زندگی نامه سینوهه

[آستان جانان]

زندگی نامه سینوهه ( در کشور هاتی )

زیرا دنیا این طور بوجود آمده و باید هم این طور باشد و فقیر از این جهت ایجاد گردیده که بتواند وسیله راحتی غنی را فراهم نماید.

و خود پیوسته گرسنه و در زحمت باشد و مزیت دیگر تمدن ما بر تمدن دیگران این است که ما همه غنی هستیم .

و ملل دیگر را فرمانبردار و مطیع و فقیر می کنیم تا اینکه پیوسته برای ما زحمت بکشند و دست رنج خود را بعنوان خراج به ما بدهند.

تا ما براحتی و سعادت زندگی نمائیم و اما خدای ما طبقه خواص کشور دو تاست یکی آسمان و دیگری زمین.

و هر سال در فصل بهار به افتخار این دو جشن میگیریم و جلوی ملت را باز میکنیم تا اینکه مردم نیز بتوانند جشن بگیرند.

زیرا سالی یک مرتبه باید جلوی ملت را باز گذاشت تا اینکه روزی را به شادی بگذرانند.

و بهترین فصل برای آزاد گذاشتن مردم فصل بهار است چون در این فصل است که زمین از آسمان بارور میشود .

و زندگی دوباره خود را آغاز میکند و انسان نیز چون زمین است.

[آستان جانان]

زندگی نامه سینوهه ( در کشور هاتی )

ما برای باردار شدن زنها قائل به اهمیت زیاد هستیم .

زیرا ملتی که باید بر جهان حکومت کند میباید فرزندان بسیار داشته باشد تا این که قدرت او را در زمین توسعه بدهند .

و عوام الناس ما مثل طبقات عوام تمام کشورها دارای خدایان عدیده هستند ولی ما برای عقاید آنها قائل به اهمیت نیستیم .

و نه ممانعت از عقیده آنها میکنیم و نه تشویق می نمائیم .

زیرا عقاید مزبور از نظر سیاسی نه برای ما سود دارد و نه زیان .

ما طرفدار خدایانی هستیم و پرستش آنها را تشو یق می کنیم که پشتیبان زور و وحشت باشد .

چون با زور باید بر دیگران حکومت کرد و با وحشت باید سایر ملل را ترسانید تا اینکه مطیع شوند.

و اگر روزی ما برای خدایان زور و وحشت معبدهائی بسازیم آن معابد را با استخوان آدمیان بر پا خواهیم کرد.

[آستان جانان]

زندگی نامه سینوهه ( در کشور هاتی )

ولی اگر تو بعد از خروج از این کشور این حرف ها را برای دیگران حکایت کنی هیچ کس از تو نخواهد پذیرفت.

برای اینکه تمام ملل دور دست تصور مینمایند که ما ملتی دامپرور و چوپان هستیم که پیوسته در کوه ها با فقر زندگی میکنیم .

و نه استعداد آقائی داریم و نه حکومت بر دیگران.

نامه نویس پادشاه هاتی بعد از این حرفها از خانه ام رفت و پس از رفتن او به مینا گفتم من از توقف در این کشور سیر شدم.

زیرا آنچه باید بدانم دانستم و بعد از این هرگاه در این کشور و بخصوص در این شهر توقف نمایم بعید نیست کشته شوم .

و اگر مرا بطور عادی بقتل میرسانیدند خیلی وحشت نداشتم.

[آستان جانان]

زندگی نامه سینوهه ( در کشور هاتی )

ولی در این کشور وقتی میخواهند خارجیان را بقتل برسانند پوستشان را میکنند یا آنها را به سیخ میکشند.

این است که هرچه زودتر باید از این شهر رفت و جان بدر برد.

در روزهای بعد من از بیمارانی که به من مراجعه کردند چیز دیگر شنیدم .

و آن اینکه در کشور هاتی هر کس عقیده ای غیر از عقیده رسمی دولت را انتشار بدهد به جرم جادوگری او را به سیخ میکشند.

و متاسفانه من چند مرتبه چیزهائی گفته بودم که غیر از عقیده رسمی دولت هاتی بود .

و هر لحظه امکان داشت که مرا دستگیر نمایند و به سیخ بکشند.

این بود که به بیماران خود گفتم که قصد مراجعت دارم و چون آ ها در دستگاه دولت نفوذ داشتند برای من اجازه عبور دریافت کردند.

و قرار شد که من از جاده ای مخصوص عبور کنم و خود را به ساحل برسانم.

[آستان جانان]

زندگی نامه سینوهه ( به سوی سرزمین کرت )

به اتفاق مینا و کاپتا به راه افتادیم و شهر مخوف ختوشه پایتخت هاتی را که از دیوار های آن خون میچکید،

و سرنوشت آینده جهان در آن تدارک می شود در عقب گذاشتیم.

و از کنار آسیاب هایی عبور کردیم که اسیران کور آنها را میگردانیدند،

و از جوار کسانی گذشتیم که آنها را به سیخ کشیده بودند و معلوم شد که آنها جادوگر بوده اند.

بعد به ساحل رسیدیم و قدم به بندری نهادیم که یگانه بندر کشور هاتی می باشد.

که خارجیان می توانند آزادانه وارد آن شوند ولی حق خروج از بند مزبور را برای رفتن به داخل کشور نداند.

و آن بندر مثل تمام بنادر دنیا دارای میخانه های زیاد و منازل عمومی بود .

و از میخانه ها و منازل مزبور پیوسته صدای موسیقی سریانی به گوش می رسید.