صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 57

موضوع: (¯`•.*~.*._.*.~*ويژه نامه عيد سعيد قربان*~.*._.*.~*.•´¯)

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,886
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : (¯`•.*~.*._.*.~*ويژه نامه عيد سعيد قربان*~.*._.*.~*.•´¯)



    اسماعيل تو کيست؟

    عيد قربان كه پس از وقوف در عرفات (مرحله شناخت) و مشعر (محل آگاهي و شعور) و منا (سرزمين آرزوها، رسيدن به عشق) فرا مى رسد، عيد رهايى از تعلقات است. رهايى از هر آنچه غيرخدايى است. در اين روز حج گزار، اسماعيل وجودش را، يعنى هر آنچه بدان دلبستگى دنيوى پيدا كرده قربانى مى كند تا سبكبال شود.

    اکنون در منايي، ابراهيمي، و اسماعيلت را به قربانگاه آورده اي اسماعيل تو کيست؟ چيست؟ مقامت؟ آبرويت؟ موقعيتت، شغلت؟ پولت؟ خانه ات؟ املاكت؟ ... ؟

    اين را تو خود مي داني، تو خود آن را، او را – هر چه هست و هر که هست – بايد به منا آوري و براي قرباني، انتخاب کني، من فقط مي توانم نشانيهايش را به تو بدهم:

    آنچه تو را، در راه ايمان ضعيف مي کند، آنچه تو را در "رفتن"، به "ماندن" مي خواند، آنچه تو را، در راه "مسئوليت" به ترديد مي افکند، آنچه تو را به خود بسته است و نگه داشته است، آنچه دلبستگي اش نمي گذارد تا " پيام" را بشنوي، تا حقيقت را اعتراف کني، آنچه ترا به "فرار" مي خواند.

    آنچه ترا به توجيه و تاويل هاي مصلحت جويانه مي کشاند، و عشق به او، کور و کرت مي کند؛ ابراهيمي و "ضعف اسماعيلي" ات، ترا بازيچه ابليس مي سازد.

    در قله بلند شرفي و سراپا فخر و فضيلت، در زندگي ات تنها يک چيز هست که براي بدست آوردنش، از بلندي فرود مي آيي، براي از دست ندادنش، همه دستاوردهاي ابراهيم وارت را از دست مي دهي، او اسماعيل توست، اسماعيل تو ممکن است يک شخص باشد، يا يک شيء، يا يک حالت، يک وضع، و حتي، يک " نقطه ضعف"!


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  2. تشكرها 9



  3. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  4. Top | #12

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,886
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : (¯`•.*~.*._.*.~*ويژه نامه عيد سعيد قربان*~.*._.*.~*.•´¯)


    اما اسماعيل ابراهيم، پسرش بود!


    سالخورده مردي در پايان عمر، پس از يک قرن زندگي پر کشاکش و پر از حرکت، همه آوارگي و جنگ و جهاد و تلاش و درگيري با جهل قوم و جور نمرود و تعصب متوليان بت پرستي و خرافه هاي ستاره پرستي و شکنجه زندگي. جواني آزاده و روشن و عصياني در خانه پدري متعصب و بت پرست و بت تراش! و در خانه اش زني نازا، متعصب، اشرافي: سارا.

    و اکنون، در زير بار سنگين رسالت توحيد، در نظام جور و جهل شرک، و تحمل يک قرن شکنجه "مسئوليت روشنگري و آزادي"، در "عصر ظلمت و با قوم خوکرده با ظلم"، پير شده است و تنها، و در اوج قله بلند نبوت، باز يک " بشر" مانده است و در پايان رسالت عظيم خدايي اش، يک " بنده خدا" ، دوست دارد پسري داشته باشد، اما زنش نازا است و خودش، پيري از صد گذشته، آرزومندي که ديگر اميدوار نيست، حسرت و يأس جانش را مي خورد، خدا، بر پيري و نااميدي و تنهايي و رنج اين رسول امين و بنده وفادارش – که عمر را همه در کار او به پايان آورده است، رحمت مي آورد و از کنيز سارا – زني سياه پوست – به او يک فرزند مي بخشد، آن هم يک پسر! اسماعيل، اسماعيل، براي ابراهيم، تنها يک پسر، براي پدر، نبود، پايان يک عمر انتظار بود، پاداش يک قرن رنج، ثمره يک زندگي پرماجرا.

    و اکنون، در برابر چشمان پدر چشماني که در زير ابروان سپيدي که بر آن افتاده، از شادي، برق مي زند مي رود و در زير باران نوازش و آفتاب عشق پدري که جانش به تن او بسته است، مي بالد و پدر، چون باغباني که در کوير پهناور و سوخته ي حياتش، چشم به تنها نو نهال خرّم و جوانش دوخته است، گويي روئيدن او را، مي بيند و نوازش عشق را و گرماي اميد را در عمق جانش حس مي کند.

    در عمر دراز ابراهيم، که همه در سختي و خطر گذشته، اين روزها، روزهاي پايان زندگي با لذت " داشتن اسماعيل" مي گذرد، پسري که پدر، آمدنش را صد سال انتظار کشيده است، و هنگامي آمده است که پدر، انتظارش نداشته است!

    اسماعيل اكنون نهالي برومند شده است، در اين ايام ، ناگهان صدايي مي شنود :

    "ابراهيم! به دو دست خويش، کارد بر حلقوم اسماعيل بنه و بکُش"!
    مگر مي توان با کلمات، وحشت اين پدر را در ضربه آن پيام وصف کرد؟

    ابراهيم، بنده ي خاضع خدا، براي نخستين بار در عمر طولاني اش، از وحشت مي لرزد، قهرمان پولادين رسالت ذوب مي شود، و بت شکن عظيم تاريخ، درهم مي شکند، از تصور پيام، وحشت مي کند اما، فرمان فرمان خداوند است. جنگ! بزرگترين جنگ، جنگِ در خويش، جهاد اکبر! فاتح عظيم ترين نبرد تاريخ، اکنون آشفته و بيچاره! جنگ، جنگ ميان خدا و اسماعيل، در ابراهيم.




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. تشكرها 9


  6. Top | #13

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,886
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : (¯`•.*~.*._.*.~*ويژه نامه عيد سعيد قربان*~.*._.*.~*.•´¯)



    دشواري "انتخاب"!

    کدامين را انتخاب مي کني ابراهيم؟! خدا را يا خود را ؟ سود را يا ارزش را؟ پيوند را يا رهايي را؟ لذت را يا مسئوليت را؟ پدري را يا پيامبري را؟ بالاخره، "اسماعيلت" را يا " خدايت" را؟

    انتخاب کن! ابراهيم.

    در پايان يک قرن رسالت خدايي در ميان خلق، يک عمر نبوتِ توحيد و امامتِ مردم و جهاد عليه شرک و بناي توحيد و شکستن بت و نابودي جهل و کوبيدن غرور و مرگِ جور، و از همه جبهه ها پيروز برآمدن و از همه مسئوليت ها موفق بيرون آمدن ...

    اي ابراهيم! قهرمان پيروز پرشکوه ترين نبرد تاريخ! اي روئين تن، پولادين روح، اي رسولِ اُلوالعَزْم، مپندار که در پايان يک قرن رسالت خدايي، به پايان رسيده اي! ميان انسان و خدا فاصله اي نيست، "خدا به آدمي از شاهرگ گردنش نزديک تر است"، اما، راه انسان تا خدا، به فاصله ابديت است، لايتناهي است! چه پنداشته اي؟

    اکنون ابراهيم است که در پايان راهِ دراز رسالت، بر سر يک "دو راهي" رسيده است: سراپاي وجودش فرياد مي کشد: اسماعيل! و حق فرمان مي دهد: ذبح! بايد انتخاب کند!

    اکنون، ابراهيم دل از داشتن اسماعيل برکنده است، پيام پيام حق است. اما در دل او، جاي لذت" داشتن اسماعيل" را، درد "از دست دادنش" پر کرده است. ابراهيم تصميم گرفت، انتخاب کرد، پيداست که "انتخابِ" ابراهيم، کدام است؟ "آزادي مطلقِ بندگي خداوند"!

    ذبح اسماعيل! آخرين بندي که او را به بندگي خود مي خواند!

    زنده اي که تنها به خدا نفس مي کشد!

    آنگاه، به نيروي خدا برخاست، قرباني جوان خويش را – که آرام و خاموش، ايستاده بود، به قربانگاه برد... و پيامي که:

    " اي ابراهيم! خداوند از ذبح اسماعيل درگذشته است، اين گوسفند را فرستاده است تا بجاي او ذبح کني، تو فرمان را انجام دادي"!



    برگرفته از: مناسک حج، دکتر علي شريعتي






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. تشكرها 9


  8. Top | #14

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,886
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : (¯`•.*~.*._.*.~*ويژه نامه عيد سعيد قربان*~.*._.*.~*.•´¯)




    زورآزمایی ابراهیم با شیطان


    از آنجا كه امتحان ابراهیم یكى از بزرگترین امتحانات در طول تاریخ بود، امتحانى كه هدفش این بود قلب او را از مهر و عشق غیر خدا تهى كند، و عشق الهى را در سراسر قلب او پرتوافكن سازد، طبق بعضى از روایات شیطان به دست و پا افتاد، كارى كند كه ابراهیم از این میدان پیروزمند بیرون نیاید، گاه به سراغ مادرش هاجر آمد، و به او گفت میدانى ابراهیم چه در نظر دارد؟
    مى خواهد فرزندش را امروز سر ببرد! هاجر گفت : برو سخن محال مگو كه او مهربانتر از این است كه فرزند خود را بكشد، اصولا مگر در دنیا انسانى پیدا مى شود كه فرزند خود را با دست خود ذبح كند؟ شیطان به وسوسه خود ادامه داد و گفت او مدعى است خدا دستورش ‍ داده . هاجر گفت : اگر خدا دستورش داده پس باید اطاعت كند و جز رضا و تسلیم راهى نیست !! گاهى به سراغ فرزند آمد و به وسوسه او مشغول شد از آن هم نتیجه اى نگرفت ، چون اسماعیل را یك پارچه تسلیم و رضا یافت . سرانجام به سراغ پدر آمد و به او گفت ابراهیم ! خوابى را كه دیدى خواب شیطانى است ! اطاعت شیطان مكن!

    ابراهیم كه در پرتو نور ایمان و نبوت او را شناخت بر او فریاد زد دور شو اى دشمن خدا. در حدیث دیگرى آمده است : ابراهیم نخست به مشعرالحرام آمد تا پسر را قربانى كند، شیطان به دنبال او شتافت ، او به محل جمره اولى آمد شیطان به دنبال او آمد، ابراهیم هفت سنگ به او پرتاب كرد، هنگامى كه به جمره دوم رسید باز شیطان را مشاهده نمود هفت سنگ دیگر بر او انداخت ، تا به جمره عقبه آمد هفت سنگ دیگر بر او زد (و او را براى همیشه از خود مایوس ساخت ).
    این نشان مى دهد كه وسوسه هاى شیاطین در میدانهاى بزرگ امتحان نه از یكسو كه از جهات مختلف صورت مى گیرد، هر زمان به رنگى ، و از طریقى مردان خدا باید ابراهیم وار شیاطین را در همه چهره ها بشناسند، و از هر طریق وارد شوند راه را بر آنها ببندند و سنگسارشان كنند، و چه درس بزرگى ؟!

    تفسیر نمونه، مکارم شیرازی



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. تشكرها 8


  10. Top | #15

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,886
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : (¯`•.*~.*._.*.~*ويژه نامه عيد سعيد قربان*~.*._.*.~*.•´¯)



    خنجر شوق بر حنجر نفس

    عيد قربان جلوه گاه تعبد و تسليم ابراهيميان حنيف است . فصل قرب يافتن مسلمآنان به خداوند، در سايه عبوديت است .

    اگر ابراهيم خليل ، در اجراى فرمان پروردگارش ، خنجر بر حنجر اسماعيل مى نهد، اگر اسماعيل ذبيح ، پدر را در اجراى امر خدايى ، تشويق و ترغيب مى كند، اگر شيخ الانبياء در نهادن كارد بر حلقوم فرزندش ، لحظه اى ترديد و توقف نمى كند؛ همه و همه ، نشانه مسلمانى آن پدر و پسر و شاهد صداقت در عقيده و عشق ، و وفادارى در قلمرو بندگى است .
    عيد قربان ، مجراى فدا كردن عزيزترين يعنى خدا است .

    عيد قربان ، مجراى فيض الهى و بهانه عنايت رحمانى به بندگان مومن و مسلم و مطيع است .

    قربانى تو در اين چيست ؟

    در راه خدا، چه چيز فدا مى كنى ؟

    با چه وسيله ، به استان پروردگار، تقرب مى جويى ؟

    و كدام فديه را به قربانگاه صدق ، عشق ، اخلاص و وفا مى آورى ؟

    براى اولياء الله عيد قربان مجمع الشواهد صدق در گفتار، كردار، ادعا و عمل است . تو نيز، اگر بتوانى رضاى خويش را فداى رضاى حق كنى ، اگر بتوانى از خواسته دل در راه خواسته دين چشم بپوشى ، اگر بتوانى از داشته ها و خواسته ها بگذرى ، آنگاه ، به مرز عبوديت و به حوزه قربانگاه قدم نهاده اى .

    مگر خليل الرحمان چه كرد؟ تو نيز اگر پير و مشى و مرام ابراهيمى ، نبايد هيچ چيز از آنچه دارى و به آن دلبسته اى ، همچون زن و فرزند، مال و منال ، پول و پس انداز، خانه و خادم ماشين و مسكن ، و... حجاب چهره جانت ، مانع بندگى و فرمانبرداريت شود و آنگاه كه پاى دين و خدا به ميان آيد، بسادگى و بصراحتى ابراهيمى و بصداقتى اسماعيلى درگذرى و امر مولا را مقدم بدارى .

    بگذر از فرزند و مال و جان خويش

    تا خليل الله دورانت كنند

    سر بنه در كف ، برو در كوى دوست

    تا چو اسماعيل ، قربانت كنند

    اينجاست كه قربانى وسيله قرب مى شود و عيد قربان روز تقرب به خداوند.
    آن هم نه قرب مادى و جسمى - كه خدا از محدوده حس و جسم بيرون است - بلكه قرب معنوى و تقرب ارزشى كه در سايه ايمان و عمل است .
    آنچه انسان را به خدا نزديك مى كند، طاعت است .

    و آنچه از ساحت قرب ربوبى دور مى سازد، معصيت است .

    خدا به ما نزديك است ، حتى نزديكتر از رگ كردن ، كه خود فرموده است :
    - و نحن اقربب اليه من حبل الوريد - ما از او دوريم ، چرا كه به جرم و گناه ، گرفتاريم و مجرم هرگز محرم نخواهد شد.

    دوست نزديكتر از من به من است
    وين عجبتر كه من از وى دورم

    اگر پاى از مرز طاعت فراتر ننهيم ، اگر با تيغ گناه ، دامن عصمت ندريم ، اگر دست تعدى ، به حريم حرمات الله نگشاييم ، آنگاه خواهيم ديد كه هر جا باشيم در قربانگاهيم و هر سو كه برويم ، به او تقرب پيدا مى كنيم ، و هر روزمان عيد قربان مى شود. بفرموده حضرت على :

    كل يوم لا يعصى الله فيه فهو يوم عيد

    هر روزى كه در آن ، خدا نافرمانى نشود روز عيد است .

    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. تشكرها 9


  12. Top | #16

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,886
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : (¯`•.*~.*._.*.~*ويژه نامه عيد سعيد قربان*~.*._.*.~*.•´¯)


    جلوه ديگر اين روز، ذبح است .

    قربانى كردن گوسفند، چه از سوى حاجى در منا و چه از سوى ما در شهرها مان ، تكريم آن حماسه معنوى و ايثار عظيم است كه ابراهيم و اسماعيل از خود نشان دادند و به مسلخ رفتند، آن فداكارى همواره بايد در خاطره ها زنده بماند، تا درسى مى باشد فرا روى ابراهيميان هميشه و همه جا.

    رها شدن از تعلقات و ذبح كردن تمنيات در پيش پاى اراده الهى ، درس ديگران قربانى است ،

    تيغ اراده و عفاف ، بايد بر خنجر نفسانيات نهاد و خون نفس اماره را ريخت و از شر اين وسواس خناس نجات يافت .

    تا چه حد حاضرى كه خواست خدا را بر خواهش دل مقدم بدارى ؟

    تا كجا مى توانى طاعت و اطاعت الله را، با هواى نفس مبادله نكنى ؟

    نفس كشتن و جهاد با دشمن درونى ، سخت تر از مبارزه با دشمن ، آشكار و برونى است .

    از اين رو جهاد اكبر نام گرفته است .

    ذبح قربانى در ديد عرفانى اهل نظر، رمزى از ترك هواهاى نفسانى و روى آوردن به رضاى الهى است .

    ثمرات اين ذبح نيز، بايد چونان قربانى گوسفند به ديگران برسد.

    و... چنين است كه آنكه مالك هواى نفس شود و ديو هوا را به بند كشد، هم خويشتن از وسوسه ها و زيانهاى آن آسوده خاطر است ، هم جامعه از صدمه هوا پرستيهاى او مصون !

    آرى !... امروز، عيد است .

    عيد قربان و تقرب به خدا، آن هم در سايه عبوديت و بندگى .

    ما، بنده آنيم كه در بند آنيم .

    حال كه چنين است ، چرا در بند نفس و بند زر و سيم و بند خواسته ها و داشته ها؟!

    دل به خدا بدهيم و در بند عبوديت او باشيم ، تا از هر قيد و بندى آزاد شويم .

    بندگى خدا، اميدبخش است .

    و روز عيد قربان مى تواند براى ما اوج اين آزادى برين باشد.

    خجسته باد عيد قربان عيد صالحان و ارس ته ، و عيد اهل طاعت و تسليم .


    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 27-11-2009 در ساعت 16:45
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  13. تشكرها 9


  14. Top | #17

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,886
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : (¯`•.*~.*._.*.~*ويژه نامه عيد سعيد قربان*~.*._.*.~*.•´¯)




    آیا ابراهیم مامور به ذبح فرزند بود؟


    پیرامون آیه شریفه:

    وَفَدَینَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ(الصافات/107)

    ما ذبح عظیمی را فدای او کردیم، یک سوال جدی براى مفسران مطرح است و آن اینکه آیا ابراهیم راستى مامور به ذبح فرزند بود، یا به مقدمات آن دستور داشت ؟
    اگر مامور به ذبح بوده ، چگونه پیش از انجام آن ، این حكم الهى نسخ شد؟در حالى كه نسخ قبل از عمل جایز نیست ، و این معنى در علم اصول فقه اثبات شده است . و اگر مامور به مقدمات ذبح بوده است این افتخار مهمى نخواهد بود.

    اینكه بعضى گفته اند اهمیت مساءله از اینجا ناشى مى شود كه ابراهیم احتمال مى داد بعد از انجام این ماموریت و فراهم كردن مقدمات دستور به اصل ذبح داده شود، و امتحان بزرگ او همینجا بود مطلب جالبى به نظر نمى رسد.

    به عقیده ما این گفتگوها از اینجا ناشى مى شود كه میان اوامر امتحانى و غیر امتحانى فرق نگذاشته اند، امرى كه به ابراهیم شد یك امر امتحانى بود، مى دانیم در اوامر امتحانى اراده جدى تعلق به اصل عمل نگرفته است ، بلكه هدف آن است كه روشن شود شخص مورد آزمایش تا چه اندازه آمادگى اطاعت فرمان دارد؟

    و این در جائى است كه شخص مورد آزمایش از اسرار پشت پرده آگاه نیست . و به این ترتیب در اینجا نسخ واقع نشده است كه در صحت آن قبل از عمل بحث و گفتگو شود. و اگر مى بینیم خداوند بعد از این ماجرا به ابراهیم مى گوید:

    قد صدقت الرؤ یا:

    خوابى را كه دیده بودى تحقق بخشیدى به خاطر آن است كه آنچه در توان داشت در زمینه ذبح فرزند دلبند انجام داد، و آمادگى روحى خود را در این زمینه از هر جهت به ثبوت رسانید و از عهده این آزمایش به خوبى برآمد.


    مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ذیل آیه 107 سوره صافات


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  15. تشكرها 9


  16. Top | #18

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,886
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : (¯`•.*~.*._.*.~*ويژه نامه عيد سعيد قربان*~.*._.*.~*.•´¯)




    ذبیح ابراهیم؛ اسحاق یا اسماعیل؟

    قرآن به طور صریح بیان مى‏كند كه ذبیح، اسماعیل(علیه السلام) بوده است، زیرا قرآن ماجراى ذبیح را نقل كرده و پس از آن خداوند، ابراهیم(علیه السلام) را به فرزند دیگرى به نام اسحاق مژده داده است: «وَبَشَّرْناهُ بِإِسْحقَ نَبِیّاً مِنَ الصّالِحِینَ». بنابراین مژده به تولد اسحاق بعد از ذكر سرگذشت ذبح، صراحت دارد كه اسحاق غیر از فرزندى بوده كه ابراهیم به وسیله ذبحِ او مورد آزمایش قرار گرفته است.
    یهودیان ادعا مى‏كنند كه ذبیح همان اسحاق است، سِفر پیدایش تورات به بیان سرگذشت ذبیح مى‏پردازد و در ابتدا هویّت او را آن گونه كه پروردگار به ابراهیم گفته است، عنوان مى‏كند: <اسحاق تنها فرزند خود كه وى را دوست دارى برگیر و به سرزمین موریا ببر».(1)
    ابن كثیر با ردّ این ادعا مى‏گوید: كلمه‏اسحاق در اینجا اضافه است؛ ... زیرا او تنها فرزند ابراهیم و نخستین آنها نبود، بلكه او اسماعیل بود و یهود به جهت حسادت با اعراب، چنین گفته‏اند، چرا كه اسماعیل پدر اعراب حجاز، از جمله رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است و اسحق پدر یعقوب است كه نام وى اسرائیل بوده و یهودیان به او منسوب هستند، به همین دلیل آنها با این سخن خواسته‏اند خود را صاحب مجد و شرف بدانند،از این رو كلام خدا را تحریف نموده و بر آن افزوده‏اند.(2)

    اظهر روایات اهل بیت، قول دوم، یعنى اسماعیل است چنان كه آیات 102 تا 111 سوره صافات همین نظریه را تأیید مى‏كند؛ چه این كه در این آیات، مأموریت ابراهیم و موضوع ذبح را بیان مى‏فرماید و پس از آن به بیان بشارت خدا به ابراهیم راجع به پیدایش اسحاق مى‏پردازد و بدیهى است كه اسحاق در آن تاریخ وجود نداشته و خدا از پدیدآمدنش، به ابراهیم بشارت مى‏دهد لذا او نمى‏تواند ذبیح باشد.
    دلیل دوم آن كه، در آیه دیگر خدا ابراهیم(علیه السلام) را به ذریّه اسحاق بشارت مى‏دهد و از پدید آمدن حضرت یعقوب (فرزند اسحاق) سخن مى‏گوید، بنابراین چگونه تصور مى‏شود كه خدا از پدید آمدن اولاد و احفاد اسحاق به ابراهیم بشارت دهد و در عین حال او را مأمور به ذبح اسحاق كند؟

    به علاوه در حدیث صحیح از پیامبر(ص) روایت شده كه فرمود: <أنا ابن الذبیحین؛ من فرزند دو ذبیحم» و جاى تردید نیست كه رسول‏اكرم(ص) از فرزندان اسماعیل است كه یكى از آن دو ذبیح تلقى مى‏شود و ذبیح دوم حضرت عبدالله والد ماجد پیامبر(ص) است.

    گذشته از این عبارات تورات بهترین دلیل بر این است كه ذبیح، اسماعیل است نه اسحاق، زیرا در عدد دوم از فصل 22 از سفر تكوین تورات، بیان مى‏كند كه خدا ابراهیم را مأمور فرمود تا پسر یگانه‏اش را قربان كند.

    هم‏چنین در شماره‏هاى 16 و 17 از همان سفر، از قول فرشته در مقام خطاب به ابراهیم مى‏گوید: خداوند مى‏فرماید: به ذات خود سوگند مى‏خورم چون این كار را نمودى و یگانه پسرت را از من دریغ نداشتى، تورا بركت خواهم داد و ذریّه تو را مانند ستاره‏هاى آسمان و شن‏هاى كنار دریا فزونى خواهم بخشید.

    با توجه به این بیان تورات، به خوبى روشن است كه ذبیح، اسماعیل است و دست تحریف‏گران تورات، كلمه اسحاق را به جاى كلمه اسماعیل در تورات وارد كرده است. زیرا این سند مسلّم است كه اسحاق هیچ‏گاه یگانه نبوده و او به تصدیق تورات چندین سال پس از اسماعیل متولد شده و اسماعیل تا پایانِ عمرِ ابراهیم، حیات داشته است.

    بنابر آنچه ذكر شد جاى تردید نیست كه ذبیح، اسماعیل است، ولى چون یهود از قدیم با فرزندان اسماعیل كینه و عناد و دشمنى و حسد داشته‏اند، كوشیده‏اند تا هرگونه افتخارى را از ایشان سلب كنند، و به خود نسبت دهند و چون داستان ذبح و تسلیم جان در پیشگاه خدا برتر از هر افتخارى است، لذا یهود خواسته‏اند آن را به اسحاق، جدّ خودشان نسبت دهند. (تورات، سفر تكوین، شماره 25 از فصل 17)

    پی نوشت ها:
    1- سفر پیدایش، فصل 22، آیه 2.
    2- ابن كثیر، بدایه و نهایه، ج‏1، ص‏159.



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  17. تشكرها 9


  18. Top | #19

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,886
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : (¯`•.*~.*._.*.~*ويژه نامه عيد سعيد قربان*~.*._.*.~*.•´¯)

    آمدی عید قربان!



    ای تو جان نوبهاران، خوش رسیدی، خوش رسیدی!
    ای تو شور آبشاران، خوش رسیدی، خوش رسیدی!

    ای شراب آسمانی، ای طلوع مهربانی
    با تو شد خورشید خندان، خوش رسیدی، خوش رسیدی!

    ای که نامت گشته ذکر هر دم جان و روانم
    ای شفای درد پنهان، خوش رسیدی، خوش رسیدی!

    آمدی چون ماه تازه، تیغ بر کف، خنده بر لب
    آمدی ای عید قربان! خوش رسیدی، خوش رسیدی!

    آمدی چون سیلْ جوشان ، بی‌خبر، ناگه، خروشان
    تا کنی این خانه ویران، خوش رسیدی، خوش رسیدی!

    خانه‌ی عقل زبون را، عقل سرد تیره‌گون را
    کرده‌ای با خاک یکسان، خوش رسیدی، خوش رسیدی!

    شعر می‌جوشد ز من، پیوسته هر شب، هر سحرگه
    از تو شد این چشمه جوشان، خوش رسیدی، خوش رسیدی!


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  19. تشكرها 9


  20. Top | #20

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,886
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : (¯`•.*~.*._.*.~*ويژه نامه عيد سعيد قربان*~.*._.*.~*.•´¯)



    فضیلت نماز عید قربان در قرآن


    در قرآن و متون روایی مأثور، آیات و احادیثی پیرامون فضیلت برپای داشتن فریضه نماز عیدین، وجود دارد که در ذیل به اختصار اشاره خواهد شد:

    الف) آیات قرآن:

    1.«قد افلح من تزكی و ذكر اسم ربه فصلی»[1]

    به یقین كسی كه پاكی جست (وخود را تزكیه كرد) رستگار شد و (آنكه) نام پروردگارش را یاد كرد سپس نماز خواند در روایت چنین تفسیر شده است «و ذكر اسم ربه فصلی»؛ «قال صلوة الفطر و الاضحی» كه مراد از صلوة نماز عید قربان و عید فطر است.[2]

    2. فصل لربك وانحر:[3] پس برای پروردگارت نماز بخوان و قربانی كن. در این آیه امر شده‌است به نماز عید و امر هم دلالت بر وجوب دارد. مراد از صلوه هم طبق گفته مفسران و روایت پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نماز عید قربان است.[4] آیات مذكور در عین حال كه لزوم نماز عیدین را می رساند متضمن فضائل آنها نیزرمی باشد چرا كه آیه اول می‌گوید رستگاری از ان كسی است كه خود را پاكیزه كرد (یا قربانی نمود) و نماز عید برگزار نمود و در آیه دوم با توجه به اینكه مراد از كوثر فاطمه زهراء ـ سلام الله علیه ـ می‌باشد، به شكرانه این نعمت عظیم بهترین تشكر از خدا این است كه نماز عید و قربانی انجام شود. (و یا نماز گذارد و هنگام نماز برای تكبیر دستها را بالا بیاورد.)[5]

    ب) روایات: روایات این بخش در دو قسمت بیان می شود.

    بخش اول: ضرورت و لزوم نماز عیدین

    1. نماز عید فرض و واجب است. امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود: «صلوة العیدین فریضه»[6]

    2. علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: «لا تجسوا النساء عن الخروج فی العیدین فهو علیهن واجب»[7] زنها را از رفتن در نماز عیدین منع نكنید چرا كه نماز عید بر آنها لازم (و ثابت) است.

    منتهی روایات بسیاری آورده شده است كه لزوم نماز عیدین را مشروط به وجود امام معصوم ـ علیه السّلام ـ نموده است از جمله امام باقر ـ علیه السّلام ـ فرمود: «لا صلوة یوم الفطر و الضحی الا مع امام»[8] نماز عید فطر وعید قربان بدون وجود امام (معصوم) لازم نیست.

    بخش دوم: فضیلت نماز و روز عیدین

    1. روز گرفتن جائزه: پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «اغدوا الی جوائزكم... ثم قال هو یوم الجوائز» ای مؤمنان صبح عید بدنبال گرفتن جوائز خود باشید، ای جابر جوائز الهی مانند جوائز شاهان نیست، آنگاه فرمود روز عید روز گرفتن جائزه است.[9] در روایت دیگر فرمود: «الیوم الذی یثاب فیه المحسنون» روزی كه خوبان در آن روز پاداش و ثواب دریافت می‌كنند.[10]
    2. روز اجتماع مسلمین: امام هشتم ـ علیه السّلام ـ فرمود: روز عید فطر عید قرار داده شده تا مردم در آن روز گرد هم آمده، نعمتهای خدا را ستایش گویند، آن روز، روز عید، دادن زكات، روز تضرع و زاری و روزی است كه خوردن و نوشیدن حلال است.[11]

    3. همچون روز قیامت: علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: روز عید فطر روزی است كه به نیكان ثواب داده می‌شوند و بدان زیانكار می‌شوند، آن روز شبیه‌ترین روز به روزقیامت شما است پس هنگام خروج از منزل به سوی مصلی به یاد آن لحظه باشید كه از قبرها به سوی پروردگار خروج می‌كنید و در لحظه ایستادن به نماز در مصلی به یاد آن وقتی باشید كه در پیشگاه الهی قرار می‌گیرید و در لحظه برگشت بسوی خانه‌ها به یاد برگشتن بسوی بهشت یا جهنم باشید.[12]

    4. بخشیدن گناهان: پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود:«هنگامی كه به سوی نماز عید خارج شدید، خداوند براین مسئله اگاهی دارد و می‌فرماید: (عبادی لی صمتم و لی صلیتم عودوا مغفورا لكم)»[13]

    5. روز عطای فراوان و بخشش بزرگ: پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در این رابطه فرمود: «ان الملائكة یقومون یوم العید علی افواه السكه و یقولون اغدوا الی رب كریم یعطی الجزیل و یغفر العظیم.»[14]

    فرمود: ملائكه روز عید بر لبان انسانهای ساكت قرار گرفته و یا در مسیر مردم ایستاده می‌گویند بر پروردگار كریم صبحگاه وارد شوید كه عطای فراوان و بخشش زیاد دارد.


    پي نوشت :
    [1] . اعلی/ 15 - 16
    [2] . بحار الانوار، پیشین، ج 87، ص 348.
    [3] . كوثر/ 2.
    [4] . بحار الانوار، پیشین، ج 78، ص 349.
    [5] . تفسیر صافی، پیشین، ج 5، ص 383.
    [6] . وسائل الشیعه، پیشین، ص 94، روایت 1 و 4.
    [7] . بحار الانوار، پیشین، ج 87.
    [8] . وسائل الشیعه، پیشین، ج 5، ص 96، روایت 1 و 2 و 3 و 4.
    [9] . وسائل الشیعه، پیشین، ج 5، ص 140.
    [10] . همان، ص 140، روایت3.
    [11] . همان، ص 141، روایت 4.
    [12] . همان، ص 141، روایت 1.
    [13] . مستدرك الوسائل، پیشین، ج 6، ص 121.
    [14] . همان، ج 6، ص 154.


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  21. تشكرها 9


صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi