8 . تفسیر قرآن به تاریخ
بسیاری از آیات قرآن دربردارنده حوادث تاریخ و بیانگر قصص انبیا و صالحان است . برای تفسیر این دسته از آیات، راهی مناسب تر از آشنایی به تاریخ آنان نیست . لذا ائمه اطهار در تفسیر این گونه آیات، همانند کسانی که در جریان تاریخی همان زمانها قرار گرفته اند و به شکل عمیق با علل آن حوادث آشنا بوده اند، به تفسیر پرداخته و زوایای حیات گذشتگان و تحولات تاریخی را برای نسلهای بعدی شکافته اند . و این تفسیر آنگاه ضرورتش احساس می شود که سؤالهای عمده ای پیرامون تحولات تاریخی وجود داشته که در قرآن به آن پرداخته نشده، و بیان آنها به پیامبر و اهل بیت عصمت علیهم السلام سپرده شده است .
امام سجاد علیه السلام در حدیثی طولانی و در گفت و گویی بسیار شیرین و شنیدنی، زوایای قصه یعقوب و یوسف را بیان داشته و به بسیاری از سؤالها و شبهات پاسخ داده است .
در کتاب علل الشرایع آمده است که ابوحمزه ثمالی می گوید: با امام سجاد علیه السلام نماز صبح را در روز جمعه و در مدینه خواندم . آنگاه که امام از نماز و تسبیح خود فارغ شد، به سوی منزلش حرکت کرد و من هم با او حرکت کردم . کنیزی داشت به نام سکینه، به او فرمود: هر فقیری که از درب منزل گذشت . به او طعام دهید; زیرا که امروز، روز جمعه است .
من گفتم: هر کس که سائل باشد، معلوم نیست مستحق هم باشد! امام سجاد علیه السلام فرمود: من می ترسم از اینکه برخی از افرادی که اظهار حاجت می کنند، مستحق باشند و ما چیزی به او نداده باشیم و بدون جهت او را رد کرده باشیم و به همین سبب بر سر ما همان آید که بر سر یعقوب علیه السلام و خاندانش نازل شد . پس سائلان را طعام دهید، طعام دهید . یعقوب علیه السلام در هر روز گوسفندی را ذبح می کرد و از آن صدقه می داد و بعد خود و عیال خویش از آن می خوردند .
روزی سائلی که مؤمن و بسیار روزه گیر و مستحق بود و در نزد خدا دارای منزلتی بود، به صورت رهگذری غریب، عصر جمعه ای نزدیک افطار جلوی درب خانه یعقوب علیه السلام ایستاد و گفت: از زیادی خوراک خود، سائلی رهگذر و غریب و گرسنه را طعامی دهید . چند بار این سخنان را تکرار کرد; در حالی که اهل خانه صدایش را می شنیدند ولی او را تصدیق نمی کردند . پس آنگاه که مایوس از گرفتن طعام شد و شب هم فرا رسیده بود، رجوع کرد و به گریه افتاد . و از گرسنگی اش به خدا شکایت نمود . و آن شب را تا صبح روزه دار و گرسنه صبح کرد در حالی که صبر پیشه نمود و دائما خدای را ستایش می کرد . و این در حالی بود که یعقوب علیه السلام و خاندانش به صورت سیر و شکم پر، شب را گذراندند و نزد آنها مقداری از غذا نیز باقی مانده بود .
خداوند به یعقوب علیه السلام در صبح آن روز وحی کرد که: «تو بنده مرا ذلیل کردی و به این سبب غضب مرا برانگیختی، و تو مستحق تادیب و نزول عقوبت من شدی و بلای من دامنگیر تو و فرزندت خواهد شد .» (17)
در بیانی که گذشت، جریان حضرت یعقوب علیه السلام و علت فقدان حضرت یوسف علیه السلام که در واقع فهم آن، علت اصلی بیان این داستان در قرآن است، با شیوه ای بسیار شیرین و مؤثر و اخلاقی بیان گردید، و نگاه خواننده را به آیات این داستان، عمیق و عبرت آموز می کند .