صفحه 3 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 57

موضوع: (¯`•.*~.*._.*.~*ويژه نامه عيد سعيد قربان*~.*._.*.~*.•´¯)

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : (¯`•.*~.*._.*.~*ويژه نامه عيد سعيد قربان*~.*._.*.~*.•´¯)

    از عيد خون تا عيد خدا

    نويسنده: سيدعباس رفيعى‏پور

    عيد خون همان «عيد اضحى»، به معنى قربانى كردن است. در سرزمين مِنا با قربانى گوسفند، «مَنْ» به «ما» تبديل مى‏شود؛ زيرا فلسفه عمل حج‏گزار و قربانى كننده اين است كه او با تمسك به حقيقت «ورع» گلوى ديوِ طمع را مى‏برد و آنچه از قربانى به خداى سبحان مى‏رسد، گوشت و خون نيست، بلكه روح كردار و جان عمل (تقوا) است و حاجى وارث ابراهيم خليل الرحمن عليه‏السلام است كه اسماعيل نفسش را به قربانگاه مى‏برد و آن را ذبح مى‏كند و به لقاء‎الله مى‏رسد. اين سخن رهبر فقيدمان است كه فرموده است:
    «عيد سعيد قربان، عيدى است كه انسان‎هاى آگاه را به ياد قربانگاه ابراهيمى مى‏اندازد. قربانگاهى كه درس فداكارى و جهاد در راه خداى بزرگ را به فرزندانِ آدم و اصفياء و اولياء مى‏دهد.»(1)
    قربانى در مِنا مقدمه رسيدن به غدير است؛ چرا كه اگر هواى نفس در مِنا قربانى نشود، در غديرخم تسليم حق شدن مشكل است و حضرت ابراهيم عليه‏السلام با ذبح اسماعيل مسلمانان را بيمه كرد كه به جاى فرزندانشان، گوسفند قربانى كنند و حضرت محمد صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله بشريت را بيمه كرد كه به جاى پيروى از ناحق از حق؛ كه همان على است،(2) تبعيت كنند. و اين چنين از پيوند قربان با غدير، دين كامل شد.
    عيد سعيد قربان، عيدى است كه انسان‎هاى آگاه را به ياد قربانگاه ابراهيمى مى‏اندازد. قربانگاهى كه درس فداكارى و جهاد در راه خداى بزرگ را به فرزندانِ آدم و اصفياء و اولياء مى‏دهد.
    و در فضيلت اين ايام همين بس كه امام هشتم حضرت على بن موسى الرضا عليه‏السلام فرموده است:
    «إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ زُفَّتْ أَرْبَعَةُ أَيَّامٍ إِلَى اللهِ كَمَا تُزَفُّ الْعَرُوسُ إِلَى خِدْرِهَا قيلَ ما هذِهِ الاْيّامُ قالَ: يَوْمُ الاَْضْحَى وَ يَوْمُ الْفِطْرِ وَ يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ يَوْمُ الْغَدِيرِ وَ إِنَّ يَوْمَ الْغَدِيرِ بَيْنَ‏الاَْضْحى وَ الْفِطْرِ وَ الْجُمُعَةِ كَالْقَمَرِ بَيْنَ الْكَوَاكِبِ وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِى نَجَافِيهِ اِبْرَاهِيمُ الْخَلِيلُ مِنَ النَّارِ فَصَامَهُ شُكْرا للهِ وَ هُوَ الْيَومُ الَّذِى اَكْمَلَ اللهُ بِهِ الدِّينَ فِى اِقَامَةِ النَّبِىِّ صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله عَلِيّا اَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ عَلَما وَ اَبَانَ فَضِيلَتَهُ وَ وَصَاءَتَهُ فَصَامَ ذَلِكَ الْيَوْمَ وَ اِنَّهُ لَيَوْمُ الْكَمَالِ وَ يَوْمُ مَرغَمَةِ الشَّيْطَانِ وَ يَوْمُ تَقَبُّلِ اَعْمَالِ الشِّيعَةِ وَ مُحِبِّى آلِ مُحَمَّدٍ.(3)
    در هنگام قيامت، چهار روز را آرايش كرده نزد خداى سبحان مى‏آورند؛ چنان كه عروس را به حجله مى‏برند. از حضرت پرسيده شد: اين ايام كدام‏اند؟ فرمود: روز قربان، روز فطر، روز جمعه و روز غدير است. و روز «غدير» بين روزِ فطر و روز جمعه مثل ماه است در ميان ستارگان. آن روزى است كه حضرت ابراهيم خليل عليه السلام از آتش نجات پيدا كرد و روزه گرفت و از خدا تشكر كرد. روز غدير روزى است كه خداوند به وسيله آن دين را كامل كرد و پيامبر اكرم صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله على عليه السلام را به عنوان اميرالمؤمنين معرفى كرد و فضائل وى را برشمرد و جانشين بودن وى را [از طرف خداى سبحان به همگان] اعلام كرد و به ميمنت اين روز، روزه گرفت؛ چرا كه روز كمال است و روز نااميدى شيطان و روز قبولى اعمال شيعيان و دوستداران آل محمد صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله است.»
    پي نوشت:

    1- صحيفه نور، ج 18، ص 87.
    2- رسول اكرم صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله: «عَلِىٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِىٍّ؛ على با حق است و حق با على.»
    3- مسند الامام الرضا عليه‏السلام، ج 2، صص 17 ـ 1.

    منبع: مجله ‏مبلغان
    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  2. تشكرها 7

    نسيم وحي (28-11-2009), صافات (28-11-2009)


  3. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  4. Top | #22

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : (¯`•.*~.*._.*.~*ويژه نامه عيد سعيد قربان*~.*._.*.~*.•´¯)

    ذبح حيوان نفس با تيغ تقوي

    نويسنده: عصمت نرگسي

    «والقربان ما يقصد به القرب من رحمه الله من اعمال البر»
    قربان هر کار نيکي است که انسان به وسيله آن بخواهد به رحمت خدا نزديک گردد.
    حج يکي از مترقي ترين ابعاد اعتقادي، عملي اسلام پس از توحيد و جهاد است حج در لغت آهنگ «مقصدي کردن» است که طبيعا حاج به مفهوم قصد کننده خواهد بود. در فرهنگ اسلامي از آداب و اعمالي که در حج انجام مي گيرد تحت عنوان «مناسک حج» ياد مي شود اين مناسک همچون منشور بي نهايت زندگي است که هر فردي به اقتضاي سطح درک خويش به مشاهده پرتوهايي از آن موفق مي گردد.
    مناسک حج در يک نگاه کلي سير وجودي انسان به سوي خدا است. نمايشي از فلسفه خلقت بنيآدم است. فلسفه اي که در مرکز آن خدا قرار دارد و امت در گرداگرد آن به ذکر مشغولند.
    در اين حرکت که از حضرت آدم شروع مي شود و شخصيت هاي اصلي آن ابراهيم و هاجر و اسماعيل و مواقف آن حرم، مشعرالحرام، مسعي و عرفات و مني است براي انسان اين فلسفه خلقت را تجسمي واقعي و عيني مي بخشد.
    انساني که از همه جا رسته و تنها در سيل خروشان انسان ها مثل ذره اي در يک درياي بيکران آدمي که جز ياد و نام خدا را در ذهن ندارند رها مي گردد حتي از نزديک ترين افراد و بستگان خود فاصله اي بسيار زياد دارد هرچند شانه به شانه و پهلو به پهلوي آن ها حرکت کند انسان در اين معرکه عبادت و عقيده خود به اختيار گام برنمي دارد حج و آهنگ اجتماعي وي را به پيش مي برد.
    حج بزرگ ترين کنگره عبادي، سياسي و اجتماعي مسلمين است بالاترين هدف و باارزش ترين مفهومي که از حج برداشت مي شود جنبه هاي عبادي، سياسي و اجتماعي اين فريضه الهي است در حج هزاران هزار مسلمان گرد هم ميآيند تا ضمن انجام يک فريضه الهي يک نيايش دسته جمعي جهاني و يک حرکت توفنده اعتقادي را عليه کليه عقايد شرک و کفر نشان داده و وحدت و انسجام جهاني خود را عليه مظاهر حاکميت هاي غيرتوحيدي فراهم و استضعاف و بي عدالتي را به نمايش بگذارند. هيچ عملي در حج بي مفهوم نيست و هريک از اعمال اشاره اي به گوشه اي از تاريخ و حقيقتي در اسلام دارند.
    اگرچه حج يک مساله تعبدي است ولي دانستن برخي رموز مناسک حج مي تواند در بهتر انجام گرفتن و درک بيشتر معنويت موجود در آنها موثر افتد. تک تک اعمالي که در حج انجام مي گيرد نه هدف که صرفا وسيله اي در جهت دستيابي به هدف هستند.
    يکي از جنبه هاي مهم حج جنبه سياسي آن است بعد سياسي حج به هيچ عنوان از حج تفکيک پذير نيست چرا که قرآن هدف از وجودخانه کعبه را محلي براي قيام مردم مي داند از جمله وظايف واجبه در مني براي کسي که حج تمتع به جا ميآورد در روز عيد کشتن حيواني است شتر يا گاو يا گوسفند که فربه و بي عيب باشد و اين عمل را از آن نظر که عبادت است و وسيله تقرب به خداست قربان مي گويند و از آن جهت که اين عبادت در ساعت ضحي که به معناي ارتفاع روز و انبساط نور آفتاب است (چاشتگاه) واقع مي شود روز عيد قربان را عيد اضحي نيز مي نامند.
    قرباني رمز فداکاري و ازخودگذشتگي و دادن جان در راه محبوب و حد نهايي تسليم در برابر معبود است يعني همچنان که خون اين قرباني را در راه تو اي خالق يکتا بي دريغ مي ريزم حاضرم بدون هرگونه تعقل در راه دفاع از حريم دين و اجراي فرامين آسماني تو از جان خود نيز بگذرم و خون خود را تقديم پيشگاه اقدست نمايم.
    زماني که حيواني در روز عيد قربان در وادي مني به دست حجاج مسلمان ذبح مي شود و نغمه روحاني «بسم الله وجهت وجهي للذي فطر السموات والارض» طنين در فضاي قربانگاه مي افکند خاطره اعجاب انگيز و الهام بخش دو عبد موحد و دو بنده با اخلاص خدا ابراهيم و اسماعيل را در دل ها زنده مي سازد.
    پدري پير و کهنسال با چهره اي نوراني و ملکوتي که آثار عظمت و جلالت روحي از سيماي متين و آرام او نمايان است بر بالين فرزند جوان و خوش سيماي خود ايستاده آستين بالا مي زند و تيغ برنده اي را در پي حکم غيبي الهي بر گلوي فرزند مي نهد.
    فرزند نيز بدون ترس و وحشت و با حالت تسليم مي گويد پدر به آنچه مامور گشته اي عمل کن که من هم به خواست خدا از صبرکنندگان خواهم بود و سرانجام ابراهيم با موفقيت کامل از اين امتحان بزرگ الهي سربلند بيرون آمده و به درجه اي از اخلاص و فداکاري در راه خدا مي رسد که خداوند مي فرمايد: ذبح عظيمي فدايش کرديم.
    لذا خداوند براي بزرگداشت اين خاطره توحيدي و اخلاص الهي مقرر فرموده هر سال در موسم حج در وادي مني توسط زوار بيت الله الحرام گوسفند، گاو و يا شتري ذبح گردد تا آن صحنه فوق العاده درخشان چون نوري براي هميشه در تاريخ انسانيت بدرخشد و خاطره ازخودگذشتگي آن دو بنده مخلص (ابراهيم و اسماعيل) سندي براي نمايش شرف و فضيلت آدميت باشد.
    لذا مسلمين در روز عيد قربان موظفند با تشکيل مجامع عمومي و برگزاري نماز عيد و انشاي خطبه شرکت عظيم و آسماني خود را در اين عيد مبارک به گوش جهانيان برسانند و رعب و ترس از اتحاد و همبستگي خود را در قلب دنياي استکبار و کفر و نفاق بيفکنند.
    منبع: انجمن گفتگوی خبرنگاران ایران


    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  5. تشكرها 6

    نسيم وحي (28-11-2009), صافات (28-11-2009)

  6. Top | #23

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : (¯`•.*~.*._.*.~*ويژه نامه عيد سعيد قربان*~.*._.*.~*.•´¯)

    آيا رها كردن هاجر در بيابان و ذبح اسماعيل نوعي ظلم در حق آنها نبوده چون براي امتحان پدر قرباني شدند؟

    در هر دو مورد دستور و فرمان الهى را حضرت ابراهيم عملى ساخت و به فرموده قرآن خداوند به هيچ كس ظلم نمى‏كند ولا يظلم ربك احدا و پروردگارت به هيچ كس ستم نمى‏كند.
    اولاً، جريان اسكان حضرت هاجر و اسماعيل در بيابان و نيز قربانى كردن اسماعيل همچنان كه براى حضرت ابراهيم امتحان است براى خود هاجر و اسماعيل نيز امتحان و آزمونى بزرگ بوده است در ماجراى زندگى هر كسى به نحوى مورد آزمايش قرار مى‏گيرد. در اين دو واقعه، علاوه بر ابراهيم همسر و فرزندش نيز مورد آزمون قرار گرفتند.
    ثانيا، جريان اسكان هاجر و اسماعيل در آن وادى مقدس، صرف امتحان نبود، بلكه اراده خداوند بر معرفى و احياى آن وادى مقدس (مسجدالحرام و خانه كعبه) بود كه علاوه بر اين كه تكريم و احترام و نشان دادن آيات خود از جمله جوشانيدن چشمه آب، هاجر و اسماعيل بود، در قبال اين مشقت و سختى اجرى عظيم و بزرگ براى آنان نزد خداوند محفوظ است.
    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  7. تشكرها 7

    نسيم وحي (28-11-2009), صافات (28-11-2009)

  8. Top | #24

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : (¯`•.*~.*._.*.~*ويژه نامه عيد سعيد قربان*~.*._.*.~*.•´¯)

    نگاهى به تفسير آيات ۱۰۱ تا ۱۰۷ سوره صافات

    نويسنده: حسين سيف الهى

    ذبيح اعظم

    خداوند سبحان از ميان خلقش پيامبران و اوليايى برگزيد و از ميان آن خوبان تاريخ و بندگان صالحش قربانيان و ذبيح هايى براى خود انتخاب كرد؛ به شهادت سخنان اهل عصمت(علیهم السلام) حضرت يحيى (علیه السلام) فرزند زكريا(علیه السلام) و حضرت اسماعيل (علیه السلام) فرزند ابراهيم(علیه السلام) و عبدالله بن عبدالمطلب (علیه السلام) پدر خاتم پيامبران(صلی الله علیه و آله) و اباعبدالله حسين بن على(علیه السلام) از جمله اين ذبيحان هستند؛ لكن از ميان اين قربانيان خدا، بريده شدن سر، تنها براى حضرت يحيى و حسين بن على(علیه السلام) مقدر شد و آسمان نيز تنها بر اين دو ذبيح چهل روز گريست؛(۱) اما بريده شدن سر حجت خدا و سيد و سالار شهيدان و سرور جوانان اهل بهشت، حسين بن على(علیه السلام) با لبهايى خشكيده و عطشان، از چنان عظمتى برخوردار است كه حتى قبل از وقوع، پيامبران و اوصياى پيشين را در ماتم خود نشانده است و پس از وقوع شهادتش نيز تا قيامت اشك را بر ديدگان همه ائمه(علیه السلام) و مؤمنان و آزادگان جهان و دوستداران آن حضرت جارى ساخته است، تا آن جا كه ولى عصر حضرت مهدى موعود(عج) نيز در مصيبت جدش مدام اشك مى ريزد و مى فرمايد: يا جداه ! در مصيبت تو صبح و شام ندبه مى كنم و به جاى اشك خون مى گريم؛ «فَلَأَنْدُبَنَّكَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً وَ لَأَبْكِينَّ عَلَيكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما»(۲)
    در متون دينى آمده است كه اسماعيل(علیه السلام) و عبدالله(علیه السلام) اگر چه تا پاى قربانى شدن پيش رفتند، لكن به حكم حكمت پروردگار پيش از تحقق ذبح، قربانى قبول افتاد و گوسفندى بهشتى به جاى اسماعيل(علیه السلام) و صد شتر به جاى عبدالله فدا شدند. از جمله حكمت هاى عدم تحقق اين دو ذبح به خواست پروردگار منان آن بود كه اين دو بزرگوار حامل نور خدا و سراج منير عالم حق و حقيقت يعنى محمد و آل محمد(علیه السلام) بودند؛ علاوه بر احاديثى كه به اين حكمت دلالت دارند(۳)، پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) نيز فرموده است: «أَنَا ابْنُ الذَّبِيحَينِ؛(۴) من فرزند دو ذبيح هستم»؛ از امام رضا(علیه السلام) سؤال شده كه اين دو ذبيح كيانند حضرت فرمود: «مقصود از آن دو ذبيح، اسماعيل بن ابراهيم خليل و عبد الله بن عبد المطلب است.»(۵)
    داستان ذبح حضرت اسماعيل(علیه السلام) در قرآن كريم طى آيات ۱۰۱-۱۰۷ از سوره صافات گزارش شده و در انتها آيه شريفه «وَ فَدَيناهُ بِذِبْحٍ عَظيم»(۶) به اين نكته اشاره فرموده است كه به جاى اسماعيل(علیه السلام) خداوند متعال «ذبح عظيم» قرار داد تا او در راه خدا كشته شود و اسماعيل(علیه السلام) از قربانى شدن رهايى يابد. بسيارى مى پندارند كه منظور از ذبح عظيم گوسفندى است كه به جاى اسماعيل(علیه السلام) ذبح شد، اما به نظر مى رسد اين نكته اگر چه صحيح است، لكن همه حقيقت نيست. در اين نوشتار ابتدا نگاهى به داستان ذبح اسماعيل و سپس وجوه مختلفى كه درباره ذبح عظيم است ، خواهيم داشت.
    ذبح اسماعيل(علیه السلام)

    خداوند متعال ابراهيم(علیه السلام) را بارها و بارها آزمود؛ «وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُن»؛ شكستن بت ها، فتنه نمرود و افكندن ابراهيم(علیه السلام) به آتش، مواجهه با خورشيد و ستاره پرستان، هجرت دادن هاجر و اسماعيل به مكه، ذبح اسماعيل و ....، از جمله اين آزمايشات است و چون از همه آزمايشات الهى سرفراز بيرون آمد، مقام امامت را به او عطا فرمود؛ «قالَ إِنِّى جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماما»(۷). ماجراى برخى از اين آزمايشات در سوره صافات، آيات ۸۳ تا ۱۱۳ بيان شده است؛ از جمله اين كه حضرت ابراهيم(علیه السلام) پس از آن كه از شكستن بت ها و فتنه نمرود و آتش او سالم و سربلند بيرون آمد، از خدا فرزندى صالح درخواست نمود؛ «رَبِّ هَبْ لى مِنَ الصَّالِحينَ» و خداوند او را به جوانى بردبار نويد داد؛ «فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَليمٍ».
    در تفسير اين آيه شريفه و اين كه مقصود از ذبيح يعنى«غُلامٍ حَليمٍ» كيست ميان علماى اهل سنت و شيعه اختلاف نظر وجود دارد؛ رأى مشهور ميان عالمان شيعه همواره آن بوده كه ذبيح اسماعيل(علیه السلام) است،(۸) لكن بسيارى از اهل سنت اسحاق(علیه السلام) را ذبيح دانسته اند.(۹) روايات وارده از اهل بيت(علیه السلام) همه تصريح دارند بر اينكه ذبيح، اسماعيل(علیه السلام) بوده است.
    از امام صادق(علیه السلام) سؤال شد؛ ذبيح چه كسى بوده حضرت فرمود: اسماعيل(علیه السلام)، زيرا خداوند عز و جل ابتدا قصه ذبح را نقل كرده و آن گاه به تولد اسحاق(علیه السلام) بشارت داده و فرموده: «وَ بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِيا مِنَ الصَّالِحين»،(۱۰) اين استدلال از امام رضا(علیه السلام) نيز نقل شده است.(۱۱) و در روايت ديگرى، داود بن كثير علاوه بر آن سؤال، پرسيد كدام يك بزرگ ترند حضرت به تفصيل پاسخ دادند كه ذبيح اسماعيل(علیه السلام) بوده و بين نويد خدا به تولد اسماعيل و نويد به اسحاق، پنج سال فاصله است. و در پايان حضرت به همان استدلال از قرآن تمسك كرده و فرمودند: هر كس گمان كند اسحاق بزرگتر از اسماعيل است، اخبار قرآن در باره آن دو را تكذيب كرده است.(۱۲) مفسران نيز به اين استدلال تمسك جسته و آن را ظاهر آيات سوره صافات دانسته اند.(۱۳)
    به لحاظ وقايع تاريخى و اخبار ديگر كتب آسمانى نيز مسأله قابل اثبات است. در اين زمينه علامه طباطبايى در الميزان گفته است: «مسأله نقل دادن هاجر به سرزمين تهامه كه همان سرزمين مكه است، و بنا كردن خانه كعبه در آنجا و تشريع احكام حج كه همه آن و مخصوصاً طواف، سعى و قربانى آن حاكى از گرفتاريها و محنتهاى هاجر و فرزندش در راه خدا است، همه مؤيد آنند كه ذبيح نامبرده اسماعيل بوده نه اسحاق.
    انجيل برنابا هم يهود را به همين اشتباه ملامت كرده و در فصل چهل و چهار چنين گفته است: «خداوند با ابراهيم(علیه السلام) سخن گفت و فرمود: اولين فرزندت، اسماعيل را بگير و از اين كوه بالا برده او را به عنوان قربانى و پيشكش ذبح كن. و اگر ذبيح ابراهيم(علیه السلام) اسحاق بود، انجيل او را يگانه و اولين فرزند ابراهيم(علیه السلام) نمى خواند، براى اينكه وقتى اسحاق به دنيا آمد اسماعيل(علیه السلام) كودكى هفت ساله بود.»(۱۴)
    در هر صورت پس از مدتى ابراهيم عليه السلام خوابى را كه از آن مأموريت ذبح فرزندش را دريافته بود با وى در ميان گذاشت و اسماعيل(علیه السلام) نيز پذيرفت و پدر را به اجراى فرمان خداوند تشويق نمود؛ «قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنى إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرينَ»، وقتى هر دو آماده انجام اين دستور شدند و به نقل روايات متعددى، شيطان را كه تلاش مى كرد مانع اجراى اين امر الهى گردد، ناكام گذاردند، ابراهيم(علیه السلام) مشغول ذبح شد، ولى خداوند متعال ابراهيم را ندا داد: «اى ابراهيم! آن رؤيا را تحقق بخشيدى(و به مأموريت خود عمل كردى) ما اين گونه، نيكوكاران را جزا مى دهيم، اين مسلّماً همان امتحان آشكار است، ما ذبح عظيمى را فداى او كرديم؛ «إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبينُ، وَ فَدَيناهُ بِذِبْحٍ عَظيم»(۱۵)
    معناى فدا و وجوه ذبح عظيم

    در معناى «فداء» مرحوم طبرسى در مجمع البيان گفته است: «چيزى را گويند كه به جاى چيز ديگرى قرار داده شود كه از چيز اول، ضرر برطرف شود... مانند اسيرى كه مقابل چيزى فديه و آزاد شود»(۱۶) و در تفسير نمونه آمده است: ««فدينا» از ماده «فدا» در اصل به معنى قرار دادن چيزى به عنوان بلاگردان و دفع ضرر از شخص يا چيز ديگر است، لذا مالى را كه براى آزاد كردن اسير مى دهند «فديه» مى گويند، و نيز كفارهاى را كه بعضى از بيماران به جاى روزه مى دهند به اين نام ناميده مى شود.»(۱۷)
    فداء و مشتقات آن ۱۴ بار در قرآن كريم آمده و همه به همان معناست(۱۸). لذا قرآن كريم از چيزى كه به جاى حضرت اسماعيل(علیه السلام) ذبح شد، به عنوان «ذبح عظيم» ياد كرده است، اما چه چيز به جاى اسماعيل(علیه السلام) قربانى خدا شد و ذبح عظيم نام گرفت ! امام رضا(علیه السلام) فرمود: «هنگامى كه عزم و اراده ابراهيم(علیه السلام) بر اين قرار گرفت كه فرزندش را ذبح كند، خداوند متعال به جاى او ذبح عظيمى را قرار داد و آن «كبش املح؛ قوچ سفيدى كه سياهى نيز داشت»(۱۹) و چهل سال در بهشت چريده بود و از رحم بيرون نيامده بود و خدا آن را با دستور «كن» آفريد تا فداى اسماعيل كند.»(۲۰)
    در دايرة المعارف قرآن كريم نيز چنين آمده است: «ذبح عظيمى كه فداى اسماعيل شد، قوچى بود كه جبرئيل(علیه السلام) آن را از آسمان آورد؛ قوچى كه از مادر تولد نيافته؛ بلكه با فرمان «كن» ايجاد شده بود. بعضى آن را بز كوهى دانسته اند. گفته مى شود در صدر اسلام سر اين قربانى به صورت خشك شده، كنار ناودان كعبه آويزان بوده است. وصف آن به عظيم، به دليل آن است كه از ناحيه خداى سبحان بوده و فداى ذبح قرار گرفته يا به دليل پذيرفته شدن آن در درگاه خداوند يا چريدن در بهشت است. طبق روايتى از امام رضا(عليه اسلام) ابراهيم(علیه السلام) در سرزمين منى آرزو كرده است كه خداوند، قوچى را فداى اسماعيل قرار دهد و از آن رو كه پيامبر و امامان طاهر(علیه السلام) در صلب اسماعيل بوده اند، اين آرزو برآورده شده است.»(۲۱)
    از طرف خدا بودن اين ذبح و براى خدا بودن آن وجه اصلى عظمت آن است، و در تفسير نمونه آمده است: «در اينكه عظمت اين ذبح از چه نظر بوده از نظر جسمانى و ظاهرى و يا از جهت اينكه فداى فرزند ابراهيم شد و يا از نظر اينكه براى خدا و در راه خدا بود و يا از اين نظر كه اين قربانى از سوى خدا براى ابراهيم فرستاده شد مفسران گفت و گوهاى فراوانى دارند، ولى هيچ مانعى ندارد كه تمام اين جهات در ذبح عظيم جمع، و از ديدگاههاى مختلف داراى عظمت باشد.»(۲۲)
    علاوه بر آن قوچ بهشتى، تمام قربان هاى منى نيز فداى اسماعيل(علیه السلام) است؛ در ادامه روايت پيش گفته از امام رضا(علیه السلام) آمده است: «فَكُلُّ مَا يذْبَحُ بِمِنًى فَهُوَ فِدْيه لِإِسْمَاعِيلَ إِلَى يوْمِ الْقِيامَه فَهَذَا أَحَدُ الذَّبِيحَينِ؛ پس تمام قربان هايى كه تا قيامت در منى ذبح مى شوند، فداى اسماعيل(علیه السلام) است.»(۲۳) عظمت و بزرگى چنين ذبحى نيز روشن است، چرا كه از سويى هر سال بيش از يك ميليون قربانى در منى ذبح مى شود و با گذشت زمان، سال به سال بر وسعت آن نيز افزوده مى شود و ازسوى ديگر در ميان ذبح كنندگان انبيا، اوليا، ائمه، مؤمنان و صالحان نيز بوده و هستند كه با اخلاص تمام قربانى مى كنند.
    ذبيح اعظم

    چنان كه گفتيم ذبح گوسفند بهشتى و يا تمام قربان هاى مِنى به جاى اسماعيل اگرچه صحيح و عظيم است لكن اين تمام حقيقت نيست و خداوند متعال در عالم انسانى و از نوع بشر نيز قربانى اى را به جاى اسماعيل(علیه السلام) قرار داد و او را به عنوان برترين ذبيح راه حق و حقيقت برگزيد كه بايد دين اسلام به عنوان برترين دين آسمانى از خون او كه خون خدا و ثارالله است آبيارى مى شد تا بتواند تا قيامت چراغ هدايت امت باشد. اين انسان برتر از انبيا و فرشتگان، سيد و سالار شهيدان و مظلوم كربلا حسين بن على(علیه السلام) است كه ذبيح اعظم خدا است.
    در اين زمينه، در عيون اخبار الرضا(عليه السلام)، خصال شيخ صدوق و ديگر كتب معتبر روايى از امام رضا(علیه السلام) چنين نقل شده است: هنگامى كه حق تعالى به ازاى ذبح اسماعيل قوچى را فرستاد تا به جاى او ذبح شود، حضرت ابراهيم(علیه السلام) آرزو كرد؛ كاش مى شد فرزندش را به دست خود ذبح كند و مأمور به ذبح گوسفند نمى شد تا به سبب درد و مصيبتى كه از اين راه به دل و جان او وارد مى شود، مصيبت پدرى باشد كه عزيزترين فرزندش را به دست خود در راه خدا ذبح كرده تا از اين طريق بالاترين درجات اهل ثواب در مصيبت ها را به دست آورد. در اين اثنا خطاب وحى از پروردگار جليل به ابراهيم خليل رسيد كه محبوب ترين مخلوقات من نزد تو كيست
    ابراهيم(علیه السلام) عرضه داشت: هيچ مخلوقى پيش من محبوب تر از حبيب تو محمد(صلی الله علیه و آله) نيست. پس وحى آمد كه آيا او را بيشتر دوست دارى يا خودت را ابراهيم(علیه السلام) گفت: او پيش من از خودم محبوب تر است. خداوند متعال فرمود: فرزند او را بيشتر دوست دارى يا فرزند خود را ابراهيم(علیه السلام) عرض كرد: فرزند او را بيشتر دوست دارم.
    پس حق تعالى فرمود: آيا ذبح فرزند او(امام حسين عليه السلام) به دست دشمنان از روى ستم، بيشتر دل تو را مى سوزاند يا ذبح فرزند خودت به دست خودت در اطاعت من ! عرض كرد: پروردگارا! ذبح او به دست دشمنان بيشتر دلم را مى سوزاند. در اين هنگام خداوند خطاب كرد؛ اى ابراهيم! پس به يقين جمعى كه خود را از امت محمد(صلی الله علیه و آله) مى شمارند، فرزند او حسين(علیه السلام) را از روى ظلم و ستم و با عداوت و دشمنى، ذبح خواهند كرد همان گونه كه گوسفند را ذبح مى كنند و به اين سبب مستوجب خشم و عذاب من مى گردند.
    ابراهيم(علیه السلام) از شنيدن اين خبر جانكاه، ناله و فرياد بر آورد و قلب و جان او به درد آمد و بسيار گريه نمود و دست از گريه بر نمى داشت تا اين كه وحى از جانب پروردگار جليل رسيد: « اى ابراهيم! گريه تو بر فرزندت اسماعيل اگر او را به دست خود ذبح مى كردى، فدا كردم به گريه اى كه تو بر حسين(علیه السلام) و شهادتش كردى و بدين سبب بالاترين درجات اهل ثواب در مصيبت ها را به تو دادم. در پايان امام رضا(علیه السلام) فرمود: اين است مفهوم قول خداوند عز وجل؛ «وَ فَدَيناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ».(۲۴)
    اين حديث معتبر از امام رضا(علیه السلام) علاوه بر اين كه بر مصاديق ديگر ذبح عظيم صحه نهاده، آيه شريفه «وَ فَدَيناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ» را از انحصار در يك مصداق ظاهرى اگر چه عظيم، بيرون آورده و يك معناى دقيق عرفانى و ملكوتى ارائه كرده و سالار شهيدان را به عنوان ذبح عظيم معرفى نموده است. با آن كه همه امامان و پيامبران بسيارى در راه خدا شهيد شده اند و پيامبرى همچون حضرت يحيى(علیه السلام) را سر بريده اند و در برخى روايات نيز وجوه تشابهى بين شهادت حضرت يحيى(علیه السلام) و امام حسين(علیه السلام) بيان شده است،(۲۵) لكن قطعاً ذبيحى بزرگ تر و عظيم تر از سيدالشهدا(علیه السلام) در راه خدا ذبح نشده است، لذا تعبير «ذبيح اعظم» كم ترين چيزى است كه مى توان در حق سيدالشهدا(علیه السلام) گفت. نكته جالب توجه اين كه حضرت اسماعيل(علیه السلام) با اين كه ذبيح الله ناميده شده است و به راستى حضرت ابراهيم عزم بر ذبح او داشت و ذره اى در اطاعت امر خداوند متعال سستى نكرد ولى خدا نخواست كه او حقيقتاً ذبح گردد و مشيتش بر آن قرار گرفت ذبيح حقيقى او فرزند پيغمبر خاتم و جگر گوشه فاطمه و سيد و سالار شهيدان باشد.
    آرى ! حسين بن على(علیه السلام)، انسانى برتر از عرش و فرش است كه خدا او را در قرآن كريم نفس مطمئنه ناميده «يا أَيتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّه» و او را به جوار خود فرا خوانده « ارْجِعِى إِلى رَبِّكِ راضِيه مَرْضِيه فَادْخُلِى فِى عِبادِى وَ ادْخُلِى جَنَّتِى»(۲۶) و او نيز با كمال اخلاص در لبيك گفتن به فراخوان پروردگار شتاب كرده(۲۷) و با دادن سر مباركش در راه رضاى پروردگار در مناى حسينى، ذبيح اعظم خدا شده است.
    پي نوشت :

    ۱- علامه مجلسى، بحارالأنوار، ج،۱۳ ص۱۰۴ و ج،۱۴ ص،۱۸۲ چاپ بيروت، سال ۱۴۰۴.
    ۲- همان، ج،۹۸ ص۲۳۷ و ۳۲۰.
    ۳- شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج،۳ ص،۸۹ انتشارات جامعه مدرسين سال ۱۴۱۳ ق، وسائلالشيعه، ج،۲۷ ص،۲۶۰ مستدركالوسائل، ج،۱۶ ص،۹۷ بحارالأنوار، ج،۱۵ ص،۱۲۶ بحارالأنوار، ج،۱۰۱ ص،۳۲۴ الخصال، ج،۱ ص۱۵۶.
    ۴- منلايحضرهالفقيه، ج،۴ ص۳۶۸.
    ۵- بحارالأنوار، ج،۱۲ ص۱۲۲ و ج،۱۵ ص،۱۲۸ ح۶۹.
    ۶- الصافات‎/ ۱۰۷.
    ۷- (۲)البقره۱۲۴
    ۸- مركز فرهنگ و معارف قرآن، دايرة المعارف قرآن كريم، ج،۱ ص،۵۳۱ انتشارات دفتر تبليغات ۱۳۸۲.
    ۹- تفسير نمونه، ج،۱۹ ص: ۱۱۸
    ۱۰- منلايحضرهالفقيه، ج،۲ ص،۲۳۰ ح۲۲۷۸
    ۱۱- بحارالأنوار، ج،۱۲ ص،۱۲۹ ح،۷ قربالإسناد، ص۱۷۳
    ۱۲- بحارالأنوار، ج،۱۲ ص،۱۳۰ ح۱۱ و ص۱۳۲.
    ۱۳- الميزان، ج،۷ ص: ۲۳۲ و ج،۱۷ ص: ۱۵۳.
    ۱۴- ترجمه الميزان، ج،۷ ص: ،۳۲۳ الميزان، ج،۷ ص: ۲۳۲
    ۱۵- (۳۷)الصافات۱۰۰- ۱۰۷
    ۱۶- مجمع البيان، ج،۸ ص: ۷۰۸
    ۱۷- تفسير نمونه، ج،۱۹ ص: ۱۱۶
    ۱۸- (۲)البقره،۱۸۴ (۵) المائده،۳۶ (۷۰) المعارج،۱۱ (۳) آلعمران،۹۱ (۱۰) يونس،۵۴ (۱۳) الرعد،۱۸ (۳) الزمر۴۷
    ۱۹- لسان العرب، ج،۲ ص: ۵۹۹.
    ۲۰- بحارالأنوار، ج،۱۲ ص۱۲۲ و ج،۱۵ ص،۱۲۸ ح۶۹.
    ۲۱- دايرة المعارف قرآن كريم، ج،۱ ص۵۳۲-،۵۳۳ مركز فرهنگ و معارف قرآن، انتشارات دفتر تبليغات، چاپ ۱۳۸۲.
    ۲۲- تفسير نمونه، ج،۱۹ ص: ۱۱۶
    ۲۳- بحارالأنوار، ج،۱۲ ص۱۲۲ و ج،۱۵ ص،۱۲۸ ح،۶۹ الخصال، ج،۱ ص،۵۵ ح،۷۸ عيونأخبارالرضا(علیه السلام)، ج،۱ ص،۲۱۰ ح،۱ مستدركالوسائل، ج،۱۶ ص،۹۸ ح۱۹۲۶۸.
    ۲۴- بحارالأنوار، ج،۱۲ ص۱۲۴ و ج،۴۴ ص۲۲۵.
    ۲۵- بحارالأنوار، ج ،۴۵ ص ۲۱ و ج،۴۴ ص،۳۰۲ ح۱۳ و ج،۴۵ ص۲۱۱.
    ۲۶- (۸۹) الفجر۲۷.
    ۲۷- ر.ك : بحارالأنوار، ج،۲۴ ص۹۳.



    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  9. تشكرها 7

    نسيم وحي (28-11-2009), صافات (28-11-2009)

  10. Top | #25

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : (¯`•.*~.*._.*.~*ويژه نامه عيد سعيد قربان*~.*._.*.~*.•´¯)

    عبور از ترديد

    نويسنده: ياسر هدايتي

    دين پژوهان معاصري كه به پژوهش و كاوش در اديان ابتدايي مشغول هستند چندين ويژگي مشترك را ميان اديان ابتدايي برمي شمارند كه يكي از اين ويژگي ها قرباني كردن است. شايد بتوان گفت انجام و اهداي قرباني يكي از اساسي ترين پايه هاي پيدايش ديگر اركان مذهبي باشد. انسان اوليه ديندار براي احساس نزديكي به وجودي كه او را مقدس مي انگاشت و برايش برتري قائل بود دست به الحاح و زاري مي زد و اظهار عجز مي نمود و گاه نيز براي كامل كردن نياز خود به درگاه آن موجود بي نياز، به قرباني كردن روي مي آورد. قرباني ها خواه حيوان و خواه انسان، همه به منظور احساس نزديكي با آن موجود مقدس بوده است . البته تقديم هدايا و قرباني ها بدون سخن گفتن و استفاده كردن از كلمات مناسب ميسر نمي شده است و همين نقطه را مي توان به عنوان اولين بذرهاي نيايش تلقي كرد .
    البته اين بدان معنا نيست كه به وجود آمدن نيايش ، ادعيه و اوراد ديني ابتدايي، صرفاً از همين خاستگاه بوده است. مسئله ديگر اين است كه انجام و اعمال مراسم قرباني ( كه البته به مرور از صورتي ساده به گونه اي پيچيده تغيير شكل داده بود ) نياز به مكان و جايگاه خاصي داشت و به همين منظور محل هايي به وجود آمد كه كم كم به معابد و مقابر مقدس تبديل شد.
    قرباني كردن يكي از اجزاء مهم بسياري از دين هاي الهي در زمان انسان متمدن است ، چرا كه نفس قرباني كردن به درگاه خداوند، دليل بر توبه ، اعتراف ، تقديس، كفاره و شكر مي باشد.
    از طرفي ديگر اين انجام مراسم و مناسك با تشريفاتي همراه شد كه به تدريج از حالت انضمامي شان كاسته و تبديل به شرايطي شدند كه امكان پذيرفته شدن قرباني بدون آن ميسر نبود و از همين رو افرادي به عنوان طبقه اي از كاهنان و روحانيون ديني به وجود آمدند كه وظيفه شان هدايت اين مراسم براي انجام درست تشريفاتشان بود.
    جداي از اين تبيين رفتار شناختي كه حاصل مطالعه برون ديني دين پژوهي معاصر است، قرباني كردن يكي از اجزاء مهم بسياري از دين هاي الهي در زمان انسان متمدن است، چرا كه نفـس ِقرباني كردن به درگاه خداوند دليل بر توبه، اعتراف، تقديس، كفاره و شـُكر مي باشد .
    در اديان، به خصوص در شريعت موسوي، قرباني بر دوگونه تلقي مي شده است. يكي قرباني خوني و ديگر قرباني غيرخوني . قرباني خوني، ذبح حيوانات اهلي پاك مانند گاو و گوسفند و كبوتر بود و قرباني غيرخوني عبارت از ميوه هاي نوبر فصل هاي مختلف سال، شراب، روغن و آرد بوده است. مراسم اين قرباني ها بايد در حضور كاهنان انجام مي شد. چنانكه در «سِـفر لويان 1:6» آمده است: « و قوچ بي عيبي از گله ها به حساب تو، از راه قرباني تقصيري به كاهن بياورد و كاهن از برايش به خصوص گناهي كه سهواً به ناداني كرده است كفاره نمايد كه از برايش عفو كرده خواهد شد.»
    معمولاً پس از سلاخي قرباني ها، پوست حيوان را مي كندند و گوشت آن را قطعه قطعه كرده و باز طبق نص عهد عتيق، آنچه را كه مأمور به سوزانيدن آن بودند بر قربانگاه مي سوزاندند و گاهي هم آن قطعه ها را در حضور خداوند بر سر دست بلند مي كردند و با ادعيه اي به او تقديم مي شد.
    قرباني هاي دين يهود انواع مختلفي داشته است: سوزاندني ها، پيش بردني ها، پيش كشي ها، جنباندني ها، افراشتني ها، قرباني هاي سلامتي، قرباني هاي خطا، و قرباني هاي گناه كه سوزاندني ها بودند و مي بايست نرينه بي عيب گاو يا گوسفند مي بودند (سـِفر لويان ،4 1:2) . در دين يهود دو قرباني خطا و گناه براي كفاره گناهان محسوب مي شود ، اما درباره وجه اختلاف اينها گفته شده است: كفاره خطا براي گناهان عام و كفاره گناه براي گناهان خاص بوده است. براي آشنايي بيشتر با ظرايف و دقايق آداب و رسوم قرباني كردن در شريعت موسوي شايد مطالعه كتاب سوم موسي «سـِفر لويان» منبعي معتبر و كارآمد باشد.
    چنانكه در سطور بعد راجع به اهميت قرباني كردن در دين اسلام نيز به طور مفصل صحبت خواهيم كرد، بايد به نياي مشترك قوم يهود و مسلمان يعني پدر مؤمنين حضرت ابراهيم اشاره كنيم ، چرا كه سنت قرباني كردن در دين اسلام و تا حدود بسياري در دين يهود، از حركت اين بزرگ پيامبر تاريخ بشريت اخذ شده است . با اين تفاوت كه در اسلام آن قرباني اسماعيل معرفي شده و در عهد عتيق اسحاق كه از بطن ساره همسر اول ابراهيم بوده معرفي شده است، با توجه به اينكه اسحاق از پيامبران الهي و پدر حضرت يعقوب و نياي بزرگ قوم بني اسرائيل است. هرچند كه چه در قرآن و چه در عهد عتيق، نخستين قرباني، قرباني هابيل و قابيل بوده است. چنانكه گفته اند قرباني قابيل از نوبرانه محصولات كشاورزي اش بود كه طبق روايات و داستان پيامبران چيز چشمگيري نيز نبوده است و قرباني هابيل گوسفندي درشت و عالي از گله اش.
    عيد در لغت از ماده عود مي آيد و در اصطلاح عرفا تجلياتي است كه به وسيله اعاده اعمال بر قلب و دل سالك فرو مي ريزد . ذبح نيز اگرچه در لغت به معناي كشتن است، اما به قول سلمي در طبقات، ذبح نفس شرط رستگاري است كه تا نفس اماره را ذبح نكند رستگار نشود .
    دومين قرباني ذكر شده در تاريخ ديني انسان، بعد از طوفان نوح بوده است . چنانكه در «سفر تكوين 8:21» آمده است؛ «و [پس از فرونشستن طوفان] نوح قربانگاهي را از براي خداوند برپا كرد و از هر بهيمه اي طاهر و از هر مرغ پاك گرفته، قرباني هاي سوختني بر آن مذبح تقريب نمود.»
    به هر حال حضرت ابراهيم (علیه السلام) كه از پيامبران اولي العزم الهي است و خانه كعبه را هم كه قبله گاه تمام مسلمانان جهان محسوب مي شود و در روايات بناي آن به حضرت آدم منسوب است را به همراهي پسر خود اسماعيل حياتي دوباره بخشيد و مرمتي تازه و اساسي كرد ، و مراسم حج را به گونه فعلي اش پايه گذاري كرد و از آن تاريخ به بعد تمامي حنفا و بعد از ظهور حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) تمامي مسلمانان جهان (آنهايي كه توانايي دارند) مكلف به طواف و انجام مراسم حج هستند كه اتفاقاً يكي از اين مراسم، قرباني به جاي آوردن در پيشگاه خداوند متعال است.
    اما داستان قرباني كردن حضرت ابراهيم در قرآن و عهد عتيق با اختلافاتي بيان شده است و امروزه مسلمانان دقيقاً با پيروي از رفتار حضرت در ذبح اسماعيل، در روز دهم ذي الحجه آنهايي كه در سرزمين «منا» هستند موظف به قرباني كردن شده اند.
    همان گونه كه ذكر شد قرباني كردن در دين اسلام نيز بسيار پراهميت تلقي شده است. تا جايي كه يكي از اعياد بزرگ مسلمانان نيز به اين نام خوانده مي شود. اين عيد و مراسم كه به تفصيل درباره آن سخن خواهيم گفت از زواياي گوناگون ديني، عرفاني، فلسفي و اجتماعي قابل بررسي و تبيين است.
    در قرآن آمده است كه: «ان اول بيت وضع للناس للذي ببكه مباركاً» همانا نخستين خانه اي كه براي مردم بنا نهاده شد، خانه پربركتي است كه در مكه قرار دارد و اين خانه الهي كه كعبه نام دارد ، زيارتگاه اهل دلي است كه به حكم خداوند تبارك در سوره آل عمران بر هركسي كه توانايي رفتن بدان را داشته باشد، واجب است . حج بعد از نماز، روزه و زكات چهارمين ركن دين محسوب مي شود و همان گونه كه درباره قرباني كه خود يكي از اعمال حج است گفته شد، خود حج نيز از منظرهاي گوناگوني قابل شناخت است.
    اما پنجمين عمل حج تمتع و دومين عمل منا براي كسي كه در حج تمتع است، قرباني كردن است. قرباني كردن كه باز طبق نص صريح آيه 37 سوره «حج» نشانه تقوي و فداكاري در راه بينوايان و فقراست.
    اين روز كه روز دهم ذي الحجه است و در تقويم عيني و ذهني مسلمانان عيد خوانده مي شود به نوعي يادآور همان سربلندي ابراهيم(علیه السلام) در آزمايش الهي است. سربلندي در فراخواندگي الهي به ذبح عزيزترين فرد زندگي مادي يعني فرزندش، نشانه اي از پيروزي فرمان الهي و اطاعت معشوق بر امور اخلاقي و سنت هايي جز خواست اوست ، كه البته اين نيز خود امري پيچيده است كه كساني چون غزالي، ويليام اكامي و كي يركگور در آن با نگاه به اخلاق مبتني بر امر الهي نظر دارند.
    براي شناخت بيشتر اين رسم و سنت الهي كه ميان مسلمانان مرسوم است شايد بهتر باشد از جزئيات خود مراسم ، آمادگي لازم قبل و بعد آن ، مختصر آگاهي به دست دهيم.
    گفته شده ابراهيم (علیه السلام) در شب هشتم ذي الحجه خواب ديد كه فرشته اي بر فراز سرش ايستاده و مي گويد اي ابراهيم ! پروردگار تو مي فرمايد اسماعيل ، فرزند خود را براي من قرباني كن. آن حضرت وحشت زده از خواب بيدار شد و در حيرت بود كه اين خوابي شيطاني يا از تلقينات الهي بوده است. بر همين اساس نيز روز هشتم ذي الحجه را يوم الترديد مي خوانند. چون دو مرتبه ديگر نيز ابراهيم(علیه السلام) اين رؤياي صادقه را ديد. در روز نهم ذي الحجه كه مسلمانان آن را روز عرفه مي خوانند ، برايش مسجل شد كه اين خواب از الهامات رحماني است و از همين رو در روز دهم اسماعيل را آراسته كرد و به منا برد . منا دره اي است به عرض تقريباً هفتصد متر و طول دو كيلومتر كه امروزه حج گزاران بايد از سر زدن خورشيد روز دهم تا ظهر روز دوازدهم در اين دره بمانند.
    در باب وجه تسميه كلمه منا در كتاب «اخبار مكه» ازرقي مي نويسد: منا را «منا» گويند چون هنگامي كه جبرئيل خواست از آدم جدا شود ، او را گفت آرزو كن! آدم گفت بهشت را آرزو مي كنم و به اين سبب منا ناميده شد چون آرزوي آدم است.
    همچنين باز از ازرقي نقل است كه آن را منا گويند ، چون خون در آنجا ريخته مي شود . به هر حال ابراهيم(علیه السلام) فرزند را به قربانگاه برد و طبق روايات و داستان هاي تاريخي پس از اعلام قصد خود به او و استقبال اسماعيل(علیه السلام) از اين مسئله تيغ برگردن فرزند گذارد، اما تيغ نبريد و از طرف خداوند قوچي فرستاده شد كه قرباني كنند و اين گونه ابراهيم (علیه السلام) از آزمايش الهي سربلند بيرون آمد و از پس همين ماجرا بود كه حضرت به همراه اسماعيل(علیه السلام) به بازسازي خانه كعبه همت گمارد.
    اما حج گزاران مسلمان پس از آن كه در روز هشتم ذيحجه بار ديگر لباس احرام مي پوشند، با نيت و قصد قربت لبيك گويان رهسپار صحراي عرفات مي شوند كه در فاصله 21 كيلومتري شمال مكه بر سر راه طائف است. عرفات از معناي عرفه و شناخت مي آيد . حج گزاران از ظهر تا غروب روز نهم ذي حجه در اين صحرا گرد هم مي آيند و به تفكر در اعمال، توبه و عبادت مشغول مي شوند. در فلسفه اين عمل بايد گفت آن چنان كه گاه ظاهر هر چيزي مي تواند شخص را از توجه به بطن آن دور كند، در حج نيز شخص از مجاورت و طواف خانه كعبه فاصله مي گيرد و به صحراي عرفات مي رود تا از «ديدار خانه» به «زيارت صاحب خانه» برسد.
    گو اينكه طبيعت صحرا، به نوعي بديل طبيعتي است كه صحنه راز و نياز شناخت آميز همه پيامبران الهي نيز بوده است. در اين روز مستحب است كه حج گزار ضمن دوري از آنچه موجب تفرق حواس او مي شود، ذهن و عين خود را متوجه حضرت حق نمايد و اعمال و اذكاري را انجام دهد و در آن تدبر كند. از جمله آن اذكار تلاوت آيات خاصي از قرآن است كه مطمئناً با مراجعه به آنها مي توان به عمق معاني لازم براي رسيدن به شناختي حقيقي كه بدان توصيه شده است رسيد . آيات سوره توحيد، فلق، ناس، ده آيه اول سوره بقره، آيات 55 تا 58 سوره اعراف و...
    در اول مغرب شب نهم همه حج گزاران بايد از صحراي عرفات به سوي صحراي مشعر كوچ كنند و در آنجا تا اول طلوع آفتاب روز دهم توقف داشته باشند ، كه در همانجا هم بايد اقدام به جمع كردن هفتاد سنگريزه براي عمل نمادين رمي جمرات داشته باشند. در روز دهم است كه به محض طلوع آفتاب، حج گزاران به سوي منا سرازير مي شوند و با پرتاب كردن هفت سنگ به جمره عقبه، گويي تمامي شيطان هاي درون و بيرون خود را از خود مي رانند.
    تازه در اين مرحله است كه حاجي براي خارج شدن از اِحرام بايد قرباني كند. قرباني بايد از شتر 6 سال به بالا، گاو و بز سه سال به بالا و ميش يكسال به بالا كه صحيح و سالم باشد و ناقص الخلقه نيز نباشد، انتخاب شود و كسي كه قادر به خريد قرباني نيست بايد سه روز حج و هفت روز پس از مراجعت روزه بگيرد و در اين صورت است كه شخص مي تواند پس از انجام مراسم قرباني، از احرام خارج شوند.
    گفتيم كه عيد قربان از منظرگاه هاي خاصي قابل تماشا است. اما زيباترين و نزديك ترين منظر را نسبت به جان آدمي و عيد قربان، عرفان برقرار كرده است . چرا كه به قول (تهانوي در كشاف) «عيد از تجلي جمال به هر روش كه باشد خواه جلالي و خواه جمالي، بر قلب سالك عايد شود» و عيد قربان كه در تعبيري ديگر همان كشتن نفس اماره معرفي شده، تجلي جمال الهي است. حج گزار كه در تماشاي اين سير الهي است، مي خواهد از احرام خارج شود و بار ديگر چون ميهماني از راه بعيد، به طبيعت مادي ما پا بگذارد .
    برخيز و به ميدان رو در حلقه رندان رو
    رو جانب مهمان رو كز راه بعيد آمد


    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  11. تشكرها 7

    نسيم وحي (28-11-2009), صافات (28-11-2009)

  12. Top | #26

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : (¯`•.*~.*._.*.~*ويژه نامه عيد سعيد قربان*~.*._.*.~*.•´¯)

    آيا شيعه در قضيه ذبح اسماعيل(عليه السلام) معتقد به بداء و جهل در حق خداوند است؟

    جواب اجمالى:

    اين كه گفته مى شود شيعه در قضيه ذبح اسماعيل قائل به جهل خداوند است افترائى بيش نيست، چرا كه اولاً اين قول از عده اى از شيعيان منقول است. و ثانياً بداء هيچ ارتباطى با جهل خداوند ندارد و معناى آن اين است كه ظاهر امر چنين نشان داده شده بود كه حضرت ابراهيم مأمور به ذبح اسماعيل است و حضرت ابراهيم چنين اعتقادى پيدا كرده بود، ولى در واقع و نزد خداوند چنين امرى صورت نگرفته بود، به اين معنا كه امر دوام نداشته است و از ابتدا معدود به زمان خاصى بوده است.
    جواب تشريحى:

    در ابتدا ذكر اين نكته ضرورى است كه برخى بداء را كه از اعتقادات شيعه است به جهل خداوند تفسير كرده اند و روشن است كه اين تفسيرى نادرست و ناشى از بى اطلاعى نسبت به عقايد شيعيان است، چون هيچ يك از بزرگان شيعه، جهل در مورد خداوند را نمى پذيرند بلكه معتقدند، به طور مطلق عالِم به موجودات است (چه قبل از ايجاد و چه بعد از ايجاد و هم كليات و هم به جزئيات...)[1]
    اعتقاد شيعه در مورد بداء در مقابل قول يهود است كه مى گويند خداوند، عالَم را خلق نموده و امور آن را رها كرده، پس نمى تواند در آن تغيير وتصرفى انجام دهد.[2] چنان كه در قرآن آمده: (وقالت اليهود يد اللّه مغلولة)[3]
    «يهود مى گفتند دست خدا بسته است». بداء به اعتقاد شيعه به اين معناست كه خداوند هر چه بخواهد ايجاد مى كند و هر چه بخواهد از بين مى برد و هر چه را بخواهد جلو و يا به تأخير مى اندازد.[4] و خداوند قادر است به خاطر اعمال خوب و بدى كه انسان انجام مى دهد، مسير و سرنوشت او را تغيير دهد.[5]
    اما در مورد ذبح اسماعيل، كه در ابتدا حضرت ابراهيم به ذبح كردن او مأمور شد، ولى بعداً اين امر برداشته شد. مفسرين شيعه اقوالى را به عنوان احتمال ذكر كرده اند كه به بيان آن مى پردازيم:
    1- بعضى از مفسرين مى گويند امر خداوند به ذبح اسماعيل يك نوع آزمايش الهى بوده است و خداوند مى خواسته حضرت ابراهيم را مورد آزمايش و ابتلاء قرار دهد و روشن است كه در اوامر امتحانى اراده جدى، به اصل عمل تعلق نمى گيرد، بلكه هدف اين است كه روشن شود شخص مورد آزمايش تا چه اندازه آمادگى اطاعت از فرمان الهى را دارد،[6] چنان كه خداوند مى فرمايد: (و إذ ابتلى ابراهيم ربه بكلمات فاتمّهن)[7] «به خاطر آوريد هنگامى كه خداوند ابراهيم را با وسايل گوناگونى آزمود و او به خوبى از عهده اين آزمايش ها برآمد» و روشن است كه يكى از آزمايش ها، ذبح اسماعيل بوده است و در خود قرآن به آن تصريح شده است: (انّ هذا لهو البلاء المبين)[8] «اين (ذبح اسماعيل) مسلماً همان امتحان آشكار است» .
    2- عده ديگر قايل به بداء هستند به اين معنى كه خداوند در واقع به ذبح اسماعيل امر نمود ولى قبل از اين كه حضرت ابراهيم فرزندش را ذبح كند، اين امر فسخ شد و امر از او برداشته شد.[9]
    3- قول ديگر اين است كه امر به مقدمات ذبح تعلق داشته نه به خود ذبح، به اين معنا كه حضرت ابراهيم در واقع امر شده بود كه فرزند خود را بخواباند و بالاى سر او بنشيند و چاقو به دست گيرد و آن را نزديك سر او ببرد.[10] و آن حضرت هم اين مقدمات را انجام داد ودليل اين كه ذبح انجام نشد اين بود كه ذبح مأمورٌ به نبوده است.
    4- قول ديگر كه قائلين كمى دارد اين است كه امر خداوند به خود ذبح تعلق داشته و آن حضرت هم اقدام به ذبح كرده ولى به خواست خداوند پوست و رگهاى بريده شده به حالت اول بر مى گشتند و ترميم مى شدند.[11]
    از مطالب بيان شده نتيجه مى گيريم كه اولا: در قضيه ذبح اسماعيل(عليه السلام) فقط بعضى از علماء و مفسرين قائل به بداء شده اند و بقيه، اقوال ديگرى را پذيرفته اند. و ثانياً: عقيده شيعه در مورد بداء به هيچ وجه مستلزم جهل در مورد خداوند نيست بلكه به نحوى توسعه و قدرت خداوند است زيرا اولا معناى لغوى بداء عبارت است از: «ظهور چيزى كه ظاهر نبوده».[12] و ثانياً آن چه كه شيعه معتقد است معناى بداء است كه قبلا بيان شد. هر چند اگر معناى لغوى بداء هم مراد باشد، لازمه آن نسبت دادن جهل به خداوند نيست چون خفايى كه در معناى لغوى أخذ شده، خفاء نسبت به بندگان است نه نسبت به خداوند.
    پي نوشت :

    [1] - ر،ك: كشف المراد، علامه حلى، الهيات، جعفر سبحانى، بحث علم خداوند.
    [2] - شيخ صدوق: التوحيد، جامعه مدرسين، ص 335 .
    [3] - مائده: 64 .
    [4] - التوحيد، همان .
    [5] - جعفر سبحانى، الهيات (المركز العالمى للدراسات الاسلامى) ج 2، ص 325 .
    [6] - ناصر مكارم شيرازى: تفسير نمونه، دار الكتب الاسلاميه، ج 19، ص 121 (و از مفسرين اهل سنت، فخر رازى، تفسير كبير، دار احياء التراث العربى، ج 26، ص 156) .
    [7] - بقره: 124 .
    [8] - صافات: 106 .
    [9] - علامه مجلسى: بحارالانوار (دار احياء التراث العربى) ج 12، ص 139 .
    [10] - بحارالانوار: همان (مجلسى اين قول را به بعضى از متكلمين اماميه و معتزله نسبت داده است) .
    [11] - تبيان، همان .
    [12] - مصباح المنير: ذيل كلمه بدو .
    نتيجه‌ اينكه‌؛ با توجه‌ به‌ آيات‌ شريف‌ قرآن‌، كه‌ عصمت‌ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و تمامي‌ انبياء (عليهم‌ السلام‌) را به‌ طورمطلق‌ بيان‌ مي‌فرمايد، چرا و به‌ چه‌ دليل‌ ما كه‌ مسلمان‌ و مدعي‌ پيروي‌ از نبي‌ مكرم‌ اسلام‌(صلي‌ الله عليه‌ و آله‌)هستيم‌، بدون‌ هيچ‌ دليل‌ نقلي‌ و عقلي‌، عصمت‌ انبياء (عليهم‌ السلام‌) را مخدوش‌ مي‌نماييد؟!

    منابع و ماخذ:

    [1] - ابن فارس، معجم مقاييس اللغة، ذيل ماده‌ «عصم».
    [2] - فاضل مقداد، ارشاد الطالبين، مكتبة آية الله المرعشي، ص 301.
    [3] - علامه طباطبايي، تفسيرالميزان، اسماعيليان، ج 2، ص 134، ذيل آيه 213 بقره.
    [4] - عبس/ 2 ـ 3.
    [5] - تفسير مجمع البيان، طبرسي و تفسير الميزان، علامه طباطبايي و تفسير نمونه، ناصر مكارم و ديگر تفاسير ذيل آيه فوق.
    [6] - فخر رازي، تفسير كبير، دارالكتب العلمية، ج 31، ص 51، (اجماع اهل سنت بر اين مطلب را ادعا كرده).
    [7] - نساء / 80.
    [8] - نساء / 63.
    [9] - احزاب / 21.
    [10] - براي توضيح بيشتر در اين باره رجوع كنيد به مفاهيم القرآن، جعفر سبحاني، ج 4، ص 423 به بعد. و آموزش عقايد، مصباح يزدي، سازمان تبليغات اسلامي، ج 2 ـ 1، ص 244 و 245.
    [11] - آل عمران / 31.
    [12] - محقق طوسي، كشف المراد في شرح التجريد الاعتقاد، مكتبة المصطفوي، ص 274.
    [13] - كشف المراد، همان.
    [14] - تفسير الميزان، همان، ج 2، ص 134.
    [15] - تفسير مجمع البيان، دارالمعرفة، ج 9 ـ 10، ص 664.
    [16] - الميزان و مجمع البيان، همان.
    [17] - تفسير كبير، همان.



    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  13. تشكرها 7

    نسيم وحي (28-11-2009), صافات (28-11-2009)

  14. Top | #27

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,791
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,206 در 63,582
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : (¯`•.*~.*._.*.~*ويژه نامه عيد سعيد قربان*~.*._.*.~*.•´¯)


    ذبیحی بزرگتر از اسماعیل(ع)

    از جمله تفسیرهاى آیه «و فدینـه بذبح عظیم » ، این است كه گفته اند: منظور از «ذبح عظیم » ، حضرت سیدالشهدا(علیه السلام ) است . به توضیح این مطلب می پردازیم:

    تنها تعداد انگشت شمارى از مفسران به تفسیر یاد شده اشاره كرده اند . منشأ این تفسیر ، روایتى است كه مرحوم صدوق (ره) در كتاب خصال نقل مى كند كه پیش از بیان پاسخ آن را بیان مى كنیم :

    «هنگامى كه خداوند ، گوسفندى را به جاى ذبح اسماعیل ، براى حضرت ابراهیم (علیه السلام ) فرستاد ، حضرت درخواست كرد كه فرزندش را ذبح كند ، تا با تحمل غم و اندوه دل پدرى كه به دست خویشتن ، فرزندش را ذبح كرده است درجاتش بالا رود . خداوند از او پرسید: محبوب ترین مخلوقاتم نزد تو كیست ؟» پاسخ داد: «محبوب تر از حبیبت محمد(صلی الله علیه و آله ) نیافریدى .» فرمود: «نزد تو ، او محبوب تر است یا خودت ؟»

    گفت : او ، فرمود: «فرزند او نزد تو محبوت تر است یا فرزند خودت ؟» گفت : «فرزند او» فرمود: «این كه فرزند او را دشمنانش از روى ستم ذبح كردند ، تو را بیشتر اندوهگین مى سازد یا این كه فرزندت را به دست خود ذبح كنى ؟» گفت : «پروردگارا ! ذبح او به دست دشمنانش دلم را اندوهگین كرد .»

    فرمود: «اى ابراهیم ! شخصى از امت محمّد ، فرزندش حسین را بعد از او ، از روى ظلم همچون گوسفند ذبح مى كند و با این كار گرفتار غضب من مى شود .» دل ابراهیم اندوهگین شد و ناله و گریه سر داد .

    وحى آمد كه اى ابراهیم ! ناله ات را پذیرفتم و آن را جایگزین ناله و زارى براى فرزندت ـ اگر او را ذبح مى كردى ـ كردم و برایت درجات اهل ثواب بر مصیبت ها را واجب كردم و این همان قول خداوند است كه فرمود: «و فدینـهُ بذبح عظیم .» (صلی الله علیه و آلهافات ، 107)

    با توجه به روایت فوق سه نكته را بیان مى كنیم :
    1ـ روایت یاد شده ، ظاهراً از نظر سند مشكلى ندارد; زیرا راویان آن عبارتند از: 1ـ عبدالواحدبن محمدبن عبدوس نیشابورى العطّار (استاد مرحوم صدوق ) 2ـ على بن محمدبن قتیبة النیشابورى 3ـ فضل بن شاذان (از اصحاب ائمه (علیه السلاملیهم السلام )) كه همه آنان یا مورد اعتماد و ستایش قرار گرفته اند و یا از اصحاب و بزرگان هستند .

    بر فرض چشم پوشى از سند روایت ، به نظر مى رسد ، روایت یاد شده این مقام را فقط شایسته حضرت سیدالشهداء(علیه السلام ) مى داند . توضیح این كه : در این صورت عبارت «قدیناه » ، به معناى «عوّضناه » است ; یعنى خداوند مصیبت شهادت امام حسین (علیه السلام ) را ـ كه به دست دشمنانش ذبح خواهد شد ـ ، به جاى مصیبتى كه بنا بود حضرت ابراهیم (علیه السلام ) متحمل شود ، قرار دارد; به این معنا كه حضرت ابراهیم (علیه السلام ) براى بالا بردن درجات خویش مى تواند بر مصیبت امام حسین (علیه السلام ) بگرید; بنابراین ، از این روایت ، هرگز استفاده نمى شود كه امام حسین (علیه السلام ) فدایى اسماعیل شد . این برداشت از روایت ناصحیح است .•

    2 . بر فرض كه بتوان امام حسین (علیه السلام ) را به جاى «ذبح عظیم » گذاشت ، با توجه به معناى «فدیناه » مقصود این خواهد بود: از آنجا كه مقام ذبح عظیم كه با گریستن بر آن ، درجات انسان بالا مى رود ، فقط شایسته امام حسین (علیه السلام ) بود ، ذبح عظیمى را جایگزین ذبح حضرت ابراهیم (علیه السلام ) كردیم .

    3 . بر فرض پذیرفتن دلالت روایت لسان این گونه از روایات ، تأویل آیات است نه تفسیر ، و تأویل با ظاهر معناى آیات ارتباطى ندارد ، بلكه مربوط به بطون قرآن بوده ، از عهده قضاوت ما خارج است.


    پی نوشت‌ها :
    1 . ر .ك : تفسیر كنزالدقائق ، محمدرضا قمى ، ج 11 ، ص 171 ـ 172 ، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
    2 . ر .ك : خصال ، شیخ صدوق ، ج 1 ، ص 58 ـ 59 ، مؤسسه نشر اسلامى ـ ترجمه آزاد .
    3 . ر .ك : طبقات اعلام الشیعه تا شیخ آغا بزرگ تهرانى ، ج 1 ، ص 205 ، اسماعیلیان
    4 . ر .ك : خصال ، همان ، ص 59 ، حاشیه ، على اكبر غفارى .



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  15. تشكرها 5

    نسيم وحي (28-11-2009), صافات (28-11-2009)

  16. Top | #28

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,791
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,206 در 63,582
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : (¯`•.*~.*._.*.~*ويژه نامه عيد سعيد قربان*~.*._.*.~*.•´¯)



    عيد قربان; روز قربانى کردن وجود نفسانى

    حج يعنى عرفه و عرفات با شکوه ترين جلوه هاى حضور .

    عيد قربان عيد رهايى از تعلقات دنيوى و هر آنچه غيرخدايى است محسوب مى شود. در اين روز حج گزار، اسماعيل وجود را قربانى مى کند تا سبکبال شود و با ره توشه اى عظيم به سفر آخرت عزيمت کند.

    عيد قربان مصادف با روز دهم ذيحجه از اعياد بزرگ مسلمانان به شمار مى رود و از جمله تعطيلات رسمى مسلمانان است که از يک تا چهار روز جشن گرفته مى شود. حاجيان در اين روز پس از به پايان رساندن مناسک حج، حيوانى را ذبح مى کنند و پس از قربانى آنچه بر آنان در حال احرام، حرام شده بود، مانند نگاه کردن در آينه، گرفتن ناخن و شانه زدن مو، حلال مى شود.

    مراسم قربانى تنها براى کسانى که زائران خانه خدا در موسم حج بوده اند، واجب و ضرورى است.

    بنابراين روزى را که پس از انجام وظايف سنگين حج، به عنوان جايزه الهى و اتمام احرام پيش مى آيد عيد تلقى مى کنند. عيد قربان ريشه در دوران ما قبل تاريخ بشر دارد، انسان اوليه که از فهم طبيعت عاجز بود، براى به دست آوردن ترحم خدايان دست به قربانى کردن حيوانات و انسانها مى زد. اين رسم نزد همه ملل و اديان به اسامى مختلف موجود بوده و اين سنت طولانى بشرى در اسلام نيز پذيرفته شده است.

    همچنين در اين روز مستحب است که نماز دو رکعتى عيد قربان در فاصله زمانى طلوع آفتاب روز عيد تا ظهر اقامه شود.صحراى عرفه، جايى که "سعي" مسافران "صفا" را در صعود به خويشتن به خاطر سپرده است و جغرافياى آن محدود به يک نقطه از خاک نيست همه جا حريم يار است و هرکه با يار باشد بر بال عرفه به ارتفاع معرفت صعود مى کند. تمامى کسانى که در حج شرکت کرده اند، مى بايست از ظهر روز عرفه تا غروب آفتاب، در صحراى عرفات بمانند.

    در برخى از روايات حج عبارت از "عرفه " دانسته شده و اين نهايت اهميت اين وقوف را در اين صحرا مى رساند. به گزارش مهر، فضاى عرفات که خارج از حدود حرم است، هيجده کيلومتر مربع مى باشد و از اين جهت قابل قياس با منا نيست که فضاى آن تا يک چهارم فضاى عرفات است. بنابراين، اسکان حجاج در عرفات و حتى استقرار ماشين هاى آنها نيز ممکن است.

    اين صحرا به صورت محدوده اى داخل يک رشته کوه است که به صورت نعل اسب، عرفات را محاصره کرده و سمت مکه آن کوهى وجود ندارد. تعداد زيادى از زائران، بر کوه رحمت "جبل الرحمه" بالا مى روند و به خصوص طرف عصر، اين کوه چندان از حجاج سفيد پوش پر مى شود که از فاصله دور مانند يک کوه برفى خودنمايى مى کند.

    با اين حال، در متون مذهبي، اشاره به صعود روى کوه رحمت نشده و ثوابى هم براى آن ننوشته اند.همرنگى شگفتى که ميان زائران وجود دارد و مرزها و نژادها و تفاوت ها را در مى نوردد، يکى از زيباترين و با شکوه ترين جلوه هاى حضور در عرفات است.

    مناجات بسيارى از زائران، به ويژه آنانکه تک تک در اين گوشه و آن گوشه با خداى خويش راز و نياز مى کنند، از ديگر مظاهر اين ساعات نورانى و سفيد و رحمت در عرفات است.روز نهم ذيحجه روز عرفه است، روزى که زائران سپيده دم صبح راهى عرفات شدند تا در جوى مملو از ايمان، خشوع و خضوع استغفار کرده و ارکان اصلى حج را به جا آورند. زائران در روز نهم ذيحجه، روز عرفه، آداب و رسوم و مناسک دينى خود را به جا مى آوردند.

    صحراى عرفات در ۲۱ کيلومترى شمال مکه واقع شده و تپه کوچکى است که حدود ۲۵۰ متر از سطح دريا بالاتر و کوهها آن را احاطه کرده اند. در اين روز حجاج بيت الله الحرام استغفار مى کنند و پاک و عارى از هر گناه مى شوند، همچون کودکى که تازه زاده شده است.

    در اين روز صداى دعا و انابه بنده به درگاه احديت قطع نمى شود و استغاثه بنده از پروردگارش تا عرش مى رود. زائران پس از اداى نماز ظهر و عصر در عرفات مانند سنت پيامبر اکرم (ص) رو به قبله ايستاده، تا زمان غروب خورشيد اين حالت را حفظ، به دعا خوانى خود ادامه مى دهند و به تفکر و تامل در اعمال خود پرداخته و توبه و انابه سر مى دهند.

    آنها پس از وقوف در عرفات از طلوع خورشيد تا غروب، به سوى مزدلفه براى شب زنده دارى رفته و در آنجا بيتوته مى کنند و به عبادت و راز و نياز مى پردازند. آنها نماز مغرب و عشا را در مزدلفه به جا مى آورند و تا صبح عيد قربان شب زنده دارى کرده و به دعا و مناجات مى پردازند.

    زائران خانه خدا ۱۰ ذيحجه بار ديگر به منى باز مى گردند تا قربانى کنند، رمى جمرات و مراسم عيد قربان را برگزار کنند تا حج آنها کامل شده و نام حاجى را بر خود نهند.

    رمى جمرات را طى سه روز متوالى ( ايام تشريق) انجام مى دهند. در نيمه هاى شب ضعيفان، زنان، پيران و بيماران آنگونه که پيامبر اکرم(ص) به اين گروه اجازه داده بود، رمى جمرات را به جا مى آورند و بقيه تا صبح فردا صبر کرده و دعا مى خوانند و به عبادت مى پردازند. سپس مناسک حج به پايان مى رسد و به منظور طواف افاضه و خارج شدن از احرام به مکه مى روند.


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  17. تشكرها 4

    نسيم وحي (28-11-2009), صافات (28-11-2009)

  18. Top | #29

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,791
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,206 در 63,582
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : (¯`•.*~.*._.*.~*ويژه نامه عيد سعيد قربان*~.*._.*.~*.•´¯)



    واژه شناسي عيد

    واژه «عيد» به معناي رجوع و برگشتن است و «قربان» به معناي قرباني يا هر آنچه با آن بر پروردگار، تقرب جويند.(1) از اين رو، مي توان عيد قربان را به معناي بازگشت انسان به مقام تقرّب الهي دانست. اين مقام در سايه مبارزه با هواهاي نفساني و در پرتو تهذيب، خودسازي و بهره گيري از فرصتهاي ناب به دست مي آيد. زائران خانه خدا كه پس از تحمّل سختي هاي بسيار و پرهيز از نمادهاي دنيوي، اينك به منزلگاه آخر رسيده اند، عيد قربان را جشن مي گيرند.

    در اين روز حاجيان در يك وحدت عملي كم نظير سر بر آستان حضرت دوست مي سايند و پس از آن با چهره اي گشاده از توفيق يافتن به انجام تكليف يكديگر را به آغوش كشيده، به هم تبريك مي گويند.

    بزرگان ديني ما به اين مسأله بارها تأكيد كرده اند كه بهترين عمل در اين روز برائت از مشركين و شياطين حقيقي عالم است و اين مهم ميسر نمي شود مگر با انسجام و همدلي تمامي مسلمين با هر فكر و عقيده و مسلكي كه باشند.


    سيد الساجدين امام سجاد(عليه السلام) نيز در دعاي مخصوص عيد آن را روزي مبارك و با ميمنت مي خوانند و مي فرمايند:

    «أللَّهُمَّ هَذَا يَوْم مُبَارَك مَيْمُون.»(2)

    امام خميني(ره) احيا گر اسلام ناب، درباره عيد قربان چنين گفته اند:
    «عيد قربان، عيدي است كه انسانهاي آگاه را به ياد قربانگاه ابراهيمي مي اندازد؛ قربانگاهي كه درس فداكاري و جهاد در راه خداي بزرگ رابه فرزندان آدم و اصفيا و اولياي خدا مي دهد... اين پدرِ توحيد و بت شكنِ جهان، به ما و همه انسانها آموخت كه... عزيزترين ثمره حيات خود را در راه خدا بدهيد و عيدي بگيريد. خود و عزيزان خود را فدا كنيد و دين خدا را و عدل الهي را برپا نماييد. به همه ما ذريه آدم فهماند كه «مكه» و مني قربانگاه عاشقان است و محل نَشر توحيد و نفي شرك كه دلبستگي به جان و عزيزان نيز شرك است.»(3)


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  19. تشكرها 4

    نسيم وحي (28-11-2009), صافات (28-11-2009)

  20. Top | #30

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,791
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,206 در 63,582
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : (¯`•.*~.*._.*.~*ويژه نامه عيد سعيد قربان*~.*._.*.~*.•´¯)


    رمي جمرات، تبري از عامل تفرقه

    حاجيان در روز عيد ابتدا با پرتاب هفت سنگ ريزه براي هفت بار به ستونهاي برهم چيده شده ـ كه نماد ابليس رجيم است ـ تنفّر خود را از همه شيطانهاي درون و برون ابراز مي كنند. اين عمل را «رَمْيِ جَمَره» گويند.

    وقتي حكمت اين عمل را از امام كاظم(عليه السلام) پرسيدند، امام فرمودند:

    «چون ابليس در محل جمرات بر ابراهيم(ع) ظاهر گشت و آن حضرت، آن پليد را سنگسار نمود. از اين رو همين سنت جاريه اي شد و باقي ماند.»(4)

    اين عمل، طرد شيطان و تثبيت عبوديّت و اطاعت خداوند متعال است. يكي از كارهاي اصلي شيطان اين است كه بين افراد انسان تفرقه بيندازد و عداوت و بغض بين آنها ايجاد نمايد(5):

    «إِنَّما يُرِيدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَ ة َ وَ الْبَغْضاءَ؛

    (6) شيطان مي خواهد در ميان شما به وسيله شراب و قمار دشمني ايجاد كند.» و انسان با تفرقه و اختلاف خود را در اختيار شيطان مي گذارد؛ همانگونه كه امام علي(عليه السلام) فرمودند:

    «ايّاكم و الفرقة فانّ الشاذ من الناس للشيطان كما انّ الشاذ ّ من الغنم للذئب؛(7)

    از جدايي و پراكندگي بپرهيزيد؛ زيرا انساني كه از مردم جدا شود در اختيار فرمان شيطان است همچنانكه گوسفند دور از گله نصيب گرگ مي شود.»

    آري، حاجي با اين عمل نمادين بر شيطان رجيم سنگ زده، آن را از خود رمي مي كند و خود را در صف منسجم مسلماناني مي يابد كه همگي تنفر خود را از شيطان اعلام مي دارند.


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  21. تشكرها 4

    نسيم وحي (28-11-2009), صافات (28-11-2009)

صفحه 3 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi