یکی از کسانی که با من دوست شد نامه نویس پادشاه هاتی بود که چند زبان میدانست و نامه پادشاهان خارجی را برایش می خواند و جواب آنها را مینوشت.
زندگی نامه سینوهه ( در کشور هاتی )
یک روز که وی در خانه من آشامیدنی نوشیده از رقص مینا لذت برده بود از وی پرسیدم برای چه پادشاه شما شهر ختوشه را بروی خارجیان بسته؟
و نمی گذارد کسی وارد این شهر شود و چرا دراین کشور کاروانیان حق ندارند که از جاده خارج شوند ؟
و آیا بهتر این نیست که ملل دیگر به این شهر بیایند و قدرت و عظمت پادشاه هاتی را ببینند و بروند برای دیگران حکایت کنند؟
نامه نویس گفت : روزی که پادشاه ما (شوبیلولیوما) پادشاه شد گفت سی سال به من مهلت بدهید.
و من هاتی را قوی ترین کشور جهان خواهم کرد.
و چون بزودی این مدت تمام میشود تصور می کنم که در آینده ملل دیگر نام ما را خواهند شنید.