زینب در شام, خطبه حضرت سجاد در شام, خظبه حضرت زینب (س) در مجلس یزید, دفن شهدا, دستور قتل راهب مسیحی توسط یزید, رفتار شامیان با اهل بیت, رسواکردن زید توسط حضرت زینب, سخنان امام سجاد در منازل مختلف, سخنان حضرت زینب سلام الله در منزل های مختلف, سر امام حسین و راهب مسیحی, سر امام حسین علیه السلام در تنور خولی, شهادت فرزندان مسلم, شهادت حضرت رقیه پس از دیدن سر پدر, شام غریبان عزیزان حسین (ع) درغروب عاشورا, شرح دوران اسارت آل الله, عبور از قتلگاه, غارت خیمه های اهل بیت

نمایش برچسب‌ها

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi