صفحه 3 از 43 نخستنخست 123456713 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 425

موضوع: زندگی نامه سینوهه

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    کاربر توقیفی
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    4491
    نوشته
    767
    تشکر
    2,112
    مورد تشکر
    2,006 در 721
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    زندگی نامه سینوهه (شکافتن سر فرعون )

    رنگ های طلائی و لاجوردی و سرخ روی دیوارها میدرخشید و کف اطاق را بشکل یک برکه بزرگ تزئین کرده بودند که در آن ماهیها شناوری و مرغابی ها و غازها روی برکه پرواز می نمودند.

    ما دو دست را روی دو زانو گذاشتیم و مقابل فرعون کمر خم کردیم.

    (پاتور) و من میدانستم که شکافتن سر فرعون بدون فایده است و وضع او نشان میدهد که خواهد مرد ولی رسم این میباشد، که سر یک فرعون را قبل از مرگ باید بشکافند تا اینکه بخارهای سر خارج شود و نگویند که اطرافیان از مبادرت به آخرین علاج خودداری کردند.

    من جعبه سیاه رنگ (پاتور) را که با چوب آبنوس ساخته شده بود گشودم تا این که ابزار کار را به او تقدیم کنم.

    قبل از ورود ما، اطبای سلطنتی، سر فرعون را تراشیده برای شکافتن آماده کرده بودند.

    (پاتور) به مردی که حضور او سبب می شد که از خون ریزی جلوگیری شود امر کرد که بالای سر فرعون قرار بگیرد و سرش را روی دو کف دست قرار بدهد.
    ولی در این موقع ملکه مصر بنام (تی تی) جلو آمد گفت نه!

    تا آن موقع من به مناسبت اهمیت موقع و عظمت مکان نتوانسته بودم ملکه و ولیعهد مصر و خواهر او را که همگی به رسم سوگواری دست بلند کرده بودند ببینم.



  2. تشكرها 2

    مدير اجرايي (07-12-2012), شهاب منتظر (07-12-2012)


  3. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  4. Top | #22

    عنوان کاربر
    کاربر توقیفی
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    4491
    نوشته
    767
    تشکر
    2,112
    مورد تشکر
    2,006 در 721
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    زندگی نامه سینوهه (شکافتن سرفرعون )

    ولیعهد مصر بطوری که در آغاز این کتاب گفتم در سالی که من متولد شدم متولد گردیده ولی از من بلند قامت تر بود و زنخی عریض ولی سینه ای فرو رفته داشت و او هم مثل مادر و خواهر دست را بلند کرده بود.

    خواهرش یکی از دخترهای زیبای مصر بشمار می آمد و چون عکس او را در معبد (آمون) دیدم از این وضع اطلاع داشتم.

    در خصوص (تی تی ) ملکه مصر، که در آن موقع زنی بود فربه و گندم گون تیره، خیلی حرف می زدند و می گفتند که وی یکی از زن های عامه ناس بوده، و بهیمن جهت اسم اجداد او در اسناد رسمی برده نمی شد.

    مردی که با حضور خود مانع از ریزش خون می گردید وقتی دید که ملکه گفت نه! دو قدم عقب رفت.

    آن مرد یک روستایی عامی و بی سواد بشمار میامد و کوچکترین اطلاع از علم طب نداشت ولی چون با حضور خود مانع از ریزش خون میگردید او را در دارالحیات برای جلوگیری از خون ریزی زخم کسانی که تحت عمل جراحی قرار میگرفتند استخدام کرده بودند.



  5. تشكرها 2

    مدير اجرايي (07-12-2012), شهاب منتظر (07-12-2012)

  6. Top | #23

    عنوان کاربر
    کاربر توقیفی
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    4491
    نوشته
    767
    تشکر
    2,112
    مورد تشکر
    2,006 در 721
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    زندگی نامه سینوهه ( شکافتن سر فرعون )


    من فکر میکنم علت اینکه مرد مزبور با حضور خود سبب میشد که ریزش خون متوقف گردد این بود که از وجود او، یک نوع بوی کریه و زننده و با نفوذ بمشام میرسید . این رایحه بقدری تند بود که هر قدر او را می شستند بوی مزبور، از بین نمیرفت و بوی مذکور مانند میخی که در مغز سر فرو میرفت.

    بهمین جهت چون مغز و اعصاب حاکم به اعضای بدن هستند از خونریزی جلوگیری می شد.

    من بطور حتم نمی گویم که بوی بدن او سبب وقعه خون ریزی می شد ولی چون هیچ توضیح قابل قبول دیگری برای این موضوع نمیتوان یافت من تصور میکنم که بوی او جلوی خون ریزی را میگرفت.

    ملکه گفت من اجازه نمی دهم که این مرد سر خدا را بدست بگیرد، بلکه خودم سر او را خواهم گرفت.

    (پاتور) گفت خانم گشودن سر سبب میشود که خون فرو بریزد و مشاهده خون ریزی برای شما خوب نیست ولی ملکه گفت من از مشاهده خون خدا بیم ندارم و خود سرش را نگاه میدارم.



  7. تشكرها 2

    مدير اجرايي (07-12-2012), شهاب منتظر (07-12-2012)

  8. Top | #24

    عنوان کاربر
    کاربر توقیفی
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    4491
    نوشته
    767
    تشکر
    2,112
    مورد تشکر
    2,006 در 721
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    زندگی نامه سینوهه ( شکافتن سر فرعون )

    چون اطبای سلطنتی قبل از ورود ما فرعون را بیهوش کرده بودند و (پاتور) میدانست که وی صدای ما را نخواهد شنید و اگر هم بشنود قدرت عکس العمل ندارد شروع به صحبت کرد و در همان حال با کارد سنگی خود پوست سر فرعون را شکافت و چنین می گفت:
    «فرعون که از خدایان است بطرف آسمان خواهد رفت و در زورق زرین (آمون)، پدرش جا خواهد گرفت .
    فرعون از آفتاب به وجود آمد و به آفتاب رجعت خواهد کرد و نام او، تا ابد باقی خواهد ماند ... ای مرد متعفن ...تو کجا هستی . چرا نمی آیی که خون متوقف شود.؟ »

    جملات اخیر از طرف (پاتور) خطاب به مردی که می باید با حضور خود خون را متوقف کند ایراد شد زیرا (پاتور) میدید که از پوست سر فرعون خون میریزد و فهمید که آن مرد حضور ندارد.

    معلوم شد که آن مرد از ترس ملکه عقب رفته و به دیوار تکیه داده و وقتی شنید که با او صحبت می کنند به تخت خواب و سر فرعون نزدیک شد و دست را بلند کرد و به محض این که دست وی بالا رفت خون سر فرعون که روی بدن ملکه ریخته بود متوقف شد ولی بوئی کریه از بدن آن مرد در اطاق پیچید.



  9. تشكرها 2

    مدير اجرايي (07-12-2012), شهاب منتظر (07-12-2012)

  10. Top | #25

    عنوان کاربر
    کاربر توقیفی
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    4491
    نوشته
    767
    تشکر
    2,112
    مورد تشکر
    2,006 در 721
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    زندگی نامه سینوهه (شکافتن سر فرعون)


    (پاتور) بعد از وقعه خون شروع به بریدن استخوان جمجمه کرد و در همان حال مشغول صحبت بود ولی او، فقط برای اینحرف میزد که چیزی گفته باشد زیرا میدانست که یک طبیب هنگام شکافتن سر، باید با کسان بیمار صحبت کند تا این کهحواس آنها را پرت نماید و آنها متوحش و متاثر نشوند.

    (پاتور) گفت خانم، خدا بعد از این که به آسمان رفت از طرف (آمون) مورد برکت قرار خواهد گرفت.

    در آن موقع ولیعهد به (پاتور) نزدیک شد و گفت شما اشتباه می کنید و (آمون) او را مورد برکت قرار نخواهد داد بلکه وی
    تحت حمایت (آتون) قرار میگیرد.

    (پاتور) گفت حق با شماست و من اشتباه کردم و پدر شما تحت حمایت (آتون) قرار خواهد گرفت من به (پاتور) حق میدادمکه نداند که فرعون به کدامیک از خدایان بیشتر علاقه دارد زیرا قطع نظر از این که انسان نمیتواند بفهمد که خدای موردتوجه هر کس، کیست در مصر بیش از یکصد خدا موجود میباشد و حتی کاهنین که کار آنها این است که اسامی خدایان رابدانند نمیتوانند ادعا کنند که نام همه را میدانند.




  11. تشكر

    شهاب منتظر (09-12-2012)

  12. Top | #26

    عنوان کاربر
    کاربر توقیفی
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    4491
    نوشته
    767
    تشکر
    2,112
    مورد تشکر
    2,006 در 721
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    زندگی نامه سینوهه (شکافتن سر فرعون)

    ولیعهد به گریه در آمد و (پاتور) ضمن صحبت او را هم تسلی میداد تا این که استخوان سر فرعون را قطع نمود و یک قطعهاستخوان که از هر طرف دو بند انگشت طول داشت از جمجمه جدا شد.

    من و (پاتور) به دقت مغز فرعون را می نگریستیم و من دیدم که مغز او خاکستری است و تکان میخورد.

    (پاتور) گفت سینوهه چراغ را این طرف نگاه دار که من درون سر را ببینم من چراغ را طوری نگاه داشتم که روشنائی آنبه داخل سر بتابد و (پاتور) گفت بسیار خوب، بسیار خوب، من کار خود را کرده ام و دیگر از من کاری ساخته نیست بلکه(آتون) باید تصمیم بگیرد زیرا از این ببعد، ما وظیفه خود را به خدایان محول کرده ایم.

    آنگاه استخوان جمجمه را آهسته در جای آن نهاد ولی بعد از این که استخوان برداشته شد من حس کردم که حال فرعون بااین که بی هوش بود قدری بهتر شده است.





  13. تشكر

    شهاب منتظر (09-12-2012)

  14. Top | #27

    عنوان کاربر
    کاربر توقیفی
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    4491
    نوشته
    767
    تشکر
    2,112
    مورد تشکر
    2,006 در 721
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    زندگی نامه سینوهه ( شکافتن سر فرعون )


    پس از این که (پاتور) زخم را بست به ملکه گفت اگر خدایان اجازه بدهند و وی تا طلوع آفتاب زنده بماند زنده خواهد ماندوگرنه میمیرد . (بطوری که می بینید (پاتور) وقتی می خواهد به ملکه مصر بگوید که فرعون فوت خواهد کرد هیچ ملاحظه نمیکند که او اندوهگین خواهد شد و بدون مقدمه سازی این حرف را بوی میگوید زیرا در مصر مردم روز و شب با فکر مرگ آشنا بودند که کسی از شنیدن این که دیگری مرده یا میمیرد بلرزه در نمی آمد ولی متاثر می شد ).

    آنگاه (پاتور) دست را به علامت عزا بلند کرد و ما نیز چنین کردیم و من ابزار جراحی را جمع آوری نمودم و در آتش گذاشتمو بعد از تطهیر در جعبه جا دادم.

    ملکه به ما گفت که من هدیه ای قابل توجه به شما خواهم داد و ما را مرخص کرد و ما از اطاقی که فرعون در آن خوابیده بود خارج شدیم و به اطاق دیگر رفتیم و در آنجا برای ما غذا آوردند و غلامی روی دست ما آب ریخت.

    من از (پاتور) سئوال کردم که برای چه ولیعهد می گفت که پدرش طرفدار خدای (آتون) است نه (آمون).



  15. تشكر

    شهاب منتظر (09-12-2012)

  16. Top | #28

    عنوان کاربر
    کاربر توقیفی
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    4491
    نوشته
    767
    تشکر
    2,112
    مورد تشکر
    2,006 در 721
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    زندگی نامه سینوهه ( شکافتن سر فرعون )

    (پاتور) گفت این موضوع داستانی طولانی دارد که اگر بخواهم از آغاز شروع کنم طولانی خواهد شد و همین قدر بتو می گویم که (آمن هوتپ) که اینک ما سر او را شکافتیم روزی تصور کرد که خدای (آتون) بر او آشکار شده و برای این خدا یک معبد در این شهر ساخت که اینک غیر از خانوادۀ سلطنتی کسی قدم در آن نمی گذارد و کاهن این معبد مردی است موسوم به(آمی) و این شخص و زن او، پرستار ولیعهد مصر بوده اند و ولیعهد که تو اینک وی را دیدی شیر آن زن را خورده و آمی دارایدختری است به اسم (نفر تی تی ) و چون این دختر با ولیعهد همشیر است ناچار روزی خواهر او خواهد شد .
    (این اسامی کهشما در اینجا می خوانید اسامی تاریخی می باشد و (نفر تی تی ) همان است که بعد ملکه مصر شد و مقصود (پاتور) از این کهخواهر ولیعهد خواهد شد این است که روزی زوجه او می شود زیرا در مصر ازدواج برادر و خواهر جائز بود).

    (پاتور) پیمانه ای سر کشید و گفت ای (سینوهه) برای یک پیرمرد چون من لذتی بالاتر از این وجود ندارد که غذا بخورد وبنوشد و در خصوص مسائلی که مربوط به او نیست صحبت کند و پیرمردان حرف زدن را خیلی دوست میدارند.




  17. تشكر

    شهاب منتظر (09-12-2012)

  18. Top | #29

    عنوان کاربر
    کاربر توقیفی
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    4491
    نوشته
    767
    تشکر
    2,112
    مورد تشکر
    2,006 در 721
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    زندگی نامه سینوهه (شکافتن سر فرعون )

    من اگر پیشانی خود را بشکافم تو خواهی دید که اسرار زیاد در این پیشانی انباشته شده است آیا تو هرگز به فکر افتاده ای که برای چه همۀ زن های فرعون همواره دختر میزایند نه پسر.

    گفتم نه من در این خصوص فکر نکرده ام (پاتور) گفت این فرعون که ما اکنون سرش را شکافتیم در جوانی خود بیش از پانصد شیر و گاو جنگلی در جنوب سودان شکار کرده است و مردی بود قوی که در طبس هر روز با یک دختر به سر می برد معهذا از تمام این دخترها، غیر از دختر متولد نشد و فقط از ملکه یک پسر آورد که اکنون ولیعهد است و آیا تو این موضوع را یک امر عادی میدانی؟

    علت این که هرگز از این فرعون جز دختر متولد نگردید این بود که ملکه به وسیله اطبای سلطنتی مانع از این می شد که پسرهائی که متولد می شوند زنده بمانند و هر دفعه که پسری متولد میگردید او را به محض این که بدنیا می آمد، به قتل میرساندند.

    بعد (پاتور) چشمکی زد و گفت ولی ای (سینوهه) تو به این شایعات اعتناء نکن برای اینکه ملکه یکی از رئوف ترین و بهترین زن هائی می باشد که در مصر بوجود آمده است.

    ما مدتی مشغول خوردن و آشامیدن بودیم و من از خوردن اغذیه سلطنتی لذت می بردم چون ذائقه من حکم میکرد که آن غذاها را طوری طبخ میکنند که لذیذتر از غذاهای دارالحیات است.




  19. تشكر

    شهاب منتظر (09-12-2012)

  20. Top | #30

    عنوان کاربر
    کاربر توقیفی
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    4491
    نوشته
    767
    تشکر
    2,112
    مورد تشکر
    2,006 در 721
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    زندگی نامه سینوهه (شکافتن سر فرعون)


    یک وقت متوجه شدیم که شب فرا رسیده است.

    (پاتور) گفت سینوهه دست مرا بگیر و مرا از کاخ بیرون ببر، زیرا آشامیدنی گرچه دل را شادمان می کند ولی ماها را مست مینماید و من بدون کمک تو ممکن است که در راه بیفتم.

    من دست او را گرفتم و از کاخ بیرون بردم و وقتی به خارج رسیدیم من دیدم که روشنائی های شهر در طرف مشرق، آسمان را روشن کرده است.

    و نظر به اینکه من هم بیش از حد عادی نوشیده بودم، در خود احساس طرب میکردم.

    (پاتور) گفت هر مرد جوان هنگام شب وقتی کار روزانه او تمام می شود به فکر عشق میافتد ولی عشق وجود ندارد.

    گفتم آیا تو منکر وجود عشق هستی؟... پس این چیست که اینک مرا به سوی خانه های تفریح میکشاند؟

    (پاتور) گفت اینکه اکنون تو را بطرف آن خانه ها میکشاند احتیاجی است که تو به زن داری زیرا مرد، اگر نتواند زنی جوان رابدست بیاورد، غمگین می شود لیکن بعد از اینکه آن زن، خواهر او شد، بیش از گذشته غمگین میشود.

    (پاتور) گفت این سئوال که تو از من میکنی پرسشی است که خدایان هم نتوانسته اند ب
    ه آن جواب بدهند . تا دنیا بوده چنین بوده و بعد از این هم چنین خواهد بود و هر دفعه که مرد با زنی معاشرت میکند و آن زن خواهر او میشود، بیش از ساعاتی که هنوز خواهر وی نشده بود دچار اندوه می گردد.




  21. تشكر

    شهاب منتظر (09-12-2012)

صفحه 3 از 43 نخستنخست 123456713 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

sinohe pezeshke saltanatiye fero'nha, قدیمی, منجمین ، پیش گویی, مسافرت ، طولانی, معبد ایشتار, هورم هب آشنای قدیمی, ورود به شهر سوریه, یک بیماری ساری و ناشناس, کاپتا غلام یک چشم من, کشتی, گوی, گریه آورترین واقعه جوانی من ، غلام من, پاتور سرشکاف سلطنتی ، تحصیل در دالحیات, پادشاه آمورو, پرستش گاو, پرستش خدای احد و واحد, پزشک فرعون, zendegi nameye sinohe, آشنا, اورشلیم, ابن الحمار, اختراع سینوهه ، اختراع دندان مصنوعی, ارتش, ازمیر, بورابورباش ، مینا ، کنیز, بابل ٍ ملاقات, بابل ، پادشاه ، حرم, برودت, تخم مرغ, جنگ ، با خبیری ها, جشن ، دروغ, جشن ، روز ، دروغگویی, حالت تهوع, حالت تهوع در کشتی, ختنه ، بابل, خدا, خدای آمون ، خدای بعل, خدای تموز, خدای عجیب برای مصری ها, خروج از طبس ، گوی فرعون ها, خرید و فروش کنیز ، کنیز از سرزمین آدم خور ها, زندگی نامه سینوهه, زندگی نامه سینوهه ، سرشکاف فرعون, زندگی در سوریه, سفر با کشتی ، خدایان مصر, سینوهه پزشک فقرا شد ، مومیایی کردن فرعون, سربازان ، الاغ سینوهه, صلیب ، نماد صلح, غده ، جراحی نمایش برچسب‌ها

نمایش برچسب‌ها

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi